close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

اولین کافه افغانستانی‌ها در تهران؛ گرم، دنج و سبز

۴ مهر ۱۳۹۸
شما در ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
کافه تلما اولین کافه‌ای که به همت افغانستانی‌ها در ایران راه افتاده است
کافه تلما اولین کافه‌ای که به همت افغانستانی‌ها در ایران راه افتاده است
ایده راه‌اندازی و مدیریت کافه تلما برای دو جوان افغانستانی به نام‌های "فاطمه جعفری" و "حامد آذر"  است
ایده راه‌اندازی و مدیریت کافه تلما برای دو جوان افغانستانی به نام‌های "فاطمه جعفری" و "حامد آذر"  است
منوی کافه رستوران مثل منوی سایر کافه‌های شهر است
منوی کافه رستوران مثل منوی سایر کافه‌های شهر است
محمد کتابی را برای آشنایی بیشتر با افغانستان معرفی میکند به نام از افغانستان تا لندستان نوشتهٔ عمر الناصری (ابو امام المغربی). کتاب روی یکی از میزهای کافه قرار دا رد
محمد کتابی را برای آشنایی بیشتر با افغانستان معرفی میکند به نام از افغانستان تا لندستان نوشتهٔ عمر الناصری (ابو امام المغربی). کتاب روی یکی از میزهای کافه قرار دا رد

مینا خسروی؛ شهروندخبرنگار

خیابان «ایرانشهر جنوبی» را که به سمت میدان «فردوسی» حرکت می‌کنی، سمت راست ساختمانی را می‌بینی که در طبقهٔ زیر هم‌کف آن، پسران و دخترانی با چشم‌های کشیده و نگاهی خندان، رو به روی هم نشسته‌اند. این‌جا کافه «تلما» است، اولین کافه‌ای که به همت افغانستانی‌ها در ایران راه افتاده است و توسط چند جوان افغانستانی اداره می‌شود؛ جوان‌هایی خوش پوش و تحصیل کرده که در ایران متولد شده یا بیشتر عمر خود را در ایران زندگی کرده‌اند اما می‌گویند به سختی توانسته‌اند مجوز دایرکردن یک کافه را بگیرند.

ایده راه‌اندازی و مدیریت کافه تلما از دو جوان افغانستانی به نام‌های «فاطمه جعفری» و «حامد آذر» بود اما «محمد» و «عزیز» هم از اول همراه آن‌ها بودند و به نوعی اولین کارمندهای کافه «تلما» هستند. عزیز می‌گوید: «هر جایی که غریب باشی، بالاخره مشکلاتی دارد. اما واقعا زندگی در ایران برای ما مشکل خاصی ندارد. در افغانستان نه کار هست و نه امنیت. خیلی هم مهم نیست چه قدر درس خوانده‌ای و تخصص داری. تقریبا اکثر جمعیت کشور در شهرهای کوچک و بزرگ برای معاش روزمره خود دچار مشکل هستند. ما در ایران، هم کار داریم و هم امنیت. حتی برای گرفتن مجوز این کافه هم درست است که خیلی تلاش کردند ولی بالاخره انجام شد و خدا را شکر الان ناراضی نیستند.»

محمد صحبت‌های عزیز را ادامه می‌دهد و می‌گوید: «کافه داری خیلی سخت است اما این‌که ایرانی‌ها هم از کافه ما استقبال می‌کنند و هر روز کارمان رو به پیشرفت است، به شدت همه‌ ما را دل‌گرم و امیدوار می‌کند. من هم واقعا از زندگی در ایران خرسندم و این‌جا را کشور دوم خودم می‌دانم.»

منوی کافه رستوران مثل منوی سایر کافه‌های شهر است. وقتی از آن‌ها دربارهٔ نوشیدنی و غذاهای محلی افغانستان می‌پرسیم، می‌گویند ما حدود دو ماه است که این کافه را باز کرده‌ایم و فعلا تنها غذای افغانستانی ما «قابلی‌پلو» است؛ معروف‌ترین غذای مردم افغانستان که معمولا در میهمانی‌ها و مراسم جشن درست می‌شود و ترکیبی از برنج، گوشت قرمز، هویج و کشمش است.

کافه تلما سبز است. کنار دیوار یک ردیف «بامبو» قرار داده و روی تمامی میزهای کافه، گیاه پیچک گذاشته‌اند. عزیز در این باره می‌گوید: «این گیاه خیلی ضعیف است اما سمبل مقاومت است و معمولا خودش را با محیط تطبیق می‌دهد. ما این گیاه را به عنوان تزیین میزهای کافه استفاده کردیم تا هر بار چشم‌مان به آن می‌خورد، یادمان بیاید که ما مردم افغانستان به دلیل جغرافیا، حکومت، جنگ و هزار چیز دیگر باید خودمان را با هر شرایطی تطبیق دهیم. تا این‌جا هم هرچیزی که به دست آورده‌ایم، در اثر تلاش و مقاومت بوده است.»

عزیز به چند تابلوی نقاشی که روی دیوارهای کافه قرار دارند، اشاره می‌کند. یکی از آن‌ها منظره‌‌ای است با عنوان «بت بامیان» که دو بت «صلصال» و «شهمامه» در آن قرار دارند: «مردم افغانستان آن را خیلی دوست داشتند و در سال ۲۰۰۱ طالبان تحت عنوان جلوگیری از بت‌پرستی، این دو بت را با مواد انفجاری جاسازی شده در آن‌ها منفجر کردند.»
بعد سرش را با افسوس تکان می‌دهد.

تابلویی نقاشی از نقشه ایران و افغانستان روی کره زمین با طرح‌های منقش هم روی یکی از دیوارهای کافه نصب شده است. عزیز می‌گوید: «این تابلو دوستی ایران و افغانستان است که آن را در قلب کافه نصب کرده‌ایم.»

محمد، کتابی را برای آشنایی بیشتر با افغانستان معرفی می‌کند به نام «از افغانستان تا لندستان»، نوشتهٔ «عمر الناصری» (ابو امام‌المغربی). کتاب روی یکی از میزهای کافه قرار دارد و پشت جلد آن نوشته شده است: «عمر الناصری یک جوان اهل مغرب بوده که از کودکی در بلژیک بزرگ شده است و بعد از یک زندگی پر فراز و نشیب، به شبکه‌های تکفیری داخل اروپا متصل می‌شود. اما در همان زمان بنا به دلایلی دیگر، به عضویت دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه نیز در می‌آید. او به عنوان جاسوس وارد حزب اسلامی افغانستان می‌شود؛ کسی که هم می‌خواسته مجاهد باشد و هم با تروریست‌ها بجنگد؛ کسی که هم از دستگاه‌های اطلاعاتی غربی می‌ترسیده و هم برای نجات جان خود به آن‌ها پناه برده است.»
محمد می‌گوید: «این کتاب محبوب‌ترین کتاب زندگی‌ من است، اگر توانستید حتما آن را بخوانید.»

میز کناری ما در کافه، یک دختر و پسر افغانستانی خوش رو نشسته‌‌اند که حدود ۳۰ سال دارند. از لهجه آن‌ها مشخص است افغانستانی هستند. وقتی در مورد شرایط زندگی در ایران صحبت می‌شود، می‌گویند: «حالا که رفقای ما کافه باز کرده‌‌اند، خیلی بهتر شده است.»
«قاهر» که مسلط به زبان انگلیسی است، در یک شرکت بازرگانی به عنوان مترجم مشغول به کار است و همسرش که خود را «ثریا» معرفی می‌کند، منشی همان شرکت است. آن‌ها هفت سال پیش به دلیل مخالفت خانواده‌ها با ازدواج‌شان، از افغانستان فرار کرده‌ و روزهای پر فراز و نشیبی را گذرانده‌‌اند. اما این روزها وضعیت بهتری دارند. قاهر می‌گوید: «در ایران زبان انگلیسی یاد گرفتم. بزرگ‌ترین مشکل ما در ایران، غروب جمعه بود. ما هر دو، شش روز در هفته کار می‌کنیم و جمعه‌ها غروب می‌آمدیم بیرون که تفریح کنیم اما متاسفانه بعضی‌ها برخورد درستی نداشتند؛ مثلا در برخی رستوران‌ها گارسون‌ها هم با ما بد برخورد می‌کردند. فکر می‌کردند ما اصلا نباید رستوران برویم یا تفریح کنیم. یک بار به شهربازی رفتیم و نزدیک به سه ربع در صف ایستادیم، وقتی نوبت به ما رسید، متصدی اسباب بازی نگذاشت که سوار شویم و جلوی دیگران مرا هل داد و گفت برو شهر بازی کابل. آن شب ثریا تا صبح گریه کرد و گفت دیگر به جز محل کار، جایی نمی‌روم، تا این که بچه‌ها این کافه را باز کردند و ما جمعه‌ها می‌آییم و همهٔ دوستان خود را می‌بینیم و حال‌مان خوب می‌شود.»

کافه تلما ساده، شیک و گرم است و یک میز را به عنوان میز «وی‌‌آی‌پی» قرار داده‌‌اند. محمد می‌گوید: «تنها تفاوت آن با سایر میزها این است که برای میز وی‌‌آی پی یک گیاه بونسای خریدیم.» و بعد می‌خندد.

موقع خداحافظی، چشمانم به تخته سیاهی می‌افتند که با خط خوش روی آن نوشته شده است: «کافه تلما». به عزیز می‌گویم: «راستی تلما یعنی چه؟»
لبخند می‌زند و می‌گوید:«یعنی امید و آرزو.»
تلما اولین کافه افغانستانی‌ها در تهران است و چند جوان افغانستانی را به آرزویشان رسانده است، آرزوی داشتن یک کافه دنج در گوشه‌ای از تهران.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

قبل و بعد از سفر روحانی به نیویورک

۴ مهر ۱۳۹۸
حبیب حسینی‌فرد
خواندن در ۹ دقیقه
قبل و بعد از سفر روحانی به نیویورک