close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان

۱۷ آذر ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان
داستان غم‌‌انگیز کشور خانم و اولین حمام نمره یهودیان

 

نازنین فرخ، شهروندخبرنگار، تهران

از اولین حمام‌های نمره تهران؛ تنها حمام باقی‌مانده اقلیت‌های دینی شهر؛ تنها حمام تاریخی یهودیان تهران؛ تنها حمام عمومی دارای تزیینات گچ‌بری، آینه‌کاری، منبت‌کاری و... 

این‌ها توصیفاتی هستند در وصف حمامی که قسمت زنانه آن «کشوریه» و قسمت مردانه آن «سلیمانیه» نام دارد؛ یک حمام قدیمی در محله «عودلاجان» که تا دهه ۸۰  فعال بود اما حالا به یک بنای تاریخی تبدیل شده و نامش در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.  

***

حمامی با دو بخش زنانه و مردانه به نام‌های «کشوریه» و «سلیمانیه»، یکی از قدیمی‌ترین حمام‌های تهران است؛ حمامی پر از داستان‌های سحرانگیز، روایت‌ها و باورهای عجیب و قصه‌های جادویی و...

می‌گویند این حمام به خاطر غصه‌های «کشور خانم» برای از دست رفتن جنینش ساخته شده است. 

«میشل»، یکی از جوانان یهودی ساکن تهران می‌گوید قصه کشور خانم را این طور شنیده که او از اهالی کوچه «حاجی کلانتر» بوده اما وقتی باردار بوده، به خاطر پله‌های فراوان حمامی که مختص یهودیان بوده، تصمیم می‌گیرد به گرمابه نمره «سرچشمه» که مختص مسلمانان بوده است، برود. 

او می‌گوید: «بر اساس شنیده‌هایش، مسلمانان به خاطر تعصبات دینی، دوست نداشته‌اند اقلیت‌های مذهبی از حمام های آن‌ها استفاده کنند اما  کشور خانم به خاطر بارداری، راهی حمام مسلمانان می‌شود.این‌طور که می‌گویند، زمان حمام کردنش طولانی می‌شود و  سالن‌دار به طور ممتد بر در می‌کوبد. کشور خانم می‌ترسد و جنینش سقط می‌شود.» 

این داستان آن‌چنان در ذهن «کشور خداد» می‌ماند که او به همسرش، «سلیمان سنه» وصیت می‌کند حمام بسازد. 

«هارون یهودی» از ساکنان قدیمی محله عودلاجان است؛ جایی که زمانی همه ساکنانش یهودی بودند و الان شمار آن‌ها به تعداد انگشتان یک دست هم  نمی‌رسد. 

او درباره تاریخچه این حمام می‌گوید: «این حمام توسط آقای سلیمان سنه (سلیمان سنهی، سلیمان سنه‌ای) ساخته و به یاد همسرش، بخش زنانه آن کشوریه و بخش مردانه آن سلیمانیه نام‌گذاری شد. علت اصلی ساخت حمام نیز وصیت همسر آقا سلیمان، خانم کشور خداد بود. این حمام با سرمایه اصلی آقا سلیمان و مشارکت سایر یهودیان در سال ۱۳۲۶ ساخته شد و به بهره‌برداری رسید.» 

این حمام در زمانه خودش به شکلی مدرن ساخته شد؛ تنها حمام دوش‌ دار شهر که به خاطر تزیینات گچ‌بری و آیینه‌کاری‌هایش، نامش سر زبان‌ها می‌افتذ.   

این حمام دارای بخش‌های مختلفی هم‌چون رخت‌کن، حمام‌های دو در دو، حوضچه، گنبد نورگیر و سالن انتظار بوده است.

به گفته هارون، این حمام تا دهه ۸۰ خورشیدی نیز فعال بوده است: «در اوایل دهه ۸۰، حمام کشوریه به علت کوچ و عدم حضور یهودیان، رونق گذشته خود را نداشت و صرفا در روزهای آخر هفته دایر بود که در نهایت امر، در اواخر سال ۱۳۸۱ حمام برای همیشه تعطیل شد.»

این روزها امکان بازدید این حمام صرفا از طریق هماهنگی با «انجمن کلیمیان مقیم ایران» میسر است. با وجود این که متاسفانه حمام در آستانه تخریب قرار دارد اما این بنای تاریخی در پنج بهمن ۱۳۹۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

«زهرا» مسلمان است و از  اهالی قدیمی محله «سیروس» که زمانی ساکنانش یهودی بوده‌اند. او حمام کشوریه را به خوبی می‌شناسد: «حتی مسلمانان هم اعتقاد داشتند آب خزینه حمام مشکل‌گشا است. می‌گفتند چون این حمام با دل شکسته کشور خانم برای از دست رفتن بچه‌اش ساخته شده است، دامن آن‌هایی را که بچه‌دار نمی‌شوند، سبز می‌کند.» 

او حتی داستانی هم در این باره تعریف می‌کند؛ داستانی که دهان به دهان درباره حمام کشوریه چرخیده و او هم آن را شنیده است: «شخصی به نام جعفری که مسلمان بوده و از دوا و درمان نتیجه نگرفته بوده، به این حمام می‌رود و غسل و نذر می‌کند اگر بچه‌دار شود، مدتی در این حمام خدمت کند.» 

زهرا خانم می‌گوید: «قدیم می‌گفتند جعفری چند سال در این حمام کار می‌کرده است. ما که نوجوان بودیم، می‌گفتند دختران اگر با آب کاسه ۴۰ کلید در چهار گوشه حمام کشوریه دست و روی خود را بشویند، بخت‌شان باز می‌شود. همین بود که این حمام غیر از یهودی‌ها، مشتری‌های دیگری هم داشت.»

او می‌خندد و می‌گوید این داستان‌‌ها حداقل مال ۶۰ سال پیش هستند؛ زمانی که من نوجوان و جوان بودم. الان ۷۸ ساله‌ام و نمی‌دانم این‌ که می‌گفتند، واقعی بود یا افسانه‌های محلی.»


 

ثبت نظر

گزارش

هفتم بهمن ۱۴۰۰، مرز تعلیق فوتبال ایران

۱۷ آذر ۱۴۰۰
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۴ دقیقه
هفتم بهمن ۱۴۰۰، مرز تعلیق فوتبال ایران