کانون فرهنگ، هنر، کنش که با عضویت شماری از هنرمندان ایرانی خارج از کشور و با هدف « پشتیبانی از آزادیهای صنفی، سیاسی، و مدنی در هنر ایران» شکل گرفته است با انتشار یادداشتی در « سوگ آرمیتا و خشونت رفته بر جان نسل جوان» ایران یک روز بعد از خاکسپاری آرمیتا گراوند، با مروری بر آنچه در یکماه گذشته بر این نوجوان ۱۶ ساله رفته بود نوشت: «در یک ماه گذشته ذهن ما درگیر تصویر کودکی بود در اغما یا شاید مرگ مغزی بر اثر ضرب و جرح پلیس حجاب در مترو تهران. شجاعت او در انتخاب پوشش در مسیر مدرسه، قتل حکومتی او و بازیهای امنیتی- رسانهای، در نهایت اعلام رسمی مرگ او و تدفین مظلومانهاش در قطعهی ۹۹ بهشت زهرا .»
باربد گلشیری از اعضای این انجمن روز گذشته با بازنشر مقالهای در سایت خبری فرآرو درباره قطعه ۹۹ نوشت که این قطعه محل دفن «پارهها و جوارح آدمیان» است.
نویسندگان بیانیه کانون فرهنگ،هنر، کنش به خاک سپردن آرمیتا در این قطعه را «آینهای از فاجعهی زیستن در ایران» توصیف کرده و با اشاره به فشارهای امنیتی وارد شده بر خانواده و شاهدان عینی و همکلاسیهای آرمیتا گراوند درباره او نوشت: «آرمیتا گراوند نوجوانی بود اهل نقاشی و ورزش که در یک روز عادی و در راه مدرسه در کنار دوستانش به طرزی فاجعهبار در جایی تحت سیطرهی حکومت تمامیتخواه دینی ــ که در آن مطلقاً هیچچیز عادی نیست جان باخت. »
نویسندگان این بیانیه مرگ آرمیتا گراوند را «تازهترین زخمی که بر پیکرِ کودکیِ دشوار و پُررنجِ نسل جوان این سرزمین نشسته است» توصیف کرده و نوشتهاند: «پیکری خونین که میجنگد تا بتواند ببالد و به پیش برود. آنچه بر او رفت یکی از بیشمار رشتههای خشونتیست که همواره در جایجای ایران بر جان و تن نسل جوان روا میدارند، رشتههایی درهمتنیده که بافتاری نظاممند از تخریب و نابودی آینده را بازمینمایانند.»
این بیانیه در ادامه به روایتهای «تجاوز و تعرض به کودکان، زندانی کردن و کشتن آنان به فجیعترین شیوهها » به ویژه در این سالها اشاره کرده و نوشته است: «بیسابقه است که چنین خیل عظیمی از کودکان در میان قربانیان سرکوب خیزشی انقلابی جای گیرند. از همین روست که در جنبش زن زندگی آزدی برای نخستین بار در تاریخ مبارزات آزادیخواهانهی مردم ایران بارها و بارها در نفی «حکومت بچهکش» شعارها داده شده است.»
در بخشی از این بیانیه به کشته شدن دستکم نود کودک که بر اثر ضرب و جرح و شلیک مستقیم گلوله اشاره شده و به اسامی «کیان پیرفلک، هستی نارویی، نیکا شاکرمی، ابوالفضل امیرعطایی، سارینا اسماعیلزاده، اسرا پناهی، ابوالفضل آدینهزاده، مونا نقیب و کومار درافتاده» بعنوان نمونه اشاره شده است.
نویسندگان این بیانیه در ادامه آوردهاند: « این نامها در کنار کودکان کشتهشده در جنایت شلیک موشکهای سپاه به پرواز اوکراینی و کودکانی چون محسن محمدپور ــ که در آبان ۹۸ جان باختند ــ سیاههای از قساوت و بیرحمی میسازد که تا بیش از هفتادهزار کودکسربازِ کشتهشده در جنگ ایران و عراق طبق آمار رسمی، و هزاران کودک زندانی و حتی اعدامی در جریان سرکوب لجامگسیختهی دههی ۶۰ امتداد مییابد.»
در بخش دیگری از این یادداشت به مسمومیت دختران دانشآموز در سال گذشته اشاره شده و آمده است: « بار وحشتی که تنها برای کسب حق اولیهی تحصیل بر کودکان این مرزو بوم تحمیل میشود از تار و پودهای این بافتار است. »
از دیگر ستمهای رفته بر کودکان ایران «کودکهمسری، زن/کودککشی و قتلهای ناموسی» است که به باور نویسندگان این بیانیه «بی آنکه جرم محسوب شوند یا دادرسی عادلانهای در پی داشته باشند» ادامه دارند.
علاوه بر آن «تعداد ترک تحصیلکردگان و کودکان کار » در سراسر ایران از دیگر معضلات کودکان ایران شمرده شده است.
نویسندگان این بیانیه در پایان نوشتهاند: « به بند کشیدن فرهنگ و هنر و هر آنچه میتواند شالودهی فرهنگی نسلی را برای آیندهای بهتر و همزیستیهای پُرمدارا شکل دهد و همزمان تلاش نظاممند برای کشتن هر خُردهامیدی به هر مبارزهی مدنی کوچکی و در بوق کردن ابتذال فراگیر عادیسازی جنایتهایی که از فرط تکرار روزمره شدهاند، جملگی سازِکارِ نظامی هستند که به هر ابزاری دست مییازد تا قیمومیت و قدرت خویش را برقرار نگه دارد. در میانهی این تاختوتاز تمامیتخواهانه که میخواهد راه بر هر نوشدنی ببندد و هر جوانهای را بخشکاند، کودک بودن دشوارترین و بیپناهترین وضعیت است. »
ثبت نظر