close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

روایت پنجاه و سوم: از دانشگاه تا پناه‌جویی در ترکیه؛ پسرت یا برمی‌گردد یا ما برش می‌گردانیم

۱۰ خرداد ۱۳۹۹
آیدا قجر
خواندن در ۱۱ دقیقه
فعالان دانشجویی ایران در دهه‌های مختلف بخشی از جامعه پناه‌جویان و پناهندگان سراسر جهان بوده‌اند؛ مثل «میثم شریف»، فعال دانشجویی در تبریز.
فعالان دانشجویی ایران در دهه‌های مختلف بخشی از جامعه پناه‌جویان و پناهندگان سراسر جهان بوده‌اند؛ مثل «میثم شریف»، فعال دانشجویی در تبریز.
او هم‌زمان‌ با اعتراض‌های دی ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از آزادی از زندان، ایران را ترک کرد.
او هم‌زمان‌ با اعتراض‌های دی ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از آزادی از زندان، ایران را ترک کرد.
اما هم‌چنان خود و خانواده‌اش زیر فشارهای نیروهای امنیتی قرار دارند.
اما هم‌چنان خود و خانواده‌اش زیر فشارهای نیروهای امنیتی قرار دارند.
میثم پس از رسیدن به روستای مرزی ترکیه، با پرداخت سه‌هزار لیر، توانست تاکسی بگیرد و خود را به شهر «آنکارا» برساند و درخواست پناهندگی خود را به سازمان ملل ارایه دهد.
میثم پس از رسیدن به روستای مرزی ترکیه، با پرداخت سه‌هزار لیر، توانست تاکسی بگیرد و خود را به شهر «آنکارا» برساند و درخواست پناهندگی خود را به سازمان ملل ارایه دهد.
حالا دو سال و نیم از ارایه درخواست پناهندگی او در ترکیه گذشته است اما هنوز حتی برای مصاحبه اول با او تماس نگرفته‌اند.
حالا دو سال و نیم از ارایه درخواست پناهندگی او در ترکیه گذشته است اما هنوز حتی برای مصاحبه اول با او تماس نگرفته‌اند.
او هم‌چنین در ارتباط با سازمان ملل و سازمان عفو بین‌الملل، آن‌چه بر خودش، خانواده‌اش و در دنیای مجازی علیه‌ او اتفاق می‌افتد، اطلاع‌رسانی کرده است.
او هم‌چنین در ارتباط با سازمان ملل و سازمان عفو بین‌الملل، آن‌چه بر خودش، خانواده‌اش و در دنیای مجازی علیه‌ او اتفاق می‌افتد، اطلاع‌رسانی کرده است.

فعالان دانشجویی ایران در دهه‌های مختلف بخشی از جامعه پناه‌جویان و پناهندگان سراسر جهان بوده‌اند. چه بسیار از آن‌ها که از ادامه تحصیل در کشور خود بازمانده، تهدید شده، به جای کلاس‌های دانشگاه، سر از اتاق‌های بازجویی در آورده، مورد شکنجه قرار گرفته، زندانی شده و در نهایت، ایران را ترک کرده‌اند. برخی به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داده و گروهی دیگر به جامعه آکادمیک خارج از ایران پیوسته‌اند. تعدادی نیز قلم‌های‌ خود را تیز کرده و نوشته و بسیاری از آن‌ها هم از فعالیت پیرامون ایران دل بریده‌اند. در حال حاضر هم در مسیر پناه‌جویی، از ایران تا ترکیه و به امید مقصدهایی در امریکا یا اروپا، گروهی از فعالان دانشجویی در انتظار مشخص شدن چشم‌انداز آینده خود هستند. در این میان، برخی هم‌چنان مورد تهدیدهای نیروهای امنیتی قرار می‌گیرند یا خانواده‌هایشان هم‌چنان تحت فشار جمهوری اسلامی هستند؛ مثل «میثم شریف»، فعال دانشجویی در تبریز که هم‌زمان‌ با اعتراض‌های دی ۱۳۹۶ بازداشت شد و پس از آزادی از زندان، ایران را ترک کرد. اما هم‌چنان خود و خانواده‌اش زیر فشارهای نیروهای امنیتی قرار دارند.

***

«درست است که این‌جا اجازه کار قانونی نداریم، بیمه درمانی ‌ما را قطع کرده‌اند و اجازه خروج از شهر محل زندگی خود را هم نداریم اما ادامه تهدیدهای امنیتی که من این‌جا و خانواده‌ام در ایران با آن مواجه هستیم، فشار مضاعفی برایم دارد. به پدرم گفته‌اند که یا من را متقاعد به بازگشت می‌کند یا با امکاناتی که دارند، من را برمی‌گردانند. جمهوری اسلامی اگر بتواند، فعالان خارج از ایران را ترور می‌کند. حالا این ترور می‌تواند به شکل فیزیکی اتفاق بیفتد یا به شکل مجازی. من هم قربانی همین فشار و ترور هستم. پدرم را طی این مدت و حتی در دوران شیوع ویروس کرونا به وزارت اطلاعات احضار کرده‌اند و خودم را هم از طریق ارتباطات مجازی، تخریب و ترور می‌کنند.»

«میثم شریف» در سال ۱۳۹۲ وارد «دانشگاه رشدیه» تبریز شد و در رشته برق الکترونیک در مقطع کارشناسی به تحصیل پرداخت. یک سال پس از ورودش به دانشگاه، فعالیت‌های خود را در حوزه‌های سیاسی و مدنی شروع کرد و در نشریات دانشجویی قلم زد. هم‌زمان، در «انجمن دوست‌داران حقوق کودک»، به کودکان، به ویژه «کودکان کار» تدریس می‌کرد. پس از آن بود که «فارس»، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت «ورشکستگان سیاسی» در حاشیه شهر تبریز کودکان را ابزار اهداف خود کرده‌اند.

احضارها و تهدیدهای امنیتی از همان زمان آغاز شد. هرچند میثم نیز مثل بسیاری از پناه‌جویان، هیچ فکر نمی‌کرد که روزگارش به دنیای پناه‌جویی برسد و تهدیدهای امنیتی، او و خانواده‌اش را در این روزگار هم دنبال کند: «منی که ۲۴ ساله بودم را به عنوان ورشکسته سیاسی معرفی کردند. از سوی وزارت اطلاعات احضار شدیم و به دانشگاه دستور دادند که جلوی انتشار نشریات‌مان را بگیرند. آن زمان می‌خواستم درباره "قتل‌های زنجیره‌ای" بنویسم که همین مساله را هم در بازجویی‌ها مطرح کردند. گاهی بیرون از دانشگاه جلسه‌های کتاب‌خوانی داشتیم یا با هم‌دانشگاهی‌ها به کوه می‌‌‌رفتیم. در بازجویی‌ها می‌پرسیدند که چه چیزهایی در این دیدارها رد و بدل می‌کنید. دو بار من را از سر جلسه‌های امتحان بلند کردند و به حراست بردند و ماموران وزارت اطلاعات بازجویی‌ام کردند.»

زیر این فشارها و بازجویی‌ها، میثم شریف هم‌چنان به تحصیل ادامه ‌داد و در کافه‌ای مشغول به کار بود تا دی ماه ۱۳۹۶ رسید و اعتراضات مردمی در سراسر ایران فراگیر شد. شهر تبریز هم از این قاعده مستثنی نبود. چهاردهم دی دو مامور امنیتی با داشتن حکم بازداشت از سوی وزارت اطلاعات، به کافه محل کارش وارد شدند و بازداشتش کردند.

او را با دست‌بند، سوار «پژو» سفیدرنگی کرده و برده بودند: «به محض سوار شدن پرسیدند که چه مواد مخدری مصرف می‌کنی؟! تا آخرین روز بازجویی هم مدام پیشنهاد مواد مخدر می‌دادند. بعدها فهمیدم که بسیاری از قتل‌های در بازداشت را به عنوان اعتیاد و خودکشی بچه‌ها، سرپوش گذاشتند.»

میثم را یک هفته در اداره اطلاعات شهر تبریز مورد بازجویی قرار داده و شکنجه کرده بودند. به روایت خودش، سه روز اول بازجویی همراه با ضرب و شتم بوده است و سوال‌هایی پیرامون چگونگی سازمان‌دهی اعتراضات و معرفی سازمان‌دهنده‌ها از او ‌پرسیده‌اند: «با مشت و لگد می‌زدند. آن‌قدر گوشم را پیچانده بودند که دیگر نمی‌شنید. چند روز در بازداشت به خاطر ضرب و شتم‌ها درد داشتم.»

چهار روز بعدی نوشته‌های میثم را در نشریه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مقابل ‌او قرار داده بودند و حتی به خاطر شعر «احمد شاملو» هم سوال و جواب شده بود.

بعد از یک هفته بازجویی، او را به اتهام‌های «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب»، به زندان مرکزی تبریز منتقل کردند. دو روز بعد از بازداشت و زمانی‌که زیر بازجویی بود، برایش جلسه تفهیم اتهام برگزار شد و زمانی‌که در زندان بود، دادگاهش را تشکیل دادند.

می‌گوید وکیل نداشت و حتی نمی‌دانست که می‌تواند وکیل بگیرد. طی برگزاری دادگاه، او از اتهام تبلیغ علیه نظام تبرئه می‌شود و پس از ۲۰ روز زندانی بودن، برایش وثیقه ۵۰ میلیون تومانی تعیین می‌کنند. مجازات او نیز جریمه مالی تعیین شد.

«بهمن ماه آزاد شدم و از دو هفته بعد تماس‌های تهدیدآمیز شروع شدند. می‌گفتند حق ندارم در تبریز زندگی کنم و با دوستانم در ارتباط باشم یا در انجمن‌های فرهنگی و هنری مثل نقد کتاب یا شعر شرکت کنم. مدام تهدید می‌کردند که اگر ادامه بدهم، آینده خوشی در انتظارم نخواهد بود. نمی‌خواستم به این شکل زندگی کنم. می‌خواستم طبق حقوق شهروندی که خود قانون برایم مقرر کرده بود، به فعالیت‌هایم ادامه بدهم. می‌خواستم در حوزه‌های ادبی و اجتماعی، به ویژه دانشجویی و کودکان کار بنویسم. اما اجازه نمی‌دادند. تحت این شرایط بود که از ایران خارج شدم.»

میثم پاسپورت نداشت و سربازی هم نرفته بود. برای همین ناچار شد از مسیر قاچاقی، ایران را به مقصد ترکیه ترک کند. به مرز «ماکو» رفت و در روستاهای مرزی برای چند روز زندگی کرد تا نوبت حرکت رسید. از طریق یکی از دوستانش که پیش از او و پس از بازداشت‌های دی ۱۳۹۶ از ایران خارج شده بود، قاچاق‌چی پیدا کرده و با پرداختن سه میلیون تومان، مسیر کوه را در پیش گرفته بود.
می‌گوید یک روز کامل پیاده‌روی کرد تا به روستای «دوبایزید» ترکیه رسید.

او هم مثل بسیاری از پناه‌جویان که همین مسیر را طی کرده یا در مسیرهای دیگر قاچاق انسان قرار گرفته‌اند، مرگ را لمس کرده است: «تمام راه پیاده‌روی بود. من مشکل قلبی داشتم و چون سیگار می‌کشیدم، نفس کم می‌آوردم. یک کوله‌پشتی همراهم بود که در آن لباس و کتاب گذاشته بودم. سنگین بود. در همان کوهستان رهایش کردم. ۷۰ نفر بودیم و بالاخره رسیدیم.»
میثم پس از رسیدن به روستای مرزی ترکیه، با پرداخت سه‌هزار لیر، توانست تاکسی بگیرد و خود را به شهر «آنکارا» برساند و درخواست پناهندگی خود را به سازمان ملل ارایه دهد.

حالا دو سال و نیم از ارایه درخواست پناهندگی او در ترکیه گذشته است اما هنوز حتی برای مصاحبه اول با او تماس نگرفته‌اند. بارها برای سازمان ملل ایمیل زده ولی هیچ پاسخی نگرفته است.

میثم شریف هم مثل پناه‌جویان دیگر، در ترکیه اجازه کار ندارد. برای همین در کنار ادامه نوشتن برای رسانه‌های مختلف، در کافه کار می‌کرد؛ روزانه ۱۲ تا ۱۴ ساعت با دریافتی بین ۵۰ تا ۶۰ لیر برای هر روز کار. او پیش از آغاز دوران شیوع ویروس کرونا و بی‌کار شدن پناه‌جویانی که به کار سیاه و غیرقانونی مشغول بودند، از کار بی‌کار شده بود.

اگرچه زندگی پناه‌جویی در ترکیه گذر روزگار را برای او سنگین‌تر کرده است و از آینده نامعلوم خود هیچ چشم‌اندازی ندارد اما در روایت‌هایش از آن‌چه باعث شد به دنیای پناه‌جویی قدم بگذارد، نگرانی برای خانواده‌اش در ایران و ادامه تهدیدهای امنیتی، پررنگ‌تر از هر بخشی است و هم‌چنین آن‌چه نیروهای امنیتی سایبری جمهوری اسلامی در ارتباطات مجازی با او کرده‌اند.

پدر میثم شریف را پس از خروج او از ایران، بارها به وزارت اطلاعات شهر خلخال احضار کرده‌اند. آخرین احضارش در دوران شیوع ویروس کرونا بوده است: «در اکثر بازجویی‌ها از پدرم خواسته‌اند که من را به بازگشت ترغیب کند. اوایل این بازجویی‌ها لحن آرام‌تری داشتند اما بعد از آبان ۱۳۹۸ خشونت‌آمیز شدند. حالا هم به پدرم گفته‌اند که امکاناتی دارند و می‌توانند من را به ایران برگردانند. من نگران فشاری هستم که به پدرم با بیماری قلبی می‌آورند و او نگران است که سر من بلایی بیاورند.»

در کنار فشارهای امنیتی بر خانواده میثم، از طریق فضای مجازی هم علیه او اقداماتی انجام شده است. میثم در مسیر سفر قاچاقی که داشت، تلفن خود را از دست داده بود و برای همین به حساب کاربری خود در تلگرام دسترسی ندارد. اما به تازگی از حساب کاربری او در تلگرام که شماره تلفن‌ آن در ایران روی آن ثبت شده است، به حساب کاربران دیگر و خبرگزاری‌های مختلف خبر‌های جعلی و فایل‌های ویروسی ارسال کرده‌اند.

«این‌ها حربه‌هایی است که جمهوری اسلامی برای متوقف کردن فعالیت‌های داخل و خارج از کشوری‌ها استفاده می‌کند؛ یعنی زیر فشار قرار دادن کنش‌گران و ترور مجازی. به این می‌ماند که عواطف پدر من را گروگان گرفته‌اند تا برگردم. از طرفی امنیت روانی‌ من را هم گرفته‌اند و می‌ترسم که اتفاقی بیفتد؛ به ویژه که ترکیه هم برای ما ایرانی‌ها امن نیست. از طرف دیگر، هم‌چنان بعد از دو سال و نیم خارج شدنم از ایران، از طریق دسترسی به حساب‌های کاربری، سعی در تخریب و هم‌چنین دست‌یابی به ارتباطاتم دارند.»

میثم شریف با توجه به مشورت‌های حقوقی که در ترکیه گرفته است، می‌خواهد شکایت خود را در اداره پلیس این کشور به ثبت برساند. او هم‌چنین در ارتباط با سازمان ملل و سازمان عفو بین‌الملل، آن‌چه بر خودش، خانواده‌اش و در دنیای مجازی علیه‌ او اتفاق می‌افتد، اطلاع‌رسانی کرده است.

 

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

 

مطالب مرتبط:

از فرانسه تا ترکیه؛ قاچاق انسان و پناه‌جویی

روایت اول؛ افسر نیروی انتظامی که قاچاقی به ترکیه گریخت

روایت دوم,حامد فرد؛ زندان، پناهجویی، کارگری و زندگی که از هم پاشید

روایت سوم؛ تنها به عشق فرزندم در کوه‌های ایران و ترکیه زنده ماندم

روایت چهارم، نغمه شاهسوندی؛ مادری خسته و پشیمان از پناه‌جویی

روایت پنجم؛بیش از یک ماه در مسیر قاچاق به ترکیه فقط به خاطر مادر

روایت ششم؛ انعام دهواری و درگیری بلوچستان با قاچاق بخش اول

انعام دهواری؛ زندگی در ترور و خاطراتی که فراموش شدند بخش دوم

روایت هفتم: دیدار با قاچاق‌چی در استانبول؛ مسافری هستم به سمت فرانسه

روایت هشتم: قاچاق سکس؛ زنان ایرانی در بارهای استانبول

دنیای پناه جویی در ترکیه؛ جهانی پر از ترس و ناامنی

روایت دهم؛ روایتی کودکانه از سفر قاچاقی به ترکیه

روایت یازدهم؛ از پناه‌جویی تا دلالی برای قاچاق‌بر

روایت دوازدهم؛ دانیال بابایانی، فرار قاچاقی کنش‌گری از ترکمن‌صحرا

روایت سیزدهم؛ شبی که در همراهی یک قاچاق‌بر به سمت مرز ترسیدم

روایت چهاردهم؛دنیای پناه‌جویی در یونان در نگاهی گذرا

روایت پانزدهم؛آرش همپای: پناه‌جویی در یونان گروگان‌گیری است

روایت شانزدهم؛ خاطرات چند کودک پناه‌جو؛ سه ساعت در صندوق عقب ماندیم

روایت هفدهم؛ زن باردار افغانستانی: یونان مردابی برای پناه جویان است

روایت هجدهم؛رضا: مرزها با گذشتن از جغرافیاهای مختلف تمام نمی‌شوند

روایت نوزدهم؛کمپ‌های اطراف آتن؛ اینوفتیا و مالاگاسی

روایت بیستم؛ زنی اسیر چنگ‌های قاچاق‌بر

روایت بیست و یکم؛ سهراب: کاش فقط یک‌بار دیگر خانواده‌ام را ببینم

روایت بیست و دوم؛ مهسا: خیلی وقت است که از زندگی پناه جویی خسته شده‌ام

روایت بیست و سوم؛ هادی: دیگر هیچ‌وقت آدم قبلی نمی‌شوم

روایت بیست و چهارم؛ کمپ موریا، در زندانی به گستره جزیره لس‌بوس

روایت بیست و پنجم؛امیر همپای: فقط می‌خواهم از لس‌بوس بروم

روایت بیست و ششم؛ حمید: مهاجر یعنی رفتن؛ کسی که باید برود

روایت بیست و هفتم: محسن؛ پدری که دخترش را به قاچاق‌بر سپرد

روایت بیست و هشتم؛ سینا: آنارشیست‌ها را دوست دارم چون مقابل سیستم می‌ایستند

روایت بیست و نهم: امین اکرمی‌پور؛ در ایران زندانی و در یونان حصر شدم

روایت سی‌ام: امین؛ برده در ایران، پناه‌‍جوی اتریش

روایت سی و یکم؛ افشار علیزاده، پناه‏جویی که بازیکن تیم ملی فوتسال اتریش شد

روایت سی و دوم؛ پژمان: از ایران خارج شدم تا دخترم آینده‌اش را خودش انتخاب کند

روایت سی‌وسوم:مصائب پناه‌جویان دگرباش جنسی؛ قاچاق‌بر از آن‌ها سکس می‌خواهد

روایت سی و چهارم؛سفر به کاله، رویایی به نام انگلیس

روایت سی‌وپنجم؛ داریوش، بیش از ۲۰سال پناه‌جویی در کاله

روایت سی‌وششم؛ آپو، از قاچاق انسان تا رویای بازگشت به ایران

روایت سی‌وهفتم؛ بابی، زندگی در جنگل دوشادوش قاچاق‌چی‌ها

روایت سی‌وهشتم؛ مهیار، پناه‌جوی نسل دوم که به رپ پناه برد

روایت سی‌ونهم: زندگی پناهجویی رضا؛ از جنگ تا مهاجرت

روایت چهل‌ام؛مقصد: انگلیس به هر قیمتی

روایت چهل‌ویکم: اشکان، گندم‌زار و کامیون‌هایی که مقصدشان انگلیس بود

روایت چهل و دوم؛هاله رستمی: کاش شلاق‌های حکم قضایی را می‌خوردم اما پنا‌‌ه‌جو نمی‌شدم

روایت چهل و سوم؛سعدی لطفی: فقط می‌خواهم زندگی پناه‌جویی‌ام در کوبا تمام شود

روایت چهل و چهارم؛ وصال؛ پناهجویی که می‌خواهد در فرانسه مدل شود

روایت چهل و پنجم؛ شرر تبریزی و زندگی پناه‌جویی در قبرس

روایت چهل و ششم: این‌جا بروکسل است؛ من هم یک روز به بریتانیا می‌رسم

روایت چهل و هفتم؛ احمد: جان‌مان را در دست می‌گیریم یا می‌میریم یا به بریتانیا می‌رسیم

روایت چهل و هشتم؛ یک شب با قاچاق‌چی ایرانی

روایت چهل و نهم:دو پناهجوی لزبین توان‌خواه؛ تنها خواسته‌شان سرپناهی در یونان است

روایت پنجاهم؛ آن‌چه بعد از نصب بنر اسراییلی در شیراز بر محمد شعبانی گذشت

روایت پنجاه و یکم؛ ۹ سال پناه‌جویی در سوریه؛ از ربوده‌شدن تا پناه به نقاشی

روایت پنجاه و دوم؛ امیرعلی: «نمی‌خواهم به زور به بهشت بروم»

ثبت نظر

بلاگ

کاخ سفید یکی از توییت‌های خامنه‌ای را مثالی از سوء استفاده دیکتاتور...

۱۰ خرداد ۱۳۹۹
پشت صحنه یک توییت
خواندن در ۳ دقیقه
کاخ سفید یکی از توییت‌های خامنه‌ای را مثالی از سوء استفاده دیکتاتور از توییتر خواند