مهندس «احمد ارژمند» که معاونت حوزه ریاست را در زمان «محمد هاشمی»، رییس سازمان صداوسیما به عهده داشت با ورود «علی لاریجانی» به عنوان رییس تازه صداوسیما پس از مدتی تنزل مقام پیدا کرد و مدیر گروه اقتصاد شبکه اول شد؛ یعنی از نظر پست سازمانی دستکم سه درجه پایین آمده بود اما چون انسان بسیار متواضعی بود در همان سِمت تلاش کرد کار خود را به نحو احسن انجام دهد. تلاشی که مانند دویدن مسافری در قطاری که به سمت رشت میرود برای رسیدن به خرمشهر بیثمر و پوچ بود.
شرایط در سازمان، مانند بقیه کشور، در حال تغییر بود با شعار خصوصیسازی و خوداتکایی نهادها به درآمد خود و کاهش ارتزاق انگلوار از بودجه عمومی کار را شروع کرده بودند اما عملا کارشان به خودمانیسازی رسیده بود و بازار رشوه و مافیای اقتصادی داشت گرم میشد.
برای همین همه گروهها دنبال طرحهای مشارکتی و ساخت برنامههای مشارکتی بودند که بودجه آن از طرف سایر نهادها تهیه شود اما من طرح دیگری در سر داشتم. ازآنجاکه دانشآموخته اقتصاد نظری در دانشگاه تهران بودم و به سلامت آقای ارژمند هم باور داشتم طرح اولیه «مسابقه تلاش» را به گروه اقتصاد ارائه کردم.
ویژگی منحصربهفرد این طرح این بود که نهتنها پولی بابت تولید و جوایز آن از سازمان گرفته نمیشد که عملا بودجهای هم بابت تبلیغات درون برنامهای به سازمان پرداخت میشد. این طرح تنها یک ایراد بزرگ داشت در صداوسیما قانون و روال کاری برای اینگونه برنامهها و مسابقات تلویزیونی طراحی نشده بود.
تبلیغات برای اینکه گام مهمی بردارد باید از انحصار درمیآمد تا آن زمان تنها شکل پذیرفته حتی پس از آزادسازی تبلیغات پخش تیزر تبلیغاتی بود اما شیوههای دیگری هم برای تبلیغات در دنیا مورداستفاده قرار میگیرد ازجمله تبلیغات درون برنامهای. در صداوسیما روال قانونی و بوروکراتیک برای تبلیغات درون برنامهای طراحی نشده بود. طرح و روالی برای شیوه عمل و گردش کار تبلیغات درونشامهای تهیه کردم و به واحد مربوطه دادم.
در این طرح مشخص شده بود که چگونه میتوان بهجای پخش تیزر تبلیغاتی کالا یا خدمات درون برنامه معرفی شود و هزینهای بابت آن دریافت شود؛ اما واحد بازرگانی صداوسیما محافظهکارتر از این بود که چنین طرحی را تصویب کند و کار در پیچوخم اداری بود تا آنکه آن را مستقیم برای علی کردان فرستادم و او تماس گرفت و گفت آیا شما از کار گروهی که ۶ ماه است برای تبلیغات درون برنامهای در واحد بازرگانی تشکیل شده است خبر دارید؟ طبیعتا خبر نداشتم بههرحال با دید تردید طرح را از من پذیرفت و پس از مدت کوتاهی طرح با تغییراتی تصویب شد و حالا میشد در تلویزیون تبلیغات درون برنامهای هم ارائه داد.
پس از تصویب طرح تبلیغات درون برنامهای و مسابقه تلاش بنا شد با اداره بازرگانی که آن زمان آقای «آیت» مدیر آن بود قرارداد بسته شود و آقای آیت هم چک و سفته بهعنوان ضمانت از من گرفت اما قبل از گرفتن چک گفت تصور نکن ما باهم آشنا هستیم و اگر نتوانی به تعهداتی که دادهای عمل کنی اتفاقی برای چکها نمیافتد چکها به سیستم مالی داده میشود و آنها خودکار اگر نتوانی تعهدهایی را که میدهی اجرا کنی چکها را به اجرا میگذارند و من هم گفتم بههرحال باید ریسک کرد او گفت: «ما خیلی تلاش کردیم.
حتی مراسم گرفتیم و صاحبان صنایع را دعوت کردیم اما حتی یک نفر هم حاضر نشد برای این کار پیشقدم شود.» من گفتم: «مشکل شما همین بوده است که با دست پر جلو رفتید و پل پشت سرتان را خراب نکردید من عادت دارم مانند وایکینگها وقتی به جزیرهای میروم کشتی خود را آتش بزنم!»
مسابقه تلاش پروژه بزرگی بود که اگر در آن موفق نمیشدیم نابودی بزرگی را در پی داشت. پس تمام تلاش خود را کردم که پروژه موفقی شود. نخست مطالعات خود را در زمینه مسابقات رسانهای که تجربههای فراوانی از رادیو و بعد تلویزیون داشتم و مسابقاتی مانند دانش و هوش و گزینهها را با طرحهای ابتکاری خودم ساخته بودم باید بالا میبردم پس فرهنگ مسابقات تلویزیونی را از طریق آمازون آن را تهیه کردم و تلاش کردم اصول پایهای در موفقیت مسابقه را پیدا کنم و به چند اصل مهم رسیدم و حاصلش طراحی مسابقهای بود که هرچند تماما ابتکاری بود اما از اصول بنیادی حاکم بر مسابقههای موفق پیروی میکرد.
مسابقه در ابعاد بزرگ قرار بود ساخته و پخش بشود. در سالنی بزرگ با حضور دستکم پانصد تماشاچی و هفت زوج شرکتکننده با بازیهایی ابتکاری.
مهمترین نکته در «مسابقه تلاش» پیدا کردن شرکتها و موسساتی بود که باید جایزهها را میدادند و علاوه بر جایزه پولی هم بابت تبلیغات پرداخت میکردند. پول پرداختی باید به میزانی بود که هم هزینه تولید برنامه را تامین کند و هم سودی به واحد بازرگانی صداوسیما برساند.
کار بس دشواری بود زیرا طبق یافتههای بنیادی که به دست آورده بودم هر مسابقه موفق باید جایزه بزرگی هم داشته باشد جایزه بزرگی که به سادگی به دست نیاید اما دور از دسترس هم نباشد. جایزه بزرگ ما چه میتوانست باشد بهجز اتومبیل اما اتومبیل ملی ایران در آن زمان پیکان بود که باید چند سال زودتر ثبتنام میکردی و پول به حساب میریختی تا بتوانی یکی را صاحب شوی. تازه داشت شرکتهای جدیدی مانند سایپا پا میگرفت دل را به دریا زدم و سراغ هیئتمدیره ایرانخودرو رفتم و توانستم از هیئتمدیره وقت بگیرم و در نشستشان شرکت کنم.
آقای به نام اسکندری که تصور میکنم رئیس هیئتمدیره بود کمک کرد تا سرانجام در نشستی با اعضای هیئتمدیره تصویب شود که حواله چهار پیکان در اختیار برنامه قرار بگیرد و هنگامیکه این چهار پیکان را برنده شدند چهار پیکان دیگر بدهند و ضمنا از حدود ۶۰ شرکت قطعهساز هم خواستند تا هرکدام به نام شرکت خود دستکم ده جایزه در اختیار مسابقه قرار دهند و این یعنی مسابقه تلاش تضمین شد و حالا دیگر مشتریهای بعدی را میشد به دست آورد و سریعا ظرفیت مسابقه پر شد و کار به صف انتظار کشید و این حیرتانگیز بود.
همه بچههای کلک خیال هرکس هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد چون قرار نیست خاطرات ساخت مسابقه را بیان کنم از شرح ماجراهایی که اتفاق افتاد معذورم. برای ورود به مسابقه بهعنوان شرکتکننده آزمون گذاشتیم و در همان روزهای اولی که آنونس مسابقه پخش شد دهها نفر برای انجام آزمون تماس گرفتند.
همه بچههای کلک خیال هر کاری داشتند زمین گذاشتند و بسیج شدند برای انجام این کار بزرگ و خانم «میترا منصوری» هم بیشتر از همه. از آقای «حسین آقاهرندی» که قبلا کارگردان تلویزیونی مسابقه گزینهها بود خواهش کردم ضبط مسابقه را قبول کنند.
در جستوجوی محلی برای برگزاری مسابقه بودیم که متوجه شدم باغ انجمن فرهنگی روابط ایران و آلمان که توسط «انستیتو گوته» و «کانون نویسندگان ایران» در سال ۱۳۵۶ آن ده شب خاطرهانگیز شاعران و نویسندگان در آن رقم خورد نیمهویران در اختیار موسسهای است و با قیمت مناسبی سالن بزرگ آن را اجاره میدهند. هرچند سالن به دلیل شیشههای بزرگی که داشت مطلوب نبود اما به دلیل نزدیکی به جام جم و دفتر کلک خیال مزایای زیادی داشت.
هماهنگیها با واحد سیار صداوسیما و ساخت ماکتهای تبلیغاتی و بقیه کارها انجام شد. صدها تماشاگر دعوت شدند و نخستین برنامه با اجرای «سونیا پوریامین» و «محسن قصابیان» و هفت زوج زن و شوهر برگزار شد همان روز اول سه مسابقه را ضبط کردیم که کاری بس دشوار و کمرشکن بود.
در همین سه قسمت یکی از زوجها «پیکان» را برنده شدند. سوالی هم برای کسانی که در خانه مسابقه را تماشا میکردند گذاشته بودیم و تلفنهای شرکت را اعلام کرده بودیم که زمان پخش مسابقه تماس بگیرند و به سوالی که برای بینندگان طرح شده بود پاسخ دهند.
اولین قسمت مسابقه که پخش شد در سراسر ایران خبرش آنچنان سهمگین پیچید که خودمان هم انتظار نداشتیم و این کار ما را از حیث گرفتن آگهی سادهتر و از حیث کار کردن دشوارتر کرد زیرا تهیهکنندگان و برنامهسازانی در صداوسیما موفق هستند که کارشان دیده نشود تا انتقادی هم نداشته باشند یا جزو باندی باشند و کارشان با پرداخت رشوه رفعورجوع شود.
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
قسمتهای پیشین را هم میتوانید در ایران وایر بخوانید:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما -۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما-۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما- ۷
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۸
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۹
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۰
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۴
ثبت نظر