close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

کوتاه، تکان‌دهنده و ویرانگر؛ روایت آسیه امینی از مستند «میزبانی ناجوانمردانه»

۲۹ مرداد ۱۳۹۹
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۷ دقیقه
نزار زکا شهروند لبنانی-امریکایی است که سال ۱۳۹۴ به دعوت «شهیندخت مولاوردی»، معاون وقت «امور زنان و خانواده رییس‌جمهوری ایران»، برای شرکت در «همایش بین‌المللی نقش‌آفرینی زنان در توسعه پایدار» به ایران
نزار زکا شهروند لبنانی-امریکایی است که سال ۱۳۹۴ به دعوت «شهیندخت مولاوردی»، معاون وقت «امور زنان و خانواده رییس‌جمهوری ایران»، برای شرکت در «همایش بین‌المللی نقش‌آفرینی زنان در توسعه پایدار» به ایران
او در هنگام بازگشت به اتهام جاسوسی بازداشت شد
او در هنگام بازگشت به اتهام جاسوسی بازداشت شد
آسیه امینی می‌گوید با این‌که بارها در معرض شنیدن چنین تجربه‌های دردناکی بوده، اما آن‌چه این فیلم را برایش متمایز می‌کرده، نور تاباندن بر جزئیات موضوع مهمی چون گروگان‌گیری یک تبعه خارجی بوده است
آسیه امینی می‌گوید با این‌که بارها در معرض شنیدن چنین تجربه‌های دردناکی بوده، اما آن‌چه این فیلم را برایش متمایز می‌کرده، نور تاباندن بر جزئیات موضوع مهمی چون گروگان‌گیری یک تبعه خارجی بوده است

 «آسیه امینی»، روزنامه‌نگار و پژوهشگر حوزه زنان ساکن نروژ، می‌گوید فیلم «میزبانی ناجوانمردانه» به کارگردانی «مازیار بهاری» که مصاحبه‌ای است رو در رو با «نزار زکا»، شهروند لبنانی–آمریکایی، درباره تجربه زندان چهار ساله‌اش، بسیار مهم و تکان‌دهنده بود.

نزار زکا شهروند لبنانی-امریکایی است که سال ۱۳۹۴ به دعوت «شهیندخت مولاوردی»، معاون وقت «امور زنان و خانواده رییس‌جمهوری ایران»، برای شرکت در «همایش بین‌المللی نقش‌آفرینی زنان در توسعه پایدار» به ایران سفر کرد و به اتهام «جاسوسی برای کشور متخاصم» بازداشت شد.

آسیه امینی می‌گوید با این‌که بارها در معرض شنیدن چنین تجربه‌های دردناکی بوده، اما آن‌چه این فیلم را برایش متمایز می‌کرده، نور تاباندن بر جزئیات موضوع مهمی چون گروگان‌گیری یک تبعه خارجی بوده است؛ شهروندی که ب در یک موقعیت ساده، یعنی به عنوان کارشناس و سخنران همایش بین‌المللی در مورد نقش‌آفرینی زنان در مقوله توسعه پایدار به ایران دعوت شده، درگیر و گرفتار یک سیستم امنیتی و موقعیت بسیار پیچیده‌ای شده و چهار سال از عمرش را در رنج گذرانده است.

به باور او، موضوع «گرفتار شدن» در این ویدیو محرز است و آن‌چه نزار در تمامی مراحل مصاحبه و حتی خطاب به خانم شهیندخت مولاوردی تکرار می‌کرده، همین که «من مظلوم واقع شدم»، برای او بسیار دردناک و مهم بوده است.

 

تا کنون روایت‌های مختلفی از گروگان‌گیری اتباع و مسافران خارجی به ایران شنیده‌ایم. کدام قسمت از توضیحات یا واکنش‌های نزار زکا در این مصاحبه نسبت به سایر روایت‌هایی که شنیده‌ایم تفاوت داشت؟

جزئیاتی که توسط او مطرح می‌شد. من تا قبل از این‌که این فیلم را ببینم در مورد موضوعات و جریانات مشابه با دو وجه آن‌ها رو به رو بودم. این‌که از یک سو موضوعات امنیتی و جاسوسی در هنگام روایت شدن‌شان در این سوی دنیا هالیوودیزه می‌شوند. خصوصا در طول سال‌های اخیر که جریانات سیاسی و امنیتی ایران هم وارد داستان‌های هالیوودی شده‌اند و ممکن است حس باورپذیری را به بیننده القاء کند؛ این حس که وقوع هر اتفاقی ممکن است درست باشد و حتی شاید پرداختن به خود موضوع در این مسیر باورپذیری، باعث شود که قربانی دوباره تبدیل به قربانی شود. از سوی دیگر دولت ایران هم از این جریانات نهایت استفاده‌اش را کرده است. می‌خواهم بگویم قربانی از دو سو ممکن است تحت فشار باشد. اما این مستند شیوه هالیوودیزه شدن را پس زده و به اصل موضوع به زبانی ساده پرداخته است.

شما اشاره کردید به جزئیات. منظورتان کدام جزئیات است؟

در این ویدیو ما بی‌هیچ پیرایه‌ای با موقعیت سخت و دشواری که یک انسان در آن قرار گرفته است، مواجه می‌شویم. آن‌جا که چشم‌های آقای زکا شروع می‌کنند به دو دو زدن یا آن‌جا که مصاحبه‌گر یا همان آقای بهاری با خانم شهیندخت مولاوردی وارد گفت‌وگو می‌شود و طبعا به عنوان یک روزنامه‌نگار سوالات متفاوتی دارد. همین که شاید دوباره این فرصت مغتنم ایجاد نشود تا از کسی که زمانی در موقعیت مسئولیت بوده، اما انتظاراتی را که از او وجود داشته و برآورده نشده، دوباره سوال کند و می‌خواهد در همین فرصت اندک همه سوالاتش را بپرسد. اما زکا فقط یک سوال دارد، این که «چرا نسبت به سرنوشت من بی‌تفاوت بودی» یا «چرا در آن چهار سال نیامدی از من دفاع کنی؟» و این شاید دقیقا سوالی است که همه قربانیان یک سیستم تا پایان عمر از آن رها نشوند. برای همین هم می‌گویم جزئیات است که اهمیت فیلم را دو برابر می‌کند.

این فیلم به سادگی پرده را کنار می‌زند و می‌گوید کسی که پاسپورت آمریکایی و لبنانی دارد، زبان عبری و عربی و انگلیسی را حرف می‌زند و در حوزه امنیت و فناوری اطلاعات و اینترنت کار می‌کند، الزاما جاسوس نیست. شما به چشم‌های این آدم خیره شوید. هر کدام از ما به سادگی می‌توانیم خود او باشیم.

در شرایطی که مصاحبه‌کننده دارد سوالات منطقی و متفاوتی را با خانم شهیندخت مولاوردی مطرح می‌کند، نزار زکا در مورد حس و حالش حرف می‌زند. برای این‌که برایش مهم نیست سیستم سیاسی و حقوقی ایران چیست و کجا عمل می‌کند یا نمی‌کند. برایش مهم است که بر جان آدم‌ها در این شرایط گروگان‌گیری چه می‌گذرد و چرا فردیت آدم‌ها و فرصت زیست آن‌ها نادیده گرفته می‌شود.

آیا احساس همدلی هم داشتید؟

آن لحظه که گفت مرا بردند فرش‌فروشی گریه کردم. رنج آدمی و له شدن موجودیتش آن‌قدر بی‌ارزش تصور شده است که می‌توانیم با یک فرش ابریشمی معاوضه‌اش کنیم. آن‌ها راحت می‌گویند «ببخشید، اشتباه شد» یا «سعی کنید فراموش کنید.» اما این فیلم و فیلم‌هایی از این دست ضد همین فراموشی‌اند؛ ضد تئوری توطئه. به این دلیل مهم است. الزاما به خاطر شخص گروگان نیست که مهم است، گرچه این جمله به معنای بی‌اهمیت بودن روزگار آقای نزار زکا نیست. بلکه می‌خواهم بگویم این که شما ساده و بدون پیچیدگی، با رنج یک انسان دیگر مواجه می‌شوید که در یک سیستم به هیچ گرفته شده و با آن واقعیت، آن‌چنان که بوده است، مواجه می‌شوید، نه آن‌چنان که حکومت ایران یا هالیوود از آن داستان می‌سازند و این واقعیت عریان است که مهم است.

آیا به نظر شما توضیحات خانم مولاوردی قانع‌کننده بود؟

ما یک عمر نظام سیاسی ایران را قائل به تفکیک می‌دانسته‌ایم و در مورد تفاوت‌ها حرف زده‌ایم. شاید دیگر وقت آن رسیده است که آن تفکیک را کنار بگذاریم، چون آدم‌هایی که در یک سیستم سیاسی تا بن دندان فاسد سهیم می‌شوند، خودشان هم دچار آلودگی می‌شوند.

انکار نمی‌کنم که درون آن سیستم سیاسی فاسد، انسان‌هایی بوده‌اند که تلاش‌شان بر این بوده است که نجات‌دهنده بخشی از جامعه به حد توان‌شان باشند یا دست‌کم سعی کرده‌اند رفاه ایجاد کنند، اما حقیقت این‌جاست که فساد مثل عفونتی کل این بدنه را در برگرفته است. این فساد منجر به اوردوز سیستم شده است. شما با این اندام فاسد دیگر نمی‌توانید ادامه بدهید و اگر با وجود همین شرایط، همچنان در قدرت می‌مانید و به راحتی می‌توانید بگویید «خبر نداشتم» یا «سعی‌ام را برای بهبود اوضاع کردم و نشد»، با این سوال جدی مواجه می‌شوید که چرا موقعیت‌تان را ترک نکردید؟ چرا در قدرت ماندید؟ چرا در همان زمان و قبل از آن‌که آدمی را دعوت کنید و چهار سال زندگی‌اش را تباه کنند به او نگفتید آقا من حریف این جریان نمی‌شوم و نیایید. ما در طول سال‌های گذشته فقط یک نزار زکا نداشتیم، بلکه صدها مورد مشابه داشتیم و حتی مواردی بوده‌اند که خودتان هم ذکر حال‌شان را کرده‌اید و از بی‌عملی‌هایتان در مواجهه با قدرت قهریه گفته‌اید. شما درون همان سیستم بودید و پست‌های مهم داشتید و آن‌قدر ماندید تا خودشان کنارتان گذاشتند و تازه آن‌وقت بود که آمدید گفتید که تلاش کرده‌اید و موفق نبوده‌اید. این قابل پذیرش نیست شما با این جملات حتی سلب مسئولیت هم نمی‌کنید، بلکه توجیه می‌کنید. ما یک عمر سعی کردیم باور کنیم که در این سیستم ممکن است کسانی هم باشند که قائل به آزادی باشند، اما دیگر از این مرحله عبور کرده‌ایم و الآن یک شکاف عمیق بین مردم و شما وجود دارد؛ از هر دسته که باشید یا طرف مردمید یا نیستید. وقتی طرف مردم نیستید، مهم نیست متعلق به کدام گروهید و این‌که خبر نداشته‌اید یا مسئولیت ندارید یا تلاش کردم و نشد و این حرف‌ها، عملا دیگر اهمیت چندانی ندارد.

زمان مواجهه آقای زکا با خانم مولاوردی، او را بی‌قرار می‌بینیم؟

بله. آن‌جای مصاحبه که پای خانم مولاوردی وسط می‌آید، به وضوح زکا بی‌قرار است. با این‌که الآن نه قرار است دادگاهی تشکیل شود، نه وکیل مدافعی در کار است، نه قرار است حکمی صادر شود، نه قرار است کسی حتی بر درد تو علاجی بگذارد، فقط با کسی مواجه شده‌ای که فکر می‌کنی به نوعی در بدبختی تو مسئولیت داشته، اما از این مسئولیت فرار کرده و گریخته است. در تمام این مراحل، ترس و وحشت و سوال و درد و رنج را در نگاه زکا می‌بینید. وقتی می‌لرزد و بلند می‌شود و می‌ایستد و مابین حرف‌های مازیار بهاری می‌پرد و می‌گوید تو سوال کن که آیا رنج مرا می‌فهمد، آیا می‌تواند جای من باشد؟

من وقتی تماس تلفنی آقای مازیار بهاری با خانم مولاوردی وصل شد، تپش قلبم بالا گرفت.

یا آن‌جای مصاحبه که  زکا می‌گوید من دردم خوب می‌شود، ولی درد تو که بدذاتی و شقاوت است هرگز خوب نخواهد شد. برای من بیننده سوال پیش می‌آید که تو چه لذتی از رنج دادن دیگران می‌بری؟ از کشیدن ناخن یک زندانی و ترساندنش چه نفعی می‌بری؟ و ما چه‌قدر روایت داریم از این انسان‌های بیماری که با رنجاندن دیگری هویت پیدا می‌کنند. یا آن‌جا که قاضی « صلواتی» را به بهترین وجهی که می‌شد توصیف کرد.

کدام قسمت اظهارات آقای زکا مهم بود؟

به نظرم همه حرف‌هایی که می‌زد مهم بودند. هر آن‌چه گفت قابل توجه بود. بیان حس واقعی و بی‌پرده‌اش در مواجه با خانم مولاوردی تکان‌دهنده بود. در آن فرصت کوتاه دریغ نکرد از این‌که بگوید دیگران را هم دیده و از بلاهایی که بر سر آن‌ها هم رفته است، توصیفاتی داشت. توصیفاتی کوتاه و موجز، اما ویرانگر. انگار یک نویسنده توانا نشسته و تمام آن‌چه را که بر سر او گذشته بوده، به تصویر کشیده است.

 

مطالب مرتبط:

میزبانی ناجوانمردانه: فیلمی مستند درباره گروگانگیری نزار زکا

شیطانی در جلد خدا؛ گفت‌وگو با رضا علیجانی درباره مستند میزبانی ناجوانمردانه

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

مشکلات جمهوری اسلامی در تامین حقوق شبه‌نظامیان ایران در سوریه به نفع...

۲۹ مرداد ۱۳۹۹
منار حداد
خواندن در ۱۳ دقیقه
مشکلات جمهوری اسلامی در تامین حقوق شبه‌نظامیان ایران در سوریه به نفع روسیه است؟