شایا گلدوست
هر سال از ۱۳ تا ۲۰ نوامبر (۲۲ تا ۲۹ آبان) «هفته آگاهیرسانی درباره افراد ترنس» نامگذاری شده است. هدف از نامگذاری این هفته، تاکید بر لزوم آگاهیرسانی و دادن اطلاعات صحیح و آموزش درست در مقاطع متفاوت برای اقشار مختلف جامعه در مورد ترنسها است.
در این هفته افراد ترنس و اعضای جامعه رنگینکمانی، کنشگران حوزه جنسیت و سازمانهای مختلف و نیز بسیاری از دولتها تلاش میکنند درباره ترنسها و شرایط آنها، خواستهها و حقوق انسانی ابن افراد، حمایتهای لازم خانوادگی، اجتماعی و قانونی و دسترسی برابر با دیگر اقشار جامعه به منابع و خدمات پزشکی و روانپزشکی و … اطلاعات و آموزش لازم را به جامعه بدهند و افرادی را که آگاهی لازم در مورد مسایل جنسی و جنسیتی ندارند، بیشتر با این موضوعات آشنا کنند. این کار طبیعتا به بهبود شرایط زندگی ترنسها در جوامع مختلف کمک خواهد کرد.
با «امیر»، مرد ترنس ۳۶ ساله اهل شمال ایران گفتوگو کردهایم.
****
روزهای کودکی امیر به سختی و با سردرگمی، مانند اکثر افراد ترنس در جامعه ایران، سپری شد. سالها طول کشید تا خود و هویت جنسیتی خویش را به درستی بشناسد. اما همه چیز اینجا تمام نشد: «خودشناسی تنها مرحله اول از مسیری بود که پیش رو داشتم. خوشحال بودم که بعد از سالها خودم و هویت جنسیتی خویش را به عنوان یک مرد ترنس شناختهام. حدود ۲۱ سال داشتم که با خانواده در میان گذاشتم اما برخوردشان بدتر از چیزی بود که فکرمیکردم. دنیا روی سرم خراب شد. تا به آن روز گاهی به دلیل ظاهر و نوع پوشش با خانواده دچار مشکل میشدم اما این بار موضوع فرق میکرد. انگار چیزی را برای خانواده بازگو کرده بودم که از آن میترسیدند. انگار از آنچه میترسیدند برایشان اتفاق افتاده بود.»
امیر با پافشاری بر روی خواستههایش، از خانواده طرد شد. میبایست بین خانواده و خود حقیقی خویش یکی را انتخاب میکرد و در نهایت انتخاب کرد که خودش را زندگی کند: «مجبور شدم که برای کار و زندگی به تهران بروم. خیلی سخت بود اما خودم را برای همهچیز آماده کرده بودم. سالها به صورت حرفهای ورزش میکردم، برای همین توانستم شغلی در یک باشگاه ورزشی پیدا کنم و همانجا بود که با عشق زندگی خود آشنا شدم. مربی ورزش من بودم. رفته رفته با هم بیشتر صمیمی شدیم، حرف زدیم، درد و دل کردیم و من از خودم برایش گفتم. تعجب کرد. شوکه شده بود اما زمان چاره کار بود. بیشتر برایش گفتم؛ درباره ترنسها، از خودم و از احساساتم. به نقطهای رسیدیم که دیدیم عاشق هم هستیم اما مسیری پر از موانع روبهروی خود میدیدم.»
در جدیدترین نسخه طبقهبندی بیماریهای سازمان بهداشت جهانی (ICD-11)، ترنسبودگی از لیست اختلالات هویتی خارج شده است. ترنسبودگی یک ناهمگونی مستمر بینِ جنسیتی است که فرد خود را با آن میشناسد و جنسیتی که از بدو تولد بر اساس ظاهر اندام جنسی به او نسبت داده شده است.
ترنس یا ترنسجندر در واقع یک واژه چتری است. زن ترنس به شخصی گفته میشود که با ظاهر اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده و جنسیت مردانه به او نسبت داده شده است، در صورتی که جنسیت خود را یک زن میداند و هویت جنسیتی خویش را زنانه تعریف میکند. مرد ترنس هم به شخصی گفته میشود که با ظاهر اندام جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده و جنسیت زنانه به او نسبت داده شده است، در حالی که هویت جنسیتی خود را مردانه تعریف کرده و خودش را یک مرد میداند.
البته ترنسها میتوانند هویت جنسیتی «غیردوگانه» یا «نانباینری» نیز داشته باشند و خود را متعلق به هیچ کدام از دو دسته زنانه و مردانه ندانند و یا خود را متعلق به هر دو گروه زنان و مردان بدانند و یا جنسیت خود را به شکل دیگری تعریف کنند.
امیر در ادامه صحبتهایش میگوید: «من از خانواده طرد شده بودم و اگر او هم این موضوع را با خانوادهاش در میان میگذاشت، مطمئنا شرایطی بهتر از من در انتظارش نبود. هنوز از نظر اجتماعی و قانونی همه من را به عنوان یک زن میشناختند. ترنزیشن را آغاز نکرده بودم اما تصمیم داشتم که برای اخذ مجوز جراحی از دادگاه اقدام کنم. عشق زندگیام هم مشوق خوبی برای انجام کارهایم بود. حضورش در کنارم به من نیرویی میداد که قبلا در خود احساس نمیکردم. با تشویق او اقدام کردم و مجوز جراحی تصدیق جنسیت را از دادگاه گرفتم.»
ادامه رابطه امیر با عشق زندگیاش و نزدیکتر شدن به یکدیگر باعث شد تا خانواده به آنها مشکوک شود. برادر پارتنرش شروع به پرسوجو درباره امیر کرد و روابط و رفت و آمدهای آنها را زیر نظر گرفت و یک جایی بر اثر اتفاقی پی به ترنس بودن امیر و رابطه او با خواهرش برد: «همه چیز خراب شد؛ همه چیز؛ دنیایی که برای خود ساخته بودیم و آرزوهایی که داشتیم. زندگیای که برای آن برنامهریزی میکردیم و آیندهای که به تصویر میکشیدیم، همه و همه یک شبه خراب شد. پارتنرم در خانه حبس شد و جان من در خطر بود. از سوی خانوادهاش تهدید میشدم. حتی دیگر نمیتوانستم به محل کارم بروم. آدرس خانهام را هم بلد بودند. مدتی اینجا و آنجا سرگردان بودم تا راهی پیدا کنم. تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم و پارتنرم را هم با خود ببرم اما نشد. کار آسانی نبود و البته پارتنرم میترسید. میترسید که خانوادهاش را پشت سر بگذارد، همه چیز را خراب کند و همراه من بیاید. به تنهایی ایران را ترک کردم. چند سالی سرگردان بودم تا در نهایت خود را به آلمان رساندم.»
امیر حالا بیشتر از سه سال است که در آلمان زندگی میکند: «اینجا دنیای متفاوتی است. در حال انجام ترنزیشن هستم و هر روز به خود حقیقیام نزدیکتر میشوم اما جای آن عشق هنوز در قلبم خالی است. تا مدتی خبرش را داشتم اما دیگر ارتباطمان قطع شد. هم به صلاح او بود و هم به صلاح من. ولی گاهی با خود فکر میکنم اگر من یک مرد ترنس نبودم، اگر دیدگاه جامعه اینقدر به افرادی مانند ما منفی نبود، اگر فضای جامعه آگاهتر بود، شاید داستان زندگی و عشق ما به شکلی دیگر پیش میرفت.»
انجام پروسه موسوم به «ترنزیشن» یا «گذار» و یا جراحیهای «تصدیق/بازتایید جنسیت» یک تصمیم شخصی برای افراد ترنس است. آنها میتوانند تصمیم بگیرند که با مصرف هورمون، خصوصیات ثانویه انتسابی جنسی را در خود تغییر دهند و یا این که اقدام به انجام برخی از جراحیها بر روی بدن خود کرده و یا کاملا اندام جنسی خودشان را با جراحی به اندام جنسی منتسب به زنانه و یا مردانه مشابهسازی کنند. البته افراد ترنس زیادی هم هستند که تمایلی به جراحی و تغییرات جسمی در خود ندارند و ترجیح میدهند با همان بدن و با هویت جنسیتی حقیقی خود زندگی کنند.
تاکید بر این نکته بسیار اهمیت دارد که ترنزیشن و جراحی و هر تغییری در بدن، یک انتخاب است و فرد باید آزادانه و به دور از فشارهای محیطی این تصمیم را بگیرد و هیچ اجباری برای انجام این کار وجود نداشته باشد.
معمولا ترنسها در جوامعی مانند ایران که عموم جامعه آموزش و اطلاعات صحیح جنسی و جنسیتی ندارند، به دلیل تفاوتهایشان مورد ظلم، خشونت، تبعیض و تعرض قرار میگیرند؛ تفاوتهایی که در تناقض با هنجارها و کلیشههای جامعه هستند. علاوه بر این، افراد ترنس با سوالات وکنجکاویهای بسیار زیادی از سوی افراد مواجه میشوند؛ پرسشهایی درباره گذشته زندگی خود، روند ترنزیشن و جراحیها و سوالات شخصی پیرامون روابط عاطفی و جنسی که در اکثر موارد بسیار آزاردهندهاند و فرد را دچار بحران روحی و حس عدم پذیرفته شدن از سوی اطرافیان و جامعه میکنند.
مطلب مرتبط:
ثبت نظر