«شاید تصور اینکه هم فردی ترنس باشی و هم دارای معلولیت برای دیگران سخت باشد، اما این تجربه زیسته من به عنوان یک زن ترنس دارای معلولیت است، تجربهای بسیار سخت که از من انسان دیگری ساخت، انسانی که مجبور شد روی پاهای بیحرکتش بایستد و زندگی را ادامه دهد».
خودش را «بهار» معرفی کرد، میگوید همه عمر سعی کرده است که مانند فصل بهار شکوفا و سرزنده بماند، هر چند کار بسیاری دشواری است، ۲۷ سن دارد و یک زن ترنس ساکن ایران است.
«زندگی داخل خانه با زندگی بیرون خانه برایم بسیار متفاوت است. در خانه از همه لحاظ احساس امنیت میکنم، اما بیرون از خانه خیلی اذیت میشوم. مورد تمسخر قرار میگیرم. نگاههای مردم آزاردهنده است، میخندند، توهین میکنند. نه تنها به ظاهر و بیان جنسیتیام، حتی گاهی به معلولیتم هم میخندند. به تنهایی از پس بسیاری از کارها برنمیآیم، میدانید که خیابانها و معابر برای عبور ومرور با ویلچر اصلا مناسب نیستند. مردم هم اکثرا به جای اینکه کمک کنند، با تعجب به من نگاه میکنند، نمیدانم از ترنس بودنم متعجب هستند یا از معلولیتم؟!»
«ترنس» یا «ترنسجندر»، به افرادی گفته میشود که هویت جنسیتی خود را با جنسیتی که در بدو تولد براساس ظاهر اندام جنسی به آنها نسبت داده شده است، در تضاد میبینند.
«زن ترنس»، به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده است و جنسیت مردانه به او نسبت داده میشود، درصورتیکه او خودش را یک زن میداند و هویت جنسیتی خویش را زنانه تعریف میکند.
«مرد ترنس»، به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده و جنسیت زنانه به او نسبت داده میشود، درحالیکه او هویت جنسیتی خود را مردانه تعریف میکند و خود را یک مرد میداند.
ترنسها میتوانند هویت جنسیتی «غیردوگانه» یا «نانباینری» نیز داشته باشند و با وجود اینکه جنسیت نسبت داده شده به خود را نمیپذیرند، خود را متعلق به هیچکدام از دو قالب زنانه و مردانه ندانند.
«بهار» از شرایط خود و افرادی مانند خود میگوید، افرادی که لایههای مختلف هویتی آنها را در معرض تبعیضهای مضاعف قرار میدهد. او میگوید:
«من فکر میکنم افرادی با شرایط من برای رسیدن به حداقلهای زندگی میبایست بیشتر از دیگران تلاش کنند، چون نه تنها هویت جنسی و جنسیتیشان آنها را در معرض خشونت و تبعیض قرار میدهد، بلکه تواناهاییهای متفاوت نیز باعث میشود که در مقایسه با دیگران، دسترسی کمتری به امکانات ومنابع داشته باشند.
گاهی که به آینده فکر میکنم ناامید میشوم، احساس میکنم همیشه تنها هستم و تنها میمانم. مگر جامعه ما چقدر با افراد ترنس آشنایی دارد؟ چقدر ترنسها را درک میکند و میپذیرد؟ چند نفر پیدا میشوند که بخواهند با یک فرد ترنس زندگی کنند؟ جواب این سوالها را که به خودم میدهم تازه این سوال در ذهنم ایجاد میشود که آیا فردی وجود دارد که من را با شرایط جسمیام بپذیرد؟ آیا کسی وجود دارد که تواناییهای محدود حرکتی و اینکه روی ویلچر نشستهام برایش مهم نباشد؟ اگر با خودم روراست باشم میدانم که انگشتشمار هستند افرادی که از مرز این چیزها و این تفکرها گذشته باشند.
گاهی از اطرافیانم میشنوم که میگویند چه فرقی میکند که دختر باشی یا پسر؟ تو که به خاطر معلولیتی که داری نمیتوانی ازدواج کنی، پس چرا میخواهی جراحی کنی؟ انگار نمیتوانند درک کنند که برای من خیلی فرق دارد که خود واقعیام را با همه محدودیتها زندگی کنم. اصلا ربطی به ازدواج ندارد، من میخواهم همانی باشم که واقعا هستم. دیدگاه اکثریت این است که برای یک فرد معلول هیچ چیز فرقی ندارد. همه چیز را در رابطه جنسی میبینند و جالبتر اینکه فکر میکنند یه فرد معلول حس و نیاز جنسی ندارد».
طبق آخرین گزارش رسمی سازمان بهداشت جهانی بیش از یک میلیارد نفر در جهان دارای معلولیت هستند. آمار دقیقی از تعداد معلولان در ایران وجود ندارد اما واضح است که این قشر در مقایسه با دیگر افراد جامعه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
علاوه بر اینکه دیدگاه عموم جامعه نسبت به اشخاص با تواناییهای متفاوت همراه با قضاوت و در بهترین حالت نگاهی ترحمآمیز است، این افراد در ایران به دلیل نبود زیرساختهای لازم با معضل جدی عبور و مرور و جابجایی درون شهری و برون شهری نیز روبرو هستند. به عنوان مثال اکثر معابر و خیابانها برای عبور این اشخاص مناسبسازی نشده است. علاوه بر این مشکل پیدا کردن شغل مناسب مطابق با توانایی و مشکلات مالی و معیشتی، مشکلات تحصیلی، مشکلات ورزشی و رفاهی، مشکل دسترسی به امکانات پزشکی و درمانی باعث طرد شدن این افراد از جامعه و به دنبال آن زمینهساز بروزبیماریهای روحی و افسردگی میشود.
بسیاری از اعضای جامعه رنگینکمانی نیز با تواناییهای متفاوت و یا معلولیت زندگی میکنند، که این موضوع علاوه بر هویت جنسی و جنستی، آنها را در معرض تبعیض و آسیبهای بیشتری قرار میدهد. بسیاری از این افراد به دلیل عدم دسترسی برابر به امکانات اجتماعی، آموزشی و تحصیلی، در شناخت و درک صحیح گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی خود با محدودیتهایی روبهرو هستند. علاوه بر این، بیان احساسات و تمایلات جنسی و جنسیتی برای این افراد از سایرین دشوارتر است.
افراد رنگینکمانی دارای معلولیت نه تنها از سوی جامعه غیررنگینکمانی بلکه در فضای رنگینکمانی نیز تبعیضها و محرومیتهای مختلفی را تجربه میکنند. متاسفانه این افراد به دلیل تواناییهای متفاوت خود، در جمعهای رنگینکمانی پذیرفته نمیشوند و تنها محدود به ارتباط با افراد در موقعیت مشابه خود هستند که این امر باعث انزوای دوچندان آنها میشود.
«بهار» در ادامه صحبتهایش میگوید: «از نوجوانی احساس میکردم که با پسرهای دیگرمتفاوت هستم، اما این تفاوت تنها به معلولیتم مربوط نمیشد، چیز دیگری از درون من را از دیگران متمایز میکرد. راستش زمان زیادی صرف شد تا خودم و هویت جنسیتیام را بشناسم. بیماری مادرزادی و ناتوانی در راه رفتن، از یک جایی به بعد همه زندگیام را تحت تاثیر قرار داد، تا آنجا که مجال پرداختن به خود و تمایلاتم را پیدا نمیکردم.
خانواده و اطرافیان هم روی این چیزها حساس نبودند و تفاوتهایم را نمیدیدند و یا میدیدند و برایشان مهم نبود. تمام تمرکز و نگرانی والدینم مربوط به معلولیتم بود، شاید هم از روی ترحم میخواستند فشار دیگری به من نیاورند و بگذارند هر جور که میخواهم راحت باشم. بیست سالم نشده بود که برای خانوادهام آشکارسازی کردم، برخوردشان خوب بود. نگرانی را در رفتارشان میدیدم، اما مقابلم نایستادند و سعی کردند درکم کنند. حالا هم همراهم هستند، مخصوصا مادرم و این نعمت بزرگی است که در زندگی دارم».
«بهار» میگوید هر چند خانواده حامیام هستند، اما مشکل بزرگ من و امثال من، جامعه، فرهنگ و قانون است. جامعه ناآگاه، فرهنگی که پذیرا نیست و قانونی که از ما حمایت نمیکند. زن بودن در جامعه ایران به خودی خود سخت است، حالا تصورکنید یک زن ترنس دارای معلولیت چه تجربه زیستهای دارد.
مطلب مرتبط:
ثبت نظر