«موسی صدر»، روحانی شیعه، ۴۲ سال پیش در چنین روزهایی مفقود شد. هواداران بسیاری در ایران و لبنان داشت و دارد که او را «امام» میخوانند، اما درون حکومت جمهوری اسلامی اوضاع به نوعی دیگر است. به رغم نسبت فامیلی خاندان صدر با خانوادههای پرنفوذ، هیچکس در ساختار قدرت به جِد سرنوشت او را پی نگرفته است. با این حال، همه گروهها سعی میکنند تا خود را پیگیر مساله ربایش صدر نشان دهند.
«وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران» امسال نیز به روال هر ساله، در سالگرد مفقود شدن امام موسی صدر و با موضعی تشریفاتی، از «پیگیری و گفتوگو در سطح دوجانبه و بینالمللی برای تعیین سرنوشت» او سخن گفته است.
***
اکثر مقامات جمهوری اسلامی معتقد به مرگ موسی صدر هستند، اما کمتر به طور صریح در اینباره سخن میگویند. گویا تبلیغ زنده بودن او نیز مانند زنده بودن «احمد متوسلیان» به کار میآید؛ هر چند سطح دو موضوع بسیار متفاوت است و ماجرای این روحانی شیعه پیچیدهتر از متوسلیان و همراهانش شمرده میشود.
امام موسی صدر آخرين بار در روز ۹شهریور۱۳۵۷ در هتلی در شهر طرابلس لیبی دیده شد و قرار بود به عنوان مهمان رسمی، با «معمر قذافی»، رهبر این کشور، دیدار کند. چند روز بعد، در پی بیاطلاعی از سرنوشت او، پاسخ رسمی حکومت قذافی این بود که صدر و همراهانش کشور را ترک کردهاند.
هر چند اکثر ناظران بر کشته شدن او در لیبی اتفاق نظر دارند، اما درباره دلیل قتل او و نوع واکنش حکومت، اجماعی وجود ندارد.
«شیرین عبادی» که خانواده صدر زمانی از او کمک خواسته بودند، دلسردی آنان از کمک جمهوری اسلامی را اینگونه بیان میکند: «حکومت ایران میگوید روابط سیاسی را نمیتوان فدای روابط خانوادگی کرد.»
او همچنین از دو کتاب منتشرشده در آمریکا نقل میکند که موسی صدر با درخواست آیتالله «بهشتی» از سرهنگ قذافی، در لیبی زندانی شد. بر اساس این روایت، بنا بوده است قذافی میزبان امام موسی صدر و نیروهای انقلابی مخالف حکومت شاه باشد تا اختلافات آنها را رفع کند، اما بهشتی به قذافی گفته که او با شاه و آمریکا در ارتباط است و «مدتی حبسش کنید.» پس از پیروزی انقلاب نیز بهشتی به قذافی میگوید «او را از سر راه بردارید.»
هر چند روایت شیرین عبادی به نقل از دو کتاب است، اما اظهارات آشکار گروهی از انقلابیون که با قذافی رابطه داشتند، نشان میدهد که اکثر آنها نسبت به موسی صدر بدبین بودهاند.
«جلالالدین فارسی»، از نزدیکان آیتالله «خمینی» در اوایل انقلاب، رسما به قصد قتل موسی صدر اشاره کرده است: «آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت. ایشان میگفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیشنماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام میشد. ایشان باید به خاطر این حرف کشته میشد؛ اما ما دیدیم که ارزشی ندارد. هر چند قذافی او را کشت.»
اعضای خانواده امام موسی صدر نیز چندین بار از نقش جلالالدین فارسی در قتل او سخن گفتهاند، اما به صراحت اصل موضوع را بیان نکردهاند. «صادق طباطبایی»، خواهرزاده موسی صدر، درباره نقش جلالالدین فارسی گفته بود: «وقتی خود آقای جلود، نخستوزیر اسبق لیبی، میگوید بروید و این سوال را از جلالالدین فارسی که نزدیک به قذافی است بپرسید، پس این مسئله چیزی فراتر از رودربایستی است.»
به روایت «احمد منتظری»، در یک تظاهرات پیش از انقلاب در قم عکس امام موسی صدر در دست گروهی از تظاهرکنندگان بوده و «احمد خمینی» نیز که همسرش از بستگان امام موسی صدر است به این موضوع اعتراض کرده بود. اختلاف «محمد منتظری»، فرزند آیتالله «حسینعلی منتظری»، با موسی صدر بر ناظران پوشیده نیست.
«علیاکبر محتشمیپور» نیز گفته بود که «مصطفی خمینی» با امام موسی صدر اختلاف داشته است. حمایت از مداخله نظامی سوریه در لبنان و همچنین روابط نزدیک با شاه و برخی از دیگر حکام منطقه، دلیل این مخالفت بود. البته رابطه امام موسی صدر و شاه نیز کش و قوسهای فراوان داشته است.
از سوی دیگر امام موسی صدر «امام» شیعیان لبنان بوده است و آیتالله خمینی در ایران «امام» خوانده میشد و عملا وجود همزمان دو «امام» ممکن نبوده است. با وجود این اختلافات، حامیان آیتالله خمینی اعلام کردهاند که او پیگیر سرنوشت موسی صدر بوده است.
یکی از استنادات حامیان آیتالله خمینی برای پیگیری موضوع، تحویل نگرفتن «عبدالسلام جلود»، مرد شماره دو لیبی، در سفر به ایران است. این اختلافات البته از جهتی نیز مربوط به اختلافات بیت آیتالله منتظری و آیتالله خمینی بوده است. از سوی دیگر، آیتالله خمینی و قذافی هر دو خود را رهبر جهان اسلام میدانستند.
آنچه مشخص است، پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در برابر روابط با لیبی، اولویت اصلی برای انقلابیون نبود.
آیتالله منتظری در این باره گفته است: «عقیده من این بود که قضیه ناپدید شدن آقای صدر را باید اقدام کرد ولی باید دوستانه از قذافی خواست و چگونگی ماجرا را جویا شد، نه اینکه در رادیو و تلویزیون و سخنرانیها علیه قذافی سخنرانی بکنیم.»
«محسن رفیقدوست» که بارها با قذافی مذاکره کرده است، میگوید که او تنها ماموریت داشته که از لیبی موشک بیاورد، نه امام موسی صدر را. او همچنین دلیل کشته شدن امام موسی صدر را کینه قذافی از او دانسته است. رفیقدوست گفته است که نظام بنا نداشت به خاطر مسئله امام موسی صدر با لیبی قطع رابطه کند یا دربیفتد.
به گفته رفیقدوست، یک سال قبل از مفقود شدن امام موسی صدر در جلسهای با حضور «حافظ اسد»، رییسجمهور سوریه، قذافی اهانتی به امام اول شیعیان میکند و امام موسی صدر هم «یک مجله دستش بوده که لوله کرده و با همان مجله لولهشده محکم به دهان قذافی میکوبد. اسد در این بین میانجیگری میکند و جلسه تمام میشود.»
حافظ اسد، رییسجمهور سوریه، به علیاکبر محتشمیپور، سفیر ایران در دمشق، گفته بود که قضیه آقای صدر را تمامشده بدانید و پیگیری این موضوع نه به صلاح ماست و نه شما.
«هاشمی رفسنجانی» در خاطرات خود گفته است که حافظ اسد در ۱۰مرداد۱۳۷۶ گفته است که امام موسی صدر در لیبی به قتل رسیده است. «امیر عبدالله»، ولیعهد عربستان، نیز نقل کرده است که سیمکش ساختمان در لیبی او را در زندان دیده و بعید است که زنده باشد.
«محمد صدر»، برادرزاده امام موسی صدر و معاون وزیر خارجه در دولت «محمد خاتمی»، نیز در جلسات خصوصی گفته که او کشته شده است. با این حال این موضوع و رازآمیز نگه داشتن آن گویا همچنان به نفع جمهوری اسلامی است. در این حال، بیانیه وزارت خارجه در سالروز مفقود شدن موسی صدر امسال هم صادر شد. باید دید که این بیانیههای تشریفاتی تا چه هنگام ادامه خواهند یافت.
ثبت نظر