از خانوادهای پنج نفره که در واقعه واژگونی قایق حامل پناهجویان در کانال مانش غرق شدند، پیکر «آرتین» ۱۵ ماهه هنوز پیدا نشده است و پلیس فرانسه و تیم نجات از یافتن بدن او ناامید شدهاند. دو پیکر دیگر هم به گفته تیم نجات پیدا نشدهاند و معلوم نیست چه بر سر آنها آمده است. «یوسف خضری» و «شورش سوری»، دو پناهجوی جوان که آنها هم اهل «سردشت» ایران بودند، در این قایق حضور داشتند و پیکرهایشان پیدا نشده است. پلیس فرانسه از یافتن هر سه کشتهشده این حادثه ناامید است.
قایق پناهجویان سهشنبه شب ۲۷ اکتبر (ششم آبان)، پس از حرکت به سمت بریتانیا، اسیر امواج پرخروش دریا در آن شب شد و مسافرانش را از دست داد. چهار پیکر پیدا شدند و سه پیکر دیگر به کام دریا کشیده شدند. در پی این حادثه، پیکرهای «رسول ایراننژاد» ۳۵ ساله، پدر خانواده، «شیوا محمدپناهی» ۳۵ ساله، مادر خانواده، و فرزندانشان، «آنیتا» ۹ ساله و «آرمین» ۶ ساله، پیدا شدند و هنوز در فرانسه نگهداری میشوند.
***
مقامات هر دو کشور بریتانیا و فرانسه این حادثه را فاجعهبار خواندهاند. عکس آرتین یازده ماهه در رسانههای بینالمللی چاپ شد و به روزنامههای داخل ایران هم کشید. در این میان، پس از آن که رسانههای فرانسوی خبر از بازداشت فردی مظنون به دست داشتن در این قاچاق انسان منتشر کردند، «سایت ههنگاو» خبر از هویت دو مسافر دیگر گمشده در دریا داد؛ «یوسف خضری» و «شورش سوری».
طبق اطلاعاتی که اعضای خانواده دو پناهجوی گمشده به «ایرانوایر» دادند، یوسف خضری ۳۲ ساله و اهل روستای «گرویس» از توابع سردشت بود. او در ایران کار ثابتی نداشت و با پدر و مادرش در این روستا زندگی میکرد و به کارهای کشاورزی و باغداری خانواده رسیدگی میکرد. حدود دو ماه پیش بود که از «تهران» به «قطر» و از آنجا به «استانبول» پرواز کرد.
یوسف پس از مدتی اقامت در ترکیه، به سمت «یونان» راهی شد و از آنجا خود را به فرانسه رساند. یوسف خانواده ایراننژاد را در فرانسه ملاقات کرد و با هم راهی بریتانیا شده بودند. به روایت عضوی از خانواده یوسف، او انتظارات بالایی از زندگی نداشت و میگفت همین که بتوانم یک زندگی معمولی را در خارج از کشور تشکیل بدهم کافی است؛ توقع سادهای که در ایران هیچوقت امکانش را پیدا نکرد. آخرین تماس او با خانوادهاش یک روز پیش از حرکت و وقوع آن حادثه مرگبار بود.
«شورش سوری» ۳۸ ساله از اهالی روستای «ماراغان» سردشت بود. او پدر دو پسر ۱۷ و ۶ ساله و یک دختر ۶ ساله بود که میخواست پس از استقرار در بریتانیا، زندگیاش را در بریتانیا بسازد. او در ایران برای تامین معیشت خانوادهاش کارگری میکرد. به روایت یکی از اعضای خانوادهاش در همین مسیر کارگری هم فشارهای مختلفی تحمل میکرد: «او تحت فشار روانی زیادی بود. چند سال بود که داشت در زمین شخصیاش در روستا خانهای میساخت، اما هر بار از جنگلبانی میآمدند و مانع از ادامه ساختوساز میشدند. او چند سال آخر زندگیاش در ایران را در رفتوآمد به دادگاه بود.»
شورش شانزدهم شهریور امسال به سمت استانبول رفت و بعد از چند هفته با قایقی به سمت ایتالیا راهی شد. او در آنجا بازداشت و مدت یک هفته در قرنطینه نگهداری شد، اما سپس از طریق یک قاچاقچی خود را به فرانسه رساند. او چندین بار تلاش کرده بود تا خود را به بریتانیا برساند، اما موفق نشده بود. شورش در آخرین تماس با خانوادهاش به آنها گفته بود که دیگر تصمیم گرفته است که شانس خود را با قایق امتحان کند.
قایق اما زیر بار آن همه رویا واژگون شد و نه فقط به مقصد نرسید، بلکه چهار جنازه برجای گذاشت و سه پیکر دیگر را با خود برد.
از طرفی قاچاقبری که قرار بود با دریافت هزاران پوند مسافران را به رویاهایشان برساند، علیرغم تعهدش به آنها، برای همه سرنشینان جلیقه نجات تهیه نکرد. برخی از پناهجویان گفتهاند که قاچاقچی این سفر هم اهل «سردشت» بوده است. اما هنوز اطلاعات تاییدشدهای در خصوص هویت و مکان فعلی او در دست نیست. به روایت برخی از بازماندههای این سفر، قایق پس از آن که تقریبا سه کیلومتر از ساحل دور میشود، واژگون میشود. یوسف و شورش بر خلاف دیگر مسافران که در کنار قایق منتظر تیمهای نجات بودند، به سمت ساحل شنا کردند، اما نه به مقصد رسیدند و نه پیکرهایشان پیدا شد.
اگر چه مقامات فرانسوی اعلام کردهاند که جوان ۳۷ ساله ایرانی را به اتهام دست داشتن در این قاچاق انسان و مرگ هفت نفر بازداشت کرده است، اما این احتمال هم وارد است که او در تیم اصلی قاچاق نباشد. معمولا در هر حرکتی تیمی از قاچاقبران دست دارند و تیم اصلی عموما سوار قایق نمیشوند. در بیشتر موارد راندن قایق به پناهجویی سپرده میشود که در مقابل پرداخت پول کمتر این مسئولیت را بپذیرد یا مدتی در قبال آن پول برای تیم قاچاق اقدامات به ظاهر کوچکی انجام دهد، مثل جابهجایی مسافران و ترجیحا اگر در تیم مسافران پناهجویی باشد که با قایقرانی آشنایی دارد، راندن به او سپرده میشود. برخی از پناهجویان در شمال فرانسه میگویند او اهل انزلی است.
معمولا افراد بسیاری برای همین اقدامات به دست داشتن در پروسه قاچاق انسان متهم میشوند و بنا به واقعه یا دلیل بازداشت، به سالها زندان محکوم میشوند. در سالهای اخیر چندین تیم قاچاق ایرانی در فرانسه شناسایی و بازداشت شدهاند؛ حتی تیم راهزنی با پوشش پلیس. در همان زمان، گروههایی در شمال فرانسه بازداشت شدند و سابقهدارها بیشتر تحت نظر قرار گرفتند. در حال حاضر عدهای از ایرانیها به همین اتهام به زندان محکوم شدهاند، مثل خلبانی که مسافرها را جابهجا میکرد و دانشجویی که آنها را برای مدتی جا میداد؛ اینها متهمانی بودند که در دادگاه به زندان و محرومیتهایی محکوم شدند.
میان پناهجویان شنیده میشود که قاچاقبر اصلی در پاسخ اعتراض آنها، چنین گفته است: «گیم خوبی بود. حیف شد اینها مردند.» آنهایی که مرزها را رد کردهاند میگویند که انتخاب مسیر و کنترل شرایط زمان حرکت، مهمترین فاکتورهایی هستند که امکان موفقیتشان را بیشتر میکند، آن شب اما هوای دریا طوفانی بود.
حالا چهار پیکر از دریا پس گرفته شدهاند و سه بدن در آبهای جهان رها ماندهاند. معلوم نیست دریا میخواهد بدن بیجان و سرد آرتین را بر کدام ساحل به زمین بنشاند و کدام عکاس تشییع کودک دیگری را روی دست نیروهای مرزی یا تیمهای نجات و مردم محلی از دریا به زمین ثبت خواهد کرد؛ مثل «آلان» که روی ساحل آرام گرفته بود، سرخی تیشرتش چشم را میزد و پوشک بادکردهاش به گریه میانداخت.
آرتین هم در آبها روان است، شاید مثل همان عکسی که چندی پیش از پیکر یک پناهجو پس از دو هفته شناور ماندن در دریا ثبت شد، بدنهای یوسف و شورش هم. چهار پیکر پیداشده هم منتظر تامین هزینهاند تا مراحل قانونی طی شود. مذاکرات جریان دارد و نماینده سردشت برای انتقال پیکرها کمک خواسته و کنسولگری ایران در فرانسه هم به برخی نهادها قول همکاری داده است. هزینه معمول برای انتقال هر پیکر ۵ هزار یورو برآورد شده است که پرداخت آن از عهده خانواده «ایراننژاد» خارج است.
«ایرانوایر» در گزارشی شرح داده است که فاجعه فقر، بیکاری، اعتیاد، خودکشی و محرومیت در «سردشت» چه ابعادی دارد؛ تنها یک نمونه از جوانی کردن در روستاهای محروم ایران که در آن رویای جوانیات میتواند انتخاب بین مرگ تدریجی یا به ریسک گذاشتن جان برای رسیدن به زندگی امنتر باشد.
همگی این هفت نفر اهل سردشت بودند که در آن لیسانسهها دستفروشی میکنند، کارگرند و حتی در استخدامهای رسمی هم جایگاهی ندارند و فقط میتوانند مزرعهداری کنند. جوانهایی که میخواهند به «زندگی» برسند، برای این زندگی بهتر میجنگند. آنها نمیخواهند مرگ تدریجی را زیر فشارهای اقتصادی و محرومیت انتخاب کنند، جانشان را به ریسک میگذارند و میگویند: «دیگر یا میرسیم یا میمیریم.»
آنها سفری را انتخاب میکنند که دریا را به یک کابوس تبدیل میکند و شاید هم تابوت همیشگیشان.
مطالب مرتبط:
خانواده پناهجویی که غرق شدند، میخواستند آینده بهتری برای فرزندانشان بسازند
کولبران و دستفروشان لیسانسه؛ چرا جوانان سردشت مهاجرت میکنند؟
ادبیات سیاسی و رسانهای علیه پناهجویان؛ ادامه آوارگی در مرز
آتشبس در سوریه؛ ادامه سردرگمی پناهجویان در مرز ترکیه و یونان
تجدید عهد ترکیه با اتحادیه اروپا بر سر پناهجویان؛ یونان ترکیه را متهم کرد
کمپین توییتری پناهجویان ایرانی در ترکیه: تکلیف ما را روشن کنید
تصمیمات جدید درباره پناهجویان؛ توپ بازی میان ترکیه، یونان و اتحادیه اروپا
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر