در میان هزاران کودکی که سالیانه به ایران مهاجرت میکنند، برخی از آنها در مسیر توسط قاچاقبران گروگان گرفته میشوند، آزار و خشونت میبینند و در نهایت در ازای پول، معامله میشوند.«غلامیحیی» که زمان مهاجرت غیرقانونی به ایران ۱۷ سال داشت، یکی از این کودکان است که در خانههای قاچاقبران شیراز به اسارت گرفته شده بود. او را شکنجه کرده بودند و بعد از دو هفته آزاد شد.
روایت غلامیحیی از مهاجرت غیرقانونی به ایران، در کنار عبور از مسیر سخت کوه و جایگیری در خودروهای قاچاقبران، حکایت گروگانگیری است.
***
«۱۰روز میشد که به شیراز رسیده بودیم. آنجا دزدان ما را از خوابگاه قاچاقبران ربودند. چشمانمان را با تکه پارچهای بستند. چهار نفر ما را شکنجه میکردند. افغانستانی بودند. قاچاقبران ایرانی ما را در ازای پول، تحویل آنها دادند. ۳۰ نفر میشدیم که برای دو هفته شکنجه شدیم. پاهایمان را با زنجیر بسته بودند و چیزی برای خوردن هم نمیدادند. بعد از دو هفته بود که دوستان ما برای هر کداممان چهار میلیون تومان دادند تا رها شدیم.»
غلامیحیی در سال ۱۳۹۵، وقتی تازه ۱۷ ساله شده بود، به همراه سه نفر از هم محلهایهای خود قصد رسیدن به کشورهای اروپایی کردند. باید به ایران میرفتند و بعد مسیرشان را تا مقصد ادامه میدادند. آنها مثل بیشتر مسافران قاچاقی به ایران، به شهر مرزی «نیمروز» رفتند تا افغانستان را به مقصد پاکستان ترک کنند. قاچاقبر مدام وعده میداد که به سهولت تا تهران سفر خواهند کرد. گوشهای آنها پر شده بود از وعدههای توخالی که دست آخر، گرسنگی، تشنگی و شکنجه به همراه داشت. آنها قرار بود با پرداخت نفری یک و نیم میلیون تومان، به تهران برسند.
قاچاقبران قرار بود هزینه سفر را پس از رساندن مسافران به تهران دریافت کنند. پس آنها را که بیش از ۳۰ نفر میشدند، در سه خودرو «تویوتا» جای دادند و شب با پرداخت «صلاحی»، مرز افغانستان را با پاکستان پشتسر گذاشتند. صلاحی مبلغی است که قاچاقبرها موقع رد شدن از مرز دو کشور، به «طالبان» میپردازند. طالبان پس از بازرسی بدنی مسافران و دریافت پول، اجازه ورود به پاکستان داد.
مسافران را قاچاقبرهای دیگری در خاک پاکستان تحویل گرفتند. به روایت غلامیحیی، قاچاقبران پاکستانی با فحش، توهین، تحقیر و ضرب و شتم آنها را تحویل گرفتند. مسافران برای رسیدن به ایران باید کوه «مشکل» را پشتسر میگذاشتند. آنها در نقطه حرکت بیش از ۴۰۰ نفر شده بودند.مشکل فقط نام آن کوه نیست بلکه به راستی صعبالعبور است: «از داخل کوهها وارد خاک ایران شدیم. ما دو شب در کوهها پیاده راه رفتیم. وسیله نقلیهای آنجا وجود ندارد. بعضیها در این مسیر از کوه پرت شده و مرده بودند. چند تا قبر هم دیدیم که با سنگ پوشیده شده بودند. گرسنه و تشنه بودیم.»
قاچاقبرهای ایرانی در دامنههای کوه مشکل منتظر این گروه از مسافران بودند. در هر خودرو بیش از ۳۰ مسافر جابهجا میشد. سه قاچاقبر ایرانی آنها را به سمت شیراز حرکت دادند: «لحظههای سختی بود؛ مخصوصا وقتی ماشینها باید از پاسگاهها عبور میکردند. ۱۰شبانهروز در کوه و تپه طول کشید تا ما به شیراز رسیدیم. فقط ۳۰ نفر مانده بودیم. بقیه مقصدهایشان تهران، اصفهان و مشهد بود.»
آنها به شیراز رسیدند و در خانه قاچاقبران جای داده شدند. غلامیحیی و دوستانش فکر میکردند که بالاخره به پایان این سفر رسیدهاند اما اشتباه میکردند. اینبار دزدان بودند که در مسیر آنها قرار گرفتند: «قاچاقبرهای ایرانی و افغانستانی با هم تبانی کرده بودند تا ما را از شیراز به محل نامعلومی منتقل کنند. آنها ما را حبس و شکنجه کردند تا با تحت فشار قرار دادن ما و خانوادههایمان، مبلغ بیشتری برای سفر قاچاقی دریافت کنند.»
قاچاقبرها با شکنجه این مسافران، تهدید میکردند که در صورت عدم واریز پول، آنها را خواهند کشت: «دوستانمان ناچار شدند که پول جور کنند تا ما آزاد شویم. قاچاقبرهای افغانستانی حاضر شده بودند هموطنان خود را در مقابل پول شکنجه کنند. آنقدر وحشتناک بود که فکر میکنم هیچوقت نتوانم خاطرات آن را پاک کنم.»
با آنکه چهار سال از آن خاطرات میگذرد اما غلامیحیی همچنان آن کابوس را به همراه خود دارد. او هم مثل هزاران کودک دیگر افغانستانی، برای کمک به تامین معیشت خانوادهاش، زندگی بهتر و امن، وطن خود را ترک کرد اما آنچه بر او گذشت، از تشنگی و گرسنگی تا گروگان گرفته شدن و شکنجه، مثل زخمی عمیق بر روحش ماندگار شده است.
مطالب مرتبط:
کودکمهاجر افغانستانی که از آتشسوزی خودرو قاچاقبرها نجات یافت
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر