close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

ابتلای پناه‌جویان به ایدز برای رهایی از جزیره‌ لس‌بوس یونان

۱۶ بهمن ۱۳۹۸
آیدا قجر
خواندن در ۹ دقیقه
پزشک به این پناه‌جو  برگه‌ای داده است که باید هم برای تهیه داروهای هورمونی‌اش و هم درمان بیماری ایدز به آتن منتقل شود؛ اما معلوم نیست چه زمانی.
پزشک به این پناه‌جو برگه‌ای داده است که باید هم برای تهیه داروهای هورمونی‌اش و هم درمان بیماری ایدز به آتن منتقل شود؛ اما معلوم نیست چه زمانی.
پزشک به این پناه‌جو  برگه‌ای داده است که باید هم برای تهیه داروهای هورمونی‌اش و هم درمان بیماری ایدز به آتن منتقل شود؛ اما معلوم نیست چه زمانی.
پزشک به این پناه‌جو برگه‌ای داده است که باید هم برای تهیه داروهای هورمونی‌اش و هم درمان بیماری ایدز به آتن منتقل شود؛ اما معلوم نیست چه زمانی.
داروهای هورمونی برای پناه‌جوی راوی این گزارش در کمپ محل اقامتش وجود ندارد
داروهای هورمونی برای پناه‌جوی راوی این گزارش در کمپ محل اقامتش وجود ندارد

یکی از شب‌های زمستانی جزیره «لس‌بوس» یونان است. از کمپ موریا برگشته‌ام و قرار است با او ملاقات کنم. صورتی استخوانی و پر از تتو دارد و چشمانی که در آن هیاهوی شبانه شهر، در بارهای ساحلی دریا، دنبالم می‌کند. ترنس‌سکشوال است و می‌خواهد به جنسیتی که دوست دارد، یعنی زن تبدیل شود. داستانی پر از ناامیدی و خشونت را روایت کرد و اشک ریخت؛ اما از همه مهم‌تر، برگه ابتلایش به بیماری ایدز را روی میز گذاشت که پرده از فاجعه دیگری در دنیای پناه‌جویی یونان کنار زد.

زندگی در «موریا» یا حتی در سطح شهر «میتیلینی» جزیره «لس‌بوس» در شرایطی که اجازه خارج شدن از جزیره را نداشته باشی، یعنی زندانی به وسعت یک جزیره. «موریا» به‌تنهایی یعنی کمپی با ظرفیت حدود چهار هزار نفر که بیش از ۲۰ هزار انسان را با کم‌ترین امکانات در خود جای داده است. شب‌های «موریا» به کابوسی برای ساکنان آن تبدیل شده؛ مملو از خشونت، درگیری، چاقوکشی، آزار جنسی، تجاوز و حتی اقدام به خودکشی. گاه هم آتش‌سوزی‌ جان انسان‌ها را می‌گیرد. برخی از پناه‌جویان اما بعد از چندین ماه زندگی در موریا، اگر بتوانند به هر طریقی درآمدی داشته باشند، کاری پیدا کنند، یا آشنایی وساطتشان را بکند، سرپناهی در سطح شهر می‌یابند. هرچه باشد، برایشان بهتر از زندگی در ازدحام پرخشونت «موریا» است.

راوی این روایت از پناه‌جویی هم ماه‌ها در کمپ «موریا» زندگی کرد، مورد ضرب و شتم قرار گرفت، آزار دید و دل به دریا زد و رفت. وقت ملاقات، دستانش را روی میز گذاشت. جای «کات زدن‌ها» را از بس زیاد بود، نمی‌توانستم بشمرم. یکی از خط‌ها تازه همان دو شب قبل بر دستانش نقش بسته بود. اگرچه شروع صحبت‌هایش با آرامش بود، اما هرچه بیشتر حرف زدیم، صدایش بیشتر در گلویش فرورفت و اشک‌هایش جاری شد: «چند سال بیشتر فرصت ندارم. اینجا دارو نیست. داروهای هورمونی که در ترکیه می‌خوردم هم اینجا نیست. همه نسخه‌ها و مدارکم را برایت می‌فرستم. کمکم کنید.»

برشی کوتاه از زندگی او، روایتی بود از داستان یک ترنس‌سکشوال که نه بدنش را دوست داشت، نه در گذشته‌ای که از سر گذرانده بود، نه آرامشی به چشم می‌خورد و نه رضایتی هرچند اندک از زندگی کنونی‌اش حس می‌شد. مملو از درد بود. آن‌هم محصور در جزیره‌ و معلق میان ترکیه و یونان.

بار دوم بود که به یونان می‌آمد. بار اول سال ۲۰۱۶ بود که یک سال در لس‌بوس مانده بود. می‌گوید که قبولی‌اش را هم گرفته بود اما به خاطر اندامی متفاوت مدام مورد آزار و خشونت قرار می‌گرفت: «نمی‌توانستم برای تمدید مدارکم به کمپ موریا بروم و در آن بمانم. بعضی از پناه‌جویان افغانستانی به کانکس ما ریختند و من را زدند. سرم را شکستند. تهدیدم کردند که اگر بازهم برگردم، من را می‌کشند. دیگر کمپ نرفتم. بعد از یک سال که نمی‌توانستم مدارکم را تمدید کنم، با هم‌خانه‌ام به ترکیه برگشتم.»

در روایت‌هایش می‌گوید که ایدز، ماحصل چند ماه زندگی در ترکیه است و حتی می‌داند این بیماری را از چه کسی گرفته است. با دوست دیگرش که او هم به بیماری ایدز مبتلاست، با قایق به سمت ترکیه رفته بود. در میانه راه قایقشان سوراخ شد و پلیس‌های ترکیه برای نجاتشان اقدام کردند. یک ماه را در زندان سپری کرد. در مدت زندگی در ترکیه، شش ماه داروی هورمونی مصرف کرد و می‌گوید ریش‌هایش ریخته بود و پستان‌هایش رشد کرده بود تا بعد از چند ماه، دوباره راهی یونان می‌شود. جایی که نبود داروهای هورمونی‌اش، بدنش را هم تحت‌تاثیر قرار داده بود.

آن‌ها بعد از ساعت‌ها پارو زدن در دریا، به جزیره لس‌بوس می‌رسند. او دوباره، درخواست پناهندگی می‌دهد و با پاسخ منفی مواجه می‌شود. اعتراض‌هایش هم پاسخ منفی گرفته است؛ اما می‌گوید داروهای هورمونی‌اش در جزیره لس‌بوس نیست و پزشک هم به او برگه‌ای داده است که باید هم برای تهیه داروهای هورمونی‌اش و هم درمان بیماری ایدز به آتن منتقل شود؛ اما معلوم نیست چه زمانی. نبود زمان‌بندی مشخص در چشم‌انتظاری پناه‌جویان یکی از دلایل افسردگی‌ها، خستگی و ناامیدی آن‌ها است. هیچ معلوم نیست که چه زمانی قرار است چه سرنوشتی در پیش باشد. او هم حالا، سه سال شده که بین ترکیه و یونان آواره است.

در میان صحبت‌هایش گریزی هم به روزگار ایران می‌زند: «خانواده‌ام از وقتی وضعیتم را فهمیدند، اذیتم کردند. من را با دوست‌پسرم دیدند. برادرم به‌تازگی قبول کرده.» و دوباره به «لس‌بوس» و این بار، به زندگی در «موریا» برمی‌گردد: «می‌خواستند به من در موریا چادر بدهند؛ اما موریا برای من اصلا امن نیست. همین‌الان هم وقتی با دوست‌پسرم به موریا می‌روم، آزارم می‌دهند. به من می‌گویند تو کافر هستی. موریا برای امثال من اصلا امن نیست. همانی که هستم را نمی‌پذیرند.»

در روایت‌های بسیاری از پناه‌جویان، بسیاری از درگیری‌های خشونت‌بار که گاه به مرگ و قتل هم ختم می‌شود، ناشی از تعصبات مذهبی است که آن‌ها با خود حمل می‌کنند. گاه صدای اذان می‌پیچد، به حجاب داشتن و نداشتن یکدیگر بند می‌کنند، نوشیدن الکل می‌تواند عامل یک درگیری باشد. گاه هم دخالت در دینی که افراد دارند، باعث آزار می‌شود. این روایت‌ها را می‌توان از پناه‌جویان بسیاری شنید که تغییر مذهب داده‌اند یا مسیحی هستند و از سوی دیگر مذاهب که پرشمارترین پیروان آن اسلام است نیز شنید. در کنار تعصبات مذهبی، سنت‌های حاکم بر جوامع هم عاملی برای خشونت است. عدم پذیرش گروه‌های اجتماعی با خواهش‌های مختلف جنسی و جنسیتی، یکی از همین عوامل آزار است. گروه‌های جنسی و جنسیتی مختلف که موردپذیرش حتی پناه‌جویان قرار نمی‌گیرند.

در میان صحبت‌هایش، به فکر فرو می‌رود، به دور خیره می‌شود: «تنها آرزویم این است که جراحی کنم. از بدنم متنفرم. اولین باری که با یک نفر دوست شدم، سه ماه تلفنی حرف می‌زدیم. اولین قرار رفتم خانه‌اش اما یک نفر شد شش نفر.» سکوت می‌کند و ادامه می‌دهد: «در ایران با هیچ‌کس دوست نشدم. تا آمدم یونان. با یک نفر دوست شدم که به خاطر من او هم کتک خورد. باهم برگشتیم ترکیه. آنجا کتکم زد و از او جدا شدم. برای همین دوباره برگشتم یونان.» به موهایش دست می‌کشد: «در ۲۵ سالگی موهایم سفید شده.»

از او پرسیدم تابه‌حال اقدام به خودکشی هم کرده است؟ که پاسخ داد: «همین چند روز پیش. یک‌بار هم دو سال پیش در یونان قرص خوردم که بمیرم. بردنم بیمارستان. شست‌وشوی معده دادند و همه قرص‌ها را برگرداندم. بعدش به کانکس برم گرداندند. پنج روز خوابیدم. این بار هم می‌خواستم خودکشی کنم. همه‌اش در خانه نشسته‌ام و هیچ کاری نمی‌توانم بکنم. قرص‌های هورمونی‌ام هم تمام شده. ایدز هم دارم. خسته شدم. خودزنی هم می‌کنم. همه تنم را کات زدم. فقط صورتم را نزدم.» بازهم سکوت می‌کند و می‌پرسد: «می‌توانی کاری برایم بکنی؟» برایم تصاویری از قرص‌های هورمونی، برگه‌های پناه‌جویی‌اش در ترکیه و یونان را می‌فرستد. همین‌طور برگه‌های مربوط به ابتلا به بیماری ایدز را.

ملاقاتم با او تمام می‌شود. حالا با مردی قرار دارم که پنج سال است در جزیره لس‌بوس ماندگار شده. خودش را در ضبط فیلم «قاسم» معرفی می‌کند و می‌گوید: «خودم خواستم اچ‌آی‌وی بگیرم. پنج سال است اینجا مانده‌ام. زندانی شدم و برای این‌که دیپورتم نکنند، تمام تنم را کات زدم. فقط جلوی دیپورتم گرفته شد. یک وکیلی برایم گرفتند که نه دیدمش و نه شناختمش. خیلی ترای زدم که برم اما نشد. خودم می‌دانستم طرف مقابلم ایدز دارد. خودم خواستم. گفتم شاید کمک بشه و برگه‌ای بگیرم که بتوانم از این جزیره بیرون بروم. شاید برسم و آتن بتوانم از یونان خارج شوم؛ اما اینجا دورتادورم آب است. همه‌چیزم از لحاظ روحی و عاطفی ریخته به هم. نه می‌دانم احساس چیست و نه روحیه. خودم را یادم رفته. من ۱۱۱ کیلو وزنم بود. مدال‌آور بودم. الان شدم ۷۰ کیلو. چهل کیلو در این پنج سال لاغر شدم.»

او هم منتظر است. منتظر روزی که این بار به خاطر بیماری‌اش بتواند از این خشکی محصور در دریا، نجات پیدا کند.

 

 

 

زندگی و ماندگاری در جزیره لس‌بوس یونان، به دلیل توافقی که بین ترکیه و اتحادیه اروپا و یونان منعقد شده، سهم پناه‌جویانی است که با قایق خود را به این جزیره رسانده‌اند. در سال ۲۰۱۶ کشورهای اتحادیه اروپا با ترکیه و یونان قرار گذاشتند که درخواست پناهندگی پناه‌جویانی که به جزایر یونان می‌رسند، در همان جزیره‌ها موردبررسی قرار بگیرد و درصورتی‌که فاقد شرایط باشند، به ترکیه برگردانده شوند. در مقابل اتحادیه اروپا پناه‌جویان سوری ساکن ترکیه را جذب کند. حالا در این جزیره، با پناه‌جویانی روبه‌رو می‌شویم که سال‌هاست ماندگار شده‌اند.

از سوی دیگر، فقر، نبود کار، آلودگی و بیماری‌های مختلف و البته قوانینی مثل توافق‌نامه اتحادیه اروپا و ترکیه که به ماندگاری پناه‌جویان منجر شده، بسیاری را به کارهای خلاف قانون کشانده است. تهیه، حمل و توزیع مواد مخدر خصوصا بین آتن و جزیر‌ه‌های یونان، اقدامی است که بسیاری از پناه‌جویان را در خود اسیر کرده است. برای همین وقتی پلیس آن‌ها را بازداشت کند، زندانی می‌شوند و گاه باعث می‌شود سال‌ها در همین جزیره بمانند. البته، برخی هم هستند که در ایران تهیه‌کننده یا پخش‌کننده مواد مخدر بودند، حالا هم همان سبک زندگی و فعالیت‌های غیرقانونی را در ادامه مسیر پناه‌جویی انجام می‌دهند.

بعد از این ملاقات‌ها، به «موریا» برگشتم. با چند مرد مجرد برخورد داشتم که در کمپ زندگی می‌کردند. به چند کانکس پنا‌ه‌جویان فارسی‌زبان رفتم و با آن‌ها گفت‌وگو کردم. در میان آن‌ها هم چندین مورد از مبتلایان به ایدز وجود داشت. انگار این اقدام هم دیگر ملیت نمی‌شناخت و آخرین دستاویز بود برای نجات. برخی از آن‌ها با نشان دادن برگه‌های پزشکی‌شان گفتند که به بیماری ایدز مبتلا شده‌اند؛ برخی خودخواسته و برخی در مقابل سوالم، سکوت کردند. مهم اما ابتلای آن‌ها به چنین بیماری خطرناکی بود.

تعلیقی میان زندگی و مرگ؛ آخرین تلاش برای رهایی. آن‌هم بدون آن‌که بدانند آیا بعد از این اقدام، پاسخی را که انتظار دارند، خواهند گرفت؟ هرکدام از آن‌ها ماه‌ها یا سال‌هایی را که برای رهایی فرصت داشتند، می‌شمردند و امید داشتند بعدازآن، درمان می‌شوند.

پس از اتمام ملاقات‌هایم با این گروه از پناه‌جویان در کمپ، یکی از پناه‌جویان افغانستانی به سراغم آمد و در گوشم، زمزمه کرد: «رفت با یکی که اچ‌آی‌وی مثبت بود خوابید که برگه‌اش آزاد شود.»

یکی از راه‌هایی که پناه‌جویان جزایر یونان خصوصا «لس‌بوس» به دنبال آن هستند تا بلکه از این جزیره‌ها رها شوند، تهیه برگه‌های آسیب‌پذیری است. اگر پزشک تایید کند که آن‌ها به هر دلیلی ازجمله ناراحتی‌های اعصاب یا ابتلا به بیماری‌های خطرناک نمی‌توانند زندگی در کمپ موریا را طاقت بیاورند، به پناه‌جویان برگه آسیب‌پذیری می‌دهد. برگه‌هایی که روی آن‌ انواع بیماری‌ها می‌تواند درج شود اما برای پناه‌جویان محبوس در این جزایر، حکم آزادی دارد.

آخرین جمله‌های این مطلب را می‌نویسم که همان پناه‌جوی ترنس‌سکشوال پیغام می‌دهد. تلفنم را باز می‌کنم. برایم نوشته است: «امروز صبح موریا بودم. گفتند در این روزها کارهایت درست می‌شود. قرار است با من تماس بگیرند. امیدوار شده‌ام. انگار چند لیتر بنزین به من زدند. شارژ هستم. بالاخره من هم رها می‌شوم.»

بارها سازمان‌های حقوق بشری اعلام کرده‌اند که آنچه در «لس‌بوس» و «موریا» می‌گذرد به «فاجعه انسانی» می‌ماند؛ اما ابتلای خودخواسته به بیماری ایدز، بیانگر عمق این فاجعه است؛‌ انسان‌هایی که انگار به بن‌بست این دنیا رسیده‌اند و با تنشان یا مرگ می‌خواهند یا آزادی.

 

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

 

روایت‌های آیدا قجر از پناه‌جویان در یونان را بخوانید:

روایت چهاردهم؛دنیای پناه‌جویی در یونان در نگاهی گذرا

روایت پانزدهم؛آرش همپای: پناه‌جویی در یونان گروگان‌گیری است

روایت شانزدهم؛ خاطرات چند کودک پناه‌جو؛ سه ساعت در صندوق عقب ماندیم

روایت هفدهم؛ زن باردار افغانستانی: یونان مردابی برای پناه جویان است

روایت هجدهم؛رضا: مرزها با گذشتن از جغرافیاهای مختلف تمام نمی‌شوند

روایت نوزدهم؛کمپ‌های اطراف آتن؛ اینوفتیا و مالاگاسی

زندگی پناه‌جویی در یونان؛ با مرد اچ‌آی‌وی مثبت هم‌بستر می‌شویم تا از جزیره نجات پیدا کنیم

آتش‌سوزی کمپ «موریا» در جزیره «لس‌بوس»؛ مرگ چندین پناهجو

آتش‌سوزی در کمپ پناه‌جویی موریا، جزیره لس‌بوس در یونان

بلاتکلیفی، آزار جنسی، تجاوز، اقدام به خودکشی؛ گوشه‌ای از زندگی زنان در کمپ پناه‌جویی موریا

یونان می‌خواهد پناه‌جویان را از کمپ‌های جزایر به بازداشتگاه‌های بسته منتقل کند

 

ثبت نظر

گزارش

نگرانی‌های امنیتی از برگزاری دربی؛ بلیت نمی‌فروشند

۱۶ بهمن ۱۳۹۸
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
نگرانی‌های امنیتی از برگزاری دربی؛ بلیت نمی‌فروشند