close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

۴ دهه پروپاگاندا در جمهوری اسلامی ایران

۲۸ آذر ۱۳۹۹
آرش عزیزی
خواندن در ۱۱ دقیقه
جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ متولد شد؛ از دل قیامی گسترده که «محمدرضا شاه پهلوی»، پادشاه تجددخواه و اقتدارگرا، را از سلطنت خلع و او را روانه تبعید کرد.
جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ متولد شد؛ از دل قیامی گسترده که «محمدرضا شاه پهلوی»، پادشاه تجددخواه و اقتدارگرا، را از سلطنت خلع و او را روانه تبعید کرد.
نقاشی‌های دیواری در ایران به منظور تحریک احساسات و ارایه تصویری ساده‌‌انگارانه - و در واقع کاملاً گمراه کننده - از واقعیت‌های مهیب جنگ طراحی و تولید می‌شدند.
نقاشی‌های دیواری در ایران به منظور تحریک احساسات و ارایه تصویری ساده‌‌انگارانه - و در واقع کاملاً گمراه کننده - از واقعیت‌های مهیب جنگ طراحی و تولید می‌شدند.
با وجود سر و صدای زیادی که پروژه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی به همراه داشته‌اند، ارزیابی و تعیین میزان تأثیرگذاری آن‌ها بر افکار عمومی در ایران در سال ۲۰۲۰ دشوار است.
با وجود سر و صدای زیادی که پروژه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی به همراه داشته‌اند، ارزیابی و تعیین میزان تأثیرگذاری آن‌ها بر افکار عمومی در ایران در سال ۲۰۲۰ دشوار است.
تمامی رسانه‌های گروهی در جمهوری اسلامی، از جمله روزنامه‌، تلویزیون و رادیو، یا در انحصار کامل حکومت هستند یا زیر محدودیت و سانسور شدید قرار دارند.
تمامی رسانه‌های گروهی در جمهوری اسلامی، از جمله روزنامه‌، تلویزیون و رادیو، یا در انحصار کامل حکومت هستند یا زیر محدودیت و سانسور شدید قرار دارند.

جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ متولد شد؛ از دل قیامی گسترده که «محمدرضا شاه پهلوی»، پادشاه تجددخواه و اقتدارگرا، را از سلطنت خلع و او را روانه تبعید کرد. رژیم اسلام‌گرای تندرویی که به جای شاه نشست، نگرشی سخت‌گیرانه‌ از قوانین «شرع» را به اجرا گذاشت که به تمام جنبه‌های زندگی شخصی و عمومی شهروندان خود رخنه می‌کرد.

نظام سیاسی ایران به ظاهر شامل چند نهاد دموکراتیک هم می‌شود؛ مثلا پارلمانی با نمایندگان انتخاب‌شده از طرف مردم. اما نظام ایران در عمل هم‌چون یک دیکتاتوری رفتار می‌کند. روحانیون شیعه، به‌ویژه رهبر ایران و نزدیکان او می‌توانند قوانین و مقررات قضایی کشور را با توجه به تعبیر و تفسیر شخصی خود از شریعت، رد کنند یا تغییر دهند. شبکه‌ای از سازمان‌های شبه‌نظامی قدرتمند و سرویس‌های اطلاعاتی پنهان مسئول پیش بردن خواست‌ها و منویات آن‌هاست. روحانیون و آن شبکه، دست در دست هم، در تلاش هستند تا مردم را کنترل و ارزش‌های انقلاب اسلامی را حفظ کنند.

شکل‌گیری ساختار پروپاگاندا در جمهوری اسلامی متاثر از عوامل تاریخی بوده و در طول ۴۱ سال گذشته ساخته شده است. تبلیغات جمهوری اسلامی، متاثر از سنتی که در دوران جنگ سرد برقرار بود، به هنر و موسیقی نقش مهمی در پروپاگاندا می‌دهد. رشد اسلام‌گرایی و همچنین انقلاب دیجیتال نیز نقش موثری در شکل‌گیری نحوه اعمال سانسور و پروپاگاندای حکومتی داشته‌اند.

چه‌گونه پروپاگاندا به حفظ حکومت اقتدارگرا کمک می‌کند

پروپاگاندا در ایران نقشی حیاتی در حفظ حاکمیت اقتدارگرا دارد. در کشورهای اقتدارگرا، کنترل مرکزی حکومت بر فرهنگ یکی از وظایف اصلی حکومت به شمار می‌رود. حکومت ایران به منظور مشروع جلوه‌دادن قدرت خود، همواره به پروپاگاندا روی آورده است. پروپاگاندا در ایران همان مشخصه‌هایی را دارد که در دیگر مناطق دنیا شاهد آن هستیم؛ به این معنا که عمیق‌ترین ارزش‌ها و سنت‌های مردمی را هدف می‌گیرد و احساسات را تحریک، مفاهیم و ایده‌ها را بیش از حد ساده، صدای مخالفان را خفه و دشمنان خود را سرکوب می‌کند.

حاکمان ایران با ترکیب پروپاگاندا و قدرت نظامی، قدرت خود را حفظ می‌کنند. این نوع از تبلیغات همیشه امنیت رژیم را بر امنیت ملی و رفاه اقتصادی مقدم می‌داند. این بدان معنا است که حفظ رژیم مهم‌تر از امنیت، خوش‌بختی یا بهبود وضعیت مردم کشور است.

اما چه چیزی پروپاگاندا در ایران را اقتدارگرا می‌کند؟ نخست این‌که حکومت علاوه بر اینکه مستقیما به نشر اطلاعات می‌پردازد، همه امکانات در اختیارش را نیز برای محدود کردن جریان آزاد ایده‌ها و خبرهای بی‌سانسور که ممکن است پیام‌های حکومتی را کم‌رنگ سازد به کار می‌گیرد. در یک نظام دموکراتیک، مثلاً در ایالات متحده، وقتی که دولت یا شرکت‌ها به استفاده از روش‌های تبلیغاتی روی می‌آورند، این کار در رقابت با رقیبان صورت می‌گیرد و تبلیغات هر دو طرف به‌ صورت آزاد در دسترس مردم است. اما در ایران، مانند دیگر نظام‌های اقتدارگرا یا تمامیت‌خواه از قبیل چین و کره‌شمالی، فقط یک دیدگاه عرضه می‌شود و بارها و بارها در منابع مختلف حکومتی تکرار می‌شود. دیدگاه‌های متفاوت و بدیل بسیار محدودند یا به کلی ممنوع شده‌اند.

تمامی رسانه‌های گروهی در جمهوری اسلامی، از جمله روزنامه‌، تلویزیون و رادیو، یا در انحصار کامل حکومت هستند یا زیر محدودیت و سانسور شدید قرار دارند. دسترسی به اینترنت هم با محدودیت و سانسور همراه است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خط به خط کتاب‌ها را پیش از انتشار بازنگری می‌کند. اطلاعات مطلوب رژیم به‌ طور گسترده در دسترس همگانی است، اما مردم عادی نمی‌توانند به راحتی به عقاید و اندیشه‌های متنوع دسترسی داشته باشند. 

پس از پوشش گسترده‌ اعتراضات دانشجویی در سال ۱۳۷۸، نظامیان به سانسور بیشتر روی آوردند که سرکوب بی‌سابقه آزادی بیان و مطبوعات و نیز بازداشت خبرنگاران و عکاسان را به همراه داشت. قوانین سختی برای محدودیت مطبوعات به اجرا گذاشته شد و ظرف چهار سال، بیش از ۱۰۰ روزنامه تعطیل شدند. از آن زمان تاکنون، سرکوب روزنامه‌نگاران هم‌چنان ادامه دارد و محدودیت گفتمان عمومی به آن‌ها یادآوری می‌شود؛ برای نمونه، در سال ۱۳۸۸ ده‌ها خبرنگار زندانی و شکنجه شدند به این دلیل که تظاهرات جریان دموکراسی‌خواه موسوم به «جنبش سبز» در اعتراض به پیروزی «محمود احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست جمهوری را پوشش داده بودند. حاکمان ایران قدرت خود را به رخ کشیدند و پیامی روشن به شهروندان دادند: «استقلال فکری خطرناک است؛ با گفتمان منتقد مدارا نخواهیم کرد.»

امسال «سازمان گزارش‌گران بدون مرز» در رتبه‌بندی آزادی رسانه‌ها در بین ۱۸۰ کشور جهان، ایران را در جایگاه ۱۷۳ قرار داده است. خبرنگاران و سردبیران را به ناچیزترین دلایل واهی می‌ربایند و در شرایط خوفناک، زندانی و شکنجه و حتی محکوم به اعدام می‌کنند. صدها تن از آن‌ها در حال حاضر پشت میله‌ها روزگار می‌گذرانند. این بدان معنا است که روزنامه‌نگاران نمی‌توانند وظیفه خود را در برخورد با پروپاگاندا و تبلیغات گسترده حکومتی انجام دهند.

هنر و موسیقی در خدمت پروپاگاندا 

پروپاگاندا به منظور پیش‌برد اهداف سیاسی و راهبردی، احساسات مردم را به خدمت می‌گیرد. حکومت ایران در دهه ۱۳۶۰، به رغم جنگ خونبار هشت ساله با عراق، با استفاده از تبلیغات اسلامی، انقلابی و ملی‌گرایی، عده‌ بسیاری را بسیج و جایگاه و قدرت خود را تثبیت کرد. 

از سویی، سنت‌های ادبی و فرهنگیِ متنوع و کهنِ ایران به شدت سرکوب می‌شدند و از سویی دیگر، نسل جدیدی از هنرمندان و روشن‌فکرانِ هوادار رژیم تربیت و به خدمت گرفته می‌شدند؛ برای نمونه، می‌توان به دیوارنگاری اشاره کرد که متاثر از سبک رئالیسم سوسیالیستی بود و در سال‌های نخستین بعد از انقلاب، بر دیوارهای سراسر کشور ظاهر شد. این دیوارنگاره‌های تبلیغاتی عمدتا «پدران» انقلاب اسلامی هم‌چون «روح‌الله خمینی» و افسران نظامی را در کنار چهره‌های مذهبی و شعارهای انقلابی به تصویر می‌کشیدند.

نقاشانِ جنگ ایران و عراق بر دیوار شهرها تصاویری مشابه از چهره‌ «شهیدان» می‌کشیدند و صدها هزار جوان ایرانی را تشویق می‌کردند تا داوطلبانه عازم جبهه‌ شوند و مقابل عراق بجنگند. نقاشی‌های دیواری در ایران به منظور تحریک احساسات و ارایه تصویری ساده‌‌انگارانه - و در واقع کاملاً گمراه کننده - از واقعیت‌های مهیب جنگ طراحی و تولید می‌شدند. برای برانگیختن و بسیج جوانان، در این نقاشی‌ها از سبک شمایل‌نگاری اسلامی استفاده می‌شد و زندگی اخروی در بهشت را وعده می‌داد. 

علاوه بر هنر تجسمی، موسیقی و به‌ویژه سرودهای انقلابی به سبک شوروی، که تولید آن‌ها با وقوع انقلاب اسلامی آغاز شده بود، در جنگ ایران و عراق نقش جدیدی به خود گرفت.

موسیقی به مثابه اهرم تبلیغاتی تاریخ پیچیده‌ای در ایران دارد. آیت‌الله خمینی با تفسیر خشکی که از شریعت داشت، آشکارا از موسیقی اعلام انزجار می‌کرد. اما یارانش او را متقاعد کردند که اجازه دهد «موسیقی انقلابی» به عنوان نوعی از پروپاگاندا تولید شود. در واقع، سرودهای جمهوری اسلامی در قلب قدرت و هم‌گام با این نوع موسیقی ساخته شدند؛ برای نمونه، در ترانه معروف و انقلابی «خمینی ای امام» آمده است:

ای مجاهد، ای مظهر شرف

ای گذشته ز جان در ره هدف

چون تو عزم صف دشمنان كنی

ترک سر، ترک تن، ترک جان کنی

در دهه ۱۳۶۰ بسیاری از هنرمندان و خوانندگان مجبور به ترک ایران شدند و بسیاری برای ادامه کار به لس‌آنجلس رفتند. هنرمندان حکومتی مثل «غلام کویتی‌پور» و «صادق آهنگران» در نوحه‌های خود، جوانان ایرانی را به جنگ و کشته شدن در راه میهن ترغیب می‌کردند. کویتی‌پور با قطعه «چنگ دل» و آهنگران با نوحه شورانگیز «ای لشکر صاحب زمان»، از جمله پیش‌روان این مکتب جدید بودند. آن‌ها از مضامین سنتی شیعه در مداحی و عزاداری استفاده و سبکی نو ابداع کردند که به غایت سیاسی بود. این سبکِ ترکیبی امروز نیز هم‌چنان از محبوبیت زیادی برخوردار است و در تهییج احساسات مذهبی برای دست‌یابی به اهداف حزبی و سیاسی به کار می‌رود.

پروپاگاندای ایران در عصر اطلاعات

در کتاب‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها، رسانه‌‌های دیجیتال و اینترنت بعضاً اهرم «جنگ نرم» معرفی می‌شوند که «دشمن» برای «تهاجم فرهنگی» به ایران از آن سو می‌جوید و هدفش به باور رژیم، نابودی ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای فرهنگی ایرانیان است. اما از آن سو، جمهوری اسلامی از این حقیقت هم آگاه است که فن‌آوری‌های رایانه‌ای برای نوسازی اقتصاد ضروری هستند.

مقامات ایرانی سال‌ها است که دسترسی به اینترنت را محدود و یوتیوب، توییتر، واتس‌اپ و فیس‌بوک را فیلتر کرده‌اند. با افزایش تعداد ایرانی‌هایی که تلفن‌های هوشمند دارند، سانسور اینترنت به یکی از راهبردهای اصلی حکومت تبدیل شده است؛ با این هدف که از دسترسی ایرانی‌ها به عقاید و اندیشه‌هایی که با جمهوری اسلامی در تقابل هستند، جلوگیری و نیز رابطه میان ایرانی‌های داخل کشور و فعالان مدنی و مخالفان سیاسی رژیم در خارج از کشور را قطع کنند.

بسیاری از ایرانی‌ها برای دسترسی به اطلاعات و سرگرمی‌های اینترنتی، مجبورند از فیلترشکن‌های غیرمجاز استفاده کنند. آن‌ها در توییتر، فیس‌بوک و تلگرام بسیار فعال هستند. از سال ۲۰۱۰ میلادی، مقامات در حال توسعه «شبکه ملی اطلاعات» هستند؛ شبکه‌ای داخلی که قرار است جایگزین اینترنت جهانی و مانع دسترسی شهروندان ایرانی به مطالبی شود که حکومت آن را «ضد انقلابی» و «مخرب» می‌داند یا «تبلیغ علیه نظام»، «اقدام علیه امنیت ملی» و «توهین به مقدسات» محسوب می‌کند. 

در فضای مجازی، نسلی جدید از ایرانیان علاقه‌مند به فن‌آوری‌های نوین از امکانات پیش‌رفته‌ای استفاده می‌کنند تا سانسور حکومتی را دور بزنند. در این میان می‌توان به نرم افزار «سایفون» اشاره کرد که آبان ۱۳۹۸، زمانی که حکومت در تلاش برای سرکوب معترضان اینترنت را قطع کرد، مورد استفاده حدود ۱۰.۹ میلیون هزار کاربر ایرانی قرار گرفت. روزانه ۶۵۰ هزار ایرانی از این نرم‌افزار استفاده کردند تا به صورت ناشناس از اینترنت استفاده و با یک‌دیگر ارتباط برقرار کنند. در واکنش به آن، جمهوری اسلامی تدابیر سخت‌گیرانه‌تری برای سانسور اتخاذ کرده و کنترل شبکه‌های اجتماعی را بر عهده نیروهای نظامی گذاشته است.

ایران هم‌زمان اقداماتی نیز برای تقویت شاهراه‌های تبلیغاتی خود از طریق پخش اطلاعات غلط در فضای مجازی انجام داده است؛ برای نمونه، از کل بودجه یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاری تبلیغات برای سال ۲۰۱۵، تنها ۱۳ درصد به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اختصاص داده شد. ۸۷ درصد آن به سازمان‌های قدرتمند دیگری اهدا شده است که در واقع «حکومت در سایه» جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند. از جمله آن‌ها می‌توان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کرد که نیرویی شبه‌نظامی است. سازمان بسیج هم یکی از زیرمجموعه‌های آن است و دست‌کم ۳۰ درصد اقتصاد ایران را در دست دارد. سپاه پاسداران شبکه سایبری مستقل خود را دارد و وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی پر از «میم‌ها» را مملو از پیام‌های تبلیغاتی خود کرده‌اند تا جوانان کشور را به سوی خود جذب کند.

جلب رضایت داخلی تنها هدفی نیست که سازمان‌های تبلیغات مجازی تهران دنبال می‌کنند. رژیم هم‌چنین تلاش می‌کند بر افکار عمومی خارج از ایران نیز تاثیر بگذارد؛ به ویژه علیه تصویری که معتقد است «دشمنان»، یعنی اسرائیل، ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی از ایران ساخته و در سطح جهانی منتشر کرده‌اند. به همین منظور، ایران چندین رسانه حکومتی را به ده‌ها زبان راه‌اندازی کرده است که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به شبکه‌ ماهواره‌ای «پرس‌تی‌وی» به انگلیسی، «ایسپان‌تی‌وی» به اسپانیایی و «العالم» به عربی اشاره کرد که به طور کلی مطالب همان وب‌سایت‌های داخلی را در حمایت از ایران و علیه غرب، بدون در نظر گرفتن اصول خبرنگاری بازتولید می‌کنند.

حکومت ایران علاوه بر این، شبکه‌های کوچک‌تری را نیز به زبان‌های دیگر کنترل و هدایت می‌کند؛ هم وب‌سایت‌های خبری مختلف و هم گروه‌های فیس‌بوکی و توییتری. بعضی از آن‌ها رسماً اخبار جعلی تولید می‌کنند و هیچ تعهدی هم به اصول کار خبری ندارند؛ مثلاً، شبکه‌ «اتحادیه جهانی رسانه‌های مجازی» از مقاله‌ها و مطالبی که رسانه‌های حکومتی تولید می‌کنند و ظاهری حرفه‌ای دارند، استفاده و نظریه‌های توطئه گوناگونی را به انگلیسی، عربی و فارسی در فضای مجازی ترویج می‌کند. آن‌ها در یک حسابِ فیس‌بوکیِ ساختگیِ خبری اعلام کردند که «ملک سلمان»، پادشاه عربستان سعودی بر اثر ابتلا به کرونا فوت کرد؛ خبری که نه تنها واقعیت نداشت بلکه به این شایعه هم دامن زد که ویروس کرونا، سلاح بیولوژیکی است. 

وقتی که دروغ در هیأت خبری قابل اعتماد و حرفه‌ای پخش شود، می‌تواند بر افکار عمومی تاثیر بسیار جدی بگذارد. 

با وجود سر و صدای زیادی که پروژه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی به همراه داشته‌اند، ارزیابی و تعیین میزان تأثیرگذاری آن‌ها بر افکار عمومی در ایران در سال ۲۰۲۰ دشوار است. در پی سال‌های خونین دهه‌ ۱۳۶۰، به نظر می‌رسد که شور انقلابی و حمایت از رژیم در جامعه ایران کاهش یافته است. در سال‌های اخیر، موج‌های اعتراضی و ضد حکومتی تشدید شده‌اند؛ مثلاً جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ و تظاهرات آبان ۱۳۹۸ که در اعتراض به افزایش نرخ بنزین آغاز شد و در جریان آن، صدها هزار تن به خیابان‌ها آمدند و خواهان تغییر رژیم شدند.

در حال حاضر، بیش از ۱۳۰ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاه‌های خارج از کشور مشغول به تحصیل هستند و همین تعداد استاد و پژوهش‌گر نیز در این مراکز کار می‌کنند. رژیم ایران سال‌ها کوشیده است احساسات ملی‌گرایی و هم‌بستگی ملی را در جامعه ایران تقویت کند. با وجود این، در سال ۲۰۰۶، «صندوق بین‌المللی پول» طی گزارشی اعلام کرد که ایران در جمع کشورهای در حال‌ توسعه، بالاترین تعداد «فرار مغزها» را داشته است. سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار متخصص ایران را ترک می‌کنند؛ مهاجرتی که سالانه ۵۰ میلیارد دلار به ایران ضرر می‌زند. 

سرکوب سیاسی، فساد، مدیریت ضعیف و آینده نامعلوم اقتصادی بسیاری را به این باور رسانده است که رژیم قادر نیست نیاز‌های اولیه اقتصادی و اجتماعی ایرانی‌ها را برآورده کند. شاید زمانی برسد که جمهوری اسلامی دریابد حتی با استفاده از تبلیغات در کنار قدرت نظامی و سرکوب هم دیگر قادر نیست شهروندان را به پیروی از اصول و رهیافت مورد نظرش قانع سازد.

 

مطالب مرتبط:

آموزش هولوکاست در یک رسانه ایرانی: چرا که نه؟

پیام اخوان؛ از دادگاه جنایت جنگی یوگسلاوی و پرونده نسل‌کشی در میانمار تا عدالت در ایران

ایران‌وایر و موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده، یک همکاری بی‌نظیر

آموزش هولوکاست در یک رسانه ایرانی: چرا که نه؟

مستند «درویش کُرکوت»؛ مسلمان بوسنیایی، قهرمان هولوکاست

 درویش کورکوت؛ ادیب مسلمانی که برای نجات میراث یهودیان زندگی خود را به خطر انداخت

جمهوری اسلامی و دستگاه پروپاگاندا؛ نماز جمعه

پروپاگاندا چیست؟ چیزی که احتمالا فکر می‌کنید نیست

ثبت نظر

عکس

در آینده‌ای نه چندان دور…

۲۸ آذر ۱۳۹۹
مانا نیستانی
در آینده‌ای نه چندان دور…