close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

احسان مهرابی: تخیل در سلول انفرادی و خواندن و نوشتن در روزهای قرنطینه، نجات‌بخش است

۱۶ فروردین ۱۳۹۹
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۹ دقیقه
احسان مهرابی، روزنامه‌نگاری که این روزها عضو تحریریه رادیو فردا است، بهمن سال ۱۳۸۸ بازداشت شد  و ۶۴ روز نخست بازداشتش را در سلول‌های انفرادی زندان اوین گذراند.
احسان مهرابی، روزنامه‌نگاری که این روزها عضو تحریریه رادیو فردا است، بهمن سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و ۶۴ روز نخست بازداشتش را در سلول‌های انفرادی زندان اوین گذراند.
به باور احسان مهرابی، بین روزگار زندان و ایام قرنطینه تفاوت‌های ماهیتی وجود دارد.
به باور احسان مهرابی، بین روزگار زندان و ایام قرنطینه تفاوت‌های ماهیتی وجود دارد.

واژه «قرنطینه خانگی» حالا به دایره لغات روزمره مردم دنیا اضافه شده است. بسیاری از شهرها و کشورها ماندن در خانه برای مبارزه با ویروس کشنده «کرونا» را اجباری کرده‌اند. تا همین چند ماه پیش که اسم کرونا سر زبان‌ها نبود، بسیاری دنبال فرصتی برای انجام کارهای عقب مانده خود بودند؛ زمانی برای استراحت، وقتی برای تماشای فیلم و سریال، ساعتی برای مطالعه و یا حتی فرصتی برای مرتب کردن یکی از اتاق‌های خانه. حالا اما اغلب آن‌ها از هیچ‎‌کدام از این کارها راضی نیستند، لذت نمی‌برند و دوست دارند هرچه زودتر به وضعیت عادی برگردند.

اجبار به خانه‌نشینی و مشخص نبودن زمان پایان این توفیق اجباری، بسیاری را یاد زندانیان انداخته است. عده‌‍‌ای از افسردگی و ناامیدی حرف می‌زنند و برخی هم پا را یک گام فراتر گذاشته‌ و قرنطینه خانگی را با سلول انفرادی مقایسه می‌کنند. «ایران‌وایر» سراغ آن‌هایی که زندگی در سلول انفرادی را تجربه کرده‌اند، رفته و از آن‌ها درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های روزهای قرنطینه خانگی و سلول انفرادی پرسیده است.

اغلب افرادی که زندان و سلول انفرادی را تجربه کرده‌اند، آن را قابل مقایسه با روزهای قرنطینه خانگی نمی‌دانند اما راه‌کارهایی که آن‌ها برای حفظ روحیه و گذراندن آن روزهای سخت به کار گرفته‌اند، احتمالا برای افرادی که در قرنطینه خانگی دچار سرگردانی و ناامیدی شده‌اند، راه‌گشا هستند.

***

 

«احسان مهرابی»، روزنامه‌نگاری که این روزها عضو تحریریه «رادیو فردا» است، بهمن سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. ۶۴ روز نخست بازداشتش را در سلول‌های انفرادی بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ زندان «اوین» گذراند و پس از آن و تا زمان تکمیل دوران بازجویی، به سلول‌های چند نفره بند ۲۴۰ منتقل شد.
پس از آن بود که با تجربه هم‌زیستی در یک محیط بسته و محدود، سلولش را با چند زندانی دیگر شریک شد. البته این انتهای تجربه احسان مهرابی از ماندن در یک محیط در بسته نبود. او از بهمن سال ۱۳۸۹ تا آبان ۱۳۹۰، به مدت ۹ ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین نگه‌داری می‌شد.
این روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»، به شرح تجربه‌های دوران زندان و تلاش‌هایی می‌پردازد که ایام زندان را برای او و سایر هم‌بندی‌هایش قابل تحمل می‌کردند.
به باور احسان مهرابی، بین روزگار زندان و ایام قرنطینه تفاوت‌های ماهیتی وجود دارد. اما در عین حال، او معتقد است به کارگیری آن‌چه ماحصل تجربه یک زندانی با تکیه بر شیوه آزمون و خطا است، می‌تواند ایام قرنطینه را برای مردمی که درگیر بحران کرونا هستند، سهل­تر و آسوده‌تر کند.


مهم‌ترین عنصری که به شما توانایی ماندن در سلول انفرادی را داد، چه بود؟
- اصلی‌ترین هدف زندانی در دوران انفرادی، حفظ  روحیه است؛ همان ‌چیزی که مردم عادی این روزها به آن محتاج هستند. در زندان ضرورت دارد که زندانی روحیه‌‌اش را تقویت کند تا هم با شرایط کنار بیاید و هم زمان را از سر بگذراند. به این نکته توجه کنید که زندانی انفرادی هیچ دورنمای روشنی ندارد و شرایطش با زندانی بند عمومی که حکمش صادر شده و بر اساس باقی‌مانده روزهایش برنامه‌ریزی کرده، کاملا متفاوت است. در زندان انفرادی، ابهام بسیاری پیش روی زندانی است و کماکان چشم‌اندازی برای پایان زندان وجود ندارد. اما همان جا هم آن‌چه می‌تواند نجات‌بخش و امیدآفرین باشد، بازی‌های ذهنی و فعال نگاه داشتن قدرت تخیل است. همین تخیل می‌تواند برای سپری شدن زمان کمک دهنده باشد.

 
این قوه تخیل چه‌طور به دادتان می‌رسید؟
من به شخصه یاد گرفته بودم دوره‌های متفاوت زندگی‌ خود را مرور ‌کنم. از دوران کودکی‌‌ام را با جزییات مرور می‌کردم. یک جور بازی ذهنی همراه با بازیابی خاطرات بود؛ مثلا به خودم می‌گفتم اگر فلان روز این اتفاق نیفتاده بود، ماجرا به کجا ختم می‌شد یا اگر فلان موضوع رخ داده بود، الان کجا ایستاده بودم؟ یک بار به سلولی منتقل شدم که فردی که قبل از من در آن سلول نگه‌داری می‌شد، کل معادلات دیفرانسیل را روی دیوار نوشته و حل کرده بود. برایم جذاب بود و یکی دو روز ذهنم درگیر مرور معادله دیفرانسیل شد. به هر حال، هر کسی روش منحصر به فرد خودش را دارد؛ مثلا بعضی زندانی‌ها طول و عرض سلول تنگ و تاریک خود را طی می‌کردند و حساب قدم‌هایشان را هم داشتند و بعدش مثلا می‌گفتند امروز یک کیلومتر یا دو کیلومتر راه رفتم.
عده دیگری کلمات انگلیسی ته ذهن‌شان را مرور می‌کردند. آن جا تنها قرآن و نهج‌البلاغه در دسترس بودند و برخی با وجود این که علاقه به خواندن کتاب‌های مذهبی نداشتند، سعی می‌کردند ترجمه فارسی این کتاب‌ها را با اصل‌شان مقایسه کنند.

به نظرتان فعالیت فیزیکی یا ورزش در این شرایط ضرورت دارد؟
- برای خودم ورزش و نرمش تا حد زیادی کمک دهنده و نجات‌بخش بود. من با این که سال‌ها از روزهای تمرین تکواندویم گذشته بود اما برخی حرکات تکواندو را تمرین و به شکلی که در آن محیط کوچک امکانش وجود داشت، آن حرکات را تکرار می‌کردم. من در خاطرات زندانیان با سابقه خوانده بودم که بعضی از آن‌ها که دوره حبس‌شان طولانی‌تر می‌شد، با تمرکز به توانایی‌هایی هم‌چون راه رفتن روی دیوار هم دست پیدا کرده بودند. به باور من، عملکرد ذهن آدمی چه در سلول انفرادی و چه در روزهای قرنطینه، می‌تواند اجبار ماندن در یک محیط در بسته را ساده‌تر کند. به هر حال ماندن در یک محیط بسته کار ساده‌ای نیست و نیازمند برنامه‌ریزی است. برنامه‌ریزی می‌تواند شرایط زندان را قابل تحمل کند.  برخی زندانیان برای وقت خود در زندان کاملا برنامه داشتند و اگر کسی می‌خواست با آن‌ها درباره موضوعی صحبت مفصل داشته باشد، باید وقت می‌گرفت. در خاطراتی که زندانیان درباره «هدی صابر» نقل کرده‌اند، مطرح شده که روزی یک نفر می‌خواسته با او در باب موضوعی مکالمه کند اما او گفته است مثلا فلان ساعت و فلان روز بیا. چون او برای بقیه دقایقش برنامه‌ریزی مشخص داشت. حتی در بندهای عمومی که امکانات بیشتری مثل کتاب، تلویزیون و رادیو برای وقت گذرانی وجود داشت، آن‌هایی موفق‌تر بودند که روحیه خود را حفظ می‌کردند و برنامه مشخص، تمرینات ذهنی و تفریح و شادی داشتند.

 

در طول هفته گذشته با هر کدام از زندانی‌ها که مصاحبه کرده‌‌ام، انگشت تاکیدشان را گذاشته‌‌اند روی عنصر شادی. در زندان چه جور شادی یا تفریحاتی وجود داشت؟
- ما برنامه‌ای به نام «صندلی داغ» داشتیم. یک زندانی را می‌نشاندند روی صندلی و از او در مورد تمام ماجراهای پشت پرده زندگی و ذهنش سوال می‌کردند. زندانی روی صندلی می‌نشست و پاسخ‌هایی که می‌داد، برای سایر زندانی‌ها جذاب بود.  شادی‌های داخل زندان هم متفاوت بودند. در آن فضا، خواندن شعر و سرودهای معمولی هم جذابیت داشت و عده‌ای که صدای بهتری داشتند، برای سایر زندانی‌ها می‌خواندند. در همان فضا و با امکانات محدود، جشن تولد می‌گرفتیم و یا تئاتر اجرا می‌کردیم.


تجربه زندان یا ماندگاری در محیط دربسته با تنش و اختلاف نظر همراه است. در طول دوران حبس، زندانی‌ها چه طور به نقطه هم‌زیستی و تحمل می‌رسیدند؟
- در دوره بند عمومی، این موضوع سخت‌تر می‌شد چون مثلا در یک اتاق ۵۰ متری، حدود بیست و اندی زندانی نگه‌داری می‌شدند و برای هر نفر یک فضای یک و نیم متری در نظر گرفته می‌شد. آدم‌ها ناچار به پذیرش آن شرایط متفاوت بودند و می‌خواستند دقایق‌شان را به بهترین شکلی که امکان‌پذیر بود، بگذرانند. طبیعتا زندانی‌ها هم وضعیت متناسب با شرایط عادی نداشتند و فشارهای زیادی را تحمل می‌کردند که خود این موضوع، هم‌زیستی را سخت‌تر می‌کرد.
اما آن آدم‌ها حق انتخاب نداشتند و از بد حادثه، در یک جا جمع شده بودند. روحیه‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی وجود داشت ولی آن‌چه به مرور می‌آموختند، این بود که از میزان حساسیت خود نسبت به رفتارهای دیگری بکاهند، هم‌دیگر را سرزنش نکنند و قدرت تحمل‌شان را بالاتر ببرند یا به تعبیر رایج، کمتر به هم گیر بدهند. برنامه‌های جمعی هم وجود داشت و زندانی‌هایی بودند که به شکل داوطلبانه در امور مربوط به زندان مشارکت داشتند؛ یکی آشپزی می‌کرد و دیگری اتاق را تمیز می‌کرد و اگر کسی در این گونه فعالیت‌های داوطلبانه مداخله نمی‌کرد، بقیه او را سرزنش نمی‌کردند که چرا برخورد فعالی نمی‌کند. به عبارتی، این درک و تحمل متقابل، اوضاع را بهتر می‌کرد. برخی فعالیت‌ها مانند تمیزکردن سلول در زندان هم برای گروهی آرامش ذهنی همراه داشت. این موضوع ممکن است در قرنطینه هم مفید باشد و افراد تغییراتی در محل زندگی خود بدهند و وسایل را بررسی کنند و در چینش وسایل خانه تغییراتی بدهند.
طبیعتا مشارکت در بندهای سیاسی بالاتر است چون موضوعات قابل بحث بسیاری وجود دارد. اما ممکن است در خانواده‌هایی که در شرایط قرنطینه هستند، این هم‌دلی وجود نداشته باشد؛ مثلا یک نوجوان در تضاد کامل با والدینش، ناچار به تحمل آن‌ها باشد؟
- در بندهای سیاسی هم اختلاف نظر وجود داشت. به هر حال، نمایندگان دیدگاه‌های مختلف سیاسی یک جا جمع شده بودند و همین می‌توانست موجب تشدید اختلاف نظر باشد. برای همین هم ممنوع شده بود که در داخل اتاق بحث سیاسی کنند. اگر افرادی می‌خواستند یک کار جدی فکری یا سیاسی انجام بدهند، می‌بایست می‌رفتند مثلا داخل حیاط یا فضای دیگری با هم گفت‌وگو می‌کردند یا مثلا به نوعی هم‌دیگر را از راه دور خطاب قرار نمی‌دادند و اگر با هم کار داشتند، باید نزدیک می‌شدند و هم‌دیگر را خطاب می‌کردند. چون گفت‌وگو با صدای بلند، هم می‌توانست برای خود طرفین آزاردهنده باشد هم برای سایر زندانی‌ها. در دوران قرنطینه هم تصور می‌کنم باید همین جور باشد. از سوی دیگر، قرنطینه فضای خاص خودش را دارد و همه چیز در آن فضا رخ می‌دهد و نباید محیط قرنطینه را با محیط بیرون ادغام کرد. این تجربه در زندان نیز وجود داشت که پس از مدتی، کل زندگی یک زندانی به محیط زندان محدود می‌شد و حتی خواب‌هایی که زندانی می‌دید، در داخل زندان رخ می‌داد.
به نظر شما آن‌چه در قرنطینه می‌تواند کمک قابل توجهی به مردم ناچار بکند، چیست؟
- بعد از روحیه و شادی، به نظرم دیدن فیلم و سریال یا گوش دادن به موسیقی قابل توجه است. این امکان در روزگار امروز وجود دارد ولی در زندان انفرادی وجود نداشت. البته زندانی‌های انفرادی با تکیه بر توانایی ذهن ممکن بود از هر دری، یک تصنیفی را تکرار می‌کردند؛ مثلا صدای یک نفر از ته سلول می‌آمد که ترانه می‌خواند و چند دقیقه بعد متن تصنیف تبدیل به نوحه می‌شد.
مرور خاطرات گذشته یا برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری برای آینده، از روش‌های استفاده از وقت در قرنطینه است. نوشتن خاطرات قرنطینه و اساسا نوشتن هر موضوعی که به ذهن آدمی می‌رسد، برای جلای روح و زندگی مفید است.

 

مطالب مرتبط:

مریم شفیع‌پور: روزهای قرنطینه هم می‌گذرد، مهم این است که زیر سقف خانه عزیزمان هستیم

مازیار ابراهیمی: در قرنطینه کسی به شما توهین نمی‌کند اما در انفرادی...

اجبار ماندن در چهاردیواری به روایت مرسده قائدی؛ از زندان کمیته مشترک تا قرنطینه خانگی

شیوا نظرآهاری: جدا شدن از جامعه تنها وجه مشترک سلول انفرادی و قرنطینه است

پیمان عارف: در قرنطینه تهدید به تجاوز جنسی نمی‌شوید

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

مریم شفیع‌پور: روزهای قرنطینه هم می‌گذرد، مهم این است که زیر سقف...

۱۶ فروردین ۱۳۹۹
نیلوفر رستمی
خواندن در ۹ دقیقه
مریم شفیع‌پور: روزهای قرنطینه هم می‌گذرد، مهم این است که زیر سقف خانه عزیزمان هستیم