برنامهی «اتانازی» و «اکسیون T4»
هدف نازیها از اجرای برنامه «اتانازی» قتلعام افرادی بود که از ناتواناییهای جسمی و ذهنی رنج میبردند. از دیدگاه نازیها، این برنامه نژاد «آریایی» را از وجود افرادی پاکسازی میکرد که از منظر ژنتیک معیوب بوده و بار مالی سنگینی بر دوش جامعه گذاشتهاند.
نکات اصلی
۱- اصطلاح «اتانازی» به معنی «کشتن از سر ترحم» است. معمولاً به روندی برای پایان دادن به زندگی فردی اشاره دارد که از بیماری مزمن و لاعلاج رنج میبرد.
۲- اما از دیدگاه نازیها، «اتانازی» مستقیم یا غیرمستقیم به برنامهای مخفی برای قتلعام اشاره داشت.
۳- هدف از برنامهی «اتانازی» قتلعام نظاممند بیمارانی بود که از ناتوانیهای جسمی و ذهنی رنج میبردند و در مراکز درمانی آلمان و مناطق تحت اشغال نازیها بستری بودند.
برنامه قتلعام معلولان
برنامه «اتانازی» قتلعام نظاممند بیمارانی بود که از ناتوانیهای جسمی و ذهنی رنج میبردند و در مراکز درمانی آلمان بستری بودند. این برنامه حدوداً دو سال پیش از نسلکشی یهودیان اروپا (هولوکاست) به اجرا گذاشته شد و یکی از مجموعهتدابیر افراطی بود که نازیها تحت عنوان تدابیر «یوژنیک» (اصلاح نژاد) و با هدف بازسازی «تمامیت» نژادی ملت آلمان به اجرا گذاشتند. هدف از این برنامه حذف افرادی بود که نظریهپردازان «یوژنیک» و مدافعانش «لایق زندگی» نمیدانستند؛ افرادی که بهباور آنها، به دلیل ناتوانیهای حاد روانی، نوروفیزیولوژیک و جسمانی، بارِ مالی و وراثتیِ سنگینی را بر دوش جامعه و حکومت آلمان تحمیل کرده بودند.
برنامه «اتانازی» برای کودکان
در بهار و تابستان ۱۹۳۹، طرح قتلعام مخفیفانه کودکان معلول مطرح و به بحث گذاشته شد. «فیلیپ بوهلر»، رئیس دفتر هیتلر، و «کارل برانت»، پزشک شخصی هیتلر، مدیریت این طرح را بهعهده داشتند.
در ۱۸ اوت ۱۹۳۹، وزارت کشور رایش تحت فرمانی از تمام پزشکان، پرستاران، و ماماها خواست که نوزادان و کودکانِ زیر سه سالی را که دچار ناتواناییهای حاد ذهنی و جسمی هستند، شناسایی و گزارش کنند.
در ماه اکتبر ۱۹۳۹، مقامات بهداشتی کشور شروع به تشویق والدین این کودکان کردند تا فرزندان معلول خود را به کلینیکهای ویژهای که در سراسر آلمان و اتریش تأسیس شده بود، بفرستند؛ اما این کلینیکهای ویژه در واقع مراکز کشتار کودکان بودند. پرسنل پزشکی که در آنجا بهخدمت گرفته شده بودند، کودکان را یا با داروهای کشنده به قتل میرساندند یا آنقدر گرسنگی میدادند که بمیرند.
آنها در ابتدا تنها کودکان و نوزادان معلول را به قتل رساندند. اما با افزایش ابعاد تدابیر حکومتی، عملیات قتلعام معلولان گسترش یافت و کشتارِ نوجوانان، تا ۱۷ سالگی، را نیز دربرگرفت. محتاطترین برآوردها از قتلعام دستکم ۱۰ هزار کودک آلمانی که دچار ناتوانی جسمی و ذهنی بودند، در جریان برنامه «اتانازی» حکایت دارند.
«اکسیون T4»: توسعه برنامه «اتانازی»
طراحان «اتانازی» خیلی سریع تصمیم گرفتند تا این برنامه را به بزرگسالان معلولی اعمال کنند که در مراکز درمانی بستری بودند. در پاییز ۱۹۳۹، آدولف هیتلر فرمان مخفیانهای را امضا کرد تا پزشکان، کادر پزشکی و کارمندانی که در این کلینیکها کار میکردند، از عواقب احتمالیِ اعمال خود محفوظ شوند. تاریخ این فرمان اول سپتامبر ۱۹۳۹ است، به این معنی که این تصمیم در راستای تدابیر دوران جنگ در نظر گرفته شده است.
«صدارت عظمی پیشوا» (Führer Chancellery) نهادی فشرده و جداگانه از دستگاههای حکومتی، دولتی و حزب نازی داشت و به همین دلیل هم بود که هیتلر آنجا را بهعنوان موتور محرک کارزار «اتانازی» انتخاب کرد. کارمندان این برنامه نام شرکتِ مخفی خود را «T4» گذاشته بودند؛ این اسم رمز را از آدرس دفتر هماهنگی برنامه در برلین (شماره ۴ «تیرگارتن اشتراسه») گرفته بودند.
مطابق با فرمان هیتلر، «فیلیپ بوهلر»، رئيس دفتر «صدارت عظمی پیشوا»، و «کارل برانت» که پزشک بود، مدیریت برنامه قتلعام را بهعهده داشتند. تحت رهبری آنها، عوامل «T4» برنامهی «اتانازی» را گسترش دادند و شش مرکز مجهز به اتاق گاز را برای بزرگسالان تأسیس کردند. این مراکز عبارت بودند از:
«براندنبورگ»، بر کرانه رودخانه «هاول» در نزدیکی برلین«گرافِنِک»، در جنوب غربی آلمان«برنبورگ»، در ایالت «زاکسن»«سونناشتاین»، در ایالت «زاکسن»«هارتهایم»، نزدیک «لینز» بر کرانه رودخانه «دانوب» در اتریش«هادامار»، در ایالت «هسن»
در پاییز ۱۹۳۹، طراحان برنامهی «T4»، با اتکاء به تجربه برنامه «اتانازی» کودکان، پرسشنامههای دقیقی را تنظیم و به تمام مقامات بهداشتی کشور، بیمارستانهای دولتی و خصوصی، تیمارستانها و آسایشگاههای روانی، مراکز درمانی بیماریهای مزمن و خانههای سالمندان ارسال کردند. فضای محدود موجود در پرسشنامهها، و عبارات بهکار رفته در آنها، همچنین دستورالعملهایی ضمیمه شده، این تصور را ایجاد میکرد که هدف از این پرسشنامهها صرفاً جمعآوری دادههای آماری است.
هدفِ شوم این پرسشنامهها را میتوان با توجه به اصرارِ نظرسنجی برای تعیینِ توانِ کاریِ بیمار، و نحوه دستهبندی بیماران حدس زد. دستهبندی بیماران عبارت بود از:
آنهایی که از اسکیزوفرنی، صرع، زوال عقل، آنسفالیت و سایر اختلالات مزمن روانی یا عصبی رنج میبردند؛آنهایی که از نژاد آلمانی یا «خویشاوندان» آن نژاد نیستند؛جنایتکارانی که بیماری روانی دارند، یا بیمارانی که به دلایل کیفری بستری شدهاند؛آنهایی که بیش از پنج سال است، در مؤسسات یا مراکز درمانی بستری هستند.
پزشکان و «کارشناسان پزشکی» که بهطور مخفیانه استخدام شده بودند، بسیاری از آنها افراد شناختهشدهای بودند که در تیمهای سه نفره پرسشنامهها را ارزیابی میکردند. آنها، از ژانویه ۱۹۴۰ به بعد، بدون اجازه یا فرمان مقامات بالادست، تصمیم گرفتند که بیماران منتخب در برنامه «اتانازی» را از مراکز درمانیشان خارج کنند. کارمندان «T4» بیماران را با اتوبوس یا قطار به یکی از مراکز مجهز به اتاق گاز منتقل کردند.
قربانیان در همان ساعات اولیه ورودشان به مراکز، در اتاقهای گاز، به قتل میرسیدند. اتاقهای گاز را شبیه به دوشهای حمام ساخته بودند که گاز مونوکسید کربن را در فضا پخش میکردند. کارمندان «T4» اجساد قربانیان را در کورههای آدمسوزی که با همان سامانه گازی کار میکرد، از بین میبردند. کارگرانی هم بودند که خاکستر باقیمانده از اجساد را که در مخزن مشترکی جمع میشد، برای تحویل به خانوادهها در ظرف میریختند. ظرف حاوی خاکستر و گواهی جعلی فوت را به خانواده یا قیم قربانی تحول میدادند.
از آنجایی که برنامه مخفی بود، مجریان و کارمندان «T-4» تدابیر دقیقی را برای پنهان نگاهداشتن نقشه مرگبار خود در نظر گرفتند. اما بهرغم اینکه پزشکان و مدیرانِ این مراکز اسناد رسمی و پروندههای پزشکی بیماران را تحریف میکردند تا نشان دهند که قربانیان به مرگ طبیعی جان باختهاند، چندی نگذشت که ابعاد برنامه «اتانازی» بر همگان آشکار شد. آگاهی افکار عمومی از ماجرای قتلها با واکنشهای اعتراضی مردم در سطوح مختلف جامعه، بهویژه، از سوی روحانیون آلمانی همراه شد. از آن جمله اسقف شهر «مونستر»، «کلمنس آگوست کنت فون گالن» بود که در خطابهای که در ۳ اوت ۱۹۴۱ ایراد کرد نسبت به کشتارهای «T-4» اعتراض کرد. در اواخر اوت ۱۹۴۱، اعتراضات عمومی و واکنش منفی افکار عمومی هیتلر را بر آن داشت تا فرمان توقف برنامه «اتانازی» را صادر کند.
بر اساس محاسباتِ درونسازمانیِ «T4»، از ژانویه ۱۹۴۰ تا اوت ۱۹۴۱، برنامه «اتانازی» جان ۷۰ هزار و ۲۷۳ معلول ذهنی و جسمی را در ۶ مرکز مجهز به اتاق گاز گرفت.
مرحله دوم
درخواست هیتلر برای توقف «اکسیون T4» به معنای پایان عملیات قتلعامِ «اُتانازی» نبود. «اُتانازی» کودکان مانند گذشته ادامه یافت. علاوه بر این، در اوت ۱۹۴۲، پرسنل پزشکی و کارکنان سازمان بهداشت در آلمان، قتلعام معلولان را از سر گرفتند، اما این بار محتاطانهتر و مخفیفانهتر از قبل عمل کردند. مرحله دوم «اتانازی» غیرمتمرکزتر از فاز اول که عمداً در اتاقهای گاز صورت گرفت، پیش میرفت؛ مقامات محلی، با توجه به ضرورتهای منطقهای، میزان و محل قتلعامها را تعیین میکردند.
مرحله دوم «اتانازی» بر روش تزریق و مصرف بیش از حد داروهای کشنده که قبلاً با موفقیت در «اتانازی» کودکان بهکار رفته بود، تمرکز داشت و مخفیانهتر از گذشته و در طیف گستردهتری از مؤسسات، در سراسر رایش از سر گرفته شد. علاوه بر این، در بسیاری از این مؤسسات قربانیان بزرگسال و کودک را آنقدر گرسنگی میدادند تا بمیرند.
برنامه «اتانازی» تا آخرین روزهای جنگ جهانی دوم ادامه یافت و به اقشار دیگر جامعه نیز گسترش یافت؛ از جمله بیماران سالمند، مجروحانِ بمبارانها و کارگرانِ خارجی که به کار اجباری گرفته شده بودند. مورخان تخمین میزنند که برنامه «اتانازی» در مجموع، جان ۲۵۰ هزار تن را گرفت.
معلولان در مناطق شرقی تحت اشغال نازیها
معلولان در مناطق شرقی تحت اشغال آلمان نیز قربانی خشونت نازیها شدند. آنها برنامه «اتانازی» را که تحتعنوان تدابیر «بهداشتی نژادی» آغاز شد، به رایش محدود کرده بودند؛ یعنی به آلمان و مناطق ضمیمه شده، مثل اتریش، آلزاس-لورن، بوهمیا و موراویا و بخشی از لهستان. با این حال، بر پایه ایدئولوژی نازیها، معلولان «لایق زندگی» نبودند و در نتیجه، در لهستان و در اتحاد جماهیر شوروی نیز به ضرب گلوله قتلعام شدند. اما در این مناطق، مسئولیت قتلعامها به عهده نیروهای «اساس» و پلیس گذاشته شد و نه پزشکان و کارمندان و مدیران «آکسیون T4» که برنامهی «اتانازی» را اجرا میکردند.
در مناطقی از پومرانیا، پروس غربی و لهستان اشغالی، نیروهای «اساس» و پلیس حدود ۳۰ هزار بیمار را تا پاییز ۱۹۴۱ به قتل رساندند تا مهاجرت و اسکان اقوام آلمانی (Volksdeutsche) را که از کشورهای بالتیک و سایر مناطق به آنجا منتقل میشدند، ممکن شود.
در سرزمینهای اشغالی شوروی نیز نیروهای «اساس» و پلیس بیماران معلول را تیرباران کردند یا در کامیونهای مجهز به اتاق گاز به قتل رساندند. «اساس»ها و همدستانشان هزاران تن دیگر را بر تخت بیمارستان، در لهستان و در اتحاد جماهیر شوروی، کشتند. این قتلها ظاهراً چندان بر اساس آموزههای ایدئولوژیکِ برنامه «اتانازی» صورت نگرفت. بهنظر میرسد که انگیزه اصلی نیروهای «اساس» نگرانیهای اقتصادی و مسائل مادی در لهستان و مناطق شوروی تحت اشغال بود که آنها را بر آن داشت تا بهطور نظاممند و نهادینه قتلعام معلولان را ساماندهی کنند.
نیروهای «اساس» و «ورماخت»، به سرعت، بیمارستانهایی را که در پی این عملیات خالی میشدند به پادگان، بیمارستان صحرایی و انبار مهمات تبدیل میکردند. در مواردی نادر، نیروهای «اساس» این مکانهای خالی را به مراکز رسمی «آکسیون T4» تبدیل میکردند؛ از جمله مرکز «اتانازی تیگنهوف» در نزدیکی «گنِزن» در مرکز لهستان که اکنون «گینیزنا» نام دارد.
اهمیت برنامه «اتانازی»
برنامه «اتانازی» از بسیاری جهات تمرینی بود برای اجرای سیاستهای بعدیِ آلمان نازی در نسلکشی. رهبری نازی توجیه ایدئولوژیکی را که پزشکانِ جنایتکار برای نابودیِ عناصر «ناشایست» به دست داده بودند به سایر دشمنانِ بیولوژیکِ خود، بهویژه به یهودیان و روماها (کولیهای اروپا)، تعمیم دادند.
طراحان «راهحل نهایی» بعداً همان اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی را که به طور ویژه برای «اکسیون T4» طراحی و ساخته شده بودند، برای قتلعام یهودیان در اروپای تحت اشغال آلمان بهکار گرفتند. پرسنل T4 که در همان نخستین برنامه کشتار جمعی اعتماد مقامات نازی را بهدست آورده بودند، از جمله کارکنان آلمانی بودند که در جریان کشتارهای «عملیات راینهارت» در «بلزک»، «سوبیبور» و «تربلینکا» نقشی مهم ایفا کردند.
مجریان برنامه «اتانازی»، مانند آنهایی که قتلعام یهودیان اروپا را ساماندهی کرده بودند، جامعهای مولد و از نظر نژادی پاک را تصور میکردند. آنها برای نابودیِ افرادی که تصویر جامعهی موعودشان را خدشهدار میکردند، راهبردهایی افراطی را در پیش گرفتند.
برنامه «اتانازی»
مراکز «اتانازی» در آلمان، ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵
در کاربرد نازیها، «اتانازی» به معنی قتلعام نظاممند آن دسته از آلمانیهایی بود که نازیها آنها را به دلیل بیماری یا کاستیهای ژنتیکی «لایق زندگی» نمیدانستند. از پاییز ۱۹۳۹، مراکز مجهز به اتاق گاز در شهرهای «برنبورگ»، «براندنبورگ»، «گرافنک»، «هادامار»، «هارتهایم» و «سوننشتاین» تأسیس شدند. پزشکان بیماران را انتخاب و از کلینیکهای سراسر کشور به یکی از این مراکز منتقل میکردند تا در آنجا به قتل رسند. در پی اعتراضات عمومی، قتلعام در این مراکز متوقف شد، اما پزشکان همچنان افرادی را که برای «اتانازی» انتخاب میشدند، در کلینیکها و بیمارستانهای سراسر آلمان با تزریق داروهای کشنده، از بین میبردند. به این ترتیب، برنامه «اتانازی» تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه و حتی گسترش یافت.
«رابرت واگمن» ماجرای فرار از کلینیکی را تعریف میکند
«رابرت» و خانوادهاش از پیروان «شاهدان یهوه» بودند. نازیها «شاهدان یهوه» را به این دلیل که حاضر نشدند به آدولف هیتلر سوگند وفاداری بخورند و در ارتش آلمان خدمت کنند، دشمنانِ ملت میدانستند. خانواده «رابرت» بهرغم آزار و اذیتهای نازیها به فعالیتهای مذهبی خود ادامه دادند. اندکی قبل از تولد «رابرت»، مادر او به دلیل پخش مطالب مذهبی برای مدت کوتاهی به زندان افتاد. در هنگام زایمان، لگنِ «رابرت» آسیب دید و معلول شد. وقتی پنج ساله بود، او را برای یک معاینه فیزیکی به «شلیرهایم» احضار کردند. وقتی مادرش شنید که کارکنان کلینیک میخواهند او را «بخوابانند»، متوجه شد که در واقع هدف کشتن او است. آنها از کلینیک فرار کردند. پزشکان نازی، در پاییز ۱۹۳۹، قتلعام نظاممندِ بیمارانی را که از ناتوانیهای جسمی و ذهنی رنج میبردند، آغاز کرده بودند.
«بِنو مولر-هیل»، «آنته کوزموند»، «پل اِگِرت»، و «اِلویرا مانتی» از برنامه «اتانازی» میگویند
«بِنو مولر-هیل»، استاد ژنتیک در دانشگاه کلن و نویسنده «علم مرگبار»، برنامه «اتانازی» نازیها را با اتکا به گفتههای «آنته کوزموند»، «پل اگرت» و «الویرا مانتی»، مورخان تاریخ شفاهی روایت میکند. «آنته کوزموند» یک خواهر کوچکتر معلول داشت که در دسامبر ۱۹۳۳، در موسسه «آلستردورف» در هامبورگ در حالی که تنها سه سال داشت، بستری شد و سپس در سال ۱۹۴۴ به قتل رسید. «پل اِگِرت» بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۳، در یتیمخانهای که بخشی از مؤسسه «دورتمند- آلپربک» بود، زندگی میکرد. او به چشمِ خود دید که تعدادی از کسانی را که در همان یتیمخانه بودند، در جریان برنامه «اتانازی» به قتل رساندند. «الویرا مانتی» و خواهرش را در سال ۱۹۳۸ از خانواده فقیر و پرجمعیت ایشان جدا کردند و به یتیمخانه سپردند.
«هلن ملانی لبل»
«هلن» از پدری یهودی و مادری کاتولیک به دنیا آمد و همراه با خواهرش به عنوان یک کاتولیک در وین بزرگ شد. پدرش در جنگ جهانی اول درگذشت، زمانی که هلن تنها پنج سال داشت و مادرش زمانی که هلن ۱۵ ساله بود، دوباره ازدواج کرد. «هلن» که به «هلی» شناخته میشد، عاشق شنا و رفتن به اپرا بود. پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشکده حقوق شد.
سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹: «هلن» در ۱۹ سالگی برای اولین بار علائم بیماری روانی را از خود بروز داد. وضعیت او در سال ۱۹۳۴ بدتر شد و در سال ۱۹۳۵ مجبور شد تحصیلات خود را در رشته حقوق و شغل خود به عنوان منشی حقوقی را رها کند. پس از مرگ سگش، «لیدی»، دچار فروپاشی روانی عمیقی شد. پس از تشخیص اسکیزوفرنی، در بیمارستان روانی «اشتاینهوف وین اشتاینهوف» وین بستری شد. دو سال بعد، در مارس ۱۹۳۸ نازیها اتریش را به آلمان ضمیمه کردند.
سال ۱۹۴۰: «هلن» در «ستینهوف» به زندان افتاد و حتی با وجود بهبود وضعیت، اجاره بازگشت به خانه را نداشت. پدر و مادرش فکر میکردند به زودی مرخص خواهد شد. اما مادر «هلن» در ماه اوت مطلع شد که «هلن» به بیمارستانی در «نیدرنهارت»، درست در آن سوی مرز در «باواریا»، منتقل شده است. در واقع، «هلن» به زندانی در «براندنبورگ»، آلمان منتقل شد؛ برهنهاش کردند، تحت معاینه فیزیکی قرار دادند و سپس به اتاق حمام فرستادند.
«هلن» یکی از ۹۷۷۲ نفری بود که در آن سال در مرکز «اتانازی براندنبورگ» با گاز کشته شد. در اسناد پزشکی، دلیل مرگ او را «هیجان حاد اسکیزوفرنی» اعلام کردند.
کاخ «هارتهایم» مرکز کشتار اتانازی
کاخ «هارتهایم» یکی از مراکز قتلعام معلولان ذهنی و جسمی با گاز و تزریق داروهای کشنده بود. «هارتهایم»، اتریش، تاریخ عکس نامعلوم است.
یکی از قربانیان برنامه «اتانازی» نازیها
او را به دلیل عقاید و نوشتههای نامتعارفش در بخش بیماریهای روانی بستری کردند و در ۲۶ ژانويه ۱۹۴۴ به قتل رساندند. آلمان، تاريخ عکس نامشخص است.
«امی گ.» از قربانیان برنامه «اتانازی»
«امی گ.» خدمتكار ۱۶ سالهای بود که به تشخیص مقامات بهداشتی نازی دچار بیماری اسکیزوفرنی بود. آنها او را عقیم کردند و به «مزریتس-ابراوالد»، یکی از مراکز «اتانازی» فرستادند، و در ۷ دسامبر ۱۹۴۲، با تزريق بیش از حد داروی آرامبخش کشتند. زمان و مکان عکس نامشخص است.
مرکز «اتانازی کاوفبویرن»
در مرکز «کاوفبویرن» بیماران را با تزریق دارویهای کشنده قتلعام میکردند. آلمان ۱۹۴۵
سرپرستار بخش کودکان در مرکز «اتانازی کاوفبویرن»
سرپرستار بخش کودکان در مرکز «اتانازی کاوفبویرن»، آلمان، کاوفبویرن، ۱۹۴۵
پرسنل T4
پرسنل T4، ادارهای که برای مدیریت برنامه «اتانازی» نازیها ایجاد شد. افراد حاضر در این عکس، از چپ به راست عبارتند از: «اریش باوئر (شوفر)»، دکتر «رودولف لوناور»، دکتر «ویکتور راتکا»، دکتر «فردریش منکه»، دکتر «پل نیچه»، و دکتر «گرهارد ویشر». برلین، آلمان، ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵
«فردریش منکه» از پزشکان برنامه «اتانازی»
«فردریش منکه»، از پزشکان برنامه «اتانازی» بود که بسیاری از بیماران را به اتاقهای گاز فرستاد. او در سال ۱۹۴۶ به اعدام محکوم شد. آلمان، تاریخ عکس مشخص نیست.
«ایرمگارد هوبر»، پرستار ارشد در مرکز «اتانازی هادامار»
این عکس از «ایرمگارد هوبر»، پرستار ارشد مرکز «اُتانازی هادامار»، در دفتر کارش و توسط یک عکاس ارتش آمریکا در ۷ آوریل ۱۹۴۵ گرفته شده است.
اتوبوسهای که بیماران را از بیمارستان «آیسبرگ» به «هادامار» میبردند
اتوبوسهای که بیماران را از بیمارستان «آیسبرگ»، در نزدیکی ویسبادن، به مرکز «اتانازی هادامار» میبردند. پنجرهها رنگ را رنگ کرده بودند تا مردم نتوانند داخل اتوبوسها را ببینند. آلمان، بین ماه مه و سپتامبر ۱۹۴۱.
تصویری از تبلیغاتِ برنامه «اتانازی» نازیها
این تصویر برگرفته از فیلمی است که توسط وزارت پروپاگاندای رایش تهیه شده است. در این فیلم، بیماران در یک پناهگاه ناشناس بهتصویر کشیده شدهاند. «زندگی بدون امید» توصیفی است که از زندگی آنها شده است. نازیها با اتکا به پروپاگاندا میکوشیدند، تأیید افکار عمومی را نسبت به برنامه «اتانازی» جلب کنند.
تصویری از تبلیغاتِ عقیمسازی اجباری
این تصویر برگرفته از فیلمی است که توسط وزارت پروپاگاندای رایش تهیه شده است. در شرح این تصویر آمده است: «رویکرد اخلاقی و دینی از زندگی ایجاب میکند که جلوی زاد و ولد کودکانی که از نظر وراثتی بیمار هستند، گرفته شود.» نازیها با اتکا به پروپاگاندا میکوشیدند، تأیید افکار عمومی را نسبت به عقیمسازی اجباری جلب کنند.
تصویری از تبلیغاتِ برنامه «اتانازی» نازیها
این تصویر برگرفته از فیلمی است که توسط وزارت پروپاگاندای رایش و بهمنظور ترویج برنامه «اتانازی» در بین «جوانان هیتلری» تهیه شده است. در شرح این تصویر آمده است: «این کاکاسیاه (در متن آلمانی، این کلمهی توهینآمیز به انگلیسی بهکار رفته) که بیمارِ روانی است، ۱۶ سال است که در تیمارستانی بستری است و ۳۵ هزار رایش مارک خرج او شده است.» مکان و تاریخ این عکس نامشخص است.
تبلیغاتِ برنامه «اتانازی» نازیها
در شرح این عکس آمده است: «...زیرا خدا نمیخواهد که بیماران و رنجدیدگان تولید مثل کنند.» این تصویر برگرفته از فیلمی است که توسط وزارت پروپاگاندای رایش تهیه شده که هدف آن از ترغیب افکار عمومی به قبول برنامه «اتانازی» بوده است.
تصویری از فیلمی ساخت وزارت پروپاگاندا رژیم نازی
این تصویری از فیلمی است که وزارت پروپاگاندا نازیها تهیه و تولید کرده است. در این تصویر دو پزشک در یک تیمارستان ناشناس دیده میشوند. حضور بیماران در این مکان به «زندگی به مثابه یک بار سنگین» توصیف شده و هدف از آن، ترغیب افکار عمومی به قبول برنامه «اتانازی» است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر