شایا گلدوست
من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. میهمان این برنامه، «عسل عباسیان»، روزنامهنگار و کوییرفمینیست است و درباره جامعه رنگینکمانی در رسانههای فارسی زبان و نحوه پرداخت این رسانهها به مسایل و موضوعات اقلیتهای جنسی و جنسیتی صحبت میکنیم.
فضای رسانهای فارسی زبان که متاثر از جامعهای ناآگاه است، در بسیاری از موارد در پرداختن به موضوعات جنسی و جنسیتی، به جای فرهنگسازی، تولید محتوای آموزشی و شکستن تابوهای فرهنگی و اجتماعی، خود عاملی مخرب بوده است و با انتشار اخبار و محتوای نادرست، به این ناآگاهی دامن میزند. از آنجایی که در فضای سانسور و سرکوب در ایران انتظار میرود رسانههای خارج از کشور رسالت خود را به عنوان رسانههای آزاد به درستی انجام دهند و این نقصان آموزش فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را جبران کنند اما متاسفانه شاهد ناکارآمدی این رسانهها در پرداختن به موضوعات جنسی و جنسیتی و جامعه رنگینکمانی هستیم.
«عسل عباسیان» با تجربه روزنامهنگاری و به عنوان عضوی از جامعه رنگینکمانی در رابطه با این موضوع بیشتر توضیح میدهد: «با توجه به این که در فضای جامعه ایران و مخصوصا فضای رسانهای، تنوعی برای هویت جنسی و جنسیتی قائل نیستند و انسانها را با تفاوتهایشان نمیپذیرند، تجربه حدود ۱۰ سال کار من در فضای رسانهای ایران این بوده است که افرادی مانند من به واسطه هویت جنسی و جنسیتی خود مورد تبعیض قرار میگیرند و این موضوع بهانهای میشود برای محدود کردن و طرد کردن فرد. میتوانم بگویم فضا، فضای مطلوبی برای ابراز خود حقیقیتان نیست و در چنین فضایی، فرد مدام ناگزیر به خودسانسوری است که این موضوع بسیار دردناک است. شخصی مانند من به عنوان یک روزنامهنگار که تلاشم همیشه در جهت احقاق حق آزادی بیان بوده است، آزادی این را نداشتهام که حتی خودم را ابراز کنم. از ترس قضاوتها، از ترس انگ زدنها، آنچه که بودم را بروز نمیدادم و این کوییرفوبیایی که به این گستردگی وجود دارد، مشکلات بسیار زیادی برای جامعه الجیبیتیکیو در هر سطحی ایجاد میکند؛ از جمله فضای رسانهای.
واقعیت این است که در جامعه رسانهای حال حاضر ایران، به غیر از افراد ترنس، بقیه گرایشها و هویتهای جنسی و جنسیتی جرمانگاری شده و به رسمیت شناخته نمیشوند. اساسا شناخت و آگاهی در این حوزه وجود ندارد و کوییرفوبیا آنقدر نهادینه است که حتی اگر روزنامهنگاری بخواهد به این موضوع بپردازد، با نگاهی تحقیرآمیز و توهینآمیز به این مساله میپردازد. در حقیقت، آنچه درباره پرداختن به افراد ترنس، چه در رسانههای داخلی و چه خارج از ایران مشهود است، این است که بسیار عقبتر از علم و اطلاعات روز دنیا هستند؛ به عنوان، مثال از واژهها و اصطلاحات منسوخ برای معرفی افراد ترنس استفاده میکنند. متاسفانه آنقدر منابع فارسی زبان در حوزه جنس و جنسیت از آنچه در دنیا در حال اتفاق است، عقب است که جز کنشگران و فعالان حوزه جنس و جنسیت، افراد فعال در حوزههای دیگر آگاهی و شناخت لازم را ندارند. هرچند بسیاری از افراد جامعه الجیبیتی نیز به جزییات و مفاهیم درست این حوزه آگاهی لازم را ندارند.»
متاسفانه این طور تصور میشود که تنها پرداختن به موضوع جامعه رنگینکمانی در سالهای اخیر توسط رسانههای فارسی زبان خارج از کشور جای خوشحالی دارد. اما کنشگران و فعالان حوزه رنگینکمانی اعتقاد دارند که پرداخت نادرست و اشتباه نه تنها کمکی به این جامعه نمیکند بلکه کار را برای فعالین در حوزه جنس و جنسیت سختتر کرده است؛ زیرا باید انرژی بیشتری صرف کنند تا آنچه به اشتباه به جامعه منتقل شده است را از ذهن عموم پاک و اطلاعات صحیح را جایگزین کنند. به این دلیل که رسانه تاثیر گستردهتری بر عموم جامعه میگذارد، در حالی که فعالین و کنشگران حوزه رنگینکمانی این امکانات و این گستردگی مخاطب را ندارند.
عسل عباسیان نیز به این موضوع اعتقاد دارد که ادبیات صحیح جنسی و جنسیتی در رسانههای فارسی زبان رعایت نمیشود: «واقعیت این است که در اخبار منتشر شده از جامعه الجیبیتیکیو در رسانههای فارسی زبان اشکالات بسیار زیادی دیده میشود که حتی به شخصه مجبور به تذکر و یادآوری به رسانه مربوطه میشوم. گویی شتابزدگی برای پوشش خبر، همچنین نبود تخصص و آگاهی باعث میشوند که محتوایی غلط تولید و منتشر شود. متاسفانه اصحاب رسانه آگاهی کافی به الفبای جنسی و جنسیتی نیز ندارند. رسانههای بینالمللی فارسی زبان که زیر مجموعهای از رسانهای بزرگتر هستند، در بخشهای انگلیسی زبان خود راهنمایی برای پرداختن به حوزههای مختلف، مخصوصا حوزه جنس و جنسیت دارند اما در همان رسانه وقتی به بخش فارسی مراجعه میکنیم، میبینیم که از واژگان و تعاریف درست استفاده نمیشود و از بخش انگلیسی و جهانی بسیار عقبتر است. دلیل این امر میتواند این باشد که کلمات لازم، کافی و درست و به اصطلاح، دایرةالمعارفی به زبان فارسی در حوزه جنس و جنسیت نداریم. جامعه فارسی زبان در پرداختن به موضوعات الجیبیتیکیو بسیار نو پا است و معادلسازی درستی برای ادبیات جنسی و جنسیتی وجود ندارد؛ معادلسازی که برروی آن اتفاق نظر وجود داشته باشد. من فکر میکنم هر کدام از ما در این زمینه مسوول هستیم. اما مسوولیت اصلی و جدی متوجه سازمانهایی است که به شکل تخصصی درباره مسایل جنسی و جنسیتی کار میکنند. البته که این سازمانها هم تا حدی برای یادآوری و آموزش ادبیات و تعاریف صحیح به رسانهها و ایجاد یک سواد عمومی تلاش کردهاند اما همچنان این دایرةالمعارف وجود ندارد. این موضوع بحث پیچیده زبانشناسی و روانشناختی است و افراد متخصص در این حوزهها میبایست با همکاری یکدیگر اقدام به انجام این کار کرده و این اطلاعات را در اختیار عموم و رسانهها قرار دهند. رسانهها نیز باید خود را موظف به رعایت این ادبیات و اصول صحیح دانسته و این امر را در دستور کار خود قرار دهند.»
ثبت نظر