close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

پنج استدلال مخالفان آموزش به زبان مادری در ایران

۵ اسفند ۱۳۹۳
بلاگ میهمان
خواندن در ۶ دقیقه
پنج استدلال مخالفان آموزش به زبان مادری در ایران
پنج استدلال مخالفان آموزش به زبان مادری در ایران

احمد هاشمی، کارمند پیشین وزارت خارجه

امسال هم روز 21 فوریه/ 2 اسفند که از طرف سازمان یونسکو به عنوان "روز جهانی زبان مادری" نامگذاری شده‌، واکنش های متفاوتی را از طرف جامعه ایرانی به همراه داشت: از سویی، فعالان فرهنگی غیرفارسی زبان، از این مناسبت برای مطرح کردن گلایه های خود در راستای رفع محدودیت آموزش به زبان مادری استفاده کردند و از سوی دیگر، برخی از نخبگان فارسی زبان، با مخالفت با مقوله آموزش به زبان مادری، توجه به آنرا به عنوان یکی از نشانه های عقب ماندگی، قوم پرستی و قبیله گرایی دانستند و دولت ایران هم برخی فعالان فرهنگی قومی را که بر گرامیداشت این روز پافشاری می کردند، دستگیر کرد. در جوامع دموکراتیک، موضوعاتی از قبیل حق تحصیل کودکان به زبان مادری، آموزش چندزبانه و حق انتخاب زبان تحصیلی دانش آموزان، توسط قانون تضمین گردیده است ولی در ایران، حتی بسیاری از روشنفکران و نخبگان جامعه، آموزش به زبانی غیرفارسی را نه ضروری و نه مفید می دانند. استدلال ها و بهانه جویی های مختلفی در سطح دولتی و در میان نخبگان ایرانی وجود دارد که در اینجا به پنج استدلال رایج در مخالفت با آموزش زبان مادری (در در این نوشتار، با تکیه بر زبان ترکی) اشاره می شود.

یک- زبان های محلی، بَدَوی و غیرپیشرفته هستند!

یکی از استدلال های رایج مخالفان آموزش زبان های غیرفارسی که بطور تحقیرآمیزی آنها را زبان های محلی می نامند، این است که به تعبیر آنها مثلا زبان ترکی زبانی ناقص و فاقد ادبیاتی مدون و غنی است و می توان آن را در یک ترم دانشگاهی تدریس کرد چرا که بغیر از منظومه "حیدر بابای شهریار" و چند قطعه شعر پراکنده، زبان ترکی چیز دیگری برای عرضه ندارد. طرف مقابل اما معتقد است گویش های مختلف زبان ترکی به علت گستردگی جغرافیایی و تعداد بالای متکلمان آن، از غنای ادبی و نوشتاری قابل توجهی برخوردار است و آثار محمود کاشغری (ترکستان چین)، اورهان پاموک، برنده جایزه ادبی نوبل و ناظم حکمت (ترکیه)، فضولی، نسیمی و شهریار (آذربایجان) و چنگیز آیتماتوف (قزاقستان)، پژواکی از این غنای ادبی هستند. افزون بر این، اگر در ایران ترک ها قادر به توسعه زبان و ادبیات ترکی و ایجاد آثار ادبی برجسته ای در دوران معاصر نبوده اند بجای زیر سوال بردن توانمندی ذاتی این زبان، باید به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی خرده گرفت. اکنون آنچه ضرورت دارد تلاش برای جبران مافات است نه اینکه این سرکوب زبانی و ادبی، دستاویزی برای سرکوبی بیشتر شود.

دو- کسی از زبان های غیرفارسی استقبال نمی کند

این عبارت توسط مخالفان آموزش به زبان مادری به وفور شنیده می شود که "اگر مدارس ترکی در ایران تاسیس شود کسی از آن استقبال نخواهد کرد" و شهروندان ترک زبان، همچنان فرزندان خود را به مدارس فارسی زبان خواهند فرستاد. ولی از نظر موافقان آموزش به زبان مادری، این پیش فرض، فاقد پشتوانه علمی و تجربی است چرا که اولا ایده مدارس ترکی، هنوز به بوته آزمایش گذاشته نشده و چنین حکمی قصاص قبل از جنایت خواهد بود. در ثانی موضوع گرایش به یادگیری زبانی که تضمین کننده موقعیت های برتر شغلی و اجتماعی باشد می تواند برای زبان فارسی هم مصداق داشته باشد یعنی در صورتیکه مردم تهران بتوانند بین مدارس انگلیسی زبان و فارسی زبان انتخاب کنند ممکن است بسیاری از آنها فرزندان خود را به مدارس انگلیسی زبان بفرستند تا فرزندانشان در آینده از موقعیت های شغلی بهتری برخوردار باشند. در اینجا، استقبال از زبان انگلیسی نمی تواند به معنی بی رغبتی نسبت به زبان فارسی و کنار گذاشتن آن باشد زیرا زبان مادری فراتر از یک رسانه و ابزار ارتباطی صرف بین افراد است. زبان مادری بخشی عمده ای از فرهنگ و عصاره هویت، پیشینه و شناسنامه یک فرد و یک ملت است و از این رو، در اغلب کشورها، آموزش به زبان مادری الزامی و اجباری است و به بهانه اینکه ممکن است ملتی از زبان مادری خود استقبال نکند نمی توان نسل جوان آن ملت را از یادگیری زبان مادری خود محروم کرد.

سه- زبان مادریتان را در آموزشگاه های خصوصی یاد بگیرید!

یکی دیگر از استدلال هایی که صورت می گیرد این است که مثلا اگر ترک ها به یادگیری زبان مادری خود علاقمند هستند می توانند در خانه به این زبان صحبت کنند و یا درخواست تاسیس مدارس خصوصی کرده و زبان مادری خود را در آنجا بیاموزند. استدلال طرفداران آموزش به زبان مادری این است که درخواست صدور مجوز و تاسیس مدارس خصوصی برای آموزش زبان مادری با پیچیدگی های بوروکراتیک زیادی روبرو است. بعلاوه، اینکه بطور مثال درآمدهای حاصل از منابع نفتی موجود در مناطق عرب نشین کشور برای گسترش زبان و ادبیات فارسی هزینه شود ولی از عرب های اهواز خواسته شود خودشان در آموزشگاه های خصوصی، زبان مادریشان را یاد بگیرند نه عادلانه است و نه عاقلانه.

چهار- زبان مادری، اسم رمز تجزیه طلبی

شاید بتوان گفت اصلی ترین سد پیش راه آموزش زبان مادری غیرفارسی زبانان، پیوند دادن یادگیری زبان مادری به تجزیه طلبی و به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور است. شاید نتوان در خصوص میزان درستی و یا نادرست بودن این مدعا سخن گفت ولی بطور حتم و یقین می توان گفت در عصر انفجار اطلاعات و تسهیل ارتباطات، دیگر گرایش به رویکرد "یک کشور، یک زبان" و سرکوب زبان های غیررسمی و توسل به سیاست های یکسان سازی قومی و زبانی که به ادبیات سیاسی منسوخ پیش از جنگ جهانی دوم تعلق دارد کارآمد نخواهد بود و منجر به تقویت جنبش های جدایی طلبانه خواهد شد. با این وجود، کشورهایی مانند ایران همچنان از بکارگیری بیش از یک زبان در نظام آموزشی خود هراس دارند و آن را مقدمه ای برای تجزیه طلبی می دانند. آنها همواره تکرار می کنند "فعلا شرایط برای تدریس زبان های مادری مناسب نیست" و بجای حل مساله فقط صورت مساله را پاک می کنند.

پنج- همه قربانی استبداد هستیم، پس آموزش زبان مادری ممنوع!

یکی از کلیشه های رایج در توجیه مخالفت با آموزش زبان های غیرفارسی در سیستم آموزشی ایران این است که ما همگی قربانی استبداد در ایران هستیم و مسائل مهم تر از آموزش به زبان مادری هم وجود دارد. بنابراین، غیرفارسی زبانان نباید بخاطر ممنوعیت تحصیل به زبان مادری، لب به اعتراض بگشایند! مدعای طرف مقابل یعنی طرفداران آموزش زبان مادری، این است که در اینکه همه اقوام/ملیت های ایرانی از سیاست های ضد فرهنگی جمهوری اسلامی در رنج و عذاب هستند تردیدی وجود ندارد ولی این موضوع برای غیرپارسی زبانان دارای عوارض زیانبار مضاعفی می باشد. از نظر آنان، زبان رسمی و مسلط (فارسی)، با برخورداری از حمایت های دولتی، زمینه رشد و شکوفایی خود را هموار کرده ولی زبان ترکی در ایران در بیشتر موارد، به زبانی محاوره ای تقلیل داده شده است.  بنابراین، در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت برای مخالفان آموزش زبان مادری، مساله هژمونی و جایگاه انحصاری زبان فارسی به عنوان قوام و دوام دهنده هویت ایرانی و وحدت سرزمینی، بیش از هر چیز دیگری دارای اهمیت می باشد و از این منظر می توان حق اولیه آموزش به زبان مادری را نادیده گرفت و یا آن را به آینده نامعلوم موکول کرد. دیدگاه مقابل اما بر این باور است که همانطور که نمی توان حقوق اولیه ای از قبیل حق زندگی و تغذیه را به سرنگونی یک رژیم استبدادی، گشایش سیاسی و هر وضعیت دیگری منوط و مشروط کرد، برای حق اولیه آموزش به زبان مادری نیز نمی توان و نباید هیچ قید و بندی متصور شد.

ثبت نظر

گزارش

جعفر پناهی خود باعث و بانی محدودیتش شده است‎

۵ اسفند ۱۳۹۳
ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
جعفر پناهی خود باعث و بانی محدودیتش شده است‎