بعد از ماهها درگیری مرزی میان دو کشور همسایه، سرانجام در ۳۱ شهریور۱۳۵۹، ۱۲ لشکر ارتش عراق هجوم همه جانبهای را به مرزهای زمینی ایران در سه استان خوزستان، ایلام و کرمانشاه آغاز کردند. این تاریخ در گزارش ۱۰ سال بعد دبیرکل سازمان ملل متحد به شورای امنیت نیز به عنوان تاریخ رسمی آغاز جنگ ایران و عراق اعلام شد.
در مقابل تهاجم ارتش عراق، وظیفه دفاع در هوا و دریا، تماما بر عهده ارتش ایران بود که نیروهای هوایی و دریایی آن در اوایل جنگ دست بالا را داشتند. اما بعدها نیروی هوایی عراق به شدت قویتر از همتای ایرانی خود شد.
در زمین اما، در هنگام شروع جنگ، برتری با عراق بود چون ارتش ایران بعد از انقلاب تقریبا از هم پاشیده بود و آمادگی لازم را برای درگیری در یک جنگ تمام عیار نداشت. این در حالی بود که از تاسیس «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» حدود یک سال و چهار ماه و از تاسیس «سازمان بسیج مستضعفین» حدود ۱۰ ماه میگذشت و این دو نیرو هنوز فاقد تجهیزات، آموزش و پرسنل قابل توجه بودند.
در آغاز جنگ، عملا بخش عمده نیروهای مدافع مرزهای ایران، متعلق به ارتش بودند و پاسداران در کنار نیروهای ژاندارمری و عشایر، نقش کمکی را برعهده داشتند. در چنین شرایطی بود که در اوایل جنگ، عراق موفق شد حدود ۱۵ هزار کیلومتر مربع از خاک سه استان مرزی ایران را به اشغال خود درآورد. مهمترین پیشرویهای عراق، در استان خوزستان بود که توانستند خرمشهر را اشغال کنند و آبادان را به محاصره در آورند. اما در رسیدن به اهواز، مرکز استان، ناکام ماندند.
بخش عمده پیشرویهای عراق در خاک ایران، در دو ماه اول رخ داد و پس از آن، نیروهای ارتش به کمک سایر نیروهای مسلح و از جمله سپاه پاسداران، به تدریج موفق شدند پیشروی عراقیها را کند و سرانجام متوقف کنند.
در یک سال ابتدای جنگ، سپاه پاسداران به موازات همکاری با ارتش در مناطق مرزی، به آموزش نیروهای خود پرداخت. نیروهای بسیج نیز با وجود این که در ابتدا بخشی از مسوولیت آموزش آنها برعهده ارتش بود اما به تدریج از نظر سازماندهی و آموزش، به سپاه پاسداران نزدیکتر شدند و در نهایت، به صورت زیرمجموعهای از آن درآمدند.
در یک سال ابتدای جنگ، سپاه پاسداران از نظر سیاسی جایگاه خود را تثبیت کرد و در همین چارچوب، به مقابله موثر با «ابوالحسن بنیصدر»، نخستین رییس جمهوری ایران پرداخت که با سپاه اختلاف داشت و به ارتش نزدیکتر بود.
با برکناری ابوالحسن بنیصدر در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، هماهنگی سپاه و ارتش و مدیران ارشد سیاسی کشور افزایش یافت. در پی این تحول، «محسن رضایی» به فرماندهی سپاه و «علی صیاد شیرازی»، از افسران مخالف بنیصدر به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شدند و به طراحی عملیاتی مشترک علیه ارتش عراق پرداختند.
در این مقطع جدید، سپاه و ارتش موفق شدند در چهار عملیات پی در پی، از مهر ۱۳۶۰ تا خرداد ۱۳۶۱، نیروی زمینی عراق را از بخش اعظم اراضی اشغالی آن در خاک ایران خارج کنند.
نخستین عملیات، پنجم مهر ۱۳۶۰ و با نام «ثامنالائمه» انجام شد و به شکسته شدن محاصره آبادان انجامید. محوریت این عملیات با نیروی زمینی ارتش بود و نیروهای سپاه پاسداران در انجام آن مشارکت موثر داشتند. در نتیجه این عملیات، نیروهای ارتش عراق از شرق رودخانه «کارون» عقب رانده شدند و به ساحل غربی آن عقب نشستند.
دو ماه بعد، در هشتم آذر ۱۳۶۰، سپاه و ارتش توانستند در عملیات «طریقالقدس»، شهر بستان و اراضی مجاور آن را که از مهرماه ۱۳۵۹ در اشغال عراق قرار داشتند، آزاد کنند. در این عملیات، سپاه و ارتش موفق به قطع ارتباط نیروهای عراقی در شمال و جنوب خوزستان شدند.
چهار ماه بعد، در دوم فروردین ۱۳۶۱، نیروهای سپاه پاسداران و ارتش عملیات گستردهای به نام «فتحالمبین» را در شمال خوزستان به انجام رساندند. این عملیات موفق، با خارج کردن شهرهای دزفول و اندیمشک از تهدید نیروهای عراقی، به آزادسازی حدود دو هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع از اراضی اشغالی ایران منجر شد.
حدود پنج هفته بعد، در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، ارتش و سپاه بزرگترین عملیات مشترک خود را برای بیرون کردن نیروهای عراقی از خاک ایران آغاز کردند. این عملیات در سوم خرداد آن سال، به بازپسگیری بندر خرمشهر، مهمترین شهر اشغالی عراق در خوزستان منجر شد. تعداد اسرای عراقی در این عملیات(حدود ۱۹ هزار نفر) به حدی بود که موازنه اسرای دو طرف را به شدت به نفع ایران تغییر داد.
در پایان عملیات، بیش از ۱۰ هزار از حدود ۱۵ هزار کیلومتر مربع اراضی اشغالی عراق در خاک ایران از تصرف عراقیها خارج شده بود و ایرانیها در موقعیت مسلط نظامی و سیاسی قرار گرفته بودند.
چند هفته پس از این پیروزی، دولت عراق که در موضع ضعف قرار گرفته بود، خواستار ترک مخاصمه شد و از بخشهای بزرگی از متصرفات باقی مانده خود در خاک ایران عقب نشست. در پایان این عقب نشینیها، تنها حدود یک هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع در اشغال عراقیها باقی ماند که البته شامل برخی از ارتفاعات حساس هم میشد.
در همین مقطع، مدیران ارشد سیاسی و فرماندهان نیروهای مسلح جلساتی را در حضور «روحالله خمینی»، رهبر وقت جمهوری اسلامی برگزار کردند تا در مورد سرنوشت جنگ تصمیم بگیرند. این در حالی بود که میان پرسنل ارتش، تردیدهایی جدی در مورد ادامه جنگ پس از آزادسازی بخش عمده خاک ایران ایجاد شده بود.
در این جلسات، آیتالله خمینی به ابراز نگرانی در مورد تبعات و توجیه ادامه جنگ در خاک عراق پرداخت. با وجود این، فرماندهان ارشد سپاه و ارتش و مدیران سیاسی کشور با تکیه بر استدلالهایی از قبیل غیرقابل اعتماد بودن «صدام حسین» و باقی ماندن بخشی از خاک ایران در اشغال دشمن، بر لزوم ورود به خاک عراق پافشاری کردند. با متقاعد شدن آیتالله خمینی، از آن به بعد تلاش برای اشغال بخشهایی از خاک عراق در دستور کار نیروهای مسلح ایران و به ویژه سپاه قرار گرفت.
مسوولان جمهوری اسلامی بعد از آزادسازی خرمشهر، کار عراق را پایان یافته میدانستند و در چنین فضایی، حتی تصمیم به اعزام نیروهایی از سپاه و حتی ارتش به لبنان گرفتند که دو هفته بعد از عملیات «بیتالمقدس»، بخشهایی از آن به اشغال اسراییل درآمده بود.
«اکبر هاشمی رفسنجانی» در خاطرات خود نوشته که سپاه پاسداران در هنگام اعزام نیرو به سوریه، در پی اهدافی در حد فتح فلسطین بوده است.
نیروهای اعزامی، تحت فرماندهی «احمد متوسلیان»، فرمانده لشکر ۲۷«محمد رسولالله» تهران بودند که مهمترین لشکر سپاه در دوران جنگ محسوب میشد. خود متوسلیان بعدها از سوی شبه نظامیان مسیحی لبنان ربوده و احتمالا کشته شد. اعزام این نیروها، چنان شتابزده رخ داد که ظاهرا حتی آیتالله خمینی هم از انجام آن بیخبر مانده بود. او به محض مطلع شدن، با درگیر شدن ایران با اسراییل پیش از پایان جنگ با عراق ابراز مخالفت کرد و دستور داد که نیروهای اعزامی به ایران برگردند.
این دستور البته اجرا شد اما بخشی از نیروهای سپاه، برای آموزش و سازماندهی جوانان شیعه علیه اسراییل، در لبنان باقی ماندند. جوانان لبنانی که در این چارچوب از سوی نیروهای سپاه پاسداران سازماندهی شدند، هسته اولیه گروه شبه نظامی جدیدی را تشکیل دادند که بعدها «حزبالله لبنان» نام گرفت.
به هرترتیب، در شرایطی که پس از عملیات بیتالمقدس، سپاه و ارتش در بالاترین میزان اعتماد به نفس قرار داشتند، برنامهریزی برای تصرف بصره، به عنوان نخستین هدف جمهوری اسلامی ایران در خاک عراق، در دستور کار هر دو نیرو قرار گرفت.
هادی راستگو، تاریخدان و استاد دانشگاه در ایران
مطالب مرتبط:
سپاه در جنگ هشت ساله (بخش اول): رویارویی با ارتش
سپاه در جنگ هشت ساله (بخش دوم):هزینه درگیری پاسداران در سیاست
ثبت نظر