دوران اصلاحات و کاروان عصر عاشورا
در سال ۱۳۷۵ تجهیزات ویدیویی ما آمد و اتاقی را به باکس مونتاژ اختصاص دادیم. یک توالت فرنگی کنار آن اتاق داشتیم که اداره نظارت بر اماکن عمومی نیروی انتظامی ایراد گرفته بود چرا توالت فرنگی در شرکت دارید و باید آن را تبدیل به توالت اسلامی کنید!
ما هم آن را بازسازی کردیم و یک درگاه شیشهای بین آن اتاق و اتاقی که باکس مونتاژ شده بود، تعبیه کردیم و با آکوستیک کردن توالت سابق، اتاق صدای جمعوجوری ساختیم که میشد صدا ضبط کرد. از این اتاق بیشتر برای کارهای ضبط تیزرهای تبلیغاتی و گاه کارهای دیگر استفاده میکردیم.
یکی از خدماتی که ما در «شرکت کلک خیال» ارایه میکردیم، اجاره باکس مونتاژ بود. برنامههای مختلف تلویزیون این باکس را اجاره و برنامههای خود را مونتاژ میکردند؛ مثلا «مهدی کسائیان»، جوان با استعدادی که از رادیو میشناختم، در شبکه تازه تاسیس پنج فعال بود و ضبط و مونتاژ مسابقه «در صد ثانیه» را در کلک خیال انجام میداد.
او از تکنیک ساده و جالبی استفاده میکرد. دو شرکتکننده جلوی دوربین مینشستند و مسابقه ضبط میشد. بعد با کادر گرافیکی، به شکلی قاببندی میشد که پنداری با دو دوربین گرفته شده است. به این شکل میشد دهها مسابقه را در یک روز ساخت و در هزینهها صرفهجویی کرد. از او اجازه گرفتم و با همین تکنیک، بعدها مسابقه «کمتر از پنج دقیقه» را برای شبکه پنج ساختم.
پس از مرگ «روحالله خمینی»، جناح تندرو حکومت که اینروزها به «اصلاحطلب» مشهور شده است، روز به روز بیشتر و بیشتر از قدرت حذف شدند و با طرح «اکبر هاشمی رفسنجانی»، او «شاهد بازاری» شد و «علی خامنهای» «پردهنشین» و دورانی که به سازندگی شهرت یافت، با ریاست جمهوری رفسنجانی و رهبری خامنهای آغاز شد.
وقتی به پایان این دوره نزدیک میشدیم، موضوع ریاست جمهوری بعد از دوره رفسنجانی محل بحث بود. نخست، «عطالله مهاجرانی» که معاون امور حقوقی و مجلس دولت رفسنجانی بود، مقالهای نوشت و از خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی خواست که مجوز دهد برای دوره سوم هم رفسنجانی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود.
اما خامنهای موافقت نکرد. بعد رفتند سراغ «میرحسین موسوی» تا شاید از ترس موسوی رضایت داده شود که یک دوره دیگر رفسنجانی نامزد شود. ولی موسوی هم قبول نکرد که نامزد شود. در این میان، «محمد خاتمی» نامزد شد و خودش میدانست که هیچ بختی ندارد.
در آن زمان، دوستان من هنوز در مرکز تحقیقات صداوسیما بودند و با آنها در ارتباط بودم. وظیفه نظرسنجی از مردم برای انتخابات به این مرکز داده شد بود.
از دکتر «تقی آزاد ارمكی» که مدیر آن وقت مرکز تحقیقات و سنجش برنامهای صداوسیما بود، خواسته بودند این تحقیقات را انجام دهد و نتیجه تحقیقات تنها در چند نسخه محدود تهیه و با مهر «بسیار محرمانه» ارسال شود. اما طبیعتا کارشناسهایی که اطلاعات را استخراج میکردند، از نتایج خبر داشتند.
هنگامی که محمد خاتمی خود را نامزد کرد، حدود ۳۰ درصد آرا را داشت و این اگر به ۳۵ یا ۴۰ درصد میرسید، برایشان فوقالعاده بود. اما هنگامی که مبارزات انتخاباتی شروع شد، متوجه شدند نسل تازهای پا به میدان گذاشته است که بعد معروف شدند به نسل «رای اولیها»؛ یعنی کسانی که برای اولینبار میخواستند در انتخابات شرکت کنند. تبلیغات که بالا گرفت، سایر قشرهای مردم که در انتخابات گذشته شرکت نکرده بودند، برای اولین بار پای صندوقها رفتند.
تمام کشور درگیر بحث انتخابات بود و شرکت کلک خیال هم از این امر مستثنا نبود. در حوصله این نوشتار نمیگنجد که در مورد وقایع و خاطرات مربوط به آن دوران بنویسم. آنقدر که به صداوسیما مربوط میشود، به نکاتی اشاره میکنم.
یک گروه دونفره برنامهساز میآمدند به شرکت برای ادیت و مونتاژ یک برنامه. «محمد پیرهادی»، تهیهکننده بود و خبرنگارشان شخصی بود به نام «خادم». وقتی نزدیک انتخابات شدیم، به من گفتند میتوانیم از باکس مونتاژ برای تهیه تیزرهای تبلیغاتی «علیاکبر ناطق نوری»، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در آن زمان استفاده کنیم که من هم گفتم از نظر من اشکالی ندارد.
کار معمول خود را کنار گذاشتند و مشغول مونتاژ فیلمهای تبلیغات انتخاباتی ناطق نوری شدند. البته من بدون اجازه وارد اتاق مونتاژ نمیشدم و آنها گاه تا صبح میماندند و کار میکردند. با پیرهادی و خادم زیاد بحث میکردیم.
آنها طرفدار سرسخت ناطق نوری بودند. اوایل که تصور میکردند برنده انتخابات ناطقنوری است، کلی از موضع بالا حرف میزدند و میگفتند: «حالا خوب است این سید هم آمده است تا تنور انتخابات را گرم کند!» اما در روزهای آخر که متوجه شده بودند انتخابات را باختهاند، پیرهادی گفت: «رایها را میبرند پیش آقا و ایشان سهشنبه ناطق را برنده انتخابات اعلام میکند!»
روز شنبه پیدایشان نبود. اما روز یکشنبه خادم آمد که نوارهایشان را جمع کند و برود. نتایج را اعلام کرده بودند و پیروزی قاطع خاتمی و شادی سراسری همهجا را گرفته بود. خادم که بسیار افسرده شده بود، کلی حرف زد که متناقض با حرفهای قبلی او بود.
حرفهایش برایم عجیب بودند و کلیت جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار میدادند؛ مثلا میگفت: «تجارت سبزی خوردن کالیفرنیا از کل درآمد ناخالص ملی ایران بیشتر است، بعد اینها میخواهند بروند با امریکا بجنگند.»
دیگر هرگز خادم را ندیدم. در خبرها خواندم که به دفتر صداوسیمای هند رفته است و یکبار هم دیدم در تلویزیون گزارشی از او پخش کردند.
تمام این ماجرا را برای این تعریف کردم که در مورد «کارناوال عصر عاشورا» بگویم. یکهفته مانده به انتخابات که پیروزی خاتمی در نظرسنجیها عیان شده بود و همه میدانستند که محمد خاتمی پیروز انتخابات است و تمام تلاشهایی که کرده بودند، بیثمر بوده، در عصر عاشورا کارناوال شادی راه انداختند تا احساسات مذهبی مردم را تحریک کنند.
عدهای با عکس خاتمی شادی کرده میکردند و خانمها پوششی نامناسب از نظر حکومت داشتند و سوت و کف برقرار بود. این فیلم مونتاژ شده و آماده در سراسر کشور با هزینه هنگفتی پخش شد. اما آن قدر رسوا بود که نتیجه عکس داد و افشاگریها مشخص کرد که کار مخالفان خاتمی بوده است.
هر چه به روز انتخابات نزدیکتر میشدیم، کفه ترازو به سمت خاتمی سنگینتر میشد. آخرین نظرسنجیهایی که از مرکز سنجش برنامهای صداوسیما بیرون آمد، با نتایج انتخابات بسیار نزدیک بود. البته به پاداش این نظرسنجی، مدیر مرکز، دکتر «آزاد ارمكی» را خلع کردند با این تصور کودکانه که چیزی پیشبینی کرده که محقق شده است!
چند ماه بعد وقتی در «شورای تصویب برنامههای شبکه اول» که برای طرح «مسابقه تلاش» رفته بودم، در کنار «قربانعلی دری نجفآبادی» که وزیر اطلاعات شده بود اما از قبل عضو این شورا بود و گاه شرکت میکرد، قرار گرفتم و طرح را توضیح دادم. او آهسته به من گفت:«شما مدیرعامل کلک خیال هستید؟»
وقتی پاسخ مثبت مرا شنید، لبخند زد. من از همان موقع به فکر فرو رفتم که او از کجا کلک خیال را میشناسد و نام مرا چرا شنیده است؟ تنها یک پاسخ داشتم و آن این که فیلم کارناوال عصر عاشورا در کلک خیال مونتاژ شده باشد.
متاسفانه محمد خاتمی جلوی انتشار اسامی کسانی که در آن واقعه نقش داشتند را گرفت اما «علی کردان»، معاون وقت صداوسیما گفته بود: «سه نفر از دوستان بعدا فهمیدم که در اون پرونده نقش داشتهاند که یکیشون دنبال حکم شرعی میگشت که خودش را سر به نیست کند. یکیشان دنبال راهی میگشت که از کشور برود بیرون. یکی دیگه هم میگفت بالاخره کاری است که کردیم و میرویم جلو، ببینیم چه میشود.»
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
قسمتهای پیشین را هم میتوانید در ایران وایر بخوانید:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما -۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما-۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما- ۷
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۸
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۹
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۰
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۳
ثبت نظر