«سه روز بود نامزد کرده بودیم، بهترین روزهای زندگیم بود. قرار عقد و عروسی را برای ۲۶ دیماه گذاشته بودیم، اما میثم را از من گرفتند، آرزو میکردم من هم با او مرده بودم. میثم خیلی آدم مهربانی بود، آزارش حتی به یک مورچه هم نرسیده بود. خوب بود، این روزها گویی میدانست رفتنی است خوبتر هم شده بود.»
این بخشی از روایت خانم «سمیه شیردل»، نامزد «میثم احمدی»، جوان ۲۷ سالهای است که روز شنبه ۲۵ آبان در جریان سرکوب اعتراضات مردمی در منظریه کرج از ناحیه شکم هدف گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت، به شدت مجروح شد و ۶ روز بعد در بیمارستان مدنی این شهر جان باخت. پیکر میثم احمدی، متولد ۲۸ آبان ۱۳۷۱ را ماموران امنیتی سه روز پس از جانباختن او تسلیم خانوادهاش کردند و خانوادهاش او را در قبرستان بیبیسکینه کرج به خاک سپردند.
به گفته خانم شیردل، میثم روز ۲۵ آبان زمانی که از محل کارش به خانه برمیگشته است، در منظریه کرج هدف قرار میگیرد: «با چند تن از همکارانش بود. حول و حوش ۵ عصر با او تماس گرفتم، گفتم شهر خیلی شلوغ شده، زودتر برگرد خطرناک است، گفت ماشینها کسی را سوار نمیکنند و دارد پیاده برمیگردد. در منظریه نزدیک جاده ملارد، گلولهای به شکمش میخورد و به زمین میافتد. دوستانش او را به بیمارستان میرسانند.»
میثم احمدی در یک مغازه مکانیکی اتومبیل کار میکرد. کاری که باعث میشد دستان او در پایان کار روزانه روغنی باشد. خانم شیردل میگوید میثم به تظاهرات نرفته بود و از سر کار مستقیم به خانه برمیگشت که بیدلیل هدف قرار گرفته است: «میثم را که در بیمارستان روی تخت دیدم، دستانش هنوز روغنی بود. هیچوقت یادم نمیرود.»
میثم احمدی آنچنان که خانم شیردل توصیف میکند جوانی مهربان و خوشنام بود که مورد علاقه همکارانش بود و کسانی هم که برای تعمیرات اتومبیل به تعمیرگاه آنها میرفتند همه به نیکی از او یاد میکنند: «شما همین حالا برو دم تعمیرگاه و از آنها بپرس این پارچه سیاه را برای چه کسی آنجا زدهاند تا به شما بگویند چه گونه فکر میکنند و میثم چگونه آدمی بوده است.»
گفتگوی کامل با نامزد میثم احمدی
یکشنبه ۲۶ آبان، سمیه شیردل به بیمارستان مدنی میرود تا میثم را ببیند. خانم شیردل میگوید او میدانست میثم زخمی شده است اما فکر میکرد یک جراحت عادی است و برای همین برای او آبمیوه و موز خریده بود که میثم خیلی دوست داشت: «برادرش محسن تا من را دید گفت میثم حالش خیلی بد است. دستوپایش را به تخت بسته بودند تا وقتی به هوش میآید به خودش آسیب نزند چون تقلای زیادی میکرد. درد زیادی داشت. بدنش کبود شده بود و چشمانش پف کرده بود. میگفتم میثم جان پاشو دو روز دیگر تولدته. به هوش آمد. با حرفهای من از کما درآمد. داشت خوب میشد. نمیدانم چرا تنهام گذاشت، به من قول داده بود که میماند و با من زندگی کند. کمرم شکسته است. دیگر نمیتوانم کمر راست کنم. اصلا نمیخواهم در این دنیا بمانم، واقعا نمیخواهم در این دنیا بمانم.»
روز شنبه گلولهای بیهدف برای کشتن معترضان بیسلاح، به میثم اصابت میکند که اگرچه آن روز جز معترضان نبود اما بخشی از مردم بود، مردمی که دستور کشتن و ترساندن آنها آمده بود. سمیه شیردل میگوید گلوله به شکم میثم اصابت کرده بود: «گلوله رودههای میثم را بریده بود و به نخاع و ستون فقرات او آسیب زده بود. من نمیدانم گلوله از جلو به او شلیک شده بود یا از پشت سرش. از دکتر هم بارها پرسیدم. اما هیچ جواب روشنی نگرفتم. تنها میگفتند برایش دعا کنید. به من حتی اجازه ندادند جای زخمش را ببینم.»
خانم شیردل میگوید او در ان روزها خودش خیلی بدحال بوده و مرتب زیر سرم بوده است اما شنیده که ماموران امنیتی به بیمارستان چند باری سرزدهاند و با پدر و مادر میثم صحبت کردهاند و گوشی همراه میثم هم دست آنها مانده است و هنوز پس ندادهاند: «التماس کردم که گوشی میثم را از ماموران پس بگیرید، گوشی همراه من را دزد زده است و الان هیچ عکسی از خودمان نداریم. گفت پول هم میدهم هرچقدر که بخواهند فقط گوشی میثم را پس بدهند.»
خانواده میثم احمدی نگران از واکنش نهادهای امنیتی ترجیح دادهاند، سکوت کنند. به گفته سمیه شیردل آنها از او هم خواستهاند سکوت کند تا نکند برای قبر میثم اتفاقی بیفتد: «خانواده میثم آدمهای بسیار خوبی هستند و میترسند بلایی سر قبر میثم بیایید. میگویند نمیخواهند مثل امام حسن، میثم بیقبر و بینشان شود. میگویند روح میثم را آزرده نکن. تو را به خدا دردسر درست نکن و سر همین هم خیلی چیزها را به من نگفتهاند. من اما گفتم تصمیم دارم حرف بزنم و سکوت نمی کنم.»
در خبرهای مرتبط با تحویل پیکر جانباختگان، بارها گفته شده است خانوادهها پیکر عزیزانشان را پس از چند روز دوندگی و تلاش و تعهدهای گوناگون دریافت کردهاند. سمیه شیردل میگوید او دقیق نمیداند از خانواده تعهدی برای تحویل پیکر گرفتهاند یا نه پیکر میثم تا سه روز تحویل خانواده نشد: «میثم پنجشنبه فوت شد، اما ما جنازه را یکشنبه تحویل گرفتیم و به خاک سپردیم. خاکسپاری همه خانواده بودند و بعد هم دو ساعت در مسجد ختم داشتیم اما گفته شد ماموران برای مراسم سوم و هفتم اجازه ندادند و در منزل مجلس ختم خصوصی گرفته شد و هزینهها صرف امور خیریه شد.»
خانم شیردل میگوید او هم شنیده است برای تحویل پیکر میثم پول گرفتهاند اما واقعا نمیداند این حرف چقدر صحت دارد و خانواده میثم پولی بابت تحویل گرفتن جنازه او پرداخت کردهاند یا خیر و به او هم مستقیم در این باره چیزی نگفتهاند و خودش هم در وضعیت روحی و سلامتی نبوده است که در جریان این موضوع قرار گیرد.
سمیه شیردل میگوید درست در روزهای طلایی پس از نامزدی و در حالی که قرار ازدواج را هم برای ۲۶ دی گذاشته بودند و منتظر خبرهای خوب بودند، بدترین خبر ممکن رسید و میثم از دست رفت: «من الان نمیتوانم حتی درست بایستم. دوست و دشمن دست و پای من را ببینند دلشان به حال من خواهد سوخت. الان میثم کجاست؟ میثم که راضی نبود خاری به پای من وارد شود الان کجاست تا وضع من را در نبود خودش ببینید؟ دنیا را به من بدهند دیگر در فقدان میثم هیچ ارزشی ندارد. من با آن سه روز که برایم به ارث گذاشت تا ابد زندگی میکنم، یک عمر زندگی میکنم.»
مطالب مرتبط:
جانباختگان اعتراضات در پاییز ۹۸
مادر«پویا بختیاری»: تا به ثمر رسیدن آرمان پسرم اعتراض میکنم
روایت سمیه شیردل نامزد میثم احمدی از جان باختن جوان ۲۷ ساله کرجی
ثبت نظر