close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

تهدید، اخطار و سانسور روان پریشی ملی به وجود آورده‌اند

۲۷ بهمن ۱۴۰۰
ثمانه قدرخان
خواندن در ۱۰ دقیقه
از فروردین تا بهمن امسال ، طی ۱۱ ماه، ۹۷ خبرنگار، نویسنده، شاعر، مترجم،‌ آهنگ‌ساز و خواننده در استان‌های مختلف ایران توسط نهادهای امنیتی احضار، بازداشت یا  روانه زندان شده‌اند.
از فروردین تا بهمن امسال ، طی ۱۱ ماه، ۹۷ خبرنگار، نویسنده، شاعر، مترجم،‌ آهنگ‌ساز و خواننده در استان‌های مختلف ایران توسط نهادهای امنیتی احضار، بازداشت یا روانه زندان شده‌اند.
«ستار رضایی»، شاعر و مترجم در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با بیان این که «نه چپ هستم، نه راست، فقط یک شهروند مدنی هستم»، از احضار تلفنی خود توسط دادگستری نجف‌آباد خبر داد.
«ستار رضایی»، شاعر و مترجم در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با بیان این که «نه چپ هستم، نه راست، فقط یک شهروند مدنی هستم»، از احضار تلفنی خود توسط دادگستری نجف‌آباد خبر داد.

«ستار رضایی»، شاعر و مترجم در روزهای گذشته در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با بیان این که «نه چپ هستم، نه راست، فقط یک شهروند مدنی هستم»، از احضار تلفنی خود توسط دادگستری نجف‌آباد خبر داد.

از فروردین ۱۴۰۰ تا بهمن ۱۴۰۰، یعنی طی ۱۱ ماه، حدود ۹۷ خبرنگار، نویسنده، شاعر، مترجم،‌ آهنگ‌ساز و خواننده در استان‌های مختلف ایران توسط نهادهای امنیتی احضار، بازداشت یا برای اجرای احکام حبس، روانه زندان شده‌اند. 

ستار رضایی، شاعر، مترجم و فعال کارگری نیز روز پنج‌شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰خبر داد که به دلیل فعالیت‌هایش در فضای مجازی، احضار شده است. 

یکی از نزدیکان او به «خبرنگاری جرم نیست» گفت هنوز حکمی برای رضایی صادر نشده ولی در جلسه‌ای که برگزار شده، ستار رضایی از خود در برابر اتهامات وارد شده به وی دفاع کرده است. 

پرونده ستار رضایی در مرحله‌ دادیاری قرار دارد ولی هنوز دادگاهی برای او تشکیل نشده است. 

موارد اتهامی نسبت داده شده به ستار رضایی، «ارتباط با عناصر ضدانقلاب خارج از کشور»، «نشر اکاذیب در فضای مجازی»، «توهین به رهبری» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» عنوان شده‌اند. 

به گفته این منبع نزدیک به رضایی، اتهام ارتباط با عناصر ضدانقلاب خارج از کشور بعد از جلسه‌ احضاریه برای این شاعر و مترجم، حذف شده است؛ اتهامی که نزدیکان ستار رضایی آن را واهی خوانده‌اند.  

مستنداتی که حین بازجویی به ستار رضایی نشان داده شده‌، عموما شعرهایی بوده‌اند که او در حمایت از اعتراضات آبان، اعتراضات مردمی دی ۱۳۹۶ و وقایع مشابه آن‌ها سروده است. 

مورد اتهامی توهین به رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل هجویاتی است که پیش‌تر، این شاعر به رشته تحریر درآورده ولی به گفته او، مستندات محکمی برای آن اعلام نشده است.

آذر ۱۴۰۰، ستار رضایی در ‌تجمع‌ اعتراض کشاورزان اصفهان به ناکارآمدی مدیریت آب این استان با حمله ماموران امنیتی به منزل پدرش، بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. او را کمی بعد از بازداشت، آزاد کردند. 

بیشتر مباحث مطروحه در جلسه‌ای که روز ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ برای تفهیم اتهام به این شاعر عنوان شد، در خصوص شعر و ترجمه بوده و فعالیت‌های کارگری او را شامل نشده‌اند.

چرا شاعران و نویسندگان ایرانی در سال‌های اخیر چندان تمایلی در پرداختن به مضامین اجتماعی از خود نشان نمی‌دهند؟ 

تاثیر احضار، بازداشت و مجازات حبس برای روزنامه‌نگاران،‌ شاعران، نویسندگان، مترجمان و اهالی هنر و فرهنگ در این سال‌ها چیزی به جز خودسانسوری برای آن‌ها به دنبال داشته است؟ آیا این برخوردها موجب محدود شدن قوه خلاقیت و نوآوری نیستند؟ هنرمندان در فضای ناامن فکری و روحی چه‌گونه می‌توانند خود واقعی‌شان باشند و جامعه را به تفکر و خلق ایده‌های نو سوق دهند؟

 ***

«آتفه چهارمحالیان»، شاعر و دانش‌آموخته کارشناسی جامعه‌شناسی و کارشناسی ارشد رشته مدیریت شهری از «دانشگاه تهران» با بیان این که بازداشت‌ها، بازجویی‌ها و احضارها بخشی از فشارهایی هستند که از طرف حکومت‌های تمامیت‌خواه و مستبد بر افراد صاحب تفکر و مولف وارد می‌شوند، برای «خبرنگاری جرم نیست» توضیح می‌دهد:‌ «در مورد دلایل این فشارها بسیار گفته شده اما این بخشی از صورت بندی ساختاریِ آن چیزی است که از جانب این شکل از حاکمیت بر روشن‌فکران، روشن‌گران، هنرمندان و کسانی که تلاش می‌کنند فرهنگ و خرد اجتماعی را فعال نگه دارند، تحمیل می‌شود.» 

نویسنده کتاب‌های «معشوق کاغذی»، «دارم با رشد شانه‌هایت راه می‌روم»، ‌«بغلم کن شبلی»، «کتابی که نمی‌خواستم» و «بهشت دسته‌جمعی» هم‌چنین در مورد نوع برخورد افراد امنیتی با هنرمندان می‌گوید:‌ «در این برخوردها نقش کنش‌گر یا هنرمند در یک به ظاهر گفت‌وگو (اما در واقع مونولوگ طرفِ امنیتی) به یک پذیرنده و گیرنده ی تذکرها (و به واقع تهدیدها) تقلیل می‌یابد. او اکنون به طور مستقیم مخاطب نهادهای امنیتی است، با نام، نام خانوادگی، آدرس، سوابق، پرونده و فعالیت‌هایی که در شبه دادگاهی غیرعلنی، عليه او تلنبار شده است و مولف با یک قلم که برای امضای اوراق در اختیار او گذاشته شده، یک متهم و محکوم بالفطره است.»

به گفته این فعال حوزه کودکان، عموما از فرد خواسته می‌شود عناوین اتهامی را بپذیرد، امضا کند و تعهد بدهد از طریق پشت پا زدن به همه آن‌چه اعتراض علنی به آن داشته است، خودش را باز تعریف کند یا در مواردی بپذیرد بخشی از سیستم باشد و با همین جریان همکاری هم بکند. 

آتفه چهارمحالیان هم‌چنین توضیح می‌دهد:‌ «می‌دانیم بازجویی و احضار در ایران یکی از مراحل پیشینی و مقدمه‌ محکومیت قانونی و حبس و زندان و محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی است.»

او می‌گوید: «در این موقعیت‌ها، گاهی خالق اثر علیه آن‌چه به آن باور داشته و به نوعی ثبتش کرده است، یا ناچار به انکار مضمون و پیام اثر خودش می‌شود یا باید آماده متحمل شدن تبعات بعدی باشد.»

 

شاعر و نویسنده؛ عضو خطرناک یا موتور تفکر جامعه

شدت و حدت این برخوردها هم بسته به نوع برخورد نیروهای امنیتی با خود فرد به عنوان هنرمند از یک سو و آثارش از سوی دیگر دارد.  

این نویسنده و دانش‌آموخته جامعه‌شناسی می‌گوید: «همگان اتفاق نظر دارند که عموما احضار و بازجویی شدن در ایران به این معنا است که حاکمیت شما را به عنوان یک فرد خطرناکِ بالفعل و بالقوه برای امنیت ملی شناسایی کرده است.» 

چهارمحالیان  این مرحله را مقدمه شروع باقی محرومیت‌ها، محدودیت‌ها و فشارهای اجتماعی عنوان می‌کند که برای اعمال آن‌ها از ابزارهای مختلفی استفاده می‌شود: «به طور مثال، مرحله بعد از احضار و بازجویی و تشکیل پرونده می‌تواند این باشد که فرد با کوچک‌ترین تخطی دستگیر و دادگاهی شود و یا مدت‌ها در هراس آن باقی بماند.»

او می‌گوید بسیاری از دوستان نویسنده‌اش که در زندان هستند، با شکایت مستقیم وزارت اطلاعات یا امنیت سپاه به دادگاه فراخوانده شده‌اند و برایشان احکام سنگینی در نظر گرفته شده است.

او هم‌چنین توضیح می‌دهد که در این بازجویی‌ها، تلاش می‌شود برای هنرمند در مورد موضوعاتی که باید و نباید به آن‌ها بپردازد، خط کشی شود؛ همان اتفاقی که در شکلی دیگر و بدون استفاده از قوای قهریه امنیتی از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اعمال می‌شود: «با مجبور کردن نویسنده  به حذف آن‌چه خلق کرده است و با ناگزیری از تعدیل متن و تغییر آن، کارکرد سیاسی، اجتماعی و ادبی هنریِ خالق اثر را مختل می‌کنند و مولف مجبور می‌شود مضامین و اشکال هنری خود را در قالب آن چیزی تحویل بدهد که برای او قالب گرفته و منظور شده‌ است و در غیر این صورت، سانسور خواهند شد و بی صدا می‌مانند.»

این نویسنده و شاعر با بیان این که بازجویی‌ها عموما در خفا باقی نمی‌مانند و به سایر افراد و هنرمندان انتقال داده می‌شوند، توضیح می‌دهد:‌ «آن دسته از افرادی که زندگی آن‌ها در گرو معاش هنری‌شان باشد یا به هر دلیلی حیات اجتماعی، هنری و ادبی بر مطالبه‌گری اجتماعی آن‌ها اولویت دارد، آن وجه خطرناک و جرم‌انگاری شده اجتماعی و سیاسی و کنش مضمونی و محتوایی کار و اثر خودشان را حذف خواهند کرد و اثری تهی از زمانه و محیط و تهی از هر تاثیر اجتماعی را ارایه خواهند داد که در این صورت کمترین ارتباط همه جانبه را با مخاطب برقرار خواهند کرد. این کار، هنرمند را تک بعدی و اثرش را منزوی از اجتماع و پرتاب شده در فاصله‌ بعیدی از اتفاقات جاری می‌کند که حاوی هیچ زاویه دید و نگاه منفرد هنرمند نیست.»

او نویسندگان را موتور تولید فکری در جامعه می‌داند که با این نوع برخورد حکومت، نقش آن‌ها دیگرگونه و نازا می‌شود: «این راه و روال در نهایت هنرمند را تبدیل به شخصی می‌کند که کمترین اثر، ارتباط و معاشرت را با محتوای اجتماعی خود و با جامعه‌اش بگیرد. در نهایت، اثری بایر و فاقد محتوای غنی تولید و هنرمند به مرگ ادبی و هنری خودش رانده  می‌شود. و این تنها بخشی از اثرات سانسور بر نویسنده است.» 

 

عقل دشمن بزرگ خلاقیت است

«ری داگلاس بردبری»، شاعر امریکایی و نویسنده گونه‌های خیال‌پردازی، وحشت و علمی- تخیلی و نیز کتاب مشهور «فارنهایت ۴۵۱» که ‌‌در این اثر، جامعه‌ای تمامیت‌خواه و پر از اختناق و سرکوب را به تصویر و سانسور حکومتی  و کتاب سوزی را به چالش کشیده و محکوم کرده است، می‌گوید:‌ «عقل دشمن بزرگ خلاقیت است.» 

بخش‌هایی از کتاب فارنهایت ۴۵۱ در مقطع دبیرستان در امریکا تدریس می‌شوند تا دانش‌آموزان با پرسش و مطالبه‌گری آشنا شوند و سانسور حکومتی را زیر سوال ببرند. 

در ایران اما سانسورهای حکومتی طی چهار دهه سپری شده از انقلاب اسلامی در ایران در ذهن خالق اثر نهادینه شده و در بسیاری موارد سانسورچی خود خلق کننده اثر است. 

«صدرا عبداللهی» تهیه کننده، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون نیز با اشاره به نقش همه‌گیری رسانه‌های اجتماعی و اینترنت توضیح می‌دهد که طی ۱۵ سال اخیر، اتفاقاتی در دنیای ارتباطات رخ داده است که به راحتی نمی‌توان رویدادی را سانسور کرد. تنها خفقان به وجود می‌آید که گروهی دچار خودسانسوری شوند و  بخشی از ابزار خفقان نیز، برخوردهای انجام شده با خالق اثر است. 

او معتقد است این احتمال وجود دارد که برخی به این برخوردها تن دهند و دچار خودسانسوری شوند ولی شرایط هم‌چون گذشته نیست که بتوان جلوی انتشار اثر را گرفت. 

از نظر این فیلم‌ساز، چنین تهدیدها و اخطارهایی، یک جامعه ناسالم را به وجود می‌آورند که در آن از بالنده شدن فکر خبری نیست: «این مهم‌ترین نکته است.» 

برخی از هنرمندان، سانسورهای اعمال شده توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران را راهی به خلاقیت می‌دانند. اما آیا شعر و داستان و فیلم و تئاتر زیر تیغ سانسور توانسته‌اند میراث‌دار خوبی برای آثار خلق شده در گذشته یا صدای واقعی جامعه امروزین ایران باشند؟

صدرا عبداللهی ضمن مخالفت با این نظریه می‌گوید:‌ «به نظر من، سانسور اساسا زمینه‌ساز روان‌پریشی یک جامعه و افراد جامعه می‌شود. این روان‌پریشی می‌تواند همه چیز را مورد تهدید قرار دهد. این‌جا است که ما با جامعه نیمه فلجی مواجه می‌شویم که نمی‌تواند کارهای خود را درست انجام دهد.» 

این فیلم‌ساز و نویسنده در مورد لایه‌های مختلف سانسور در ایران می‌گوید:‌ «وقتی سانسورچی تا جایی پیش می‌رود که در شعر شعرای قدیم در سده‌های گذشته سانسور اعمال می‌کند، احساس می‌کنیم مفاهیم را از هویت خویش خالی می‌کنند. وقتی هم مفاهیم را خالی کردند، ما دچار آسیب، جدی هستند و زمینه‌ساز خفقان در جامعه و خودسانسوری می‌شوند.»  

این تهیه کننده و کارگردان سینما و تلویزیون می‌گوید:‌ «خودسانسوری، آزادی را هدف قرار می‌دهد و یک جامعه متوهم شکل می‌دهد؛ چنان‌چه جامعه ایران یک جامعه متوهم است. به همین دلیل، برای بسیاری از حوادث در جامعه توضیحی نداریم. همه این‌ها موجب روان‌پریشی ملی شده‌اند که محصول سانسور و خودسانسوری هستند و آسیب روانی جدی به جامعه رسانده‌اند.»

به گفته صدرا عبداللهی، از صاحب اثر گرفته تا جامعه مخاطب اثر، همه گرفتار این شرایط می‌شوند. 

او معتقد است در ایران چون فعالیت کنش‌گران اجتماعی، فرهنگی و ادبی را در حوزه‌های امنیتی تعریف می‌کنند، طبیعی است که برخوردها با تعریف‌های غلطی شکل می‌گیرند: «نتیجه آن هم همین حبس و توقیف اثر و توهین و تحقیر و خفقان و خودسانسوری خواهد بود و گاهی هم منجر به کشتن عده‌ای می‌شود. کشتن هم تنها کشتن جسم فیزیکی فرد نیست بلکه وقتی اتفاقی رخ دهد که هنرمند خود و آثارش از هویت می‌افتد و دیگری برای او تصمیم می‌گیرد که اثرش بی محتوا شود، کشتن هنرمند و کنش‌گر،‌ به صورت سازمانی رخ داده است.» 

صدرا عبداللهی با اشاره به مصوبه «پنهانی» شورای عالی امنیت ملی در ارتباط با زندانیان سیاسی، مصوب سال ۱۳۸۵ که بر اساس آن به ضابطان قضایی و اطلاعاتی اختیار تام داده شده است که از شکل دادن پرونده تا نتیجه آن و حبس افراد در اختیار بخش امنیتی باشد، توضیح می‌دهد:‌ «حیطه فعالیت شورای امنیت ملی، حوزه نظامی و امنیتی است و زمانی که فعالیت‌‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را امنیتی می‌کنند، عواقب آن مشخص است. هزار اتفاق شبیه بازداشت‌ها و برخوردهایی خواهد داد تاکنون اتفاق افتاده و در مورد آن‌ها می‌خوانیم و می‌شنویم.» 

مجمع عمومی سازمان ملل متحد آذر ۱۴۰۰ در قطع‌نامه‌ای، نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر در ایران را محکوم کرد. 

این قطع‌نامه به تعداد زیاد آمار نگران‌ کننده احکام اعدام، دستگیری‌های گسترده و سیستماتیک و بازداشت‌های خودسرانه، محرومیت عمدی زندانیان از دسترسی به درمان و خدمات پزشکی، بدرفتاری با زندانیان در زندان «اوین»، آزار و اذیت و ارعاب مخالفان و مدافعان حقوق بشر، استفاده از شکنجه برای گرفتن اعتراف و مرگ‌های مشکوک زندانیان اشاره کرده بود. 

آخرین مورد نیز مرگ «بکتاش آبتین»، نویسنده، فیلم‌ساز و عضو «کانون نویسندگان ایران» بود که در دی ۱۴۰۰ رخ داد. 

 

 

ثبت نظر

عکس

تمرینات سارا احمدزاده در خانی‌آباد برای پارآسیایی چین

۲۷ بهمن ۱۴۰۰
بلاگ تصویری
خواندن در ۱ دقیقه
تمرینات سارا احمدزاده در خانی‌آباد برای پارآسیایی چین