close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

محمد شکیب؛ زندانی سابق طالبان در باتلاق سفر قاچاقی به ترکیه

۱۶ دی ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
«محمد شکیب» به خاطر همکاری با اداره آب‌رسانی افغانستان، یک سال در زندان طالب‌ها بود
«محمد شکیب» به خاطر همکاری با اداره آب‌رسانی افغانستان، یک سال در زندان طالب‌ها بود
«محمد شکیب»، کارمند اداره آب‌رسانی افغانستان؛ زندانی سابق طالب‌ها، پناه‌جوی امروز
«محمد شکیب»، کارمند اداره آب‌رسانی افغانستان؛ زندانی سابق طالب‌ها، پناه‌جوی امروز
تصویر «محمد شکیب» در زندان طالبان
تصویر «محمد شکیب» در زندان طالبان
«محمد شکیب» می‌گوید در زندان طالبان برای یک سال مورد شکنجه و آزار قرار داشت
«محمد شکیب» می‌گوید در زندان طالبان برای یک سال مورد شکنجه و آزار قرار داشت
«محمد شکیب» در زندان طالبان
«محمد شکیب» در زندان طالبان
«محمد شکیب» برای خروج از افغانستان در مسیر ایران، پوشش خود را تغییر داد تا شناخته نشود
«محمد شکیب» برای خروج از افغانستان در مسیر ایران، پوشش خود را تغییر داد تا شناخته نشود
«محمد شکیب» به همراه ده‌ها شهروند افغانستانی در مسیر قاچاقی به ایران
«محمد شکیب» به همراه ده‌ها شهروند افغانستانی در مسیر قاچاقی به ایران
«محمد شکیب» در سفر قاچاقی از ایران به ترکیه. مرزبانان او را پس از ضرب و شتم، به ایران بازگرداندند
«محمد شکیب» در سفر قاچاقی از ایران به ترکیه. مرزبانان او را پس از ضرب و شتم، به ایران بازگرداندند

دانیال دایان، شهروندخبرنگار

نام «محمد شکیب»، کارمند سابق اداره آب‌رسانی حکومت سابق افغانستان در بهار سال جاری در رسانه‌ها مطرح شد؛ مردی که یک سال گذشته را در زندان طالبان گذرانده و حالا در پی خروج از کشور، در باتلاق قاچاق انسان برای رسیدن به ترکیه گرفتار مانده است.
او پس از آزادی، از شکنجه‌هایی روایت کرده است که طالب‌ها در زندان بر زندانیان و شخص او روا داشته‌اند. وقتی هم که قدم در راه خروج از کشور گذاشت، به سختی توانست خود را به ترکیه برساند اما نیروهای مرزی او را به ایران بازگرداندند.

***
به تیر ماه ۱۳۹۹ برگردیم؛ همان وقت که «محمد شکیب» با اتوبوس مسافربری در مسیر هرات - کابل در حرکت بود و خبر نداشت که یک سال بعدی زندگی‌ او تحت شکنجه طالب‌ها در زندان آن‌ها قرار خواهد گرفت. 

شکیب در مسیر شهرستان «مقر» در استان «غزنی» بود که اتوبوس در ایست بازرسی طالبان متوقف شد. 

او در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» می‌گوید هیچ گاه آن لحظه نخست مواجه شدن با طالب‌ها را فراموش نخواهد کرد: «مو به بدنم راست شده بود و از طالب‌ها ترسیده بودم.»

اما این فقط لحظات نخست آن برخورد بود. طالبان دست‌ها، پاها و چشمان او را بستند و به یکی از زندان‌های‌ خود در مکانی نامعلوم منتقل کردند. 

به گفته محمد شکیب، او به اتهام اشتغال در تشکیلات اداره آب‌رسانی افغانستان بازداشت شده بود: «اولین بار در زندگی‌ام بود که به زندان افتاده بودم. من را با چشمانی بسته به هفت یا هشت زندان منتقل کردند. شکنجه و اعتراف اجباری در زندان بسیار بود و ما به حقوق انسانی کم‌ترین دسترسی نداشتیم. بیشتر وقت‌ها از نور آفتاب و هوای تازه محروم بودیم. شده بود که در طول ۷۶ روز، فقط سه بار به فضای آزاد رفتیم و آن‌هم برای شستن لباس‌ و استحمام. زندان‌ طالبان در زیر زمین قرار داشت.» 

محمد شکیب می‌گوید طالب‌ها جلوی چشمان زندانیان بمب می‌ساختند و به افرادشان هم روش ساخت و کارگذاری بمب را آموزش می‌دادند. 

به گفته او، حتی چهار طرف زندان از سوی طالبان مین‌گذاری شده بود تا در صورت افشای موقعیت، زندان و زندانیان را هم‌زمان منفجر کنند. 

او به «ایران‌وایر» می‌گوید در زندان‌های طالبان، نوجوانان هم نگه‌داری می‌شدند و طالبان به اتهام «جاسوسی» برای حکومت سابق،‌ از آن‌ها اعترافات اجباری می‌گرفت. 

شکیب پس از آزادی، پرده از آزارها و شکنجه‌های طالب‌ها برداشت؛ دردهایی که به کابوس‌های شبانه‌اش تبدیل شده‌اند. او از زندان رها شد اما تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، سرنوشتش را بار دیگر تغییر داد و راهی سفر قاچاقی کرد؛ آن‌هم با عبور از گشت‌های طالبان که در پی بازداشت نیروهای سابق حکومت پیشین افغانستان هستند. 

این کارمند سابق حکومت افغانستان بالاخره توانست خود را به ترمینال مسافربری در شهر «زرنج» استان «نیمروز» در مرز ایران برساند: «فردای سقوط کابل به دست طالبان، به نیمروز رسیدم. پس از دو روز با یک قاچاق‌بر هماهنگ کردم. او در یک خودروی تویوتای قدیمی حدود ۲۷ نفر را سوار کرد.» 

شکیب با پوشیدن لباس محلی افغانستانی و پوشاندن چهره‌اش، شانس داشت که توانست از ایست بازرسی طالب‌ها در نیمروز بگذرد. او همراه با دیگر مسافران این سفر قاچاقی، پس از هفت ساعت به پاکستان رسید: «وقتی به مرز رسیدیم، طوفان خطرناکی در گرفته بود. نیم ساعت بعد دوباره ما را سوار خودروی تویوتا کردند. خودرو با سرعت زیادی حرکت می‌کرد. ما فقط دعا می‌کردیم که تصادف نکنیم یا بیرون پرت نشویم. بیش از ۱۰ نفر در صندوق عقب تویوتا نشسته بودیم و هر لحظه مرگ را حس می‌کردیم. جایی نداشتیم که حتی دستان‌مان را در آن قفل کنیم.» 

شب طوفان شدیدتر شده بود. مسافران بدون هیچ سرپناهی در دشت‌های پاکستان مانده بودند: «شب خطرناکی در دشت بود. پیاده‌روی می‌کردیم که با گروه جندالله مواجه شدیم. بار و پول‌مان را گرفتند. شب را در همان منطقه سپری کردیم و ساعت شش صبح به سمت مرز ماشکل حرکت کردیم. در این مرز وضعیتی وجود داشت که اگر حیوان هم داشتم، دلم نمی‌خواست آن‌جا باشد. ۹ ساعت در کوه پیاده‌وری کردیم و گرسنه و تشنه به خاک ایران رسیدیم.» 

قاچاق‌بر مسافران را در خاک ایران به خوابگاه برده بود. یک شب را در خاش گذرانده و سپس به سمت زاهدان و بعد شیراز، تهران و ارومیه رهسپار شده بودند. مقصد بعدی، ترکیه بود. 

محمد شکیب در ارومیه قاچاق‌بر دیگری پیدا کرد تا او را به ترکیه برساند. اما این بار شانس او را همراهی نکرد و نتوانست به ترکیه برسد و درخواست پناهندگی‌ خود را ارایه دهد: «متاسفانه با یک قاچاق‌بر ظالم و دروغ‌گو به اسم ایرج در شهرک ولی‌عصر ارومیه روبه‌رو شدیم. با گفتن داداش گلم، با ما برخورد می‌کرد و فکر کردیم که شاید آدم خوبی باشد. پول‌های ما را گرفت و وعده داد که بدون زحمت به ترکیه می‌رسیم اما ما را به شهر خوی برد و از آن‌جا به مرز کرکوش رساند. ولی نتوانستیم داخل خاک ترکیه شویم.» 

محمد شکیب می‌گوید هشت بار تلاش کرده بود به ترکیه برود اما ناکام مانده بود تا آن‌که مرزبانان ترک آن‌ها را دستگیر کرده و به ایران بازگردانده بودند: «پلیس ترکیه ما را شکنجه و لت‌وکوب [ضرب و شتم] کرد. طوری ما را کتک زدند که توان ایستادن نداشتیم. هشت ساعت نزد مرزبانان ترک اسیر بودیم و بعد به ایران بازگردانده شدیم.» 

شکیب حالا در روایت آن‌چه بر او گذشته است، با بغض می‌گوید مسوول وضعیت فعلی افغانستان فقط طالبان هستند که باعث مهاجرت اجباری هزاران نفر از شهروندان افغانستانی شده‌اند. 

او می‌گوید راهی برای بازگشت به افغانستان ندارد و می‌ترسد که دوباره به زندان‌ طالب‌ها بیفتد.

ثبت نظر

ویدیو

سرنوشت باشگاهی موفق بعد از به یغما رفتن به دست سپاه

۱۶ دی ۱۴۰۰
ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
سرنوشت باشگاهی موفق بعد از به یغما رفتن به دست سپاه