close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

تهران انبوه رابطه ها است اما نه برای یک هنرمند شهرستانی

۱ آبان ۱۳۹۷
ایران فقط تهران نیست
خواندن در ۶ دقیقه
تهران انبوه رابطه ها است اما نه برای یک هنرمند شهرستانی

بخش دوم

محمد تنگستانی
در اولین بخش از این گفت‌وگو، «وحید»، هنرمند ساکن شهرستان بیجار استان کردستان در خصوص تاثیر حکومت جمهوری اسلامی بر هنر معاصر ایران گفت: «اگر بتوان گفت اسلامیزه کردن هنر و تزریق ایدئولوژی اسلامی در افکار هنرمندان تز حکومت باشد، در بلند مدت این تز در دل خود آنتی‌ تز‌هایی را  به وجود آورد که نامش را "هنر مستقل" و "هنرمندمتعهد" می‌گذارم. این هنرمند از ورود نظریات و مفاهیم ارتجاعی به ماهیت هنر ایران به تنگ آمده است و سعی دارد تا در تقابل با آن، هنر را در تجدد جست وجو کند. بله، تجدد طلبی از خواص هنر مستقل امروز ایران است.»

در ادامه دومین بخش از این گفت‌و‌گو را می‌خوانید:

برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستای خوب  به تهران مهاجرت کنند تا دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟

ـ جایگاه هنری آن ها در ایران امروز کجا است؟! آیا جایگاه هنری خود را در رسانه‌ها و شهرت جست وجو می‌کنند؟! من زندگی و کار در تهران را  لحظه به لحظه تجربه کرده‌ام. تهران امکانات دارد و انبوه رابطه ها است اما نه برای یک شهرستانی که حاضر نیست در شرایط سانسور قرار بگیرد. هنرمند خودش را میان انبوهی از روابط و شرایط مختلف می‌بیند و خود را گم می‌کند. هنرمندی که کتاب چاپ می‌کند و سانسور هم نمی‌شود، دچار خود سانسوری شده است؛ یعنی قبل از این که سیستم حکومتی سانسورش کند، خودش این کار را کرده است. حالا هرقدر هم که شناخته شود ولی جایگاه هنریش را پیش وجدان و قلم خود از دست داده است.  به باور من، این جبر جغرافیایی و یا اقتصادی نیست که جایگاه هنری را تعیین می‌کند بلکه ماهیت فعالیت‌های هنری و اثر تولید شده است که این جایگاه را مشخص می‌کند. مصداق گفته‌هایم، تمامی هنرمندان تاریخ هستند که در زمان حیات نه دیده شدند و نه جایگاه رسانه‌ای داشتند ولی بعد از مرگ، جایگاه هنری شان بر اساس آثار به جای مانده از آن ها مشخص شد. البته این نقل مکان از شهرستان و روستا به تهران تاثیرات مخرب‌تری را برجای می‌گذارد که مهم‌ترین آن ها، تهی شدن شهر‌های کوچک از هنرمند و فعالیت هنری است؛ به طوری که هنرمندان بعدی هم خود را در شهرستان تنها و بدون جایگاه می‌بینند.

 

گمان میکنید در شهر و استان شما باید چه اتفاقاتی رخ بدهد تا هنرمندان استان بتوانند بهتر به جامعه معرفی شوند؟

ـ به گمان من، فقدان و کمبود روابط و تعامل میان هنرمندان شهرستانی باعث شده است آن ها از شهر‌های خود به تهران یا شهرهای بزرگ تر کوچ کنند. در حالی که ایجاد روابط بین گروه‌های هنری کوچک در مرحله اول و ادغام این گروه‌ها در طولانی مدت باعث ایجاد انجمن‌ها و گروه‌های هنری بومی در شهرها و شهرستان‌ها می‌تواند شرایطی که هنرمند آن را در تهران برای خود جست وجو می‌کند را در همان شهرستان برای او فراهم سازد. چه بسا  زمینه ساز تحول و رشد فعالیت هنری در شهرستان ها باشد. البته این مساله را رد نمی‌کنم که در شهرستان‌ها و شهر‌های کوچک زیرساخت‌های لازم فرهنگی وجود ندارد. اما به عنوان مثال، در شهر مریوان طی سالیان اخیر هنرمندان با ایجاد روابط بومی و محلی بین سایر شهر‌ها و استان‌های مجاور، پنجره‌های جدیدی را بر افق هنری این شهر گشوده‌اند و حتی در زمینه‌های نمایشی قدم‌هایشان را فراتر نهاده‌اند. امروز تئاتر خیابانی مریوان در سطح جهانی ظاهر می‌شود.

سانسور در استان و شهر شما چه بخشهایی از هنر بومی را حذف کرده است؟

ـ زبان و ادبیات را حذف کرده است. بی‌شک سانسور در شهرستان‌ها تمام نیروی خود را به حذف زبان و ادبیات بومی اختصاص داده است و هر شکلی از آن را حذف می‌کند. حکومت برای پیش برد اهدافش، تنها به سانسور اکتفا نمی‌کند،

معلمان و زبان شناسان کُرد و تُرک را نیز زندانی و اعدام می‌کند. این گونه است که سانسور از قالب ذهن و فکر خارج می‌شود و ماهیت وجودی هنرمند را نشانه می‌گیرد و در نبود هنرمندان بومی، حکومت شبه هنرمندان مرتجع خود را جایگزین می‌کند. حکومت ایده می‌دهد و این ایده‌ها قائده و محدوده فعالیت این شبه هنرمندان می‌شود و به تدریج این فعالیت‌ها، هنر و فرهنگ بومی را در طرح جدیدی تعریف می‌کنند که نه هنر است و نه فرهنگ بلکه ایده‌های ارتجاعی و انتزاعی است که حکومت قصد دارد آن را در خرده فرهنگ‌ها جای دهد. اکنون در شهر‌ها و شهرستان‌ها بسیاری از هنرمندان نسبت به هنر بومی تمایلی نشان نمی‌دهند چرا که طرح جدید حکومت، طرح و فرم اصلی را حذف کرده است و فرهنگ و خواست خود را هنر بومی می‌داند.

 

بخشی از یک داستان نوشته «وحید رضایی»:

 

بارهاست که به تکثر، به خانه پدریت در ارومیه رفته‌ام. به پای پدرت افتاده‌ام، که قبرش را نشانم بده! قبر لعنتی‌اش را نشانم بده. اما افسوس که هر بار سر از کلانتری هجده ارومیه درآوردم. با این بار که بروم می‌شود، پنج بار.

این بار هم اگر نشد، تک به تک مرده‌های آرامستان ارومیه را از قبر بیرون خواهم کشید، تمامی گور‌های ارومیه را به دنبالت خواهم کند تا به تو برسم. قربانت بشوم تا آن استخوان‌های نازنیت را از گور بیرون بیاورم و محکم بغل شان کنم و ببرم‌شان همان مکانی که همیشه آرزو داشتی آن جا باشی جان و دلم.

مکانی که شب‌ها نوای شعر مادربزرگ‌های ژاپنی از افسانه‌های «شینتو» به گوش می‌رسد!  مکانی در ژاپن و در کنار دره رودخانه «شوگاوا» که در سراسر مرز «گیفو» و استان «تویاما» کشیده شده؛ همان  که در سراسر زندگیت آرزو داشتی شیر و خون بنوشی و با من در موازات افق رودخانه سفید پرواز کنی. همان جا که شکوفه‌های گیلاس زیر نور ماه چنان می‌درخشند که آدم را دیوانه می‌کنند.

اما تو هرگز آن جا نبودی! و تمام عمر کوتاهت را در یک خانه اجاره‌ای، در ارومیه و مه غلیظ همیشگی اتاق که بوی شیره تریاک پدرت را می‌داد، نفس کشیدی.

حتی بعد از مرگت، بعد از این که جسمت تجزیه شد، صد‌ها بار تو تکرار شدی؛ به تعداد تمام معشوقه‌هایم، به تعداد تمام بوسه‌هایم بعد بازهم تکرار شدی. به کوتاهی یک بوسه، تمام وجودم بر من می‌تاخت و هشدار می‌داد که این تو هستی، این خود لعنتی توست! که بازهم به دنیا آمده و در کالبدی دیگر و چهره‌ای متفاوت دمیده شده است.

هر بار که تنی مرا در آغوش گرفت، حس کردم این آغوش توست که از دنیای مردگان برگشته تا باز مرا به آغوش بکشد! اما آن قدر این معشوقه‌ها و بوسه‌ها برایم تکرار شد که نتوانستم دریابم که به راستی کدامی شان تو هستی.

اما می‌خواهم من نیز همانند «مایاکوفسکی»، لشکری گرد هم بیاورم؛ لشکری از معشوقه‌هایم. همه شان را جمع کنم و ببرم به کناره‌های رودخانه سفید و تک‌به‌تک‌شان را به روش‌های قرون وسطی سلاخی کنم تا شاید از بین آن ها، تو را که باز گشته‌ای بیابم.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

معلم آذربایجانی: اصنافی که تجربه اعتراض صنفی دارند، به کمک معلمان متحصن...

۱ آبان ۱۳۹۷
محمد تنگستانی
خواندن در ۶ دقیقه
معلم آذربایجانی: اصنافی که تجربه اعتراض صنفی دارند، به کمک معلمان متحصن بیایند