close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
اخبار

معلمان ایران: محکومیت در قزوین، بازداشت در کرمانشاه، نامه از اوین

۷ دی ۱۴۰۱
خواندن در ۶ دقیقه
رسول بداقی، رحیم سرکار، عبدالله رضایی
رسول بداقی، رحیم سرکار، عبدالله رضایی

با گذشت بیش از یکصد روز از اعتراضات سراسری در ایران، برخورد با فعالان صنفی معلمان وارد دور تازه‌ای شده است. بازداشت معلمان در شهرهای مختلف به دلایل نامعلوم ادامه یافته و یا به نهادهای امنیتی یا حراست ادارات آموزش‌و‌پرورش احضار شده‌اند. جزییات بیشتر در مورد از بازداشت و صدور احکام معلمان را در ادامه بخوانید:

محکومیت رحیم سرکار، رییس سابق کانون صنفی فرهنگیان استان قزوین

«رحیم سرکار»، رییس سابق کانون صنفی فرهنگیان استان قزوین، که روزنامه‌نگار هم هست، در دو پرونده جداگانه به اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب به یک سال حبس تعزیری، ۲ سال ممنوع الخروجی از کشور، جزای نقدی به مبلغ ۲ میلیون تومان و ضبط تلفن همراه و سیم کارت به نفع دولت محکوم شد.

این فعال صنفی باسابقه، در کنار معلمی مدیر مسوول هفته نامه دریچه گفتگو بوده و با هفته‌نامه حدیث قزوین هم همکاری داشته است. فعالان صنفی معلمان معتقدند: «این شیوه برخورد با منتقدان و روزنامه‌نگاران، چیزی جز به محاق کشاندن آزادی بیان و قانون اساسی نیست.»

سابقه بازداشت

نیروهای امنیتی، ۴دی۱۳۹۱، با یورش به هفته‌نامه حدیث قزوین، رحیم سرکار و بقیه اعضای این هفته‌نامه را بازداشت کرده و همراه با کامپیوترهای نشریه با خودشان به اداره کل اطلاعات قزوین منتقل کردند. پس از این بازداشت دسته جمعی، دفتر این هفته‌نامه هم توسط ماموران پلمپ شد.

کارکنان هفته نامه حدیث قزوین بعد از چند ساعت بازجویی آزاد شدند، اما رحیم سرکار مدت ۱۷ روز را تحت بازداشت و بازجویی گذراند. هم‌زمان با این بازداشت دسته جمعی، نیروهای اداره اطلاعات این شهر به منزل رحیم سرکار رفته و آنجا را هم مورد بازرسی قرار داده، وسایل شخصی و دست نوشته‌های رحیم سرکار را ضبط کرده و با خودشان بردند. او سرانجام با قرار وثیقه به طور موقت از زندان آزاد شد.

او پیش‌تر در آستانه انتخابات مجلس هم بازداشت و با قید وثیقه آزاد شده بود.

بازداشت عبدالله رضایی در هرسین

ماموران امنیتی صبح روز ۵دی، «عبدالله رضایی» فعال صنفی فرهنگیان را در شهر هرسین کرمانشاه بازداشت کردند. ماموران امنیتی که برای بازداشت او به منزل او رفته بودند، گوشی همراه این فعال صنفی و همسرش و لب‌تاپ فرزندش را هم توقیف کرده‌اند.

ماموران امنیتی پس از بازداشت آقای رضایی، وارد حسابهای کاربری او در شبکه‌های اجتماعی شده‌ و این حساب‌ها هم اکنون در اختیار نیروهای امنیتی قرار دارند.

اطلاعیه کانون صنفی معلمان استان بوشهر نسبت به احضار همکاران

در ادامه روند فشار و سرکوب معلمان بوشهری، چند تن از معلمان این استان به اسامی «محمود ملاکی»، «محمد پیام ملاکی»، «محسن عمرانی» و «حبیب حبیبی»،  روز ۶آذر۱۴۰۱، به هیات رسیدگی به تخلفات اداری احضار شدند. پیش‌تر محمود ملاکی، محمد پیام ملاکی و محسن عمرانی، جهت ارائه توضیحات در مورد تجمع صنفی و مطالبه‌گری خود در اردیبهشت‌ماه سال جاری، به دادگاه اداری احضار شده بودند.

بر اساس اطلاعیه کانون صنفی معلمان استان بوشهر، «بنظر می‌رسد که هیات [تخلفات اداری آموزش و پرورش] به این نتیجه رسیده که برای این سه همکار کیفرخواست صادر کرده و ده روز جهت دفاع کتبی به ان‌ها فرصت داده است. این پرونده در زمان ریاست «احمد نوذری» مفتوح، و اکنون با ریاست «عبدالحمید اکرامیان» تحت بررسی است.»

کانون صنفی معلمان استان بوشهر ضمن اعتراض نسبت به پرونده‌سازی برای معلمان، امیدوار است «مسوولین مربوطه با اندکی درایت به این رویه خاتمه داده که بسیار به ثواب نزدیک و خیر ملک و ملت در آن است. هرگونه ادامه فشار بر معلمان این حق را به کانون صنفی می‌دهد که در چهارجوب قانون از حق معلمان و دانش‌آموزان به تمامی روش‌های قانونی دفاع کند.»

یادداشت رسول بداقی از زندان اوین

«رسول بداقی»، فعال صنفی معلمان که از ۱۰اردیبهشت سال جاری تاکنون در زندان اوین به سر می‌برد، با انتشار یادداشتی از شرایطی که در این دوره بازداشت متحمل شده، پرده برداشت. او در این یادداشت خطاب به همکاران و هموطنان درباره این شرایط می‌نویسد: «من و همکارانم ۱۲۰ روز در چنان وضعیتی در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ در زندان اوین به سر بردیم که شب و روز را به سختی از هم تشخیص می‌دادیم. پرسیدن ساعت از یک نگهبان، توهین استخوان‌سوزی را در پی داشت. دیدن یک لبخند از یک همنوع، شنیدن صدای یک انسان، حتی یک پرنده برای ما رویایی شده بود. ۱۲۰ روز نمی‌دانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریه‌های التماس‌آمیز مرد یا نوجوانی بی‌گناه به قلب زخم خورده‌ ما نمک می‌پاشید.»

او در ادامه می‌نویسد: «۱۲۰ روز جوی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظه‌های ما را پر کرده بود. حضور ۲۴ ساعته دوربین‌های مداربسته، لامپ‌های روشن، نظارت بر رفتار و کردار ما از دریچه‌ چشمی درب فولادین سلول ۵ متری، هستی را برای ما تبدیل به تابوتی کرده بود که جای جنبیدن را از ما گرفته بود. جسم ما در یک سلول کوچک، و روح و روان ما در یک تابوت اسیر ناجوانمردان وحشی صفت بود. در این تابوت روحی، تنها می‌توانستیم لبهای‌مان را تکان بدهیم. گاه تخیلات و توهمات خود را از سلول‌های مغز خود به لب‌های‌مان جاری می‌کردیم. تمام آزادی ما این بود که در تخیلات، توهمات، ترس‌ها و تهدیدها حرکت کنیم. تهدید همکاران، خانواده، دوستان و زن و فرزند و خویشاوندان کابوسی بود که خواب را از جسم و روح ما ربوده بود.»

او درباره بازجویان و مراقبان و زندان‌بانان اینگونه توضیح می‌دهد: «گاه صدای یک عربده‌کش به نام بازجو یا مراقبی و زندانبانی عقده‌ای، گاه صدای نرم اما بُرنده‌ی یک مامور، همراه با تهدید زن و فرزند، مرگ را در پیش چشم ما زیباتر از شیرین‌ترین لحظه‌ها جلوه‌گر می‌ساخت. بی‌وجدانی آنان، هستی، زندگی و انسانیت را در پیش چشم کابوسی مزخرف می‌نمود. دروغ و فریب و جاه‌طلبی و ریا و نیرنگ و شیطان صفتی بازجوها و برخی زندانبان‌ها، آدمی را به تعظیم در برابر شیطان وا می‌داشت. گاه تهدید به مرگ در سلول‌های انفرادی، خاموش و بی‌همدم، افسوس آخرین وصیت نامه را برای خانواده در ذهن و جان ما به خاک می‌سپرد. گاه مانند پرنده‌ای بی پناه که بر شانه‌های شکارچی‌اش بنشیند، عواطف و محبت‌های انسانی خود را به پای دل ماموران گرگ صفت و خونخوار می‌ریختیم. آری خوانندگان شریف، از کدامین درد باید نالید؟»

این فعال صنفی سرشناس درباره «۱۲۰روز بمباران توهین، تحقیر، تهمت، دروغ، اتهام و پرونده‌سازی، فحاشی، ارعاب و تهدید، تنهایی و بی‌خبری» می‌نویسد: «روح و روان ما را تبدیل به زباله‌دانی از پس مانده‌های ذهن مزدوران بیماری شده بود که گرگ صفت، شرف را قی کرده بودند...آنچه می‌گفتند برای ما فقط یک شوخی یا تهدید برای عقب‌نشینی از خواسته‌های به حق فرهنگیان و جامعه و دانش‌آموزان بیش نبود. غافل از اینکه در این ۱۲۰ روز آنان دنبال سناریوسازی بوده و برای بدبین کردن و تفرقه، از هیچ دروغی و از هیچ فریبی کوتاهی نکرده بودند. تصاویر گوناگون و بی‌ربط به هم بافته بودند، اتهامات سراسر دروغ بسته بودند.»

رسول بداقی در پایان یادداشت خود، بازجویان خود را چنین تصویر کرده است: «آنان لوله تفنگ تبلیغات فریبکارانه را به سمت خود گرفته‌اند. زیرا ذهن مردم جامعه از این دروغ پردازی‌ها اشباع شده است. در این میان اتهام دروغین گرفتن پول از بیگانگان برای خریدن معترضین خیابانی و خرید سلاح جنگی، شرم‌آورترین توهینی بود که در صداوسیمای اشغال شده، در حق ما، معلمان و مردم معترض روا داشتند. در پایان، همواره افتخار می‌کنم که ایرانی، معلم، پاکدل و پاکدست هستیم و بالاتر این که، هم‌وطنان و همکاران و همراهانی دارم که دروغ و فریب را از راستی و درستی، به روشنی آفتاب دلشان تمیز می‌دهند.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

آرام‌گاه آیچی در سقز؛ یادمان‌هایی برای دادخواهی مهسا و کشته‌ها

۷ دی ۱۴۰۱
آرام‌گاه آیچی در سقز؛ یادمان‌هایی برای دادخواهی مهسا و کشته‌ها