امروز، هشتم آذر ۱۳۹۹، بیست و سومین سالروز مسابقه فوتبال بین تیمهای ایران و استرالیاست که از آن با عناوینی چون «حماسه ملبورن» یاد میشود. درباره گزارشگر تلویزیونی آن مسابقه بسیار گفته شده اما صدای گزارشگر رادیویی آن بازی، «مجید وارث»، در تمام سالهای بعد سانسور شد.
***
فوتبال ایران در دو دهه اخیر لحظات پرافتخار زیادی داشته که به ویژه باید به حضور در سه جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان، ۲۰۱۴ برزیل و ۲۰۱۸ روسیه اشاره کرد.
اما آنچه ۲۳ سال پیش در چنین روزی اتفاق افتاد ویژگی منحصر به فردی داشت و شاید نتوان هیچ رویداد ورزشی دیگری در ایران را همسنگ آن قرار داد.
هشتم آذر ۱۳۷۶ یک تیم خسته، بحرانزده و بدون آمادگی جسمانی به مصاف قدرتمندترین رقیب دو دهه اخیرش رفت و مقابل پرستارهترین استرالیای ادوار نتیجه شگفتانگیز تساوی ۲ بر ۲ را خلق کرد.
خاطرهانگیزترین اتفاق هشت آذرماه، کنار تمام واکنشهای خیرهکننده «احمدرضا عابدزاده»، ضربه سر «مهدی پاشازاده» روی خط دروازه و گل اول ایران توسط «کریم باقری»، صحنهای بود که «خداداد عزیزی» با «مارک بوسنیچ» دروازهبان تیم ملی استرالیا تک به تک شد و دروازه را باز کرد.
گزارش تلویزیونی لحظات همان اتفاق، از صحنهای که مارک بوسنیچ پشت توپ ایستاد و ضربه کنار دروازه را ارسال کرد تا وقتی خداداد عزیزی داشت برای جشن شادمانیاش به سمت تماشاگران میدوید، سالهاست که تبدیل به تیزر برنامههای ورزشی شده است.
گزارش جواد خیابانی ماندگار شد، اما کمتر کسی سوال کرد که گزارش رادیویی این بازی برای میلیونها شنونده ایرانی را چه کسی انجام داد.
«مجید وارث» گزارشگر باسابقه رادیو تلویزیون ایران، که سالها قبل به استرالیا مهاجرت کرده بود، آخرین صفحه از کتاب داستانی صعود ایران به جام جهانی ۹۸ را برای شنوندههای رادیویی خواند.
آیا تا امروز این گزارش را شنیدهاید؟
مجید وارث از سال ۱۳۵۳ به استخدام «تلویزیون ملی ایران» درآمد. صدایش را به عنوان گزارشگر جوان، اما بامعلومات کشتی و فوتبال، خیلی زود به دل خانهها و خانوادههای ایرانی نشست.
پیش از مهاجرت در ایران، رقابتهای جام ملتهای ۱۹۸۴ سنگاپور را گزارش کرد و بعد به استرالیا رفت. او بنیانگذار برنامه «ورزش و مردم» در شبکه یک سیما بود که تا سال ۱۳۶۳ با اجرای او روی آنتن میرفت، اما پس از آن «بهرام شفیع» و حالا «پیمان یوسفی» این برنامه را اجرا میکنند.
او سال ۱۳۶۴ از گزارشگری در صداوسیمای جمهوری اسلامی کناره گذاشته شد. به استرالیا مهاجرت کرد، اما گهگداری با رسانههای ایران همکاری داشت.
با مجید وارث در مورد چرایی و چگونگی سپرده شدن گزارش رادیویی بازی ایران و استرالیا همکلام شدیم. او به «ایران وایر» میگوید: «خب من آن زمان در حال ساخت مستند خودم به نام گزارشگر بودم. بارها به ایران سفر کردم، کنار تیم ملی بودم، با تیم ملی به قطر رفتم و کلا روابطم با تیم ملی خوب بود. همینطور رابطه بسیار نزدیکی هم با شبکه SBS استرالیا داشتم. با من مصاحبه میکردند، نظر میخواستند و شاید همه اینها باعث شد که بچههای رادیو به این ایده فکر کنند که من گزارشگر بازی باشم. البته قطعا در این مورد هماهنگیهایی هم کرده بودند و اجازه گرفتند. اما فکر میکنم که احتمالا همه چیز یک دفعه اتفاق افتاد. به من پیشنهاد دادند و قطعا چنین پیشنهادی برای من خوشایند بود.»
آیا سالها دوری مجید وارث از گزارشگری برایش دلهرهآور نبود؟ او میگوید: «نه. ترسی نداشتم. هیجان چرا، اما دلهره نه. این که بعد از این همه مدت دوباره باید گزارش کنم برایم فوقالعاده بود. نگران چیزی نبودم، چون میدانستم این کاری بوده که سالها انجامش دادم و باز هم به خوبی انجامش خواهم داد.»
او به تلخی از صداوسیمای جمهوری اسلامی رانده شد. آیا پس از سالها دوری از گزارشگری، پیش از بازی به او توصیهای کرده بودند؟
مجید وارث میگوید که قبل از بازی، هیچ مقامی از رادیو ایران به او توصیهای در مورد نحوه گزارش یا تذکرهای خاص نکرده بود: «به هیچ وجه. شاید هم میخواستند توصیه کنند، ولی حس کردند که بهتر است حرفی نزنند. من هر آنچه که دوست داشتم را در گزارشم گفتم.»
در گزارش جواد خیابانی، طی تمام ۹۰ دقیقه، چه زمانی که بازی آغاز شد، چه وقتی ایران عقب افتاد، چه در لحظاتی که بازی به تساوی رسید و کلید صعود در چنگ ایران بود و حتی در جملات پایانی مسابقه، عباراتی مانند «میزبانی ناجوانمردانه»، «رفتارهای غیرورزشی» و «بداخلاقیهای تماشاگران» به گوش میرسد.
از مجید وارث در مورد همان جو ورزشگاه سوال میپرسیم. او را با این پیشفرض با چنین سوالی روبرو میکنیم که میدانیم پسر آقای وارث، در تمام طول مسابقه، پشت دروازهها ایستاده بود؛ برای تشویق ایران.
مجید وارث میگوید: «نه من قبول ندارم که جو ورزشگاه وحشتناک بود. من میگویم روز فوقالعاده بود. ایرانیهای زیادی به ورزشگاه آمدند. من بیش از سی سال است که در استرالیا زندگی میکنم. هرگز در این روزها، ماهها، سالها، در تک تک صحنههایی که در این کشور زندگی کردم، ایرانیها را تا این حد متحد و کنار هم ندیده بودم. شما میگویید پسر من پشت دروازه ایستاده بود؛ هیچکدام از ما در آن ورزشگاه از هم دور نبودیم. وقتی ۲ گل عقب افتادیم، همه با هم داشتیم میباختیم. هیچ کس غر نمیزد. هیچکس خودش را جدای از این شکست نمیدانست. آن روز همه چیز مال همه ما بود.»
مجید وارث از خانوادهای میگوید که در استرالیا، با یاد ایران زندگی میکرد: «در خانه ما همیشه بحث فوتبال ایران بود، بحث ایران بود. وقتی ایران به استرالیا آمد، بهترین فرصت بود تا بچههایم از کنار زمین فوتبال را ببینند. من آن سالها با یک شبکه تلویزیونی استرالیایی همکاری داشتم، برای بچهها مجوز گرفتم که از کنار زمین بازی را ببیند. کلا روز هیجانانگیزی بود. برای من که پدر بودم، گزارشگر بودم، هوادار بودم.»
آن ناکامی استرالیا مقابل ایران، هنوز از یاد ستارهها و هواداران فوتبال این کشور نرفته است. استرالیا آمده بود در زمین خودش، مجوز صعود به جام جهانی را بگیرد و نشد. مجید وارث اما میگوید که فردای آن روز، فرزندانش میخواستند با پیراهن تیم ملی ایران به مدرسه بروند: «همین کار را هم کردند. لباس تیم ملی ایران را پوشیدند و به مدرسه رفتند. این برای من بسیار لذتبخش بود.»
این جملات احتمالا برای شما آشناست؛ «مارک بوسنیچ حالا توپ رو میزنه، کریم باقری، دایی، یه فرصت خوب، حالا پشت مدافعان، خداداد عزیزی، توی دروازه، توی دروازه گل، گل برای ایران...» این همان گزارشی است که طی ۲۳ سال اخیر، بارها و بارها از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شده و هنوز برای آنهایی که این صحنه را دیدهاند، هیجانانگیز است.
اما چرا، هیچ تکراری از صدای مجید وارث به گوش نرسیده است؟ چرا صدایی که برای میلیونها شونده رادیویی بازی پخش شده بود، دوباره همان لحظات را برای مردم بازسازی نمیکند؟
مجید وارث، گزارشگر رادیویی بازی هشتم آذر ۷۶ میگوید: «یکی از دوستانم میگفت همان اوایل یک بار در یکی از برنامههای رادیویی، صدای گزارش مرا پخش کرد. یعنی همان سال ۷۶ و بعد دیگر هرگز آن گزارش پخش نشد. من خودم هم حتی آن صدا را متاسفانه ندارم. راستش را بخواهید دلم نمیخواهد از این واژه استفاده کنم، اما خب واژه جایگزینی هم وجود ندارد؛ صداوسیما به معنی واقعی کلمه سازمان بیحیایی است. برایش هیچ کس و هیچ چیز مهم نیست. صادق قطبزاده جزیی از تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی است. اما شما نگاه کنید؛ در تمام تصاویری که از بازگشت آیتالله خمینی به ایران نشان میدهند، تصویر صادق قطبزاده سانسور میشود. قطبزاده آن روز کنار خمینی در هواپیما نشسته بود، ولی اینها به مردم میگویند که نه، هیچکس کنار رهبر ایران نبود.»
مجید وارث از همکارانش در بخش ورزشی هم گلایههایی دارد: «دوست ندارم این را بگویم. اما بچههای ورزشی صداوسیما هم بیصفا شدهاند. من فوتبالهای زیادی را گزارش کردم، من کشتیهای زیادی را گزارش کردم. بارها برنامه ورزش و مردم را اجرا کردم. باور میکنید که حتی یک فریم از آن برنامهها و گزارشها در سازمان وجود ندارد. مگر میشود این تعداد مصاحبه و گزارش ناپدید شده باشد؟ من برنامهای داشتم به نام آیا ورزش که به صورت کامل ناپدید شده است. من آن قدر که دلم برای ورزش و مردم تنگ میشود، برای آن گزارش ایران و استرالیا دلتنگ نشدهام.»
ثبت نظر