close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

دولت مردم عادی را هم فراموش کرده «ما که معتادیم»؛ پای صحبت معتادان به مواد مخدر

۱۸ فروردین ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۹ دقیقه

مبینا نظافتی؛ شهروندخبرنگار-تهران

درباره فراگیری حیرت‌انگیز مواد مخدر در بین گروه‌های مختلف سنی در ایران فراوان گفته شده و پژوهش‌های متعددی به ابعاد این چالش فردی - اجتماعی پرداخته است. با این حال در اکثر مطالعات و همچنین در اکثر گزارش‌های مسئولان و نهادها معمولا شخص معتاد غایب است و او حضوری مستقیم ندارد. آیا معتادان و مصرف‌کنندگان امروز شبیه همان معتادان و مصرف‌کنندگان گذشته هستند؟ آیا میزان تحصیلات، طبقه اجتماعی و دانش فردی آنها هیچ فرقی با گذشته نکرده است؟ آنها چه کسی را باعث و بانی می‌دانند؟ گزارش فعلی گفت‌وگویی است با شماری از آنها در یکی از کمپ‌های ترک اعتیاد در حومه تهران.

***

عجیب است که همه از تفاوت مخدرهای جدید با مخدرهای سنتی باخبرند و همه می‌دانند امروز دسترسی به مواد مخدر اصلا قابل قیاس با دیروز نیست، اما همه از تفاوت معتادان امروز با معتادان گذشته مطلع نیستند.

هنوز تصویر معتاد در ذهنیت خیلی‌ها همان تصویر گذشته است و برای تبیین این معضل اجتماعی نیز همچنان از همان ادبیات نارسا استفاده می‌شود.

برای شنیدن حرف‌های برخی از آنان تصمیم گرفتم تا سری به یکی از کمپ‌های ترک اعتیاد در اطراف تهران بزنم. از آنها پرسیدم چه شد به اینجا رسیدند، چه مراحلی از سر گذراندند، چه کسی را مسئول می‌دانند، وضعیت فعلی در شهر چگونه است و آیا راهی برای بازگشت‌شان به جامعه در برابر خود می‌بینند؟

نشستن پای صحبت برخی معتادان نشان می‌دهد آنها با اینکه از کرده خود شرمسارند و حس تحقیر وجودشان را پر کرده، اما ضمنا پرسش‌هایی جدی از حکومت، نظام سیاسی و جامعه دارند.

 

دولت مردم عادی را هم فراموش کرده، ما که معتادیم

«محمدرضا» نظرش این است که «می‌خواهند عده‌ای از جوانان معتاد باشند تا کنترل آنها برای‌شان آسان‌تر باشد. اگر همه جوان‌ها سرحال و ورزشکار باشند چطور می‌توانند ظلم کنند و وضعیت اقتصاد هم این‌طور باشد؟ فقر را گسترش می‌دهند تا سرها پایین باشد. مشروب را ممنوع می‌کنند و مواد مخدر را به قیمت مفت می‌فروشند؛ تا شادی نباشد و فقط غم باشد.»

یکی دیگر از ساکنان کمپ می‌گوید: «خواسته‌هایی که یک جوان دارد به هیچ وجه برآورده نمی‌شود. همه‌اش درد است. برای اینکه این مشکلات و بدبختی‌ها را نبیند می‌رود سراغ مواد. سراغ ال‌اس‌دی. از این غم و احساس بدبختی نجاتش می‌دهد. اما بعدا می‌بیند که لحظه‌ای بوده و حالا دارد کوهی از مشکلات را حمل می‌کند.»

چند تن از ساکنان کمپ کاملا ناامیدند که حکومت و مسئولان کمکی به بهبود وضعیت بکنند و می‌گویند مردم عادی هم از حکومت قطع امید کرده‌اند «ما معتادان که جای خود داریم».

«کامی»، ۴۲ ساله، می‌گوید: «مملکت‌مان خیلی بی‌صاحب است. حرف می‌زنند ولی عمل نمی‌کنند. نه فقط مواد مخدر، خیلی چیزها. به آدم عادی‌اش نگاه نمی‌کنند چه برسد به یک بچه معتاد.»

«مهربان»، ۳۰ ساله، می‌گوید همه تاکید دارند که معتاد را باید بیمار دید «اما چه کسی این را باور دارد؟ چرا مسئولین همان بیمه‌ای را که به سایر بیماری‌ها اختصاص می‌دهند برای درمان معتادان نمی‌گذارند؟ چرا نگاهشان این است که تمام معتادان حتما مجرم هستند؟ حالا یک اشتباهی کردیم و معتاد شدیم، دیگر نباید راهی برای درمان و جبران باشد؟ اگر کسی پولی برای اسکان در این کمپ‌ها و خرید داروی ترک اعتیاد را نداشته باشد، پس باید گوشه خیابان بمیرد؟ همان بی‌پولی او برای ترک است که باعث می‌شود دست به کار خلاف و دزدی بزند تا خرج عملش را دربیاورد.»

تقریبا تمامی ساکنان کمپ به فراوانی مواد مخدر در شهر و سهولت دسترسی به آن اشاره می‌کنند و می‌گویند همین نشانه‌ای است که حکومت اراده‌ای برای حل این معضل ندارد.

یکی از ساکنان کمپ می‌گوید: «اولین باری که رفتم حشیش بگیرم ۱۶ سالم بود. نه فقط به من جنس ندادند بلکه گرفتند مرا کتک زدند. اما امروز شانزده ساله فروشنده است و چهارده ساله داشتیم که اینجا بستری بود.»

«حسین» نیز به قیمت ارزان مواد مخدر اشاره می‌کند و می‌گوید: «اصلا چرا قیمت مواد غذایی و مسکن دائم و روز به روز بالاتر می‌رود، اما قیمت مواد مخدر ثابت است؟ خب مشخص است که دست‌هایی در کار است اعتیاد در جامعه بیشتر شود. تفریحاتی مثل فوتبال و شنا و باشگاه و اینها خب خیلی گران است، اما تفریح مواد مخدر چه؟ همین الان با ۲۰ هزار تومان هم می‌توانید یک وعده مصرف کنید.»

آنها همچنین به تغییر مواد مخدر از انواع سنتی به سوی مواد جدید صنعتی می‌گویند. به گفته یکی از ساکنان کمپ، «اگر تخریب تریاک مثل یک لاک پشت بود، این مواد صنعتی به سرعت خرگوش ویران می‌کند».

شهاب، ۲۱ ساله، که مدتی را در زندان بزرگ تهران (فشافویه) گذرانده می‌گوید در این زندان امکانات اولیه مثل آب آشامیدنی و غذای سالم و تختخواب وجود ندارد، اما مواد مخدر به آسانی در دسترس زندانیان است.

«ماهان» هم که مدتی در همین زندان بازداشت بوده حرف‌های شهاب را تایید می‌کند و می‌گوید: «مواد خیلی راحت به داخل زندان می‌آمد. اصلا مافیای پخش مواد مخدر در تهران تمام زندان‌ها مانند اوین و رجایی‌شهر و فشافویه را پشتیبانی می‌کنند. البته بعضی زندانیان هم وقتی از مرخصی برمی‌گردند مثلا تریاک را داخل نایلون می‌کنند و می‌خورند و در زندان دفع می‌کنند و به قیمت بالایی می‌فروشند.»

«کامی» می‌گوید تا حکومت تصمیم نگیرد به سهولت دسترسی شهروندان به مواد مخدر پایان ندهد هیچ راه حلی جلو گسترش اعتیاد را نخواهد گرفت.

به هر دلیل که وارد این جاده شدیم، حالا راه بازگشت مسدود است

اکثر ساکنان کمپ در توضیح عواملی که آنها را به سوی مصرف مواد مخدر کشاند به مواردی از قبیل کمبود فقر، محیط ناآگاه، ضد الگوها، بسته بودن تمامی راه‌های تفریح، کمبود محبت و فراهم نبودن زمینه‌ای برای ارضای کنجکاوی‌ها اشاره می‌کنند.

«شهاب» می‌گوید«من حتی پول نداشتم تا موبایل خوب یا دوچرخه برای خودم بخرم، و همین فقر باعث می‌شد تا جلوی دوستانم خجالت بکشم و افسرده شوم. مواد مخدر از فکر و خیال نجاتم می‌داد.»

او ادامه می‌دهد: «باور کنید آن کسی که پولدار است حتی اگر معتاد شود هم خیلی راحت‌تر از امثال ما ترک می‌کند. موادی هم که مصرف کرده خوب و خالص بود، اما من و امثال من جنس بنجل و فیک کشیدیم و در مدت کوتاه نابود شدیم. از سیگار شروع شد، بعد حشیش و سیگاری، بعد قرص ترامادول، بعد هم تریاک و در نهایت شیشه و کوکائین.»

«کامی» هم می‌گوید: «چیزی جز اعتیاد نبود که جذبش شوم. مدرسه که می‌رفتم تا کلاس پنجم شاگرد اول بودم. ولی زندگی در "خاک‌سفید" تهران مگر آینده‌ای جز خلاف و اعتیاد دارد؟ پس مقصر همان فقر و نداشتن امکانات برای پیشرفت است.»

او ادامه می‌دهد: «فوتبالم خیلی خوب بود و از کنار باشگاه "ایران جوان" که رد می‌شدم آرزو داشتم پایم به زمین چمنش برسد ولی خب پول نداشتم که ثبت‌نام کنم. حالا پسرم فوتبال بازی می‌کند ولی می‌گوید همبازی‌هایش کنار زمین فوتبال ماریجوانا می‌کشند. یعنی آینده من در انتظار این بچه‌ها هم هست.»

«حسین» هم می‌گوید: «مشکلات و معضلات موجود در جامعه است که باعث می‌شود جوان‌ها سرخورده باشند و یک خلأ روانی داشته باشند. جوان این خلأ را با مواد مخدر پر می‌کند. وگرنه کدام انسان عاقل دوست دارد محتاج و معتاد به مواد مخدر باشد و زندگی‌اش به کثافت کشیده شود؟

یکی دیگر از ساکنان کمپ می‌گوید: «در خانواده‌ای که من بزرگ شدم اصلا مواد مخدر جایی نداشت. یعنی "بچه بده" خانواده و فامیل فقط من هستم. در خانواده‌ای تحصیلکرده بزرگ شدم، در خارج از کشور بودم، ولی بعد که آمدم، به خاطر یک سری مسائل، مثل طلاق پدر و مادرم یا شکست عشقی که در جوانی خورده بودم و اینکه کسی نبود که کمکم کند به سمت حشیش رفتم.»

او می‌گوید: «به نظر من، دو دسته مصرف‌کننده داریم: یک دسته کسانی که از روی خوشی می‌روند سراغ مصرف مواد مخدر، و یک دسته هم از مواد به عنوان مُسکن استفاده می‌کنند. مُسکن درد جسمی یا درد عاطفی. آن دسته اول خیلی راحت‌تر ترک می‌کنند. اما دسته دوم تا آن درد و خلأ پر نشود مصرف ادامه دارد»

تقریبا تمامی ساکنان کمپ به مسدود بودن مسیر بازگشت به جامعه اشاره می‌کنند و از نگاه همچنان منفی خانواده و صاحبان مشاغل به بهبودیافتگان می‌گویند.

یکی از ساکنان کمپ می‌گوید حتی برای شغلی مثل نگهبانی هم که مراجعه می‌کند چون از او گواهی «عدم سوء پیشینه» می‌خواهند دستش به شغلی نمی‌رسد.

با این حال یکی دیگر از ساکنان از تجربه‌ای استثنایی می‌گوید؛ او در جایی به صراحت درباره اعتیاد و سایر خلافکاری‌هایش گفت اما «اعتماد کردند»‌ و او را نجات دادند.

ساکنان کمپ بارها تاکید می‌کنند اگر جامعه و خانواده‌ها نگاهشان را به فرد رهاشده از اعتیاد تصحیح کنند و «دیگر ما را انگل نبینند و تحقیرمان نکنند» گام بزرگی در بازگشت آنها به زندگی است.

ساکنان کمپ‌های ترک اعتیاد به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ برخی از آنها داوطلبانه به کمپ آمده‌اند و به اصطلاح «خودمعرف» هستند. عده‌ای از آنها با اجبار خانواده یا فشار دوستان و اطرافیان به آنجا آمده‌اند و بقیه نیز به دنبال طرح‌های نیروی انتظامی برای جمع‌آوری معتادان به این مراکز فرستاده شده‌اند.

معتادان معمولا پس از سپری کردن دوره ۲۱ روزه «ترک» و جلسات مشاوره، به روال نسبتا طبیعی زندگی بازمی‌گردند. پس از آن نیز آنها همچنان باید تحت نظر پزشک کمپ، به مصرف داروهای تجویزشده ادامه دهند.

قصه مینا

ساکنان کمپ‌های ترک اعتیاد همگی مرد هستند. در اطراف یکی از کمپ‌ها به یک زن «کارتن‌خواب» برمی‌خورم که نامش «مینا» است. ۵۰ ساله است اما چهره‌ای بسیار شکسته‌تر از سنش دارد. می‌گوید: «سی سال است عمل دارم و بیست سال است کارتن‌خوابم.»

او با اشاره به اینکه «دولت کمک‌مان نمی‌کند، اذیت‌مان هم نمی‌کند» یاد شرایط سختش و ماجراهای چند روز گذشته می‌افتد و اشک از چشمانش سرازیر می‌شود.

او از نداری‌ها و بدبختی‌هایش می‌گوید و اینکه هیچ نهادی از او حمایت نمی‌کند.

«مینا» می‌گوید شوهر اولش بود که او را با مواد مخدر آشنا کرد. هر چند او خود را «مسئول» می‌داند.

او درباره «تن‌فروشی» برخی زنان معتاد می‌گوید: «آن هم از نداری و بی‌جایی است که می‌خواهند شبی را جایی باشند که گرم باشد و پولی هم برای مصرف داشته باشند. اگر هر مسئولی پیدا شود که از این زنان حمایت کند و شغلی به آنها بدهند، همه‌شان دست از این کار می‌کشند و به جامعه برمی‌گردند.»

آمار دقیقی از تعداد معتادان در ایران در دست نیست و نهادهای مسئول، از جمله ستاد مبارزه با مواد مخدر، به دلیل تغییر دادن دائمی معیارها و تعریف‌هایشان از اعتیاد و معتاد، عملا بر سردرگمی‌ها افزوده‌اند.

آمار رسمی از حدود دو و نیم میلیون معتاد به مواد مخدر در ایران سخن می‌گوید اما از دیدگاه کارشناسان، رقم واقعی تا نزدیک چهار و نیم میلیون نفر برآورد می‌شود.

«پویان»، ۳۶ ساله و یکی از ساکنان کمپ، می‌گوید قیمت پراید ۱۳۰ میلیون تومان شده و معتادی که ترک می‌کند حتی مسافرکشی هم نمی‌تواند بکند.

او می‌گوید راهی نیست و جوان‌ها هم می‌روند سراغ مصرف «کمیکال و بنزال و تیتاخ... چون ارزان است؛ چون تفریح دیگری نیست. چون کلاب نداریم، باشگاه گران است، همه‌مان آقازاده نیستیم، و البته افرادی مثل تتلو هم وسط کنسرت موسیقی "گل" رول می‌کند و بچه‌ای که مشکل اقتصادی ندارد هم تقلیدش را می‌کند...»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

یک روز پس از آزادی، شهلا جهانبین به زندان اوین بازگردانده شد

۱۸ فروردین ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
یک روز پس از آزادی، شهلا جهانبین به زندان اوین بازگردانده شد