close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

خشم و ناباوری؛ روایت رسول صدرعاملی از محاکمه ناعادلانه سران رژیم پهلوی

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
نیلوفر رستمی
خواندن در ۱۰ دقیقه
فایل صوتی رسیده به دست ایران‌وایر حاوی ۴ دقیقه و ۹ ثانیه از خواندن اجرای حکم  تیرباران ارتشبد نعمت‌الله نصیری و سپهبد مهدی رحیمی، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد در روزهای ابتدایی انقلاب است.
فایل صوتی رسیده به دست ایران‌وایر حاوی ۴ دقیقه و ۹ ثانیه از خواندن اجرای حکم تیرباران ارتشبد نعمت‌الله نصیری و سپهبد مهدی رحیمی، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد در روزهای ابتدایی انقلاب است.
رسول صدرعاملی، روزنامه‌نگار و فیلمساز، در کنار نعمت‌الله نصیری (با سر باندپیچی‌شده) در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷
رسول صدرعاملی، روزنامه‌نگار و فیلمساز، در کنار نعمت‌الله نصیری (با سر باندپیچی‌شده) در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷
جنازه فرماندهان ارتش شاهنشاهی در پزشکی قانونی، عکس از عباس عطار، آژانس مگنوم
جنازه فرماندهان ارتش شاهنشاهی در پزشکی قانونی، عکس از عباس عطار، آژانس مگنوم
سپهبد مهدی رحیمی، آخرین رئیس شهربانی و آخرین فرماندار نظامی تهران
سپهبد مهدی رحیمی، آخرین رئیس شهربانی و آخرین فرماندار نظامی تهران
ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
سرلشکر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان
سرلشکر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز
براساس معدود عکس‌ها و فیلم‌های منتشرشده در طی سال‌ها، تنها چند نفر، از جمله رسول صدرعاملی، فیلم‌ساز دهه‌های اخیر، در جلسه محاکمه نعمت‌الله نصیری و مهدی رحیمی حضور داشته‌اند.
براساس معدود عکس‌ها و فیلم‌های منتشرشده در طی سال‌ها، تنها چند نفر، از جمله رسول صدرعاملی، فیلم‌ساز دهه‌های اخیر، در جلسه محاکمه نعمت‌الله نصیری و مهدی رحیمی حضور داشته‌اند.
ارتشبد نصیری در عکس‌ها و فیلم منتشرشده از جلسه محاکمه‌اش با سر و گردنی باندپیچی‌شده در جلسه مدرسه رفاه دیده می‌شود.
ارتشبد نصیری در عکس‌ها و فیلم منتشرشده از جلسه محاکمه‌اش با سر و گردنی باندپیچی‌شده در جلسه مدرسه رفاه دیده می‌شود.
رسول صدرعاملی درباره رحیمی می‌گوید: رحیمی خیلی مقتدر، محکم و جدی حرف می‌زد.
رسول صدرعاملی درباره رحیمی می‌گوید: رحیمی خیلی مقتدر، محکم و جدی حرف می‌زد.
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز، یکی از نخستین اعدام‌شدگان سران رژیم پهلوی پس از انقلاب بود.
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز، یکی از نخستین اعدام‌شدگان سران رژیم پهلوی پس از انقلاب بود.
سرلشکر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، از نخستین اعدام‌شدگان سران رژیم پهلوی پس از انقلاب بود.
سرلشکر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، از نخستین اعدام‌شدگان سران رژیم پهلوی پس از انقلاب بود.
روزنامه آیندگان با تیتر «جوخه انقلاب تیرباران یاران شاه را آغاز کرد» از اعدام خسروداد، ناجی، نصیری و رحیمی خبر داد.
روزنامه آیندگان با تیتر «جوخه انقلاب تیرباران یاران شاه را آغاز کرد» از اعدام خسروداد، ناجی، نصیری و رحیمی خبر داد.

یک فایل صوتی به تازگی از سوی یک منبع معتبر به «ایران‌وایر» رسیده که حاوی چهار دقیقه و ۹ ثانیه از خواندن اتهامات و اجرای حکم  تیرباران ارتشبد «نعمت‌الله نصیری»، رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و سپهبد «مهدی رحیمی»، آخرین رییس شهربانی و آخرین فرماندار نظامی تهران، سرلشکر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز در روزهای ابتدایی انقلاب در سال ۱۳۵۷ است.

 روایت‌های تاریخی، کیفیت صدا و جملاتی که در این فایل صوتی شنیده می‌شوند، می‌توانند موید اصالت این فایل صوتی باشند.

بر اساس اخبار منتشر شده در رسانه‌های آن زمان، محاکمه رحیمی و نصیری به همراه سرلشکر «رضا ناجی» و سرلشکر « منوچهر خسروداد» صبح ۲۶ بهمن آغاز و تا ساعت هفت غروب ادامه داشته است. چند ساعت بعد از پایان جلسه و یک ربع به نیمه شب، این چهار نفر از سوی چهار جوان به رگبار بسته شدند.

براساس معدود عکس‌ها و فیلم‌های منتشر شده در طی سال‌ها، تنها چند نفر، از جمله «رسول صدرعاملی»، فیلم‌ساز دهه‌های اخیر در جلسه محاکمه نعمت‌الله نصیری و مهدی رحیمی حضور داشته‌اند.

رسول صدر عاملی که در آن زمان خبرنگار بخش حوادث و شیفت شبانه روزنامه «اطلاعات» بوده، به گفته خودش نیم ساعتی در این جلسه حضور داشته است. با او پس از شنیدن این فایل صوتی درباره اتفاقات آن محاکمه نمایشی گفت‌وگو کرده‌ایم.

***

رسول صدرعاملی از ۱۷ سالگی به عنوان خبرنگار، فعالیت خود را برای روزنامه اطلاعات آغاز کرد. او مدتی پیش از پیروزی انقلاب، گزارش‌گر اخبار مربوط به اقامت و فعالیت «روح‌الله خمینی» در «نوفل لوشاتو» پاریس و بعد یکی از مسافران پرواز آیت‌الله خمینی و یارانش از فرانسه به ایران در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بود. اما در نهایت، در سال ۱۳۵۹ و در اواسط دهه ۲۰ سالگی خود این شغل را کنار گذاشت و به فیلم‌سازی روی آورد.

حالا ۴۳ سال پس از آن شب به «ایران‌وایر» می‌گوید جلسه محاکمه نصیری و رحیمی در یکی از روزهای ۲۳ تا ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ برگزار شده و اعدام آن‌ها چند روز بعد در پشت بام معروف مدرسه «رفاه» رخ داده است. محاکمه نیز توسط ابراهیم یزدی، عضو شورای انقلاب انجام شده است.

او به «ایران‌وایر» می‌گوید کسی که در این فایل صوتی حرف می‌زند، ابراهیم یزدی است و با شنیدن  این صدا، بار دیگر به روزهای تلخ گذشته بازگشته است.

صدرعاملی درباره حضور آن شب خود در محاکمه نمایش رحیمی و نصیری می‌گوید: «من در عکس‌های منتشر شده، ۲۴ ساله هستم. آن شب خاص که عکس‌هایش وجود دارد، "احمدرضا دریایی" که خدا رحمتش کند دبیر سرویسم بود، تماس گرفت و گفت ظاهرا تیمسار نصیری خودش را معرفی کرده و الان در مدرسه رفاه است و خواست تا بروم ببینم چه خبر است. از بازداشت رحیمی هم خبری نداشت. من آن موقع در شیفت شب روزنامه‌ بودم و حدود پنج عصر به روزنامه می‌رفتم و تا هفت صبح کار می‌کردم. آن شب بعد از تماس آقای دریایی، به همراه عکاس روزنامه به مدرسه رفاه در خیابان ایران رفتیم. دنبال حاج "احمد خمینی" بودم چون در نوفل لوشاتو با او آشنا شده بودم. داشتم دنبالش می‌گشتم که بتواند اجازه ورود من را به اتاق محاکمه بدهد اما ندیدمش. حدود یک ساعت، شاید هم کمی بیشتر پشت در ایستاده بودم تا بالاخره کسی به نام حاج "مهدی عراقی" من را با خود به داخل برد.»

صدرعاملی، روزنامه‌نگار آن زمان و فیلم‌ساز این روزها ادامه می‌دهد: «شب غریبی بود. ما شنیده بودیم که نصیری و رحیمی هر دو آدم‌های خیلی جدی و دست نیافتنی هستند و حالا روی صندلی در یکی از اتاق‌های طبقه دوم مدرسه رفاه آن‌ها را می‌دیدم. هر دو آن‌جا بودند. سه چهار نفر دیگر هم از جمله ابراهیم یزدی در اتاق بودند و دوربین تلویزیون هم بود. مضطرب بودم. از چهره‌ام در عکس‌ها پیدا است. صدایم هم موقع حرف زدن می‌لرزید. به خودم گفتم آدم باش، تمرکز کن و اسیر این جو و آدم‌های اتاق نشو و مودبانه و حرفه‌ای سوال‌هایت را بپرس.»

به گفته صدرعاملی، در آن شب محاکمه نصیری و رحیمی، به غیر از او، خبرنگاری نیز از تلویزیون حضور داشته است. با این حال، تصاویری که توسط دوربین تلویزیون از آن شب ثبت شده‌اند، تنها یک بار و همان اوایل انقلاب برای مردم پخش شدند.

او در پاسخ به این‌که چه تاریخ و ساعتی به آن جلسه رفته بود، می‌گوید: «ساعت و تاریخ آن شب را دقیقا یادم نیست. غروب بود و بین ۲۳ تا ۲۵ بهمن ماه این اتفاق افتاد. من چیزی بیش از یک ساعت پشت در برای پیدا کردن کسی و اجازه ورود منتظر ایستاده بودم اما بیشتر از نیم ساعت حضور در آن اتاق را دوام نیاوردم. فکر کنم حدود ساعت ۱۰ و۳۰ دقیقه یا ۱۱ شب بود که از آن‌جا بیرون زدم و دیگر هرگز به آن‌جا بازنگشتم. یادم می‌آید خیابان خلوت بود.»

این روزنامه‌نگار سابق درباره این‌که اصلا چرا او برای تهیه این گزارش فرستاده شده بود نیز می‌گوید: «من قبل از انقلاب، دانشجوی "مونت پلیه‌" فرانسه بودم. آن موقع یک سالی هم بود که آیت‌الله خمینی به پاریس آمده بودند. یک روز "غلامحسین صالح‌یار"، سردبیر روزنامه اطلاعات یک تلکسی به دفتر دانشگاه فرستاد، در متن تلکس خواسته بود تا به پاریس بروم و ببینم آن‌جا چه خبر است. اما رسیدن من به پاریس مصادف با رفتن آیت‌الله خمینی به نوفل لوشاتو شد. به آن‌جا که رسیدم و فهمیدم آقای خمینی دیگر نیست، با مینی‌بوس‌هایی که هر روز از پاریس به نوفل لوشاتو می‌رفتند، به آن‌جا رفتم. بعد هم مرتب عکس‌ها و خبرهایم را از طریق مسافران به دفتر روزنامه‌مان در تهران می‌فرستادم. در همین روزها من با اطرافیان خمینی آشنا شدم و روز ۱۲ بهمن ماه به همراه تیم خمینی، با یک پرواز مشترک از پاریس به ایران برگشتیم. به غیر از من، "نوشابه امیری"، خبرنگار روزنامه "کیهان" نیز در آن پرواز بود. در آن موقع حدس‌مان این بود که من می‌توانم از طریق ارتباط‌هایی که در آن دوران ساختم، وارد مدرسه رفاه بشوم که شدم.»

 صدرعاملی در پاسخ به این سوال که آیا توانسته بود از ارتشبد نصیری و سپهبد رحیمی سوالات خود را بپرسد، می‌گوید: «من سه یا چهار سوال از نصیری پرسیدم. اما رفتار آدم‌های داخل اتاق، از جمله دکتر ابراهیم یزدی خوب نبود و باعث اعتراضم شد و گفتم این رفتار شما درست نیست. چیزی حدود نیم ساعت بیشتر نتوانستم آن‌جا بمانم. حالم از آن‌همه بی‌احترامی بد شد. بعد فهمیدم که در همان موقع در زیرزمین مدرسه، رضا ناجی و بقیه هم که دستگیر شده بودند، حضور داشتند. وقتی از مدرسه بیرون آمدیم، عکاس با جیپ روزنامه برگشت و من تمام راه را تا دفتر روزنامه پیاده رفتم و شب راحت نتوانستم بخوابم.»

در این فایل صوتی، ابراهیم یزدی، سپهبد مهدی رحیمی و ارتشبد نصیری را مسبب تمام کشتارها عنوان می‌کند و می‌گوید در دادگاه خلق به اعدام محکوم می‌شوند: «حکم بلافاصله در مورد ایشان اجرا می‌شود.»

پس از آن صدای تیرهای پیاپی شنیده می‌شود. معلوم نیست که صدای تیرهایی که شنیده می‌شوند، مربوط به اعدام این دو نفر بودند و یا اعدام‌های دیگر. اما در میان صدای تیرهای بی‌وقفه و صداهای نامفهوم، کسی واضح چند بار خطاب به دیگرانی می‌گوید: «بسه آقا... آقا نزن، نزنید...»
و بعد صداهای نامفهوم دیگر. جایی هم نام خمینی شنیده می‌شود و در آخر کسی می‌گوید: «جنایت‌کاران به فرمان "شورای انقلاب" به اعدام محکوم شدند.»
حکم اعدام به فرمان آیت‌الله خمینی اجرا شده بود.

روزنامه اطلاعات در شماره فوق‌العاده خود در تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ماه نوشت محاکمه رحیمی و نصیری به همراه سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر خسروداد صبح ۲۶ بهمن ماه آغاز شده و تا ساعت هفت غروب ادامه داشته است. چند ساعت بعد از پایان جلسه و یک ربع به نیمه شب، این چهار نفر از سوی چهار جوان به رگبار بسته شدند.

خشم و ناباوری؛ روایت رسول صدرعاملی از محاکمه ناعادلانه سران رژیم پهلوی

روزنامه کیهان نیز علاوه بر انتشار خبر اعدام این چهار نفر نوشت: «۲۱ جنایت‌کار دیگر به اعدام محکوم شدند.»

خشم و ناباوری؛ روایت رسول صدرعاملی از محاکمه ناعادلانه سران رژیم پهلوی

رسول صدرعاملی درباره وضعیت اتاق و شرایط رحیمی و نصیری می‌گوید: «یکی از کلاس‌های درس طبقه دوم مدرسه به اتاق محاکمه تبدیل شده بود؛ شبیه همان میزانسنی که در فیلم می‌بینید. من هیچ‌وقت نمی‌توانم چهره آن‌ها را فراموش کنم. در چهره‌ آن‌ها ناباوری و بهت بود و البته در چهره بعضی از ما. صورت رحیمی و نصیری طوری بود انگار فکر می‌کردند هر لحظه در باز می‌شود و کسی از طرف سلطنت یا ارتش می‌گوید خواستیم فقط شما را امتحان کنیم. مرتب به پشت سرشان نگاه می‌کردند. انگار هیچ‌کدام باورشان نمی‌شد که همه آن اتفاقات واقعی است و به زودی اعدام می‌شوند. وضعیت تیمسار نصیری خیلی به هم ریخته بود. تمام گردنش زخمی بود و موقع حرف زدن سرفه می‌کرد و صدایش خش‌دار بود. ولی رحیمی خیلی مقتدر، محکم و جدی حرف می‌زد. از طرف دیگر ابراهیم یزدی خیلی خشمگین بود و بی‌ادبانه رفتار می‌کرد. در نهایت باعث اعتراض من و رفتنم از اتاق شد.»

ارتشبد نصیری در عکس‌ها و فیلم منتشر شده از جلسه محاکمه‌اش، با سر و گردنی باندپیچی شده در جلسه مدرسه رفاه دیده می‌شود. در عکس‌های بعد از اعدام نیز او با همان باندهای پیچیده دور گردنش است.

خشم و ناباوری؛ روایت رسول صدرعاملی از محاکمه ناعادلانه سران رژیم پهلوی

عکس‌دیگری از نصیری در آن روزها منتشر شد، در حالی که هنوز گردن و سرش سلامت بودند و روی یک صندلی پشت به تخت سیاهی پر از کلمه نشسته بود.

خشم و ناباوری؛ روایت رسول صدرعاملی از محاکمه ناعادلانه سران رژیم پهلوی

صدر عاملی در پاسخ به این‌که چه سوال‌هایی در آن زمان پرسیده است، می‌گوید پس از سال‌ها فراموش کرده است: «باور کنید سوال‌هایم را یادم نمی‌آید. همان سوال‌های معمول. خودم دچار استرس بودم. ضمن این‌که از قبل هم فرصت آماده کردن خودم و تهیه سوال‌ها را نداشتم. یک‌دفعه در موقعیت قرار گرفته بودم. از تیمسار نصیری سه یا چهار سوال پرسیدم که مودبانه و مهربان پاسخ دادند.»

روزنامه‌نگار سابق اطلاعات درباره این‌که آیا به آن‌ها فرصت دفاع کردن هم داده شد، می‌گوید: «در همان مدتی که بودم، نمی‌توانستند راحت صحبت کنند. همان‌طور که گفتم، فضا آن‌قدر پر از خشم بود که فرصت دفاع برایشان نمی‌گذاشت. به هر دو آن‌ها زیاد توهین می‌شد و آن‌ها بیشتر ساکت بودند.»

به گفته صدرعاملی، در آن روزها هنوز «صادق خلخالی» اداره‌کننده محاکمات نبوده است.

خلخالی خود نیز در کتاب خاطراتش درباره آن روزها، نقش ابراهیم یزدی و دادگاه رحیمی و نصیری نوشته است: «از جمله کسانی که در همه کارها دخالت می‌کرد و بازپرس شده بود، ابراهیم یزدی بود که در دولت موقت اول، معاون نخست‌وزیر و سپس وزیر امور خارجه شد. ابراهیم یزدی در طبقه دوم مدرسه رفاه که من هم آن‌جا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آن‌ها با وجود این که می‌دانستند که من از طرف امام به عنوان قاضی و حاکم شرع معرفی شده‌ام، به این امر توجه نمی‌کردند، خودشان می‌بریدند و می‌دوختند و در باغ سبز نشان می‌دادند.»

رسول صدرعاملی در پاسخ به این‌که خودش آن شب چه احساسی داشته و آیا فکر می‌کرده است آن‌ها به حکم اسلام باید اعدام شوند، می‌گوید: «نه، من با هیچ اعدامی در هیچ لحظه از زندگی خود موافق نبوده و نیستم.»

او درباره این که آیا مطلبش کامل در روزنامه اطلاعات منتشر شده است، با اشاره به «علیرضا نوری‌زاده» می‌گوید در آن زمان او دبیر سرویس سیاسی اطلاعات بوده و تمام مطالب سیاسی را خودش ادیت می‌کرده است: «من صبح مطلبم را تحویل نوری‌زاده دادم و بیرون آمدم. تیمی که آن زمان در اطلاعات بودند، از غلامحسین صالح‌یار سردبیر تا محمد حیدری، احمدرضا دریایی، محمد ابراهیمیان و علیرضا نوری‌زاد تمام تلاش ‌خود را می‌کردند تا همه وقایع ثبت شوند.»

صدرعاملی در حرف‌هایش می‌گوید بعد از آن شب دیگر هیچ وقت به جلسات مدرسه رفاه نرفته و تنها دادگاهی که در آن سال‌ها شرکت کرده، دادگاه «امیرعباس هویدا»، آخرین نخست وزیر دوره پهلوی بوده است: «بعد از آن دیگر به هیچ‌کدام از جلسات مدرسه رفاه نرفتم. فضا با روحیه‌ام سازگار نبود. بعد هم که فهمیدم آن‌ها اعدام شدند، دیگر واقعا نمی‌خواستم به آن‌جا برگردم. ضمن این‌که ورود به اتاق‌های محاکمه سخت بود و باید اعتماد آدم‌ها را جلب می‌کردم. مدتی بعد هم اعدام‌ها از مدرسه رفاه به زندان قصر منتقل شدند. اما بعد در اولین جلسه دادگاه امیرعباس هویدا شرکت کردم. در همان اولین جلسه دادگاهش گریه‌ام گرفت. آدم انتظار داشت جلسه دادگاه کسی که ۱۳ سال نخست وزیر ایران بود، با حضور روزنامه‌نگاران و سوالات اساسی برگزار شود اما خبری از هیچ‌کدام از این‌ها نبود. سالن دادگاه خالی بود. آن روزها، روزهای هیجان و خشم بود و حتی روزنامه‌نگاران هم احساس وظیفه نمی‌کردند که در جلسه دادگاه هویدا شرکت کنند. حتی دوربین تلویزیون هم برای ثبت دادگاه حضور نداشت. می‌دانستم با خلخالی، قاضی دادگاه‌ها که اصلا نمی‌شود صحبت کرد. یک آقایی به نام "کریمی" بود که کیفرخواست را می‌نوشت. به او اصرار کردم بگذارد دوربین تلویزیون وارد اتاق شود. گفتم این تاریخ ما است و باید ضبط شود. خوش‌بختانه در جلسه دوم دادگاه، شخصی از تلویزیون آمد و دادگاه را ضبط کرد.»

رسول صدرعاملی که در سال ۱۳۸۰ با فیلم «من ترانه، ۱۵ سال دارم»، هواداران زیادی پیدا کرد، درباره این‌که چرا حرفه‌ روزنامه‌نگاری را تنها دو سال بعد از انقلاب کنار گذاشت، گفت: «من همیشه عاشق روزنامه‌نگاری بودم. الان هم دوستش دارم. اما اگر وارد سینما شدم، دلیلش این بود که می‌دانستم دیگر نمی‌شود در مطبوعات کار کرد. الان مطبوعاتی که برای مردم منتشر شود، نداریم. هر کدام‌شان برای یک گروه سیاسی است. در چنین شرایطی کار کردن در روزنامه هیچ فضیلتی ندارد. یک زمانی فقط روزنامه کیهان و اطلاعات بود اما بعد از مدتی شوق رقابت بین این دو روزنامه هم با محدودیت‌ها و سیاسی‌کاری‌ها از دست رفت.»

ثبت نظر

استان‌وایر

لغو سفر ظریف به اتریش به دلیل برافراشتن پرچم اسرائیل

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
لغو سفر ظریف به اتریش به دلیل برافراشتن پرچم اسرائیل