close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

مهاجر افغانستانی در ایران: قاضی گفت برو گمشو به همان خرابه‌ای که از آن آمده‌ای

۲۷ مهر ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
این گزارش، روایت کارگری افغانستانی به نام میرویس در ایران است که وقتی زیر بار درخواست کارفرما، دچار آسیب جسمانی شد، نه دادگاه به دادش رسید و نه گوشی دادش را شنید.
این گزارش، روایت کارگری افغانستانی به نام میرویس در ایران است که وقتی زیر بار درخواست کارفرما، دچار آسیب جسمانی شد، نه دادگاه به دادش رسید و نه گوشی دادش را شنید.
تمام درآمد این خانواده ماهیانه ۷۰۰ هزار تومان است و میرویس می‌گوید:‌ «سرایدار شدم. همسرم با فرزندانم دو پارکینگ ساختمان پنج نفره را تمیز می‌کنند.
تمام درآمد این خانواده ماهیانه ۷۰۰ هزار تومان است و میرویس می‌گوید:‌ «سرایدار شدم. همسرم با فرزندانم دو پارکینگ ساختمان پنج نفره را تمیز می‌کنند.

باقر ابراهیمی؛ شهروندخبرنگار

دوام آوردن در زندگی به عنوان کارگری مهاجر که مورد انواع تبعیض‌ها و تحقیرها قرار بگیری، کار راحتی نیست. هم کارگر هستی و هم مهاجری که وقتی حقت ضایع می‌شود یا با مشکلی قضایی مواجه می‌شوی، فریادرسی نداری.

این گزارش، روایت کارگری افغانستانی در ایران است که وقتی زیر بار درخواست کارفرما، دچار آسیب جسمانی شد، نه دادگاه به دادش رسید و نه گوشی دادش را شنید.

هر دو پای «میرویس» فلج شدند.

***

سه سال از آن زمان می‌گذرد؛ همان‌ وقتی که به درخواست صاحب‌کارش قرار بود کولر ساختمان را تعمیر کند، اما دستش توان نگهداری بدنش را نداشت و او از طبقه چهارم ساختمان، به زمین پرت شد، دو مهره کمرش شکست و بعد از آن توان پاهایش را از دست داد. به روایت خودش، از صاحب‌کار تا وکیل و قاضی، همه در حقش ظلم کردند و او ماند و یک عمر ناتوانی.

او چهار یا پنج ساله بود که در پی جنگ‌های خانه‌مان‌سوز افغانستان، به همراه خانوده‌اش به ایران مهاجرت کرد و توانست تا کلاس هفتم، تحصیل کند. اما فشارهای اقتصادی باعث شدند که تحصیل را ترک کند و از همان کودکی، به کار مشغول شود. «میرویس» یکی از هزاران کودک‌ کار مهاجر بود که ممکن است روزانه در خیابان‌های شهرهای ایران ببینیم.

سال‌های عمر این جوان در کارگری گذشت تا سرانجام ازدواج کرد و به کارهای ساختمانی مشغول شد. جوش‌کار بود و در ساختمان‌های تهران، جوش‌کاری می‌کرد. سه سال پیش، وقتی در ساختمانی مشغول به کار بود، صاحب‌کارش از او خواست که کولر را تعمیر کند. خواسته‌ای که تن دادن به آن، باعث شد نه فقط پاهایش، بلکه زندگی‌اش هم فلج شود: «هر چه گفتم من فقط جوش‌کار هستم و نمی‌توانم کولر تعمیر کنم، صاحب‌کار با تحکم دستور داد که تو کارگر هستی و باید هر چه می‌خواهم انجام دهی. من هم چاره‌ای نداشتم.»

او در روایت آن‌چه پیش آمد به «ایران‌وایر» گفت: «لبه یک پنجره نشسته بودم؛ لوله کولر را بستم و کار تمام شد. می‌خواستم به داخل ساختمان برگردم که دستم لیز خورد و از طبقه چهارم پرت شدم. با کمر روی زمین افتادم. دو تا از مهره‌های کمرم شکست و نخاعم له شد. نیم ساعت بعد آمبولانس آمد و من را به اورژانس بیمارستان بردند. در آن زمان هیچ‌ نمی‌فهمیدم؛ فقط درد داشتم.»

البته صاحب‌کار نبود که با اورژانس تماس گرفته بود. همسایه‌ها بودند که شاهد آن اتفاق بودند و با بیمارستان تماس گرفتند. خانواده او هم در پی تماس بیمارستان، متوجه شدند که چه بر سر عزیزشان آمده است. پزشک بیمارستان تشخیص داد که میرویس باید جراحی شود، اما وقتی به هوش آمد، متوجه شد که پاهایش توان و حس ندارند و زندگی مقابل چشمانش، تیره و تار شد.

هزینه بیمارستان بر عهده صاحب‌کار بود؛ یعنی ۱۶ میلیون تومان. اما کارفرمایش حتی به بیمارستان هم نیامد و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. خانواده میرویس توان پرداخت هزینه بیمارستان را نداشتند و برای تامین آن، به تکاپو افتادند و با هرکس که می‌شناختند، تماس گرفتند.

میرویس با روایت آن‌چه در بیمارستان بر او گذشت، به خودش هم یادآور شد که چه سختی‌هایی کشیده است: «همه درد یک طرف، هزینه بیمارستان هم طرفی دیگر. سرم را از بدنم کشیدند. قرص هم نمی‌دادند و می‌گفتند تا پول بیمارستان را پرداخت نکنی، وضع همین است. از صبح تا شب درد می‌کشیدم. پدر پسری ایرانی که او هم تصادف کرده بود، برایم قرص آورد. به همسرم می‌گفتم کاری کند؛ داشتم از درد تلف می‌شدم.»

هزینه بیمارستان بالاخره با کمک خانواده و دوستان آن‌ها تامین شد. پاهای میرویس اما همراه با آن‌ میلیون‌ها تومان، رفت. یک ماه از مرخص شدنش از بیمارستان گذشته بود، اما هیچ خبری از کارفرما نبود. برای همین به دادسرا مراجعه و از صاحب‌کارش شکایت کرد. پرونده قضایی تشکیل شد و کارشناس قضایی بعد از حضور در محل گفت مقصر این اتفاق ۶۰درصد کارفرما و ۴۰درصد میرویس بوده‌اند.

طبق تشخیص کارشناس، صاحب‌کار بایستی به میرویس دیه پرداخت می‌کرد، اما او حاضر نشد به این مسئله تن بدهد و برای همین، هیئتی مطابق میل و انتخاب خود به محل حادثه آورد. میرویس برای ایران‌وایر گفت که آن هیئت پنج نفره ورق را برمی‌گردانند و می‌گویند صاحب‌کار مقصر نبوده است. او باور دارد که کارفرمایش به آن افراد رشوه داده بود: «همه را خریده بود. روند بررسی پرونده سه سال طول کشید. قاضی در دادگاه به من گفت که حتی کارفرما می‌تواند از من شکایت کند. او ۷۰ میلیون تومان به قاضی رشوه داده بود. در پرونده من، درج شده بود که در جلسات بررسی پرونده غایب بودم. در حالی‌ که هیچ اطلاعی به من داده نشده بود.»

اعتراض‌های میرویس و همسرش در دادگاه به هیچ‌ کجا نمی‌رسد: «همسرم گریه کرد. من کمی سر و صدا کردم. اما قاضی گفت:‌ "به همان خراب‌شد‌ه‌ای که از آن آمده‌ای برگرد." حتی تهدیدم کرد که من را در گونی می‌اندازند و فریاد زد: "می‌گویم داخل گونی بیاندازند و از این‌جا ببرند افغانی."»

او بارها به دادگاه مراجعه کرد. به گفته خودش، یک قاضی به او گفته بود که طبق قانون تقریبا یک میلیارد تومان دیه به او تعلق می‌گیرد، اما تلاش‌های میرویس برای بازگشایی پرونده بی‌نتیجه ماند.

در تابستان سال جاری، یک وکیل مهاجر افغانستانی سعی کرد که این پرونده قضایی را مجدد به جریان بیاندازد. اما شرط  او این است که دویست میلیون تومان از دیه را به او بپردازند. میرویس قبول می‌کند، اما بعد از یک ماه پی‌گیری، باز هم پرونده بی‌نتیجه مختومه می‌شود: «انگار کارفرما از ایران خارج شده است. نمی‌دانیم. اما وکیل نتوانست او را بیابد. او یک برج‌ساز بزرگ و پول‌دار بود که نمی‌دانیم کجاست.»

میرویس دیگر نمی‌تواند روی پاهایش بایستد؛ آن‌ هم در شرایطی که خانواده‌ای پنج نفره در ایران دارد. او مدتی گلدان درست می‌کرد و جلوی ورودی‌های مترو، کاکتوس می‌فروخت اما پس از شیوع ویروس کرونا، همین آب‌باریکه را هم از دست داد. او می‌توانست با فروش کاکتوس، روزانه تا ۱۵ هزار تومان درآمد داشته باشد و نانی بخرد. او حالا در حالی‌ که روی ویلچر می‌نشیند، نمی‌داند که چه‌طور باید از پس تامین هزینه خانواده‌اش برآید.

تمام درآمد این خانواده ماهیانه ۷۰۰ هزار تومان است:‌ «سرایدار شدم. همسرم با فرزندانم دو پارکینگ ساختمان پنج نفره را تمیز می‌کنند. پسر بزرگم ۱۶ ساله است و پسر دومم ۱۳ ساله. یک دختر ۱۱ ساله هم دارم. برای ثبت‌نام پسرم، مدرسه گفت باید یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کنم. اما چه‌طور می‌توانم این هزینه را تامین کنم؟ می‌خواهم فرزندانم تحصیل کنند و مثل من نباشند.»

روایت میرویس نمونه‌ای است از بی‌عدالتی و تبعیضی که شهروندان افغانستانی در ایران با آن مواجه می‌شوند. او دیگر به پاهایش فکر نمی‌کند، بلکه تمام فکرش به همسری است که بار زندگی را به دوش می‌کشد و همچنین سه فرزندی که معلوم نیست چه آینده‌ای در انتظارشان هست.

 

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

 

مطالب مرتبط:

هفت سال تلاش برای رسیدن به اروپا؛ کودکی در جزیره‌های یونان

کارگر افغانستانی: در چیتگر و فرمانیه سنگ کاری کردم ولی پولم را ندادند

۱۰سال کارگری ناصر در ایران

کارگر افغانستانی در ایران؛ می‌گفتم ایرانی‌ام که پولم را بدهند

کارگر افغانستانی یک سال بدون دستمزد؛ صاحب کار ۷۰ میلیون تومان حقوقم را نداد

کارگر افغانستانی؛ ۳ ماه کار کردیم، کارفرما پول‌ما‌ن را نداد و به زور بیرونمان کرد

سفری بی‌سرانجام؛ هجده ساعت گرسنگی و مچالگی در صندوق‌عقب

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

«با ما جوری رفتار می‌کنند انگار ما عامل ویروس کرونا هستیم»

۲۷ مهر ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۷ دقیقه
«با ما جوری رفتار می‌کنند انگار ما عامل ویروس کرونا هستیم»