پادشاهان، دیکتاتورها و رهبران کلیسا، همیشه در طول تاریخ سعی میکردند با زور اسلحه و پول، واقعیتهای اجتماعی را بسازند. یعنی واقعیت باید آنگونه که آنها اراده میکردند رقم میخورد. هر چیزی غیر از اراده دیکتاتور نمیبایست در هستی وجود خارجی داشته باشد. پس مهم نبود که در عالم واقع چه اتفاقی در حال وقوع است، اتفاقات باید آنگونه که دیکتاتور اراده کرده بازتاب یابد. این نرم در دنیا رواج داشت تا عصر روشنگری، دورهای که روزنامهنگاران، دانشمندان و روشنفکران و آنهایی که به اطلاعات دسترسی داشتند، کوشیدند واقعیتها را براساس اسناد، منابع معتبر و شواهد قابل استناد، شکل دهند؛ یعنی گردش اطلاعات، مستند به دیتاهای معتبر شد.
حکومتهای فساد برای اینکه مقهور و تسلیم روزنامهنگاران و روشنفکران نشوند، به مرور سعی کردند با نفوذ در رسانهها و آلوده کردن روزنامهنگاران، نویسندگان و مدیران رسانهها، بر واقعیتها کنترل داشته باشند.
رسانههای مرسوم به عنوان تنها یا اصلیترین مرجع اطلاع رسانی، اگرچه در خیلی از جوامع اعتبار خود را از دست داده بودند، ولی به دلیل نبود رسانههای مستقل و آزاد، و بسته بودن گردش اطلاعات، کماکان به منابع اطلاعاتی قابل توجه تبدیل شده بودند. اما ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی، این انحصار را شکست و دنیایی رقم زد که در آن یوتیوبرهای صادق و مستقل و آزاد، مخاطبان بیشتری به نسبت خبرنگاران حرفهای اما وابسته، پیدا کردند.
برای مخاطب امروزی اصالت خبر بر نام رسانهها و اقتدار نهاد حاکم اولویت دارد. از این حیث، رسانههای که خلاف جریان آب حرکت میکنند، قادر به حفظ اعتبار رسانهای و قدرت تاثیرگذاری بر مخاطب نیستند. برای روشن شدن موضوع به خبری که روز ۲۴آبان۱۴۰۱، توسط «امیر حسین ثابتی»، مجری برنامه «جهان آرا» در شبکه افق وابسته به سازمان صداوسیما در خصوص اعتصاب بازاریان منتشر شده، دقت کنید. او در توییتی نوشته:
«با یکی از اقوام که در بازار مغازه دارد صحبت کردم. میگفت ما بازاریها هیچوقت هیزم بقیه نمیشویم و برای ما مهم کسبوکار خودمان است. امروز هم بیتوجه به فراخوان ضدانقلاب مشغول کار روزمره بودیم که اوباش با شلوغ کردن در ورودی پاساژ باعث شدند مغازهداران از ترس غارت مغازه و اجناسشان تعطیل کنند. با اینکه طرفدار جمهوری اسلامی نیست، اما حسابی از ضدانقلاب شاکی بود که مانع کسبوکارشان هستند. حرفش این بود که چرا محکمتر با اینها برخورد نمیشود؟ خلاصه اینکه این مدل کارها اسمش انقلاب نیست. انقلاب یعنی همراهی تودههای مردم برای انجام یک کار. نه اینکه با وحشیبازی و ایجاد ترس و اجبار، بقیه را مجبور به تعطیلی مغازه کنید تا از نان خوردن بیفتند. اگر اسم این کار انقلاب بود، امروز باید همه مغازههای تهران تعطیل میشد، اما غیر از بازار و چند جای دیگر که از ترس غارتگری اوباش تعطیل شدهاند، مردم دارند کار خودشان را انجام میدهند.»
این مجری تلویزیون وابسته به حکومت جمهوری اسلامی، برای روایت داستان خود نه به خبرنگاران حرفهای که دور و برش زیادند، و نه به سایر رسانههای رسمی حکومتی که همین روایت را در اشکال دیگر منتشر کردهاند استناد کرده، چون میداند که آنها اعتبار رسانهای ندارند، لذا روایت را به نقل از یکی از اقوام بازاری خود روایت کرده که سرنخ داستان خود را وصل کند به یک شاهد و یک راوی دست اول، تا آن را باورپذیر جلوه دهد؛ حتی قید کرده که این فامیل بازاری «طرفدار جمهوری اسلامی نیست»، ولی به این مهم توجه نمیکند که همزمان با انتشار این خبر، صدها شهروند خبرنگار یا شهروندان معمولی، یا معترضان، ویدیوهایی از واقعیت بازارها و مراکز خرید سراسر کشور، منتشر میکنند که برای مخاطب، بیشتر از هر ادعایی از این دست قابل استناد است.
بنابراین روشن است که او نه در پی حقیقت (که اگر بود به خود زحمت میداد شخصا در چند بازار و مرکز خرید مراجعه میکرد و به قصه سرایی متوسل نمیشد)، بلکه در پی انحراف افکار عمومی برآمده است.
مرور گزارشهای رسانههای حکومتی چون «تسنیم»، «فارس»، «جامجم» و … نیز، نشان میدهد که خط خبری آنها از اعتصاب بازاریان در سالروز وقایع آبان ۱۳۹۸، نه روایت حقیقت، بلکه ساختن حقیقت با قدرت رسانهای، آنگونه که نهادهای امنیتی و نظامی دیکته کردهاند است، داستانی با این سرمشق:
تکذیب اعتصاب.
توجیه تعطیلی موردی کسبه بازار از ترس هجوم اغتشاشگران.
عادی بودن روند خرید و فروش در بازار تا نیمههای روز.
این گزارش مصداق مشخص «خبر جعلی یا فیک نیوز» و یک نمونه از «مغالطه» است. خبر منتشر شده نه منبع دارد، نه مستند به گزارش معتبر است و نه کسی که آن را منتشر کرده، فرد معتبری است.
او به مغالطه متوسل شده و میگوید: «اگر اسم این کار انقلاب بود، امروز باید همه مغازههای تهران تعطیل میشد»، استدلالی بیپایه و غیرقابل قبول و برای فرار روبه جلو. طبیعی است که هیچ انقلابی یک شبه همه را همراه نمیکند، انقلاب آهسته آهسته به وقوع میپیوندند.
فیک نیوز و گمراه کردن افکار عمومی، مخربترین سلاح، برای نشانه رفتن بنیانها و ساختارهای اجتماعی است. آنها از این واقعیت غافلاند که عصر ساخت واقعیتهای اجتماعی براساس اراده دیکتاتور به سر آمده، و اطلاعات تنها در اختیار پرسنل حرفهای رسانههای مرسوم نیست، بلکه همه شهروندان به اطلاعات و ابزار گردش اطلاعات دسترسی پیدا کردهاند و نمیتوان با سرکوب اطلاعات، حقیقت را شکل داد.
ثبت نظر