close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

جشنواره فیلم فجر در دهه۸۰؛ نظارت و شماتت فرا دولتی

۲۲ بهمن ۱۳۹۸
امیر پوریا
خواندن در ۱۰ دقیقه
فیلم نفس عمیق به کارگردانی پرویز شهبازی
فیلم نفس عمیق به کارگردانی پرویز شهبازی
فیلم مارمولک به کارگردانی کمال تبریزی
فیلم مارمولک به کارگردانی کمال تبریزی
فیلم درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی
فیلم درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی

از خصلت‌های هر جامعه درگیرِ اجبار، شوخی‌سازی درباره شرایط تحمیلی است. در ایران بعد از انقلاب، طنزهایی درباره گرانی و تورم یا مشکلات مسکن و اشتغال همواره در تلویزیون و پیش از آن در رادیو ساخته و پخش می‌شدند و در نگاه ساده‌دلانه، آن را به «جسارت» تعبیر می‌کردند.

اما واقعیت این است که چنین شیوه‌ای، افزون بر همان ایده قدیمی «سوپاپ اطمینان» برای سرنرفتن دیگ جوشان فشار بر مردمان، نوعی فرآیند عادی‌سازی را نیز دنبال می‌کند. به این معنا که وقتی درباره پدیده‌ای جوک می‌سازیم، هم‌زمان با لایه ظاهری شوخی با آن، در لایه‌های نهان‌تر داریم وجود آن پدیده را برای مخاطب جوک، عادی جلوه می‌دهیم. اگر پدیده مورد نظر یک معضل باشد، با پیشنهاد  خندیدن به آن، مخاطب را نسبت به نتایج احتمالا وخیمی که دارد، واکسینه می‌کنیم. 

سینمای ایران با هرچه بیشتر پیش رفتن «جشنواره فجر» و محکم‌تر شدن سنت‌های تحمیلی آن، به‌ناچار به همین شیوه روی آورده است؛ از جمله، در وصف وضعیت عجیب اجبار برای شرکت هر فیلم تازه تولید شده در جشنواره که در دو دهه نخست برگزاری آن، پیش‌شرط ارایه فیلم به «شورای پروانه نمایش» بود، این شوخی شکل گرفت که سینمای ایران برف ندارد.

ماجرا این بود که به‌طور متعارف، تهیه‌کننده‌ای نمی‌توانست بپذیرد که سرمایه صرف ‌شده برای یک فیلم را تا سال دیگر بخواباند و منتظر شرکت فیلم در دوره بعدی جشنواره فجر بماند تا بتواند درخواست اکران کند. بنابراین، فیلم‌برداری تمام فیلم‌ها در دیرترین وضعیت نیز نباید بیش از آذر ماه یا در نهایت، هفته اول دی طول می‌کشید تا بتواند به جشنواره برسد.

تمام این تلاش ممکن بود مورد پسند هیات‌های انتخاب جشنواره که به جای انتخاب فیلم‌ها با معیار منطقی و هنری، آن‌ها را به عبارت رایج فضای مکتبی دانشگاه‌ها و ادارات دهه ۶۰، «گزینش» می‌کردند، واقع نشود و فیلم به بخش مسابقه جشنواره راه نیابد. اما این مطرح نبود، مهم این بود که فیلم باید به جشنواره ارایه می‌شد و زیر ذره‌بین می‌رفت؛ حتی اگر صرفا لایق نمایش در بخش مرور شناخته می‌شد.

با این اوصاف، چون عموما تا پیش از زمستان و به‌ویژه در تهران برف نمی‌آید، تصاویر برفی در سینمای دهه ۶۰ ایران یا به ولایات دور از مرکز محدود بودند (مانند فیلم «جاده‌های سرد») و یا اگر به‌ندرت در تهران گرفته شده (مانند «عشق و مرگ» یا «مسافران» در پایان آن دهه) از سر شانس برف آمدن در اواخر پاییز بوده‌اند! عادت به آن چه غیرعادی و توام با تحمیل است، در آستانه دهه سوم جشنواره فجر شرایط عجیبی برای سینماگران ایرانی رقم زده بود.

پنج سال اول دهه ۶۰: جشنواره‌ای بدون تضمین امنیت فیلم‌ها

نگاهی به آن چه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ در جشنواره فجر گذشت، نشان می‌دهد که به جای تقدیر از فیلم‌ها به دلایل سینمایی و زیبایی‌شناختی که رسم رایج جشنواره‌ها است، نوعی اعلام مواضع سیاسی و سیاست‌گذارانه، عامل جوایز جشنواره بوده است.

اما در یکی دیگر از همان عادت به پدیده‌های غیرعادی، دست‌کم امنیت فیلمی که مورد تایید جشنواره قرار می‌گرفت، تامین می‌شد. فیلم‌های تحسین‌شده در جشنواره‌های دو دهه اول، بدون نگرانی از احتمال توقیف و توقف، روانه اکران عمومی می‌شدند.

اگر فیلمی مانند «آب باد خاک»، ساخته «امیر نادری» در سال ۱۳۶۴ یا «باشو غریبه کوچک»، ساخته «بهرام بیضایی» در همان سال توقیف می‌شد، در جشنواره فجر نیز کاندیدای هیچ جایزه‌ای نمی‌شد و در اصل، جشنواره الگوسازی برای فیلم‌سازان را به شکلی آمرانه و با اعلام پسند مدیریت دولتی سینما در قالب نامزدی‌ها و جوایز اعمال می‌کرد. تنها نوبتی که یک فیلم کاندیدای دریافت چند جایزه معدود، از جمله بهترین فیلم شد و با جنجال‌های نمایش آن در جشنواره، در جا توقیفش کردند، دوره نهم و «شب‌های زاینده‌رود»، ساخته «محسن مخملباف» بود. 

اما در نیمه اول دهه ۸۰، حتی این عادت تحمیل ‌شده نیز بر هم خورد و همه ساله فیلم‌های مورد تایید جشنواره در اکران عمومی دچار مشکل شدند! در بیستمین دوره در سال ۱۳۸۰، «خانه‌ای روی آب» که با پنج «سیمرغ بلورین»، از جمله برای بهترین فیلم، برنده اصلی جشنواره بود، سال بعد و در آستانه اکران دچار مشکل شد و کارگردان آن، «بهمن فرمان‌آرا» دستور اصلاحیه‌های متعددی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد که یکی از آن‌ها حتی به حذف چهار آیه از آیات سوره «بقره» قرآن مربوط می‌شد!

فرمان‌آرا که سال‌ها فعالیت حرفه‌ای در تولید و پخش فیلم در ایالات متحده امریکا داشت و از جمله توزیع‌کننده فیلم‌هایی از «مارتین اسکورسیزی» و «اسپایک لی» بود، بعد از شروع دوره موسوم به اصلاحات، به ایران بازگشت. نخستین فیلمی که بعد از انقلاب ساخت، با نام «بوی کافور، عطر یاس»، هشت جایزه از جشنواره فجر را در اواخر دهه ۷۰ دریافت کرد.

اما هم‌چنان بی‌اعتمادی به هنرمندی که گاه کراوات می‌زد و هم‌سو با تبلیغات ایدئولوژیک و رسمی نبود، تا اندازه‌ای شدت داشت که فیلم بعدی او بعد از مدت‌ها فراز و فرود و اعمال چندین ممیزی، توانست روانه اکران شود. 

در بیست و یکمین دوره، «پرویز شهبازی» با محبوب‌ترین فیلم خود به نام «نفس عمیق»، توجه زیادی برانگیخت و جایزه بهترین فیلم‌نامه را نیز از آن خود کرد. اما فیلم در زمان اکران دچار مشکلات نظارتی شد و با تاخیر و اصلاح چند سکانس، روی پرده رفت.

در همین جشنواره، جایزه بهترین فیلم اول و بهترین کارگردانی فیلم‌های اول و دوم کارگردانان به فیلم «گاگومان»، ساخته «محمد رسول‌اف» تعلق گرفت که اکنون سال‌ها است بابت فیلم‌های انتقادی-اجتماعی بعدی خود، دچار ممنوعیت و احکام سنگین قضایی شده است. 

در سال ۱۳۸۲، با حضور فیلم «مارمولک» در جشنواره فجر، چند اتفاق منحصر به فرد رخ داد؛ در مرحله اول، این تنها باری بود که فیلمی از سوی تماشاگران جشنواره به عنوان فیلم محبوب آن‌ها برگزیده شد ولی حتی در بین کاندیداهای بهترین فیلم از نگاه داوران قرار نگرفت.

این در حالی بود که جایزه مشهور به «سیمرغ مردمی»، با ۹۳ درصد از آرای مردم به این فیلم اختصاص یافت که در بین سال‌های اعلام ریز آرا، بالاترین درصد محبوبیت بود. در مرحله بعد، بحث از تلاش برای کم‌توجهی به فیلم فراتر رفت و به بازیگر نقش «رضا مثقالی»، معروف به «رضا مارمولک» رسید.

این شخصیت که بارقه‌هایی از کاراکتر «ژان والژان» در رمان مشهور «بینوایان» «ویکتور هوگو» در خود داشت، دزد خرده‌پایی بود که بعد از خروج از زندان، با به تن کردن لباس یک روحانی و تقلید نقش و جایگاه او، ارج و قربی نزد مردم یک روستای دور افتاده کسب می‌کرد و از آن بهره می‌برد.

حساسیت نسبت به استفاده شخصیت رضا مارمولک از این پوشش به حدی بود که با نظارت فراتر از مدیران سینمایی، تصمیم گرفته شد از اعطای جایزه بازیگری به بازیگر این نقش (پرویز پرستویی) خودداری کنند.

اگرچه رای هیات داوران به اتفاق آرا بر اهدای جایزه به او بود اما در نهایت داوران را متقاعد کردند که تنها به تخصیص یکی از دو جایزه ویژه هیات داوری به او بسنده کنند. این در حالی است که جایزه طبق هنجار جهانی جشنواره‌های سینمایی، به کارگردان فیلمی که متمایز و ویژه است، تعلق می‌گیرد؛ همان‌گونه که جایزه ویژه دیگر هیات داوران همین سال به «رخشان بنی‌اعتماد» برای فیلم «گیلانه» اختصاص یافت.

در دوره‌های بیست و سوم و بیست و چهارم جشنواره نیز جوایز مهمی به‌ترتیب به فیلم‌های «بیدار شو آرزو»، ساخته «کیانوش عیاری» و «عصر جمعه»، ساخته «مونا زندی حقیقی» اهدا شدند. اما اکران فیلم نخست تا ۱۳ سال بعد به تعویق افتاد و اکران دومی تا پنج سال! ظاهرا و طبق ادعاها، هیچ یک از این دو فیلم توقیف نشدند اما عملا شرایط اکران آن‌ها تا مدت طولانی فراهم نشد. 

در اکران نوروز سال ۱۳۸۳ که فیلم مارمولک با استقبال انبوه مخاطبان رو‌به‌رو شده بود، دستوری از نهادی نامعلوم به معاونت سینمایی وزارت ارشاد وقت رسید که موجب پایین کشیدن فیلم از پرده سینماها شد. به نظر می‌رسید اراده نیروهای اقتدارگرا و فراتر از دولت، از همان زمان در سینمای ایران بالاتر از ادعاهای مدیریت سینمایی عمل می‌کرد و با وجود سرمنشاء نامشخص خود، امکان تغییر در هر بخشی از تصمیم‌های مدیران سینمایی را محفوظ می‌دانست؛ حتی در برخورد با برگزیدگان جشنواره فجر. 

مهاجرت گلشیفته فراهانی و وضعیت بغرنج بهترین فیلم دوره سی وهفتم جشنواره فجر

چند ماه قبل از برپایی سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، «گلشیفته فراهانی» بازی در نقش کوتاه اما مهمی از فیلم امریکایی «بدنه دروغ» )‌‌(Body of Lies ساخته «ریدلی اسکات» را پذیرفت.

این نقش مانند بسیاری نقش‌های شخصیت‌های اهل خاورمیانه، به چند بازیگر زن ایرانی دیگر نیز پیشنهاد شده بود اما فراهانی آن را قبول و بازی کرد. معادله عاطفی جسمانی کوتاه‌مدت بین شخصیت او و نقش «لئوناردو دی‌کاپریو» در فیلم و حضور طبیعی و  بدون حجابش، موجبات واکنش‌های تند روزنامه «کیهان» و جناح تمامیت‌طلب را در ایران فراهم کرد و بازگشت او با این تهدیدها، در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت.

فراهانی که آن زمان از مهم‌ترین بازیگران زن جوان سینمای ایران بود، آن سال در فیلمی بازی کرده بود که بعدها به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های دهه ۸۰ سینمای ایران و تاریخ سینمای بعد از انقلاب بدل شد. «درباره الی»، ساخته «اصغر فرهادی» به دلیل حضور فراهانی، در آستانه توقیف قرار گرفت و نمایش آن در جشنواره سی و هفتم فجر با وجود آن که از فیلم‌های قطعی مورد توافق هیات انتخاب جشنواره بود، بلاتکلیف ماند. 

یکی از صاحبان سرمایه این فیلم، «محمود رضوی»، از افراد نزدیک به «محمدباقر قالیباف»، شهردار وقت تهران بود و به همین واسطه، فیلم با پی‌گیری او و دخالت «محمود احمدی‌نژاد»، رییس‌جمهوری وقت، روز نوزدهم بهمن ۱۳۸۷ در آخرین روزهای جشنواره، به‌اصطلاح «آزاد» و اکران شد.

بی‌درنگ و بی‌تردید، مردم و منتقدان نیز آن را به عنوان بهترین فیلم جشنواره شناختند. این در حالی بود که مدیران جشنواره پیش از شروع آن، به تمام نشریات تاکید کرده بودند از درج مطالبی درباره این فیلم خودداری کنند.

به همین دلیل، در آرشیو باسابقه‌ترین نشریه سینمایی ایران، یعنی ماه‌نامه سینمایی «فیلم» در زمستان ۱۳۸۷، اتفاق جالبی مشاهده می‌شود که از نتایج مفرح نظام مبتنی بر سانسور است؛ در شماره ویژه جشنواره در نیمه بهمن، به دلیل همان «توصیه» وزارت ارشاد، نامی از درباره الی به چشم نمی‌خورد و گویی اساسا نباید در میان فیلم‌های جشنواره، فهرست شود. اما در شماره اسفند، عکس همین فیلم به عنوان فیلم برگزیده نظرسنجی منتقدان سینمایی از بین تمام فیلم‌های جشنواره، روی جلد مجله است و نوشته‌های تحسین‌آمیز منتقدان نسل‌های مختلف، زینت‌بخش صفحات آن!

حوادث سال ۸۸ و بحران جشنواره‌های بعد از آن

با وقایع خون‌بار خرداد سال ۱۳۸۸ و سرکوب و کشتار مردم معترض به دست‌کاری در نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری، شرایط امنیتی عجیبی بر بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر حاکم شد.

بحث تحریم جشنواره که ۱۰ سال بعد در دوره سی و هشتم نیز بابت برخورد مسلحانه با معترضان آبان و دی ۱۳۹۸ مطرح شد، برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ و پس از اعمال قدرت نظامی سیستم در برابر مردم بی‌دفاع در کوچه و خیابان، شکل و شدت گرفت.

جشنواره فجر این وضعیت را با فشار آوردن به صاحبان فیلم‌های مهم برای حضور در جشنواره به هر قیمتی، تاب آورد اما در جزییات و کلیات بسیار مهمی هم‌چون ترکیب هیات داوران دچار مشکل شد. در سال ۱۳۸۸، هیات داوران جشنواره فیلم فجر به قدری از بدنه سینما دور بود که تنها فیلم‌ساز بدون خط و ربط مستقیم رسمی حاضر در آن، «مسعود جعفری جوزانی» بود.

در آن سو، «ابوالقاسم طالبی» (که مدتی بعد «قلاده‌های طلا» را درباره دست داشتن امریکا، انگلیس و اسراییل در اعتراضات مردمی سال ۱۳۸۸ ساخت)، «محسن علی‌اکبری»، تهیه‌کننده سریال‌های مناسبتی مربوط به تاریخ ادیان و اسلام و از اعضای همیشگی شوراهای نظارتی سینما، «ابراهیم فیاض»، از فارغ‌التحصیلان و مدرسان «دانشگاه امام صادق» و نظریه‌پرداز نزدیک به نگرش رسمی، «سیدناصر هاشم‌زاده»، از پیرامونیان «سیدمرتضی آوینی» و مترجم کتاب «انصارالحسین» داوری جشنواره را به عهده داشتند که شبیه ترکیب‌های بسیار رسمی و نظارتی جشنواره در دهه  به چشم می‌آید. 

در سال ۱۳۸۹ نیز همین بحران به شدت ادامه داشت و کار به جایی رسید که علاوه بر حضور افرادی هم‌چون «جهانگیر الماسی» (بازیگر مدعی ولایت‌مداری و طرح‌کننده دیدگاه‌ لزوم پرداختن به «مهدویت» در سینمای ایران)، «حسن عباسی» (نظریه‌پرداز انقلاب و «دفاع مقدس» که مواضع تند او علیه هر اعتراض و گلایه‌ای در تریبون‌های متعددش، زبان‌زد همگان است) و بار دیگر ابوالقاسم طالبی، برای نخستین بار در تاریخ جشنواره‌های سینمایی ایران- و به احتمال قوی، تمام جهان- تعداد داوران، زوج بود! چون یکی از آن‌ها یکی دو روز پیش از آغاز به کار جشنواره، از پذیرش مسوولیت داوری انصراف داد.

با چنین وضعیتی، جشنواره فجر سومین دهه برگزاری خود را دو سال پیش از روی کار آمدن دولت «حسن روحانی» به پایان برد؛ در آستانه دهه منتهی به ۴۰ سالگی، هم‌چنان در تزلزل کامل معیارهای ارزش‌گذاری و چارچوب‌های اصولی در هر دو بعد نظری و اجرایی.

از همین نویسنده بخوانید:
جشنواره فیلم فجر در دهه شصت: الگوهایی که دیکته می‌شد
جشنواره فیلم فجر در دهه هفتاد: تنگناها همیشگی می‌شود
جشنواره فجر؛ بحران مشروعیت مانند یک دهه پیش

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

زندگی مجازی قربانیان سقوط (بخش هجدهم)؛ بی تو با خاطره‌هایت چه کنم؟

۲۲ بهمن ۱۳۹۸
مریم دهکردی
خواندن در ۸ دقیقه
زندگی مجازی قربانیان سقوط (بخش هجدهم)؛ بی تو با خاطره‌هایت چه کنم؟