close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

امید معماریان: درس‌هایی از هولوکاست برای ایرانیان

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
امید معماریان
خواندن در ۵ دقیقه
امید معماریان: درس‌هایی از هولوکاست برای ایرانیان
معماریان می‌گوید: به یاد دارم که چگونه در مدارس ایران، دانش‌آموزانی که وارد بسیج شده بودند از امتیازاتی مثل حضور در کلاس‌های آموزش‌ نظامی که از مقطعِ راهنمایی آغاز می‌شد، بهره‌مند می‌شدند.
معماریان می‌گوید: به یاد دارم که چگونه در مدارس ایران، دانش‌آموزانی که وارد بسیج شده بودند از امتیازاتی مثل حضور در کلاس‌های آموزش‌ نظامی که از مقطعِ راهنمایی آغاز می‌شد، بهره‌مند می‌شدند.
در دوران جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، بسیاری از همین کودکان، داوطلبانه، راهی میدانِ جنگ شدند. بسیاری از آن‌ها ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر نداشتند که در جنگ کشته شدند.
در دوران جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، بسیاری از همین کودکان، داوطلبانه، راهی میدانِ جنگ شدند. بسیاری از آن‌ها ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر نداشتند که در جنگ کشته شدند.
دیگرسازی یک تجربه زنده است؛ طرز فکری است که منشأ رنج‌های بسیاری در جهان بوده و است. آن‌هایی که دیگرسازی می‌کنند، مستقیماً با اعمال تبعیض و خشونت مرتبط هستند، همان شیوه‌ی نازی‌ها را تکرار و بر گروه‌های دیگر تحمیل می‌کنند.
دیگرسازی یک تجربه زنده است؛ طرز فکری است که منشأ رنج‌های بسیاری در جهان بوده و است. آن‌هایی که دیگرسازی می‌کنند، مستقیماً با اعمال تبعیض و خشونت مرتبط هستند، همان شیوه‌ی نازی‌ها را تکرار و بر گروه‌های دیگر تحمیل می‌کنند.

 

درست است که هر ملت تاریخِ خاصِ خود را دارد، اما مردمِ جوامع مختلف چه‌بسا از فلسفه، فکر و سرمشق‌هایی مشابه الهام بگیرند و رفتار کنند. به‌ همین دلیل است که غوطه‌ور شدن در تاریخ جهان می‌تواند برخی شباهت‌ها را در روند توسعه‌ جوامعِ مختلف آشکار کند؛ شباهت‌هایی که شاید هرگز به آن فکر نکرده‌ باشیم؛ اما می‌توانند به ما کمک کنند تا درک بهتری از شرایط زندگی مردمی به‌ دست آوریم که در زمانه و جغرافیای دیگری زیسته‌‌اند. شنیدنِ صحبت‌های «ویلیام ماینِکه» در مورد این‌که چگونه ایدئولوژی نازی در آلمانِ سال‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ مشروعیت یافت و این‌که این روند تا چه حد می‌تواند با آن‌هایی که همین حالا در قرن بیست‌ویکم در شرایطی مشابه زندگی می‌کنند، سخن بگوید، من را به یاد این شباهت‌ها انداخت. 

هولوکاست بی‌تردید از خوفناک‌ترین فجایع تاریخ اخیر ما است. اما نباید فراموش کنیم که شرایطی که منجر به وقوع آن شد مختصِ آلمان نیست و به همین دلیل است که مطالعه‌ ابعاد اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژیک و سیاسیِ آن دوران به ما کمک خواهد کرد تا مسائل و معضلاتِ امروزِ سایر جوامع را نیز بهتر درک کنیم.

برای من که در ایرانی به دنیا آمدم و بزرگ شدم که ایدئولوژی‌زده بود و رهبری‌اش به دست مردی بود که از قدرت و تسلطی مطلق بر تمام جنبه‌های زندگی مردم برخوردار بود، شباهت‌های ایرانِ پس از انقلاب و آلمانِ دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ کاملاً آشکار و نگران‌کننده است.

نمی‌خواهم تفاوت‌های سیاسی و تاریخیِ این دو جامعه‌ بسیار متفاوت را ناچیز قلمداد کنم و یا دو رژیم را نیز یکسان بدانم؛ بلکه می‌خواهم نشان دهم، آن‌گونه که جامعه‌ آلمان در آن دوران سازماندهی شد، آن‌گونه که ساختار اداری کشور از نظمی اقتدارگرا پیروی کرد، آن‌گونه که بخش‌هایی از جامعهْ این نظام را حمایت و تشویق کردند، همگی از شباهت‌هایی حکایت دارند که وقتی دقیق نگاه کنیم، به ما امکان می‌دهند تا موقعیتِ خود را بهتر درک کنیم.

سخنان دکتر «ماینِکه» درباره این‌که چگونه ایدئولوژی‌های نازی‌ها بر نسل جوان متمرکز شد، بسیار جذاب و شنیدنی بود. به یاد دارم که چگونه در مدارس ایران، دانش‌آموزانی که وارد بسیج شده بودند از امتیازاتی مثل حضور در کلاس‌های آموزش‌ نظامی که از مقطعِ راهنمایی آغاز می‌شد، بهره‌مند می‌شدند. آن‌ها، فارغ از این‌که شاگردانی ممتاز بودند یا نه، از جایگاه بهتر و قدرت بیشتری نسبت به دیگر دانش‌آموزان و حتی مقامات مدرسه برخوردار می‌شدند.

به یاد دارم که بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم، نه به دلایل ایدئولوژیک بلکه به‌ منظور استفاده از این امتیازات و نیز برای غلبه بر تنهایی و انزوا، عضو بسیج مدرسه می‌شدند و این البته یک روی ماجرا بود. مراسم و تعالیم مذهبی، و با گذشت زمان، نوع لباس‌هایی که می‌پوشیدند که باید با دیگر همشاگردی‌ها متفاوت می‌بود، ابعادی بامزه نیز به‌همراه داشت.

بعدها، در دوران جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، بسیاری از همین کودکان، داوطلبانه، راهی میدانِ جنگ شدند. بسیاری از آن‌ها ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر نداشتند که در جنگ کشته شدند.  

این نکته مرا متوجه یک بُعد دیگر از زندگی در دورانِ آلمان نازی کرد که دکتر «ماینکه» به آن اشاره کرد و به‌ نظرم به خصوص جالب آمد: «حزب نازی تنها یک حزب سیاسی نبود. نازی‌ها فقط به دنبال کسب قدرت و کنترل دستگاه سیاسی کشور نبودند؛ بلکه آن‌ها بر این باور بودند که نازیسم باید کنترل کامل جامعه آلمان را به‌ دست بگیرد و به این منظور، آن‌ها باید تمام جنبه‌های زندگی در جامعه را تحت نگرش خود قرار دهند.» 

این مشخصه را می‌توان در سایر نظام‌های اقتدارگرا نیز سراغ گرفت. به باور من، این خوفناک‌ترین بعد ماجرا است که برای من، به‌خصوص اهمیتی ویژه‌ دارد. وقتی حکومت تمام جنبه‌های زندگی را از زندگی خصوصی مردم گرفته تا هنر و فرهنگ و سرگرمی‌ و دانشگاه‌ و غیره، کنترل می‌کند، دیگر امکانی برای ایجاد تنوع و برقراری گفت‌وگو وجود ندارد. روایت‌های گوناگون و نگرش‌های متفاوت جایی برای رشد ندارند.

«دیگرسازیِ» گروه‌ها و اقلیت‌ها و مذاهب مختلف اولین پیامد چنین نظامی است. این نکته نیز می‌تواند به درک ما از این واقعیت کمک کند که دیگرسازی یهودیان در دوران آلمان نازی رویداد منحصر به فردی نبود که فقط در یک بازه‌ زمانی خاص در تاریخ رخ داده باشد؛ دیگرسازی یک تجربه زنده است؛ طرز فکری است که منشأ رنج‌های بسیاری در جهان بوده و است. آن‌هایی که دیگرسازی می‌کنند، مستقیماً با اعمال تبعیض و خشونت مرتبط هستند، همان شیوه‌ی نازی‌ها را تکرار و بر گروه‌های دیگر تحمیل می‌کنند.

وقتی به این ساختارهای قدرت و نیز نحوه‌ وقوع این «دیگرسازی» نگاه می‌کنیم، به نیاز فوری و اهمیتِ شناخت کاملِ شرایطی که به قتل‌عام ۶ میلیون نفر در اروپا انجامید، پی می‌بریم. بله، درست است که از آن زمان تاکنون، دیگر تراژدی انسانی در آن ابعاد رخ نداده است؛ اما همچنان در سراسر جهان، کسانی هستند که بر پایه‌ همان طرز فکری رفتار می‌کنند که به هولوکاست انجامید؛ گیریم در ابعاد و اشکالی بسیار متفاوت.

هرچه بیشتر بدانیم راحت‌تر می‌توانیم نشانه‌های هشداردهنده را تشخیص دهیم؛ به‌ویژه زمانی که می‌بینیم حکومت‌ها از قدرت خود استفاده می‌کنند تا ایدئولوژی را به قانون تبدیل کنند؛ ساختارها و نهادهایی ایجاد می‌کنند تا سیاست‌هایی تبعیض‌آمیز را عملی کنند؛ افرادی را آموزش می‌دهند تا آموزه‌های خود را بر عموم جامعه تحمیل کنند و از یاد نبریم که در هر جامعه‌ای می‌توان گروه‌هایی را یافت که از دیگران آسیب‌پذیرتر هستند.

همان‌طور که دکتر «ماینکه» می‌گوید: «وقتی که حکومتی قانون‌ تصویب می‌کند و حکم صادر می‌کند که برخی افراد کم‌ارزش‌تر از دیگران‌اند یا با آن‌ها فرق دارند، زمان آن رسیده که از خود بپرسیم، چه شد که این طور شد؟ از کی شروع شد؟ در طول تاریخ، نشانه‌هایی هشداردهنده وجود دارند که می‌توان به آن‌ها رجوع کرد. من وقتی اتفاقات تاریخ را مرور می‌کنم و به جهان امروز نگاه می‌کنم، به دنبال همین نشانه‌ها هستم؛ به دنبال آن کودکانی هستم که با گرایش‌ها و ویژگی‌هایی جهانشمول، از گذشته‌ آمده‌اند.»

ثبت نظر

صفحه‌های ویژه

آزاده پورزند: چالش‌های وکلای دادگستری که در شرایط سرکوب و در نبودِ...

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
خواندن در ۹ دقیقه
آزاده پورزند: چالش‌های وکلای دادگستری که در شرایط سرکوب و در نبودِ حکومت قانون کار می‌کنند