close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

دروغ، ماده اولیه پروپاگاندای رژیم نازی

۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
خواندن در ۱۸ دقیقه
پوستر ضدیهودی که آن‌ها را به ترویج کمونیسم متهم می‌کند
پوستر ضدیهودی که آن‌ها را به ترویج کمونیسم متهم می‌کند
نازی‌ها برای اخفای اهداف سیاسی خود و اغفال مردم آلمان و افکار عمومی جهان، مدام از پروپاگاندا استفاده می‌کردند. آنها آلمان را قربانی رفتار متجاوزانه و خشنِ متفقین و یهودیان معرفی می‌کردند و این‌گونه می‌کوشیدند تا نیات واقعی و ایدئولوژیک خود را پنهان کنند و جنگ، خشونت و سرکوبِ غیرنظامیانِ بی‌گناه را توجیه کنند.
نازی‌ها برای اخفای اهداف سیاسی خود و اغفال مردم آلمان و افکار عمومی جهان، مدام از پروپاگاندا استفاده می‌کردند. آنها آلمان را قربانی رفتار متجاوزانه و خشنِ متفقین و یهودیان معرفی می‌کردند و این‌گونه می‌کوشیدند تا نیات واقعی و ایدئولوژیک خود را پنهان کنند و جنگ، خشونت و سرکوبِ غیرنظامیانِ بی‌گناه را توجیه کنند.
کاریکاتوری که هم‌زمان یهودی‌ها را به کمونیست بودن و سرمایه‌داری متهم می‌کند
کاریکاتوری که هم‌زمان یهودی‌ها را به کمونیست بودن و سرمایه‌داری متهم می‌کند
پوستری ضد یهودی که آن‌ها را به تمسخر آلمانی‌ها متهم می‌کند
پوستری ضد یهودی که آن‌ها را به تمسخر آلمانی‌ها متهم می‌کند
نازی‌ها برای اخفای اهداف سیاسی خود و اغفال مردم آلمان و افکار عمومی جهان، مدام از پروپاگاندا استفاده می‌کردند.
نازی‌ها برای اخفای اهداف سیاسی خود و اغفال مردم آلمان و افکار عمومی جهان، مدام از پروپاگاندا استفاده می‌کردند.
مقاله‌ای ضد رومایی با عنوان «چگونه با طاعون کولی مبارزه کنیم»
مقاله‌ای ضد رومایی با عنوان «چگونه با طاعون کولی مبارزه کنیم»

«یوزف گوبلس» وزیر پروپاگاند رژیم نازی اعتقاد داشت که دروغ هر چقدر بزرگ‌تر باشد باورکردنی‌تر است. دروغ، نفرت پراکنی و شستشوی مغزی هواداران ارکان اصلی حزب نازی در دهه بیست میلادی و حکومت نازی از سال ۱۹۳۳ تا زمان سقوط آن در سال ۱۹۴۵ بودند. نازی‌ها با استفاده از تکنولوژی مدرن و پیشرفته‌ترین ابزار هنری و تبلیغات در آن زمان، از جمله رادیو، پوستر و فیلم توانستند از حزبی کوچک و افراطی به بزرگ‌ترین حزب آلمان تبدیل شوند و حکومت را در دست بگیرند. «ایران‌وایر» در بخش دیگری از پروژه سرداری که با همکاری موزه هولوکاست آمریکا منتشر می‌شود، به نقش تبلیغات در به قدرت رسیدن هیتلر و رژیم او و کشتار میلیون‌ها انسان از جمله شش میلیون یهودی می‌پردازد.

***

نازی‌ها برای اخفای اهداف سیاسی خود و اغفال مردم آلمان و افکار عمومی جهان، مدام از پروپاگاندا استفاده می‌کردند. آنها آلمان را قربانی رفتار متجاوزانه و خشنِ متفقین و یهودیان معرفی می‌کردند و این‌گونه می‌کوشیدند تا نیات واقعی و ایدئولوژیک خود را پنهان کنند و جنگ، خشونت و سرکوبِ غیرنظامیانِ بی‌گناه را توجیه کنند.

 

نکاتِ کلیدی

 ۱) «هیتلر» و رهبران نازی عملیات حمله‌‌ به یک ایستگاه رادیویی در مرز آلمان و لهستان را سازماندهی کردند، به دروغ لهستانی‌ها را به انجام آن متهم کردند و این‌گونه اشغال لهستان را توجیه کردند.

۲) رهبران آلمان نازی، برای منحرف کردن افکار عمومی و مقابله با انتقادها از تدابیر و تصمیمات‌شان، متفقین و «یهودیان» را به نشر اکاذیبِ بدخواهانه و پخشِ «روایت‌های ظالمانه» متهم می‌کردند.

۳) پروپاگاندیست‌های رژیم نازی سیاستِ نسل‌کشیِ یهودیان اروپا را مخفی می‌کردند و مدعی می‌شدند که یهودیان در مناطق دیگری «اسکان مجدد» یافته‌اند.

 

«عقل سلیم قادر به درک این واقعیت نبود که قتل‌عام ده‌ها و صدها هزار یهودی ممکن است.»

– «اسحاق زوکِرمان»، از رهبران جریان مقاومت یهودیان در شهر ورشو

دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها نقش مهمی در جلب توجه و اغنای اکثریتِ جامعه‌ آلمان که از «آدولف هیتلر» حمایت نکرده بود، ایفا کرد. نازی‌ها به‌لطف پروپاگاندا سیاست‌های نژاد‌پرستانه‌ خود را که مستلزم رضایت، حمایت یا مشارکت بخش وسیعی از مردم بود، پیش بردند.

به‌رهبری «یوزف گوبلس»، پروپاگاندای رژیم نازی، با استفاده از اهرم ترس و وحشت، مخالفان را به سکوت واداشت و مردم آلمان و جهان را فریب داد. پروپاگاندیست‌های نازی اتحادِ ملی و آینده‌ای آرمان‌شهری را نوید می‌دادند که میلیون‌ها آلمانی رویایش را می‌دیدند. آنها همچنین ساز و کار تبلیغاتی گسترده‌ای را سامان دادند که عملاً سرکوب یهودیان و سایر اقلیت‌ها را، که از دیدگاه نازی‌ها جایی در «جامعه‌ ملی» نداشتند، تسهیل کرد.  

 

پروپاگاندا، سیاست خارجی، و توطئه برای جنگ

پس از به‌قدرت رسیدن نازی‌ها در اوایل سال ۱۹۳۳، تقویت و تجدید تسلیحاتی ارتش به یکی از سیاست‌های کلان آلمان تبدیل شد؛ همان سیاستی که در دولتِ دموکراتیک «وایمار» نیز به اجرا گذاشته شده بود. رهبران آلمان امیدوار بودند که بدون آن‌که فرانسه، بریتانیای کبیر یا کشورهای هم‌مرز، مثل لهستان و چکسلواکی، متوجه شوند و در اقدامی نظامی و پیشگیرانه وارد عمل شوند، به هدف خود دست یابند. آنها همچنین نمی‌خواستند که آلمانی‌هایی را که نگران بروز جنگ دیگری در اروپا بودند، بترسانند؛ شبح جنگ جهانی اول و مرگ ۲ میلیون سرباز آلمانی، همچنان، فکر و ذهن بسیاری را تسخیر کرده بود.

در طول دهه‌ ۳۰ میلادی، تصویری که «هیتلر» از آلمان به‌دست می‌داد، تصویر یک قربانی بود؛ کشوری که در اسارت زنجیره‌های «پیمان ورسای» جنگ جهانی اول گرفتار آمده است و دیگر حق تعیین سرنوشت خود را ندارد.

 

دروغ، ماده اولیه پروپاگاندای رژیم نازی
پوستر پروپاگاندا آلمان نازی در سال ۱۹۴۵
در این پوستر که در سال ۱۹۴۵ منتشر شده، یک خانواده آلمانی به تصویر کشیده شده که ظاهراً در محاصره‌ی دشمن قرار دارند. در شرح پوستر نیز آمده است: «فرانکفورت خط مقدم جبهه خواهد بود!» «هیتلر» گفته بود که به هر قیمتی که شده، باید از پیشروی نیروهای متفقین و سقوط «فرانکفورت» جلوگیری شود. در ماه‌های پایانی جنگ، دستگاه پروپاگاندای رژیم نازی می‌کوشید مردم را برای آخرین دفاع از کشور بسیج کند.
منبع: «مؤسسه تاریخ شهر فرانکفورت»

 

در طول تاریخ، پروپاگاندیست‌های دوران جنگ همواره استفاده از خشونت را از منظری اخلاقی توجیه‌پذیر، قابل دفاع و لازم‌الاجرا دانسته‌اند؛ چرا که در غیر این صورت، به باور آنها، روحیه‌ی مردم و اعتمادشان به حکومت و نیروهای نظامی از بین خواهد رفت. در دوران جنگ جهانی دوم، پروپاگاندیست‌های نازی نیز کوشیدند رفتار خشونت‌آمیزِ نیروهای نظامی در مناطق تحت اشغال را دفاع از خود، و در نتیجه لازم دانسته و توجیه کنند. آنها آلمان را قربانی یا قربانیِ بالقوه تهاجم خارجی‌ها معرفی می‌کردند؛ ملتی صلح‌دوست که برای دفاع از خود و دفاع از تمدن اروپایی در برابر کمونیسم، چاره‌ای جز اسلحه نداشته است.

اهداف جنگ که همواره در برهه‌های مختلفی از خصومت و دشمنی اعلام می‌شد نیاتِ اصلی نازی‌ها یعنی کشورگشایی و مبارزه‌ی نژادی را پنهان می‌کرد؛ پروپاگاندایی فریبکارانه که به‌منظور گمراه کردن و اغفال مردم آلمان، و نیز در سرزمین‌های تحت اشغال و کشورهای بی‌طرف به‌کار می‌رفت.

 

آماده‌سازی افکار عمومی برای جنگ

 در تابستان سال ۱۹۳۹، در حالی که «آدولف هیتلر» و یارانش نقشه‌ حمله به لهستان را نهایی می‌کردند، فضای متشنج و ترسناکی در آلمان حاکم بود؛ هرچند گسترش ناگهانی مرزها و الحاق اتریش و چکسلواکی به خاک کشور، آن هم بدون شلیک یک گلوله، به آلمانی‌ها جرأت و جسارت بخشیده بود، اما منجر به این نشده بود که (برخلاف نسلِ ۱۹۱۴) به خیابان‌ها ریخته و خواهان جنگ شوند. 

پیش از آن‌که آلمان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کند، رژیم نازی کارزار تبلیغاتی-رسانه‌‌ایِ گسترده‌ای را سامان داد تا حمایت افکار عمومی را که در آن دوره چندان علاقه‌ای به جنگ نشان نمی‌داد، جلب کند. مطبوعات آلمان به دنبال مشروعیت بخشیدن به تصمیم نازی‌ها برای حمله به لهستان بودند، و این اقدام را تصمیمی دفاعی می‌دانستند که در واکنش به «جنایات لهستانی‌ها» یعنی اعمال خشونت و برخورد تبعیض‌آمیزِ واقعی یا ساختگی لهستانی‌ها علیه اقلیت‌های آلمانی‌زبان این کشور، صورت خواهد گرفت. مطبوعات روحیه‌ «جنگ‌پرستی» و «شوونیسم» لهستانی‌‌ها را باعث تاسف می‌دانستند و به بریتانیایی‌ها نیز می‌تاختند که با وعده‌ دفاع از لهستان در برابر آلمان، آتش جنگ را تندتر می‌کنند.

رژيم نازی تا آنجا پیش رفت که حمله‌‌ای ساختگی را در مرز آلمان با لهستان ساماندهی، و لهستان را به تشدید تنش‌ متهم کرد. در ۳۱ اوت سال ۱۹۳۹، تعدادی از نیروهای «اس‌اس» لباس‌های نظامیان لهستانی را به تن کردند و به یک ایستگاه رادیویی آلمانی در «گلایویتس» «حمله» کردند. فردای آن روز، «هیتلر» خطاب به ملت آلمان و جهان اعلام کرد که در واکنش به «تهاجمات» لهستانی‌ها تصمیم گرفته است نیروهای خود را وارد خاک این کشور کند. «دفتر امور مطبوعاتی حزب نازی» مطبوعات را از استفاده از کلمه‌ جنگ منع کرد. آنها نیز گزارش کردند که نیروهای آلمان در مقابله با حملات لهستانی‌ها وارد عمل شدند، و این‌گونه آلمان را قربانی و نه مهاجم معرفی کردند. پیامد این اقدام نیز این بود که عملاً مسئولیت اعلان جنگ به گردن بریتانیا و فرانسه افتاد.

جنگ که شروع شد، دستگاه پروپاگاندای آلمان نازی داستان‌های جدیدی از «جنایات لهستانی‌ها» را بهانه کرد و کوشید افکار عمومی در آلمان و در خارج از کشور را تحت نفودِ خود قرار دهد. خشونت علیه آلمانی‌تباران در شهرهای مختلف لهستان، از جمله در «بیدگوشچ»، دستمایه‌ این روایات شدند؛ چرا که در میان هیاهوی اشغال کشور و غیرنظامیان و نظامیان لهستانی بین ۵ تا ۶ هزار تن از آلمانی‌تباران را که به زعم آن‌ها ستون‌ پنجم و خائن و جاسوس و نازی، و تک‌تیرانداز تلقی می‌شدند، به قتل رساندند. دستگاه پروپاگاندای نازی این رقم را ۵۸ هزار تن اعلام کرد و کوشید با تشویش اذهان عمومی،‌ تصمیم ارتش آلمان به کشتار غیرنظامیان را «توجیه‌» کند.

 

دروغ، ماده اولیه پروپاگاندای رژیم نازی
پوستر نمایشگاه یهودی‌ستیزِ «یهودی ابدی»
پوستری از نمایشگاه یهودی ستیز «Der ewige Jude» («یهودی ابدی») که یهودیان را مارکسیست، رباخوار و برده‌دار معرفی می‌کند. مونیخ، آلمان، ۸ نوامبر ۱۹۳۷.
دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها فیلمی نیز با همین عنوان تولید کرده است.
منبع: «مؤسسه تاریخ معاصر و کتابخانه وی‌ینر»

 

دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها موفق شد، برخی از آلمانی‌ها را قانع کند که حمله به لهستان و سیاست‌های دوران اشغال درست و به‌جا بوده‌اند. در ذهن خیلی‌های دیگر نیز احساسات ضد لهستانی که از پیشینه‌‌ای قدیمی برخوردار بود، تقویت شد. در نامه‌هایی که از سربازان آلمانیِ مستقر در لهستانِ اشغالی به‌جا مانده، حمایت از مداخله‌ نظامی برای دفاع از آلمانی‌تباران مشهود است؛ برخی از حسِ نفرت و اکراه خود نسبت به لهستانی‌های «جنایتکار» و «مادونِ انسان» نوشته‌اند و عده‌ای نیز از انزجار از یهودیانِ ساکن لهستان می‌گویند و آنها را با تصاویر ضد یهودی که در نمایشگاه و همچنین در فیلم «یهودی ابدی» به نمایش درآمده بود، مقایسه می‌کنند.

در دوران جنگ، فیلم‌های خبری در دستگاه پروپاگاندای «گوبلس»، از جایگاهی کلیدی برخوردار شدند که می‌کوشید افکار عمومی جامعه را تحریف کند و شکل دهد. رژیم نازی، با شروع جنگ، و به‌منظور اعمال کنترل بیشتر بر فیلم‌های خبری، تمام شرکت‌های تولید‌کننده‌ این برنامه‌ها را در یک شرکت، و تحت عنوان «برنامه‌ی هفتگی آلمان» (the Deutsche Wochenschau)، ادغام کردند. «گوبلس» شخصاً در تولید این برنامه، حتی در تدوین تصاویر و تنظیم متون، نقش بسیار فعالی ایفا می‌کرد. عکاس‌های حرفه‌ای، هر هفته، بین ۱۲ تا ۱۸ ساعت فیلم را از طریق پست و به منظور تدوین و تولید برنامه‌ای ۲۰ تا ۴۰ دقیقه‌ای، به برلین می‌فرستادند. مرکز تولیدات در طول زمان بر سرعت کار خود افزود و تعداد کپی‌های هر قسمت از برنامه را از ۴۰۰ به ۲ هزار کپی افزایش داد که همگی به دست‌کم ۱۰ زبان از جمله سوئدی و مجاری ترجمه می‌شدند. علاوه بر این، کامیون‌های ویژه‌‌‌ای نیز برای حمل و پخش این برنامه در مناطق روستایی آلمان در نظر گرفته شدند.

 

پروپاگاندای فریب

 در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹، نیروهای آلمان به لهستان حمله کردند. جنگی که رژیم نازی به‌راه انداخت، فجایع انسانی غیر قابل تصوری را به‌همراه داشت. در تابستان سال ۱۹۴۱، وقتی که آلمان به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، سیاست‌های یهودی‌ستیز نازی‌ها چرخشی ناگهانی داشت و وارد مرحله‌ نسل‌کشی شد.

تصمیم به نابودی یهودیان اروپا در جریان کنفرانس «وانزی» در بیستم ژانویه ۱۹۴۲، و در حضور رهبران عالی‌رتبه حزب نازی، افسران «اس‌اس» و مقامات حکومتی که ماموریت به‌اجرا گذاشتن «را‌ه‌حل نهایی مساله‌ یهودیان» در کل اروپا را به عهده داشتند، اعلام شد. بعد از این کنفرانس، آلمان نازی طرح نسل‌کشی را در تمام اروپا به اجرا گذاشت، و یهودیان را از سراسر قاره جمع‌آوری کرده و به «آشویتس‌برکنائو»، «تربلینکا» و سایر اردوگاه‌های مرگ در لهستان اشغالی ارسال کرد.

رهبران نازی تلاش کردند که با فریب و دروغ، نیات جنایتکارانه‌ خود را با هدف نسل‌کشی یهودیان از چشم مردم آلمان، قربانیان و جامعه جهانی مخفی نگه‌دارند. اما آلمانی‌ها تا چه حد از سرکوب و قتل‌عام یهودیان باخبر بودند؟ علی‌رغم اخبار و مقالات و بیانیه‌های عمومی در مورد حذف «یهودیان»، نازی‌ها با استفاده از پروپاگاندای فریب، جزییات «راه‌حل نهایی» را پنهان کردند. مطبوعاتِ تحت کنترل هم این امکان را به مردم آلمان ندادند که اظهاراتِ رهبران متفقین و شوروی را که جنایات آلمان را محکوم می‌کردند، بخوانند.

بخش دیگری از پروپاگاندای فریب نازی‌ها تولید و جعل اخبار مثبت بود. در یکی از جزوه‌هایی که در سال ۱۹۴۱ منتشر شد و بارها به‌طور گسترده بازنشر شد، آمده است که در لهستان اشغالی، مقامات آلمان برای یهودیان ایجاد شغل کرده‌اند، بیمارستان‌هایی تمیز ساخته‌اند، و نوانخانه‌هایی درست کرده‌اند که در آن یهودیان روزنامه‌های خود را می‌خوانند، و در کلاس‌های آموزشی و کاریابی نیز شرکت می‌کنند. همزمان، پوسترهای تبلیغاتی و مقالات خبری، مرتب، به آلمانی‌ها یادآوری می‌کردند که این متفقین بودند که در جریان جنگ جهانی اول، داستان‌های دروغین زیادی را درباره جنایات آلمانی‌ها تبلیغ و ترویج کرده بودند، از جمله این‌که آلمانی‌ها دست کودکان بلژیکی را قطع کرده بودند. 

نازی‌ها همچنین نیات جنایتکارانه خود را از چشم بسیاری از قربانیان نسل‌کشی مخفی کردند. قبل و بعد از قتل‌عام، آنها با استفاده از ادبیات دروغین و تعبیرهای فریبنده می‌کوشیدند انتقال یهودیان را به گتو‌ها و اردوگاه‌های کار موقت، و از آنجا به اتاق‌های گاز در «آشویتس» و سایر اردوگاه‌های مرگ، توضیح دهند و توجیه کنند. مقامات آلمان واژه‌ «تخلیه»، را که بارِ معنایی خنثی داشت، بر روی پاسپورت یهودیانی که از آلمان و اتریش به گتوی «نمونه ترزینشتات» در نزدیکی شهر پراگ، یا به گتوهای دیگر در مناطق شرقی اروپا منتقل می‌شدند، مهر می‌زدند. در سازوکار اداریِ آلمان، ارسال یهودیان از گتوها به اردوگاه‌های مرگ «اسکان مجدد» نامیده می‌شد؛ اسکانی که پیامدش معمولاً مرگ بود.

 

پروپاگاندای نازی‌ها درباره گتوها

دروغ، ماده اولیه پروپاگاندای رژیم نازی
پوستر یهودی‌ستیزی که در ماه مارس سال ۱۹۴۱ در لهستان اشغالی منتشر شد
در شرح زیرِ متن این پوستر یهودی‌ستیز که در ماه مارس سال ۱۹۴۱ در لهستان اشغالی منتشر شده، آمده است: «یهودی‌ها مثل شپش هستند، موجب شیوع تیفوس می‌شوند.» هدف از این پوستر تقویت و تشدید حس ترس و وحشت از یهودیان در میان لهستانی‌های مسیحی بود. 
منبع: موزه‌ «اوکریگوف و ژشوف» / موزه‌ تاریخ شهر «ژشوف»

 

یکی از موضوعاتی که مدام در پروپاگانداهای یهودی‌ستیز نازی‌ها مطرح می‌شد، نقش یهودی‌ها در شیوع بیماری‌های مختلف بود.

مقامات آلمان به‌ منظور جلوگیری از ورود غیر یهودیان به گتوها و کشف و درک شرایط زندگی یهودیان، در برابر درهای ورودی این مراکز، تابلوهای قرنطینه نصب کرده بودند که از خطر ابتلا به بیماری‌های مسری حکایت داشت. از آن جایی که وضعیت و امکانات بهداشتی در گتوها ناکافی بود، و آب آشامیدنی و مواد غذایی نیز آن‌گونه جیره‌بندی شده بود که یهودیان از شدت گرسنگی جان می‌باختند، عملاً این هشدارهای پیشگویانه واقعیت یافت، و تیفوس و سایر بیماری‌های عفونی جان بسیاری از ساکنان گتوها را گرفت. نازی‌ها هم از شیوع این بیماری‌های همه‌گیر که به دلیل رفتار خودشان در گتوها شیوه یافته بود، سوءاستفاده می‌کردند و در پروپاگانداهای خود دلیل جدا کردن یهودیان «کثیف» را از کل جامعه توجیه می‌کردند.

 

«ترزینشتات»: نمونه‌ای از پروپاگاندای دروغین

یکی از پلیدترین پروژه‌های تبلیغاتی نازی‌ها، به منظور فریفتن مردم، طرح تأسیس اردوگاه و گتوی یهودیان در شهر «ترزین»، در منطقه «بوهمیا» در جمهوری چک کنونی است، که در نوامبر سال ۱۹۴۱ راه‌اندازی شد. «ترزینشتات» نام آلمانی این مجموعه بود که شامل یک گتو برای یهودیان سالخورده و شناخته‌شده‌ای بود که از آلمان و اتریش و مناطق اشغالی در چکسلواکی به آنجا منتقل شده بودند، و یک اردوگاه موقت را نیز در برمی‌گرفت که به یهودیان چک ساکنِ «تحت‌الحمایه بوهمیا و موراویا» (دولتی که تحت سلطه آلمانی‌ها بود)‌ اختصاص داشت.

نازی‌ها پیش‌بینی می‌کردند که برخی از آلمانی‌ها روایت رسمی انتقال یهودیان به مناطق شرقی را (که گفته می‌شد برای انجام کار است) باور نخواهند کرد؛ زیرا سالخوردگان و کهنه‌سربازان و برخی از شناخته‌شده‌ترین موسیقی‌دانان و هنرمندان نیز در جمع این افراد بودند. همین بود که در تبلیغاتِ شوم خود اعلام کردند که در «ترزینشتات» منطقه‌ مسکونی‌ای را برای یهودیانِ سالخورده و معلولِ آلمانی و اتریشی در نظر گرفته‌اند تا آنها بتوانند دوران «بازنشستگی» خود را در صلح و آرامش سپری کنند. نازی‌ها این روایت دروغین را به منظور مصرف داخلی در آلمان و در سایر کشورهای تحت اشغال که به «رایش آلمان کبیر» معروف شده بود، تبلیغ و ترویج می‌کردند. واقعیت اما این است که آنها از این گتو به‌عنوان یک اردوگاه موقت برای انتقال یهودیان به سایر گتوها و اردوگاه‌های مرگ در لهستان اشغالی، در کشورهای بالتیک و در بلاروس استفاده کردند.

 

دروغ، ماده اولیه پروپاگاندای رژیم نازی
کودکان یهودی در گتوی «ترزینشتات»
عکسی از کودکان یهودی در گتوی «ترزینشتات» که در جریان بازدید کمیته‌ بین‌المللی صلیب سرخ، گرفته شده است. مقامات نازی پیش از بازدید نمایندگان صلیب سرخ، گتو را «زیباسازی» کرده‌اند با این هدف که بازدیدکنندگان را فریب دهند. چکسلواکی، ۲۳ ژوئن ۱۹۴۴.
منبع: کمیته‌ بین‌المللی صلیب سرخ

 

در سال ۱۹۴۴ در نتیجه فشارهای کمیته‌ بین‌المللی صلیب سرخ و‌ کمیته صلیب سرخ دانمارک در پی انتقال حدود ۴۰۰ یهودی دانمارکی در پاییز سال ۱۹۴۳ به اردوگاه «ترزینشتات»، مقامات «اس‌اس» اجازه‌ دادند تا نمایندگان کمیته‌ بین‌المللی صلیب سرخ از این مکان بازدید کنند. در آن زمان، خبر قتل‌عام یهودیان در مطبوعات جهان بازتاب یافته بود و وضعیت آلمان در جنگ نیز روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شد. مقامات «اس‌اس» پیش از بازدید صلیب سرخ بر تعداد کاروان‌های انتقال یهودیان به اردوگاه‌های دیگر افزودند و همزمان زندانیان باقی‌مانده را به کار گرفتند تا طرح «زیباسازی» گتو را به اجرا گذاشته، و خانه‌ها و منازل مسکونی یهودیان را رنگ و بازسازی کنند. مقامات «اس‌اس» چند رویداد فرهنگی را نیز همزمان با بازدید نمایندگان صلیب سرخ برنامه‌ریزی کردند. اما بعد از آن‌که بازدید به پایان رسید، ارسال یهودیان از گتوی «ترزینشتات»، بار دیگر از سر گرفته شد و تا پایان اکتبر سال ۱۹۴۴ ادامه یافت. نازی‌ها در مجموع، حدود ۹۰ هزار یهودی آلمانی، اتریشی، چکی، اسلواکیایی، هلندی، و مجار را از این گتو به اردوگاه‌های مرگ در «شرق» ارسال کردند. فقط چند صد تن از این اردوگاه‌ها زنده بیرون آمدند. بیش از ۳۰ هزار زندانی دیگر نیز در «ترزینشتات» و از گرسنگی و بیماری جان باختند.

 

در سال ۱۹۴۲، «هانا» مدتی را در گتوی «ترزینشتات» به‌سر برد و به‌عنوان پرستار در آنجا کار کرد. ساکنان «ترزینشتات» علی‌رغم بیماری و فقر، برنامه‌ موسیقی و اپرا، و شب‌های بحث و شعرخوانی برگزار می‌کردند. «هانا» را در سال ۱۹۴۴، به «آشویتس» منتقل می‌کنند. یک ماه بعد، به «ساکیش»، یکی از اردوگاه‌های «گروس‌روزن»، فرستاده می‌شود. «هانا» در این اردوگاه کار اجباری به ساخت قطعات هواپیما گمارده می‌شود و تا ماه مه سال ۱۹۴۵ که سرانجام آزاد می‌شود، در آنجا کار می‌کند.

منبع: مجموعه‌ موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده‌ آمریکا

 

بازدید صلیب سرخ از «ترزینشتات»

در سال ۱۹۴۴، بیشتر جامعه‌ جهانی دیگر از وجود اردوگاه‌های کار اجباری آگاه بود و می‌دانست که آلمان‌ نازی و نیروهای محور متحدین در این مراکز با زندانیان به خشونت رفتار می‌کنند،‌ اما جزیيات دقیق شرایط زندگی و آنچه واقعاً در حال رخ دادن بود، هنوز نامشخص بود.

در سال ۱۹۴۴ مقامات صلیب سرخ دانمارک، با توجه به گزارش‌های هشداردهنده‌ای که در مورد شرایط زندگی یهودیان تحت حکومت نازی‌ها دست‌به‌دست می‌شد، نگران ۴۰۰ یهودی دانمارکی بودند که در پاییز سال ۱۹۴۳ به «ترزینشتات» فرستاده شده بودند. آنها از کمیته بین‌المللی صلیب سرخ که مقر اصلی‌ آن در سوئيس است، می‌خواهند درباره شرایط زندگی در این گتو تحقیق کند. مقامات آلمان، با تأخیر فراوان، در ماه ژوئن سال ۱۹۴۴ موافقت می‌کنند که صلیب سرخ از گتو و اردوگاه «ترزینشتات» بازدید کند.

صلیب سرخ اطلاعات جمع‌آوری شده در جریان این تحقیقات را در سطح جهان پخش می‌کند و روزنامه‌های آمریکایی و غیره نیز بخش‌هایی از آن را منتشر می‌کنند. 

 

فیلم پروپاگاندا: دوربین‌ها در «ترزینشتات»

در ماه دسامبر ۱۹۴۳،‌ مقامات «اس‌اس» در «دفتر امور مهاجرت یهودیان» در پراگ (نهاد وابسته به «اداره اصلی امنیت رایش») تصمیم می‌گیرد که درباره اردوگاه «ترزینشتات» فیلمی بسازد. بخش اعظمی از فیلمبرداری در طول تابستان و بعد از بازدید کمیته‌ صلیب سرخ صورت می‌گیرد. در این فیلم، زندانیان به کنسرت موسیقی می‌روند، فوتبال بازی می‌کنند، در حیاط خانه‌‌ی‌شان باغبانی می‌کنند، یا در اطراف منازل مسکونی‌شان در فضای باز و زیر آفتاب استراحت می‌کنند. افسران «اس‌اس» آنها را مجبور می‌کنند که به‌عنوان نویسنده، هنرپیشه، طراح صحنه، تدوین‌گر، و آهنگساز در ساخت این فیلم نقش ایفا کنند. کودکان در ازای دریافت مواد غذایی، از جمله شیر و شیرینی که معمولاً گیرشان نمی‌آمد، در این فیلم حضور می‌یابند.

 

«ترزینشتات»

در واکنش به افزایش نگرانی‌های جهانی نسبت به جنایات نازی‌ها، رژیم آلمان نازی تصمیم می‌گیرد که به کمیته صلیب سرخ اجازه دهد از گتوی «ترزینشتات» در چکسلواکی بازدید کند. نازی‌ها تدابیر ویژه‌ای را برای طبیعی جلوه دادنِ شرایط زندگی در گتو در نظر می‌گیرند. در این ویدئو که بخشی از یک فیلم تبلیغاتی نازی‌ها است و پس از بازدید مقامات صلیب سرخ از «ترزینشتات» تهیه شده، ارکستری در حال اجرای موسیقی دیده می‌شود.

منبع: آرشیو فدرال آلمان، آرشیو فیلم

 

دقیقاً معلوم نیست که هدفِ مقامات «اداره اصلی امنیت رایش» از ساخت این فیلم چه بوده است؛ شاید برای مصرف بین‌المللی بوده، چرا که در سال ۱۹۴۴ این احتمال وجود داشت که مخاطبان آلمانی با دیدن این فیلم از خود بپرسند چرا ساکنان گتو زندگی بهتر و مرفه‌تری از آنها در دوران جنگ دارند. در نهایت، مقامات «اس‌اس» ساخت این فیلم را در ماه مارس سال ۱۹۴۵ تمام کردند، اما هرگز آن را به نمایش نگذاشتند. نسخه‌ نهایی این فیلم نیز در جریان جنگ جهانی دوم از بین رفت.  

رژیم نازی، در واقع، از بی‌میلی و بی‌علاقگی مردم عادی برای درک ابعادِ این جنایات سود جست و مردم آلمان و جهان را فریب داد. شایان ذکر است که وقتی که رهبران جریان مقاومت یهودیان سعی کردند، ساکنان گتو را نسبت به اهداف و نیات نازی‌ها آگاه کنند و به آنها هشدار بدهند، حتی افرادی که در مورد اردوگاه‌های مرگ نیز خبرهایی شنیده بودند، حاضر نبودند واقعیت را باور کنند. «اسحاق زوکِرمان»، یکی از رهبران جریان مقاومت یهودیان در ورشو، می‌گوید: «عقل سلیم قادر به درک این واقعیت نبود که قتل‌عام ده‌ها و صدها هزار یهودی ممکن است.»

 

پروپاگاندا تا پایان تلخ

 پیروزی شوروی در جریان دفاع از مسکو در ششم دسامبر سال ۱۹۴۱، و اعلان جنگ آلمان به ایالات متحده‌ آمریکا در یازدهم دسامبر همان سال از این حکایت داشت که رویارویی نظامی بلندمدتی در انتظار است. پس از شکست فاجعه‌بار آلمان در فوریه ۱۹۴۳ در استالینگراد، دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها با چالشی به مراتب بزرگ‌تر برای جلب حمایت مردمی و توجیه ادامه جنگ روبرو شد. بسیاری از آلمانی‌ها دیگر نمی‌توانستند اخبار رسمی را با واقعیات جنگ تطبیق بدهند، و بسیاری به اخبار رادیوهای خارجی روی آوردند. در سالن‌‌های سینما‌ نیز تماشاگران شروع کردند به مخالفت با فیلم‌های خبری که آشکارا پروپاگاندای رژیم بود؛ امری که «گوبلس» را بر آن داشت تا به صاحبان سینما دستور دهد که درِ سالن‌ها را قبل از پخش برنامه‌ی خبری هفتگی قفل کنند و تماشاگران را مجبور به ماندن در سالن و تماشای آن کنند و در غیر این صورت، آنها حق دیدن فیلم داستانی اکران شده را نداشتند.

پروپاگاندیست‌های نازی، تا روزهای پایانی جنگ، کوشیدند افکار عمومی را بر عواقب احتمالی شکست متمرکز کنند. وزارت پروپاگاندا، به‌ویژه، کوشید از برملا شدن طرح «هنری مورگنتا»، وزیر خزانه‌داری دولت «روزولت» که درباره اقتصاد آلمانِ پس از جنگ بود و در سال ۱۹۴۴ تهیه شده بود، بهره‌برداری کند. «مورگنتا» در نظر داشت صنایعِ سنگین آلمان را به‌کلی نابود کند و اقتصاد این کشور را به صنایع کشاورزی محدود کند. دستگاه پروپاگاندای نازی‌ها با انتشار روایت‌هایی از این دست در حالی که نیروهای متفقین وارد خاک آلمان شده بودند، کوشید و تا حدی هم موفق شد که ترس از تسلیم را در سطح جامعه تشدید و تعصبات مردم را تحریک و تشویق کند و آنها را به مقاومت و مقابله با دشمن وادارد. 

 

نویسندگان: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا، واشنگتن.

 

 

ثبت نظر

اخبار

قضاوت داور ژاپنی در لیگ قهرمانان آسیا؛ آیا نوبت نمایندگان ایران هم...

۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
خواندن در ۲ دقیقه
قضاوت داور ژاپنی در لیگ قهرمانان آسیا؛ آیا نوبت نمایندگان ایران هم می‌رسد؟