«لیلی نیکونظر»، روزنامهنگار و پژوهشگر دوره دکتری «دانشگاه لوون» بلژیک، یکی از افراد حاضر در میزگردهایی است که با میزبانی «ایرانوایر»، و همکاری «موزه یادبود هولوکاست» آمریکا برگزار میشود، او این یادداشت را پس از برگزاری میزگردی که درباره دادگاه نورنبرگ برگزار شد، نوشته است.
***
در ارتباط با نقش «هیتلر» و سایر رهبران حزب نازی در جنایت علیه بشریت، همه میدانیم. با اینحال، هیتلر و رهبران حزب نازی به تنهایی قادر به چنان جنایتهایی در چنین ابعاد گستردهای نبودند؛ بلکه آنان، با همدستی مردم عادی جامعه پروژههای کشتار خود را به اجرا درمیآوردند.
حالا دیگر پس از گذشت دههها، میدانیم که مردمان عادی جامعه، به دلایل و انگیزههای مختلف، به صورت فعالانه یا منفعلانه، به ماشین کشتار نازیها سوخت میرساندند. برخی میترسیدند، برخی بیتفاوت، برخی به کمک نازیها به شغل و پست بلندمرتبهتر و بهتری رسیده، و برخی از کنار ماشین کشتار، به منفعتهای مادی و مالی دست یافته بودند.
همچنین برخی دیگر، به تنفر علیه یهودیان دامن زده و از جنایت علیه آنان، به دلیل باورهای ضد یهودی خود خشنود میشدند. کسانی هم بودند که به ماشین جنایت نازیها «نه» گفتند؛ آنان کسانی بودند که به ابتذال شر دچار نشده بودند، و در سطوح مختلف و به شیوههای مختلف، از همدستی با فاشیسم سرباز زدند. یعنی حتی در آن وضعیت غیر انسانی هم، نه گفتن ممکن بود.
آیا کسانی که به ماشین کشتار فاشیستها سوخت میرساندند، به آن آگاه بودند که دارند چگونه انسانهایی را به فجیعترین شکل ممکن نابود میکنند؟
در روز ۸آگوست سال ۱۹۴۵، نیروهای ائتلاف علیه نازیها، میخواستند این اطمینان را به دست بیاورند که تکتک همدستان حکومت فاشیستی هیتلر، و همهی آن بیتفاوتها، نظارهگران خاموش، یا منتفعان فاشیسم، بدانند و ببینند و بشنوند که چطور در همدستی با جنایتکاران، آدمهای بیگناه را، همسایگان خود را، به کورههای آدمسوزی و مخوفترین اردوگاهها فرستادهاند.
در توافقنامهی لندن، که به امضا مشترک بریتانیا، ایالات متحدهی آمریکا، روسیه و فرانسه رسید، نیروهای ائتلاف تاکید کردند که اخبار دادگاههای نورنبرگ باید به گوش تمامی شهروندان آلمان برسد. آنان باید میدانستند که در چه جنایتی سهم داشتند؛ آنان باید میفهمیدند و جلوی چشمان خود تجسم میکردند که ابعاد آنچه نازیها مرتکب شده بودند، تا چه میزان هولناک بوده است.
نیروهای ائتلاف دست به کار شدند. آنان میخواستند وحشت و حیرانی آن صحنههای نابودکنندهی هولناک، که پس از اعلام پایان جنگ در اردوگاههای مخوف نازیها دیده بودند را، با شهروندان آلمانی تقسیم کنند. آنها رسانههای منحلشده و توقیفشدهی آلمان را احیا کردند، بیلبوردهای بزرگ را در سطح شهر با تصاویر جنایت شنیع نازیها برافراشتند، و دست به کار حمایت از فیلمها و محصولات تصویریای شدند که هول و وحشت جنایت را پیش چشم شهروندان آلمان بیاورد.
آمریکاییها پوسترهایی را تهیه کردند که روی آن نوشته شده بود: «فرهنگ آلمان»، یا «این جنایت، بر گردن شماست.»
نیروهای ائتلاف آمریکا، تمامی تلاش خود را کردند تا تصاویر مزین به چنین نوشتهها و شعارهایی، همراه با اخبار محاکمهی سران جنایتکار حزب نازی، میان شهروندان آلمان دست به دست و دهان به دهان بچرخد.
شهروندان عادی آلمان اما، در برابر چنین اخبار و یادآوریهایی همچنان مسوولیتی به عهده نمیگرفتند. میگفتند نمیدانستند، یا آنکه خیلی ساده: «کاری از دست ما برنمیآمد.» این را کسانی میگفتند که فعالانه یا منفعلانه به هیتلر و سران جنایتکار حزب نازی، آری گفته بودند. به آنها رای داده و در برابر آسیب زدن و کشتار میلیونها یهودی ساکت مانده بودند؛ کسانی که هرگز نپرسیدند ۱۵۰ هزار یهودی در اردوگاههای مرگ نازیها، چه سرنوشتی پیدا کردند.
کسانی که در برابر ناپدید شدن همسایگان خود ساکت ماندند و صدایشان بلند نشد. همانها وقتی با مسوولیت سکوت خود مواجه میشدند، پاسخ میدادند که درباره جنایت نازیها اغراق شده، که نیروهای ائتلاف، زنان و کودکان بیگناه را بمباران کردهاند؛ که شرایط غذا و اسکان در آلمان واقعا سخت شده! آنها ترجیح میدادند همچنان بر رنج خود متمرکز باشند.
دادگاههای نورنبرگ را به عنوان محکمههایی برای محاکمهی سران نازی تعریف میکنیم؛ دادگاههایی که در شهر نورنبرگ تشکیل شد تا به مدت ۹ ماه تمام، ۲۴ تن از سران حزب نازی، بلندمرتبگان سیاسی، نظامی، و صنعتی هیتلر را به محاکمه بکشاند. با اینحال، کمتر میراث آن دادگاهها را به عنوان یادآوریکننده، نهیبزننده، و خراش دهندهی سکوت جامعهی آلمان، و شهروندان همدست فاشیسم میشناسیم.
دادگاههای نورنبرگ، نه فقط محلی برای محاکمهی سران نازی، که رویدادهایی در جهت محاکمهی کلیت جامعهی آلمان بود؛ جایی که نه تنها جنایت بازسازی، و با صدای بلند از آن سخن گفته شد، که محلی برای افشای جنایت نازیها در هولوکاست بود.
نورنبرگ، تنها محکمه نبود، نورنبرگ افشا کننده بود. جایی برای تامل و بازاندیشی، جایی برای سکوت و هول و حیرت، درنگی بر، و پرسشهایی از اخلاق و وجدان، و محملی برای اندیشیدن. جایی که پرسشهای بنیادین، از درز پنجرههای آن عبور کرد و پاسخهای توضیحدهندهای در باب شر، طبیعت انسان، و مسوولیت شهروند، در دوران دیکتاتوری پیدا کرد.
جاییکه فیلسوفی برای اولینبار به ماهیت پیش پا افتاده شر اشاره کرد؛ اینکه چهرهی شر شبیه مردم عادی جامعه بود. شبیه شهروند مهربان، شبیه مادران و پدران فداکار، شبیه آدمهای دلتنگ، شبیه آدمهای عادی، بسیار عادی.
همانجا که فیلسوف برای اولینبار ماهیت عادی، اما بسیار هولناک شر را دید، که چطور هر شهروند عادی میتواند شرور باشد و با خودش زمزمه کرد؛ شر، پیش پا افتاده است؛ بسیار پیش پا افتاده است.
شهروندی که در دوران دیکتاتوری سکوت میکند، جایی که میتواند اعتراض کند، از جنایت بیصدا روی برمیگرداند، به فکر آن است که از وضعیت ناسالم طرفی ببندد و نفعی ببرد، همدست ستمگر است.
نورنبرگ و میراث آن یادمان داد؛ آن شهروند بیمسوولیت در مقابل دیکتاتوری، حتما مقصر است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر