close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

شاهد عینی خیزش ۱۴۰۱؛ شمردن سرهای اژدها در میدان التحریر تهران

۲ آبان ۱۴۰۱
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
شاهد عینی خیزش ۱۴۰۱؛  شمردن سرهای اژدها در میدان التحریر تهران

سیمین فرهمند، شهروند خبرنگار، تهران 

۴۰ روز از آغاز اعتراضات مردمی در ایران گذشته است و هنوز خیابان‌ها در التهاب هستند. سرکوب وحشیانه مردم از سوی حکومت باعث شده است اعتراض‌ها شکل جدید «محله محور» به خود بگیرند. با این وجود، جاهایی از پایتخت هم‌چنان زیر چکمه امنیتی‌ها در محاصره هستند؛ خیابان «انقلاب»، به ویژه حدفاصل «تئاتر شهر» تا میدان انقلاب، خیابان «کریمخان زند»، میدان «ولی‌عصر» و از همه سخت‌تر، بلوار «کشاورز»؛ جایی که جمهوری اسلامی اولین چک را در آن‌جا خورد. 

تاریخ بلوار کشاورز را که بخوانید، این نقطه از شهر تهران همیشه کانون اعتراض‌های مردمی بوده است؛ درست مثل میدان «التحریر» قاهره که به نماد انقلاب ۲٠۱۱ مصری‌ها بدل شد. بلوار کشاورز هم تا چند هفته مقاومت کرد. دستگاه سرکوب حکومت با علم به همین موضوع، شدیدترین شرایط امنیتی را در این منطقه حاکم کرده است. بیایید وضعیت مرکز تهران در یکی از روزهای اعتراضات را مرور کنیم و گروه‌های مختلف امنیتی فعال در خیابان‌ها را با هم بشماریم.

شنبه، آخرین روز مهر ۱۴۰۱، طبق فراخوان‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده‌اند، همه منتظر یک جرقه‌اند. ساعت از سه بعدازظهر گذشته است و در مترو نگاه‌ها مضطرب هستند. دو دختر جوان که مقنعه‌های‌ خود را در آورده‌اند، کف واگن نشسته‌ و به بگو و بخند مشغول هستند. مردها زیرچشمی و گذرا آن‌ها را نگاه‌ می‌کنند اما به نظرم بر خلاف گذشته، از خیره نگاه کردن به زنان شرم دارند. ایستگاه تئاتر شهر مثل همیشه شلوغ است و باید پله‌برقی را بالا بروی و وارد چهارراه ولی‌عصر بشوی تا اولین مامورها را ببینی.

در محوطه باز مقابل تئاتر شهر، گروهی از نیروهای گارد ضد شورش به صورت چهارگوش تجمع کرده‌اند. جالب این که موضع دفاعی گرفته و با کلاه کاسکت‌های فلزی‌، دور خود یک حصار روی زمین کشیده‌اند. دور تا دورشان چند دست‌فروش که چای و آش و هات‌داگ می‌فروشند، پراکنده‌اند و کلی دختر و پسر و زن و مرد که مثل یک روز عادی، مشغول معاشرت و لذت‌ بردن از این روز پاییزی زیبا هستند!

گارد ضد شورش نیروی انتظامی مثل توده‌ای سیاه و براق، اولین گروهی است که در خیابان‌ها به چشم می‌آید و این روزها خلاف یک ماه گذشته، فقط در مراکز حساس مثل ورودی ایستگاه‌های مترو و ادارات دولتی مستقر است.

پشت سالن استوانه‌ای تئاتر شهر، مقابل مسجد ولی‌عصر، سه ون سیاه مخفی و باقی گاردی‌ها در صحن مسجد ولو شده‌اند؛ بعضی خوابیده و بقیه نشسته‌اند و مشغول گفت‌وگو.

از این‌جا تا خود میدان انقلاب، هر چند متر یک گروه دیگر در خیابان ایستاده‌اند که باتوم و سپر به دست و لباس‌های رزم خاکی‌رنگ به تن دارند. روی سینه‌ آن‌ها آرم کوچکی قرار دارد که نوشته است «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» اما مشخص است بسیجی‌ هستند و بسیار جوان. همگی ماسک سفید زده‌اند ولی چشم‌های گشاده و قد و قامت‌شان را که نمی‌توانند مخفی کنند.

چند متر جلوتر به مورد جدیدی بر می‌خوریم؛ یک تاکسی ون سبز که کیپ تا کیپ زن‌های چادری درشتی در آن نشسته‌اند. مردی ریشو برایشان آبمیوه می‌برد. زن رهگذری می‌گوید:«وا! اینا دیگه چی‌ان؟ خدا رحم کنه!»

استفاده از ون تاکسی را هم بگذارید کنار آمبولانس و وانت یخچال‌دار در خدمت سرکوب مردم.

گروه بعدی، لباس‌شخصی‌ها هستند. آن‌ها مقابل سر در اصلی «دانشگاه تهران»، این سمتِ خیابان جمع شده‌اند و اتومبیل‌ها با وحشت از کنارشان می‌گذرند. معلوم نیست از چه عصبانی‌ هستند. یکی به پیرمردی که در پیاده‌رو ایستاده است، تشر می‌زند: «چیه نگاه می‌کنی؟ یالله برو، وانیستا!»

آن‌ها را از لباس‌های مشابه و پیراهن‌هایی که روی شلوار انداخته‌اند، می‌شود تشخیص داد. اگر دقت کنی، برجستگی دستبند، اسپری و سلاح زیر پیراهن‌شان پیدا است. ون‌های این گروه سفید هستند و نو. روی شیشه عقب، سمت چپ بالا نوشته است: «اللهم عجل لولیک الفرج». 

دو دستگاه از این ون‌ها را وسط میدان ولی‌عصر هم پارک کرده بودند، با همان جمله روی شیشه.

سر تمام تقاطع‌های اصلی انقلاب، یک دسته موتورسوار ضد شورش دیده می‌شد. خود میدان هم دور تا دور پر است از همین نیروها با موتور و ون. اما در بلوار کشاورز اوضاع فرق دارد. خیلی از مغازه‌ها تعطیل هستند و تعداد عابران بسیار کم؛ شنبه‌ای که شبیه جمعه است. با این حال، چند دقیقه یک‌بار گروهی گارد موتوری رد می‌شوند با صدای مهیب و به قصد ایجاد وحشت. دو سر دیگر اژدهای سرکوب را این‌جا می‌شود دید؛ دسته‌ای با لباس چریکی سبز رنگ، درست شبیه لباس‌های فرم گروهی که جمهوری اسلامی به آن‌ها «مدافع حرم» می‌گوید و در سوریه برای رژیم «بشار اسد» می‌جنگند، با تفنگ‌های پینت‌بال و نارنجک‌انداز اشک‌آور. 

مقر اصلی‌ آن‌ها سر خیابان «حجاب» است. وسط بلوار در چمن‌ها نشسته‌اند. آن اضطراب نیروهای گارد و نظم دیگر نیروها را ندارند؛ مثل یک گروه کماندو که بین عملیات مشغول استراحتند، بلندبلند حرف می‌زنند و با هم شوخی می‌کنند. همگی کلاه کِشی مشکی دارند که موقع درگیری پایین می‌کشند و نقاب صورت‌شان می‌شود.

برای گروه دیگر دلم می‌سوزد! از انتهای بلوار تا میدان ولی‌عصر، روی نیمکت‌های وسط بولوار می‌شود آن‌ها را دید که هر چند متر، یکی‌ از آن‌ها با لباس شخصی و خیلی خسته و خواب‌آلود نشسته است. با خودم فکر می‌کنم به احتمال زیاد اطلاعاتی هستند. بعد از پنج هفته کار سخت، حسابی به چُرت افتاده‌اند و زار و نزار، فقط کشیک می‌کشند و بر التحریر ما نظارت دارند. 

ساعت حدود پنج و نیم عصر شده و کار من این‌جا تمام است. باید برای دیدن اعتراض اصلی، به جاهای دیگر شهر رفت. حالا تمام تهران، التحریر است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

تکذیب یا تایید آدم‌ربایی؟ علی کریمی حرفی نمی‌زند

۲ آبان ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
تکذیب یا تایید آدم‌ربایی؟ علی کریمی حرفی نمی‌زند