یک نوجوان یهودی اهل لیتوانی سیگاری برای دوست دخترش روشن میکند؛ حدود سالِ ۱۹۳۹. «آدولف هیتلر» در مقابل دوربین، حرکات و اطوارهای سخنرانیهایش را تمرین میکند؛ ۱۹۲۷. دستیاران زن نیروهای «اساس» در کنار حصاری در نزدیکی «آشویتس»، زغالاخته میخورند؛ ۱۹۴۴. یک مراسم عروسی در لهستانِ تحت اشغال آلمان؛ ۱۹۴۱.
اینها برخی از صحنههایی هستند که در یک مجموعه عکس به تصویر کشیده شدهاند؛ بخشی از رشته فیلمهایی که «ایرانوایر» با حمایت و همکاری «موزه یادبود هولوکاست» در ایالات متحده امریکا تولید کرده است.
مجموعه ویدیویی «هولوکاست به روایت عکسها» در ادامه همکاری بین موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده امریکا و «ایرانوایر» تهیه شده است که در سال ۲۰۲۰، تحت عنوان «پروژه سرداری: ایران و هولوکاست» آغاز شد؛ مجموعهای از ویدیوها و مقالاتی برای مخاطبان ایرانیِ ساکن ایران درباره هولوکاست و درسهایش برای آیندگان.
رهبران ایران لفاظیهای ضدیهود خود را شدت بخشیدهاند و در انکار هولوکاست، کتاب و مجموعههای تلویزیونی منتشر و تولید کرده و نمایشگاههای کاریکاتور برگزار میکنند. در این میان، پروژه سرداری نقشی کلیدی در گفتن حقیقت هولوکاست به میلیونها ایرانی دارد.
این مجموعه، تنها پروژه به زبان فارسی و شامل تعدادی مقاله، ویدیو و پنلهای بحث و گفتوگو درباره هولوکاست است؛ از جمله نسخهای فارسی از «خاطرات آن فرانک» در قالب زندگینامهای تصویری، مستند «کودکان تهران» که داستان کودکان پناهنده لهستانی-یهودی به ایران را در جریان هولوکاست روایت میکند، مقالهای مفصل درباره «درویش کُرکوت»، قهرمان مسلمان و بوسنیایی هولوکاست، پنلهای گفتوگو درباره «تلقین به جوانان، راه حل نهایی» و پیام یک بازمانده هولوکاست به رییس جمهوری ایران. مجموعه هولوکاست به روایت عکسها، مروری است بر ۶۰ عکس به انتخاب تاریخدانان و کارکنان موزه و همچنین برنامه «درس را به خانه بیاوریم» موزه که دانشآموزان واشنگتن دیسی را به تماشای تاریخ هولوکاست فرا میخواند.
هر عکس، روایتی است منحصر به فرد از هولوکاست. بعضی زندگی روزمره یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم را شرح میدهند، برخی پروپاگاندای یهودستیز «نازی» را فاش میکنند و بعضی دیگر برشهایی هستند از مستندسازیهای مخفیانه از شیوههای سرکوب نازیها علیه یهودیان.
این ویدیوها همچنین نشان میدهند که عکس چهطور به درک گذشته، رویدادهای تاریخ بشر و سرنوشت خوفناکِ قربانیان آن کمک میکند. «کاساندرا لاپراد-زوئتا»، کیوریتور موزه هولوکاست در یکی از این ویدیوها میگوید: «همکارانم به من گفتهاند این عکسها را طوری به نمایش میگذارند که توجه مخاطبان را جلب کند. با این عکسها به سرعت میتوان ارتباط گرفت؛ بهویژه آن عکسهایی که چیزهای آشنایی از زندگی امروز ما در خود دارند. این عکس از دو پسربچه در لحظهای صمیمانه ممکن است بسیار عادی به نظر برسد اما دریچه بینظیری به آن دوران است و حس همدردی ما را با انسانهایی که در معرض چنین رفتارهای غیر انسانی بودهاند، برمیانگیزد.»
«آنالیز وزینا»، سفیر جوانان موزه هولوکاست هم میگوید: «حرف زدن درباره این عکسها دشوار است. ما وسط زندگی یک انسان هستیم و این صرفاً یک عدد یا واقعهای تخیلی نیست. آن انسان را نازیها واقعاً کشتهاند. میلیونها نفر دیگر نیز سرنوشتی مانند او داشتهاند اما تمرکز بر یک داستان مشخص واقعاً کار دشواری است.»
در این مجموعه ویدیوها، مصاحبههای دیگری هم هست با «پاتریشیا هبرر رایس» تاریخدان ارشد موزه هولوکاست، «ادنا فریدبرگ» تاریخدان، «استیو لاکرت» کیوریتور ارشد، «راسل گارنت» هماهنگ کننده برنامهها در موزه هولوکاست امریکا و «للا ترینر»، «اسلون داونپورت» و «جنیفر فلانگن» از سفیران جوانِ موزه.
ادنا فریدبرگ در یکی از ویدیوها به عکسی میپردازد که گروهی از یهودیان را که نازیها برای تبعید از آمستردام گردهم آورده بودند، نشان میدهد. بر اساس شواهد، عکس را یک همسایه گرفته است که نشان از تصمیم آگاهانه یک فرد عادی برای ثبت واقعهای مهم میدهد.
فریدبرگ در ویدیو میگوید: «این عکس واقعاً مرا مسحور کرده، چون از پنجره آشپزخانه گرفته شده است. این اتفاق مربوط به امروز نیست که هر کس یک تلفن همراه دارد و هر روز از هزار چیز عکس میگیرد، آن روزها آدمهای بسیار کمی دوربین داشتند. بنابراین، گرفتن این عکس چیزی شبیه به یک تعهد بوده است. خرج کردن یک فیلم که ارزان هم نبوده، یعنی عکاس با خودش فکر کرده آنچه روی میدهد، مهم است و باید برای آیندگان ثبت شود.»
راسل گارنت با برنامه امور حقوقی و قضایی موزه هولوکاست همکاری میکند که مأموران پلیس و ضابطان قضایی را تشویق میکنند تا درباره نقش پلیس در هولوکاست بیشتر فکر کنند و نسبتِ آن را با نقش خود در جوامع دموکراتیک امروز بسنجند. او درباره عکسی از یک پلیس که در کنار یک مامور اساس در خیابانهای برلین قدم میزند، چنین میگوید: «با دیدن این عکس از خود میپرسید این افسر پلیس اینجا چه میکند و چه فایدهای برای این همکاری دارد؟ حضور او اطمینانبخش است، مشروعیت و قدرت میآورد. همین تأثیر او است که رفته رفته به اساس و حزب نازی مشروعیت میبخشد.»
اسلون داونپورت وقتی نمایشگاه دایمی موزه یادمان هولوکاست را به بازدیدکنندگان نشان میدهد، به عکسی اشاره میکند که بازماندهای لاغر و نحیف را از یک اردوگاه کار اجباری در حال نوشیدن آب از کاسهای آهنی نشان میدهد و میگوید: «این عکس از ابعاد فاجعهبار هولوکاست حکایت دارد. این ظرف فلزی تنها دارایی زندانیان بود و اگر گم میشد، دیگر جایگزینی برایش نبود. آنها تنها با این ظرف فلزی بود که میتوانستند جیره روزانه خود را بگیرند. اگر کاسهای از دستتان روی زمین بیفتد و بشکند، خیلی اهمیتی ندارد ولی اگر همین ظرف تنها دارایی شما و تنها راه رسیدن شما به غذا باشد، آن وقت شرایط خیلی فرق میکند. درک این نکته، به درک ابعاد مختلف این رویداد کمک میکند. به همین دلیل هم هست که این عکس، سومین عکسی است که وقتی وارد موزه میشوید، میبینید.»
در ویدیویی دیگر، پاتریشیا هبرر رایس با اشاره به عکسی که از یهودیانی گرفته شده است که در جریان روند گزینش، بر سکوی قطار در آشویتس به انتظار ایستادهاند، میگوید: «معمولاً در اردوگاههای مرگ، عکاسی ممنوع بود. این عکس از زاویه بالا، نمای هوایی، از این مکان گرفته شده است.»
استیو لاکرت روش دیگر نازیها را بررسی میکند؛ این که چهگونه رژیم نازی از قانون برای توجیه رفتارش استفاده کرد. برای نمونه در یک ویدیو عکس ساختمان پارلمان آلمان، «رایشتاگ»، را میبینیم که در آتش میسوزد. آنچه میدانیم این است که ساختمان در نتیجه حریق سوخت، اما اینکه آیا نازیها ساختمان را به آتش کشیدند یا اینکه اقدامی فردی بوده، هنوز هم مورد بحث و اختلاف نظر است. لاکرت میگوید: «تنها فردی که در صحنه بازداشت شد، «مارینوس فاندر لوبه»، چپگرای هلندی بود. از جمله پیامدهای این سانحه صدور فرمان دولتی بود که بخش عمدهای از حقوق شهروندان آلمانی را از آنها گرفت و به نازیها امکان داد که مخالفان حکومتی خود را قلعوقمع کنند. این قوانین موقتی نبودند و تا پایان رژیم نازی یعنی تا سال ۱۹۴۵ ادامه داشتند. حادثه آتشسوزی رایشتاگ زمینه را برای شکلگیری دیکتاتوری نازیها فراهم کرد که بخشی از پیامد آن بازداشت گسترده کمونیستها و سوسیالیستها و تأسیس اردوگاههای دسته جمعی بود. به عبارت دیگر، همین کار بود که راه را برای تعقیبگری و دیکتاتوری نازیها و چیزی که امروز به نام هولوکاست می شناسیم هموار کرد.»
آنچه این ویدیوها را به هم پیوند میدهد، تلاش برای استفاده از عکس همچون ابزاری برای مبارزه با نفرت، یهودستیزی و افراطیگری است.
کاساندرا لاپراد-زوئتا درباره عکسی توضیح میدهد که یک عکاس نازی از یک یهودیِ ساکنِ گتوی «ورشو» گرفته است؛ تصویری که هدفش برجسته کردن ویژگیهای نژادی به منظور زدودن وجوه انسانی از او و نمایش پروپاگاندای ضد یهود بوده است.
او میگوید: «مهم است از یاد نبریم بسیاری از عکسهایی که [از آن دوران] داریم، همین عکسهای تبلیغاتی هستند که با هدف انسانزدایی از یهودیان و بدون رضایت آنها گرفته شدهاند. فکر میکنم ما باید درباره نحوه استفاده از این عکسها، دقت و وسواس بیشتری به خرج دهیم.»
ثبت نظر