close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند

۲۶ بهمن ۱۴۰۱
رویا همایونی
خواندن در ۲۴ دقیقه
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
طالبی به پشت‌گرمی‌هایی که از «جبهه فرهنگی انقلاب» و البته شخص رهبر جمهوری اسلامی دارد، فعالیت می‌کند.
طالبی به پشت‌گرمی‌هایی که از «جبهه فرهنگی انقلاب» و البته شخص رهبر جمهوری اسلامی دارد، فعالیت می‌کند.
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند
نفرت‌پراکنی‌های ابوالقاسم طالبی: معترضان حشیش زده‌‌اند

«ابوالقاسم طالبی»، متولد ۱۳۴۰، فیلم‌ساز ارزشی است که در کارنامه‌اش فیلم‌های سیاسی دیده می‌شوند. 

طالبی به پشت‌گرمی‌هایی که از «جبهه فرهنگی انقلاب» و البته شخص رهبر جمهوری اسلامی دارد، فعالیت می‌کند

او روز ۹ دی ۱۳۹۷ که خبر تماس تلفنی دفتر «علی خامنه‌ای» برای تحسین «قلاده‌های طلا» را توییت کرد، نوشت: «چند نفری هم بدجوری دائم شِکَرک می‌زنند برای فتنه‌گرها و سعی دارند برای من نقطه ضعفی درست کنند و آن را بزرگ کنند تا امان‌نامه لیبرالیسم را امضا کنم و مثل خیلی از همکاران، بی‌خیالِ مبارزه با لکه‌های سیاه در پهنه نورانی و خورشید فام جمهوری اسلامی شوم و بی‌آبرو در لاک خود فرو روم. اگر بند بند استخوان‌هایم را جدا سازند و اگر سرم را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در آتش بسوزانندم، هرگز امان‌نامه لیبرالیسم را امضا نمی‌کنم و دست از اندیشه‌های نورانی امام خمینی و جانشین خلفش، حضرت سیدعلی روحی فدا برنمی‌دارم.»

نام ابوالقاسم طالبی در هفته‌های گذشته بارها مطرح شده است.  در حالی که او دو هفته پیش توهین‌های بی‌شرمانه و زننده‌ای روی آنتن زنده تلویزیون به زنان ایران داشت، یکی از اکانت‌های مجازی که درباره آزار جنسی چهره‌های مختلف اطلاع‌رسانی می‌کند، روایتی از آزار جنسی طالبی در دفتر سینمایی‌ خود منتشر کرد. 

در بخشی از این روایت آمده است: «ابولقاسم طالبی از نام زنان بازیگر پرکار استفاده می‌کرد، داستان‌های خیالی درباره آن‌ها به زبان می‌آورد، از به قول خودش عرق خوردن با فلان زن و پا دادن آن یکی زن بازیگر معروف می‌گفت تا به خیال خودش به من بفهماند که اگر می‌خواهم کار بازیگری را حرفه‌ای انجام دهم، باید رفتار وقیح و خشونت جنسی امثال طالبی را بپذیرم.»

 

آن‌چه که او در ۱۰ سال گذشته گفته و انجام داده است را  در زیر می‌خوانید: 

شکایت از منتقدان اظهارات ضد زن؛ ۱۹ بهمن ۱۴۰۱

«از چهار نفر از افرادی که در فضای مجازی مطالب بی شرمانه‌ای گفتند و نوشتند، شکایت می‌کنم. هم‌چنین از شش رسانه که آن‌ها به واسطه همین گفت‌وگویم در رسانه ملی که با تیتر دروغ و افترا فضاسازی ایجاد کرده‌اند، شکایت خواهم کرد. من حرف بدی علیه زنان مطرح نکردم. ظاهرا انتظار هزاران جمله رکیک از اعضای بعضی انجمن‌ها، کانون‌ها و اتحادیه‌ها طبیعی بوده است اما یک واژه پزشکی را از من زشت انگار کرده‌اند. لذا بدین وسیله اعلام می‌کنم آری، به قول آقای دکتر جبلی، بهتر بود واژه دیگری می‌گفتم.»

 

یائسگی زنان؛ ۱۷ بهمن ۱۴۰۱

«انگار بعضی از زنان سلبریتی یائسه شدن را تقصیر جمهوری اسلامی می‌دانند. تا سن‌شان از ۵۰ سال بالاتر می‌رود، روسری خود را برمی‌دارند و به جمهوری اسلامی فحش می‌دهند. شما اگر در جمهوری اسلامی نبودید و در امریکا هم بودید، این اتفاق برای‌تان می‌افتاد. تا دیروز جوان‌تر بودید و روی بورس بودید. خب هرکسی یک دورانی دارد، چرا به جمهوری اسلامی فحش می‌دهید؟»

 

عمامه پرانی و نامه به مراجع و علمای مذهبی درباره حمایت از خامنه‌ای؛ ۲۸ آبان ۱۴۰۱

«بسم رب‌الخمینی

محضر مبارک بعضی از مراجع عظام، مدرسین فاضل، مبلغین محترم و منبری‌های عزیز

السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

این‌جانب از اهالی هنر سوالی برایم پیش آمده که جوابش نزد آن فرزانگان است. امید آن دارم به جواب این سوال بیندیشید و در روز حشر جوابم دهید و از کنارم بگذرید و به بهشت برین وارد شوید.

سوال: اگر عالمی در مقابل عمامه‌پرانی و حجاب از سر نوامیس خلق کشیدن و آتش زدن قرآن مجید و آتش افکندن به مساجد سکوت کند و نظاره‌گر توهین اوباش هرزه به نائب امام عصر باشد و دمادم اندیشه‌اش آن باشد که سکوت رجحان دارد در این ایام، مبادا که طهارت سلوک‌مان به ذائقه مقلدین، شاگردان، مریدان‌مان و پا منبریان خوش نیاید، این سکوت اگر گناه کبیره نیست، پس چیست؟!می‌دانم که می‌دانید قیام توابین کوفه بعد از شهادت حضرت حسین ابن علی علیه السلام به حال آن تکیه زننده بر نیزه غریبی، آن نظاره‌گر همیشه تاریخ در گودال قتلگاه تفاوتی نکرد.

سکوت و عدم پشتیبانی از نایب امام، جناب مسلم و سخن مجتهدین و علما و فتوا به این که جهاد با ابن زیاد فقط با حضور خود امام جایز است و گفتند امام حسین به جای فرستادن مسلم باید خودشان در مقابل دعوت ما به کوفه می‌آمد و… همگی خوب می‌دانید سلیمان خزاعی فقیه و حافظ قرآن بود، پیامبر و امیرالمومنین و حسنین را به چشم سر دیده بود؛ چیزی که آرزوی شمایان است که در رویا توفیقش را پیدا کنید. و اما سلیمان خزاعی با فتوایش، با سکوتش و عدم نصرت نایب امام زمانش خسران عظیمی به بار آورد و ضربه‌ای به اسلام عزیز زد که تا ظهور حضرت ولی‌عصر هم چوب آن ضربه را محبین اهل بیت می‌خورند.

حضرات این سکوت سنگین و گاه سخنان دو پهلوی بعضی عزیزان مرا به طرح این سوال تاریخی واداشت تا حجتی باشد بر سکوت شمایان در مقابل وحوش مست شده از باده دلارهای آل سعود، تا حجتی باشد بر وفای به عهد مردم با شهید اسطوره‌شان، حاج قاسم سلیمانی که هم‌چنان پشت سر ولی خدا، رهبر عزیز و فرزانه و حکیم خویش پیش می‌روند و به فرزندان خود نیز می‌آموزند که چه‌گونه بار دیگر خیبر را به تسخیر محبین اهل بیت در آورند و چه‌قدر سکوت رستم به خاطر حفظ شأن پهلوانی خویش در مقابل سوال سهراب نوجوان دل تاریخ را به درد آورد.

دل نازک از رستم آید به خشم.»

 

دنبال یک دختر راه افتاده‌اند؛ ۲۳ مهر ۱۴۰۱

«دشمنان جنگ هیبریدی علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته‌اند ولی خسته شده‌اند، چون به تکرار افتاده‌اند و حالا دنبال یک دختر هستند که بکشند و باز هم احساسات مردم را تحریک کنند. دشمنان دنبال یک سوژه بودند که ابتدای مهرماه برای‌شان فراهم شد. جنگ هیبریدی علیه جمهوری اسلامی به راه افتاده؛ یعنی هم خون می‌ریزند و همه جنگ رسانه‌ای به راه می‌اندازند.

در وقایع اخیر، به نقاط قوت کشورمان حمله کردند؛ مثل حجاب زنان. این‌ها دارند به آن بانوی پزشک با حجاب و ورزشکار با حجاب ایرانی توهین می‌کنند، زیرا زنان ما بدون این که زیبایی‌های جسمی خود را نشان دهند، موفق شده‌اند فلسفه غرب را به چالش گرفته‌اند.» 

 

معترضان حشیش زده‌اند و دنبال فان هستند؛ ۲۳ مهر ۱۴۰۱

«هنوز نتوانستند یک کلانتری بگیرند اما می‌گویند انقلاب سقوط کرده. دعوا سر آرم روی پرچم است که آرم سازمان مجاهدین یا کوموله آدم‌کش، یا آرم این پسر مونگوله محمدرضاشاه که می‌گوید سوت بزنید، بوق بزنید. ۹ میلیون ماشین هرشب بوق بزند، دیوانه می‌شود آدم. می‌خواهد با دیوانه کردن آدم‌ها نهضت ایجاد کند. در خیابان دیدم یک خانمی پشت فرمان نشسته و مدام بوق می‌زد و می‌خندد. اعتراض کردم، گفت فان است (با تمسخر و لحن زنانه)، شما همان کارگردانه‌اید؟! همه دارند می‌زنند، خوبه. بخشی از معترضان این‌گونه‌اند و همه چیز را به سرگرمی گرفته‌اند. 

در برنامه شیوه یک آدمی را آوردند که بالاآورده‌های هابرماس و کانت و دکارت را تکرار می‌کند. این بندگان خدا (معترضین) آن‌چه که میهمان برنامه شیوه می‌گوید را نمی‌شناسند. دارد فحش خواهر و مادر می‌دهد در خیابان، حشیش زده و در خیابان عربده می‌کشد و می‌گوید یکی من را بزند! من این عربده‌کشی‌ها را در عرق‌خورهای قبل از انقلاب دیده‌ بودم.»

 

انتخابات را تحریم کردند و معترض شدند؛ ۲۳ مهر ۱۴۰۱

«دیدند دولتی در ایران بر سر کار آمده که با وجود تحریم‌ها، در حال کار کردن است، نفت فروش می‌رود و ایران در حال عضویت در سازمان همکاری‌های شانگهای است، پس تصمیم گرفتند این روند را متوقف کنند اما جنگ راهش نیست.

می‌دانستند اگر اوضاع اقتصادی ایران بهتر شود، دیگر نمی‌توانند کسی را به اعتراض وا دارند، آن هم بعد از سه سال که مدارس ایران تعطیل و دانش‌آموزان در اختیار فضای مجازی بودند، بنابراین روی آن‌ها حساب کردند. بعضی که انتخابات را تحریم کردند و نیامدند، حالا می‌گویند ما را کنار گذاشتید که وضع این‌گونه شد! در سوریه هم با هشتگ‌سازی کار را شروع کردند.

سلبریتی‌ داریم که خودش در گروه پیکار بوده و الان هم فرزندش در خارج از کشور است و حالا چپ و راست علیه جمهوری اسلامی موضع می‌گیرد و خیال می‌کند کسی گذشته‌اش را نمی‌داند؛ مطبوعات انقلابی باید این موضوعات را شفاف‌ کنند. 

خاتمی و روحانی، دو رییس جمهوری بودند که بیشتر از همه حرف از آزادی زدند، پس چرا خودشان اصل ۲۷ قانون اساسی را اجرا نکردند؟ می‌گویند گفت‌وگو کنیم، نماینده و آدم معترضان کیست که بیاید و از درون کشور گفت‌وگو کند، نه این که حرف امریکا را بزند.»

 

لیبرال‌های وطنی فاشیست هستند؛ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

«لیبرال‌های وطنی ما فاشیست و تک بعدی هستند و با نادر خیلی خشن برخورد کردند. آن‌ها اجازه نمی‌دهند غیر از خودشان، کسی نظر دیگری داشته باشد. می‌خواهند همه سینما طرف خودشان باشد.

نادر طالب‌زاده کوهی بود که می‌توانست میخی بر تابوت فرهنگ لیبرالیسم باشد. او عاشق ولایت بود و با تمام وجود انقلاب اسلامی را باور داشت. طالب‌زاده ادامه‌ دهنده راه آوینی بود و به روش امام خمینی آدم‌ها را جذب می‌کرد. بعضی‌ها به خارج کشور می‌روند که آدم جذب کنند اما همان جا می‌مانند. کارگردانی داشتیم که وقتی اولین جشنواره تحویلش گرفتند، از ایران رفت اما نادر پای نهضت درخشان حضرت امام خمینی ایستاد و این درخشانی را ابراز کرد. او به زبان خارجی هم مسلط بود و به همین دلیل خارجی‌ها می‌نشستند و با او تعامل می‌کردند.»

 

نادر طالب‌زاده ترور بیولوژیک شد؛ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

«واقعیت این است که ترور بیولوژیک، یک ترور خاموش است و ویژگی آن این است که قابل اثبات نیست. نادر طالب‌زاده فردی بود که به‌شدت سلامت زندگی می‌کرد. با قد ۱۸۶، یک فرد بسیار قوی‌بنیه بود که ناگهان فرو پاشید. نمی‌شود که فردی به‌ صورت ناگهانی، این گونه فرو بپاشد. نادر اگر این‌گونه هدف قرار نمی‌گرفت، به راحتی تا ۹۰ سال دیگر عمر می‌کرد. آن‌ها که به ترور بیولوژیک معتقد نیستند را هم کاری نمی‌توان کرد. این‌ها شاید در وجود خدا هم شک کنند! گویی به همه چیز شک دارند، غیر از آن‌چه خودشان به آن باور دارند. زنده‌یاد سلحشور تنها فیلم‌سازی بود که سریال‌ها و آثارش بسیاری از کشورها را درنوردیده بود. تمام کشورهای عربی را تسخیر کرده بود. طبیعتاً ایشان هم به مراسم‌های مختلف در کشورهای دیگر دعوت می‌شد و بدون هیچ ملاحظه‌ای به این مراسم‌ها می‌رفت. آن‌ها هم کارشان را بلد بودند. سوال من این است اگر شما به‌جای صهیونیست‌ها بودید و هنرمند موثری وجود داشت که این‌گونه شما را هدف قرار داده بود، اگر آن هنرمند در دسترس شما قرار می‌گرفت، با او چه می‌کردید؟»

 

در جبهه انقلاب خبری نیست؛ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

«برخلاف آن‌چه می‌گویند، این‌ها مدام دارند می‌خورند، واقعیت این است که در جبهه انقلاب هیچ خبری نیست. خود من ۳۴ سال است ساکن اکباتان هستم و نتوانسته‌ام خانه‌ام را جابه‌جا کنم. عده‌ای فکر می‌کنند در این جبهه بخوربخور است، به میدان می‌آیند و وقتی می‌بینند خبری نیست، تازه به آن سوی دیگر می‌روند و تازه می‌فهمند که آن‌جا چه خبر است؛ جایزه خارج از کشور دارند، دلار دارند، بنیاد فارابی به سفر می‌بردشان، میهمان تورها می‌شوند، همه خبرها آن‌جا است! شما تصور کن یک فیلم بسازی که ۱۰ هزار دلار جایزه از یک جشنواره بگیرد، این مبلغ به ریال چه‌قدر می‌شود؟ بعد رایت همان فیلم را چندین شبکه خارجی می‌خرند و هر کدام آن‌ها هم ۱۰ هزار دلار می‌دهند. این پول‌ها چه می‌شود؟ چنین فیلم‌سازی می‌گوید من چرا وارد جبهه انقلاب شوم و هرکس دلش خواست، هر لیچاری بار من کند؟ آن طرف همه راحتند و هر کس هر کاری دلش بخواهد، می‌کند!

انقلاب اسلامی یک سری فیلم‌ساز دارد که این‌ها «جوشش» انقلاب محسوب می‌شوند. برخی از همین‌ها هم در میانه راه می‌برند و از جوشش می‌افتند اما برخی هم‌چنان مسیر را ادامه می‌دهند تا به مرحله پرواز برسند؛ مانند حاج نادر طالب‌زاده. این ماجرا در همه صنفی هم وجود دارد؛ از روحانی تا مسوول و هیچ‌کس نمی‌تواند تضمین بدهد که همواره در حال جوشش است. برای انقلاب کار کردن یک توفیق است که گاهی از فرد سلب می‌شود. دلیل آن هم هر چیزی می‌تواند باشد، از نان حرام گرفته تا بلای اولاد و خیلی بلایای دیگر.»

 

سلبریتی‌ها حرف نمی‌زنند، قرقره می‌کنند؛ ۱۷ بهمن ۱۳۹۷

«شلوغ می‌کنند، حرف می‌زنند و درباره همه چیز اظهار نظر دارند. آدم‌های کم مطالعه‌ای هم بعضاً هستند. اهل اندیشه زیاد نیستند. قرقره کردن صحبت‌های شبکه‌های خارجی مثل بی‌بی‌سی و وی او ای که با اعتراض کردن به موضوعی، آن‌ها نیز سریع اعتراض می‌کنند؛ مثلاً دختری که بهش تجاوز شد را رسانه‌ای می‌کند و بعد می‌گوید ببخشید، شنیده بودم تجاوز شده اما چنین چیزی نبوده است. آن‌ها بلندگو و پژواک دهنده هستند و تاثیر اجتماعی آن شکلی نخواهند داشت، دنبال کننده‌های آن‌ها هم آدم‌هایی نیستند که خیلی تاثیرگذار باشند.»

 

هرگز امان‌نامه لیبرالیسم را امضا نمی‌کنم؛ ۱۰ دی ۱۳۹۷

«امشب (۹ دی‌ ۱۳۹۷، ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه) از بیت حضرت رهبری با بنده تماس گرفتند و پیام ایشان را به اطلاع بنده رساندند. حضرت آقا فرمودند دیشب مجدداً فیلم شما را از شبکه افق دیدم، آفرین، آفرین‌، آفرین، دست شما درد نکند، از قول من به بازیگران سلام برسانید.

یک مقام آگاه در وزارت اطلاعات (واجا) هم پیامی داده که ما بودیم که نمی‌‌گذاشتیم قلاده‌های طلا پخش بشود، این فیلم مشحون از تهمت‌های ناروا به سربازان گم‌نام امام زمان است. از نظر صاحب این قلم، ۹۸ درصد بچه‌های وزارت اطلاعات گل هستند ولی چند نفری هم بدجوری دائم شِکَرک می‌زنند برای فتنه‌گرها و سعی دارند برای من نقطه ضعفی درست کنند و آن را بزرگ کنند تا امان‌نامه لیبرالیسم را امضا کنم و مثل خیلی از همکاران، بی‌خیالِ مبارزه با لکه‌های سیاه در پهنه نورانی و خورشیدفام جمهوری اسلامی شوم و بی‌آبرو در لاک خود فرو روم. 

اگر بند بند استخوان‌هایم را جدا سازند و اگر سرم را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در آتش بسوزانندم، هرگز امان‌نامه لیبرالیسم را امضا نمی‌کنم و دست از اندیشه‌های نورانی امام خمینی و جانشین خلفش، حضرت سیدعلی روحی فدا برنمی‌دارم.»

 

شجریان، یک هنرمند سرطانی؛ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶

«ما امروز باید دعا کنیم حال محمدرضا شجریان خوب شود، زیرا دولت یازدهم دستش خالی است و آویزان یک هنرمند سرطانی شده است. امروز دولت روحانی آویزان محمدرضا شجریان، یک بیمار سرطانی است که زمانی خودش گفته بود حق ندارید دعای ربنای مرا پخش کنید. من از آقای رئیسی گله دارم که چرا وقتی یک هنرمندی در یک میهمانی پیک پیک عرق می‌خورد، آبرویش را در رسانه‌ها و همه جا می‌برند اما درعوض، یک نفر که به ۳۰ زن تجاوز کرده، به دلیل آن که لباس روحانی پوشیده و با رییس‌جمهوری عکس گرفته، محاکمه نمی‌شود.»

 

مخالفت با سیمرغ؛ ۲۹ بهمن ۱۳۹۵

«چون این مراسم (ششمین دوره جایزه سینمایی ققنوس) برای سینمای انقلاب است، می‌گویم اگر به جای نماد ققنوس، کبوتر آزادی بود که از دل انقلاب بلند شده است، اتفاق بهتری رخ می‌داد. در جشنواره فیلم فجر هم به جای سیمرغ، باید از نماد انقلابی استفاده می‌شد.»

 

من در جبهه حق نشسته‌ام؛ ۸ مهر ۱۳۹۵

در کل دو جبهه وجود دارد؛ یکی جبهه حق که من در آن ایستاده‌ام و دیگری جبهه باطل است و حد وسط ندارد. در جبهه حق هم بعضی‌ها مانند شهدا، تندتر از دیگران می‌روند و به مقصد می‌رسند. رهبری جبهه باطل با انگلیس و شیطان بزرگ است و رهبری جبهه حق هم با حضرت امام. در هر دو جبهه هم شارلاتان و سودجو وجود دارد؛ چه در جبهه شیطان، چه در جبهه الهی آدمی که پای کار بایستد، کم است.»

 

منتقدان الهام چرخنده؛ ۴ خرداد ۱۳۹۳

«تجربه نشان داده با اندک فاشیست‌های سینما، حرف زدن کار بیهوده‌ای است. تکبر به واسطه بعضاً شناخته شدن در کوچه و بازار، باعث بیماری خودشیفتگی در آن‌ها شده و به هیچ چیز جز خودشان توجه ندارند؛ نه وطن، نه آزادی عقیده و ابراز آن، نه امنیت ملی و نه تعاملات صنفی نیز برایشان مهم نیست. این‌ها کوتوله‌های کم ظرفیتی هستند که با پک اول توهم می‌زنند و توقع می‌کنند دیگران باید در مقابل پوچ‌گرایی‌شان کرنش کنند؛ به‌خصوص اگر موضع‌گیری مسوولی آن‌ها را اوردوز کند و توهم قدرت هم بکنند، آن‌گاه جز به حذف و قلع و قمع دیگران راضی نمی‌شوند. برخورد با خانم الهام چرخنده یک تست است، چون رسماً گفته‌اند دستگاه‌های نظارت فرهنگی دیگر عرضه برخورد ندارد. البته می‌دانند اگر این دستگاه‌ها بخواهند، قادر هستند نشئگی را چنان از سرشان بپرانند که مادرشان الیزابت در بی‌بی‌سی هم نتواند خماری‌شان را دوا کند. این فرزندان موسولینی فعلاً عقیده دارند که قضات با غیرت در دستگاه قضای این ملک دیگر جرات صدور حکم ممنوعیت را برای توهین‌کنندگان و معارضان تمامیت‌خواه ضدانقلاب در هنر ایران زمین ندارند. البته بنده انگاره‌های این کوتوله‌های بی‌وطن بی‌دین را قبول ندارم و معتقدم دادستان و دستگاه قضا و مجلس به زودی حرکتی درخور با این لااوبالی‌ها انجام خواهند داد. در روزهای آینده و با عملکرد دستگاه قضا و مجلس، معلوم می‌شود حق با فاشیت‌ها است یا با بنده؟ قضاوت هم با مردم و رسانه‌ها خواهد بود.»

 

سینماگران ایرانی فاشیست هستند؛ ۰۳ خرداد ۱۳۹۱

«بخشی از افراد فعال در سینمای ایران دیدگاه‌های فاشیستی دارند. به این معنا که می‌گویند غیر از ما و اندیشه ما، نه کسی حق اظهارنظر دارد و نه کسی حق دارد چنین نظری داشته باشد! این گروه می‌توانستند گاردهای آهنین‌شان را تحریک کنند تا به شکل منسجم اما متفاوت عمل کنند.عده‌ای از آن‌ها ترجیح دادند راه بیفتند و جایی را به آتش بکشند، عده‌ای دیگر کتک می‌زنند، برخی دیگر رنگ روی ماشین‌ها می‌یپاشند، عده‌ای پوستر پاره می‌کنند، در مرحله‌ای با تلفن و ایمیل تهدید می‌کنند، در فیس‌بوک جریان تهدید و تحریم به راه می‌اندازند و جریان رسانه‌ای که اتاق جنگ آن‌ها است در بی‌بی‌سی، من و تو و VOA به توجیه و تشریح آن‌ها می‌پردازند و کار آن‌ها را نوعی مبارزه فرهنگی آزادی‌خواهانه علیه حکومت در سینمای ایران می‌نامند. در مورد فیلم ما هم اتفاقاتی از این دست رخ داد. بازیگر فیلم را تهدید و با موتور ماشینش را تعقیب کردند و شیشه‌های آن را شکستند، روی ماشینش اسپری رنگ پاشیدند، برای مادر یکی از بازیگران وقتی برای خرید به میدان تره‌بار رفته بود، ایجاد مزاحمت کردند و... طبیعتا این‌ها فاشیست هستند و عمده پایگاه‌شان هم تا پیش از این در خانه سینما بود.»

این جریان هر از گاهی تحرکاتی دارد و متاسفانه برخی از سینماگران به این جریان باج می‌دهند؛ یعنی هرچند عضو آن نیستند اما به محض این که این جریان اعلام می‌کند می‌خواهیم فلان بازیگر را تحریم کنیم، در حرف‌ها و اظهارات‌شان از این جریان تابعیت کورکورانه می‌کنند.

اگر بخواهم به‌طور خلاصه از شناسنامه و عقبه این جریان بگویم، این افراد حدودا ۱۰ نفر بودند که در مقطعی شیفته آقای خاتمی بودند. چهار پنج نفر آن‌ها فرهنگی بودند و پس از مدتی مسیر کاری خودشان را ادامه دادند اما تعدادی از آن‌ها که پول خوبی هم گیر آورده بودند، سیاست را رها نکردند و خود را متصل کردند به ستاد آقای موسوی. خانه سینما را هم تبدیل کردند به مرکز فعالیت‌های خود. در همایش‌های انتخاباتی آقای موسوی هم حرف‌های نامربوطی زدند. این‌ها امروز ۱۰ نفر هم نیستند اما فکر می‌کنند نور چشم همه هستند. خلاصه کلامم این که افراط همیشه تفریط را به‌دنبال دارد. تلفن زدن و تهدید کردن افراد بعدها برای خودشان بازخورد خواهد داشت. من به برخوردهای فاشیستی در قالب طرف‌داری از آزادی نقد دارم اما نمی‌گویم چه‌کسی در سینما فاسد است و چه‌کسی فاسد نیست. یک فرد عادی مذهبی و طرف‌دار انقلاب اسلامی هستم که از ۲۰ سال برخورد فاشیستی زخم خورده‌ام و البته زخم هم زده‌ام! امروز هم به موضع انتقادی‌ام نسبت به افراط این چند نفر فاشیست که یک دو کارگردان نیمه جوان و پیر و نویسنده و دستیار عقده‌ای هم در بین آن‌ها هست، مومن هستم و مطمئنم چه از سر اشتباه رفتار می‌کنند و چه از سر ماموریت و با هدف قبلی، افراط‌‌‌شان، تفریط را به‌دنبال خواهد داشت.»

 

روزانه ۵۰۰ هزار نفر به سفارت انگلیس مراجعه می‌کنند، ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

«در فیلم من کمیته مشترکی از سوی سازمان‌های جاسوسی جهان مطرح شده است و آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که باید در انتخابات ۸۸ آشوب ایجاد کرد. برای ایجاد عملیات، یکی از مهم‌ترین امکانات، سفارتخانه‌ها بود که در ماه‌های منتهی به انتخابات مراجعه‌ها به سفارت انگلیس به ۵۰۰ هزار نفر در روز می‌رسید. حتی یکی از مهم‌ترین اشکالات به امریکا این بود که چرا در ایران سفارت ندارند. انگلیس بیش از ۳۰۰ سال است که در ایران خباثت به خرج می‌دهد و یک روز قبل از این که وزارت کشور ستاد انتخابات را افتتاح کند، بی‌بی‌سی توسط وزارت خارجه انگلیس افتتاح شد. لذا فکر می‌کنم در خصوص نقش انگلیس در فتنه ۸۸ به هدف زدم و به خوبی نقش آن‌ها را نشان دادم. انگلیس بیش از ۳۰۰ سال است که در ایران خباثت به خرج می‌دهد و یک روز قبل از این که وزارت کشور ستاد انتخابات را افتتاح کند، بی‌بی‌سی توسط وزارت خارجه انگلیس افتتاح شد. لذا فکر می‌کنم در خصوص نقش انگلیس در فتنه ۸۸ به هدف زدم و به خوبی نقش آن‌ها را نشان دادم.

ما هر چه خواستیم، پخش کردیم و هیچ محدودیتی وجود نداشت.»

 

گفت‌وگو با رضایی و احمدی‌نژاد؛ ۳۰ فروردین ۱۳۹۱

«من با آقای رضایی و احمدی‌نژاد مفصل و با هر کدام تقریبا دو ساعت و نیم صحبت کرده‌ام.من با این دو نفر هم که صحبت کردم، جواب سوالاتم را گرفتم. حالا شما روی این موضوع مانور ندهید. در این مورد نباید صحبت کنم، اگر نه من هیچ ابایی از این که آن را عنوان کنم، ندارم اما گفتنش را نمی‌توانم بگویم.

به هر حال شما نمی‌توانید راجع به پروسه‌ای صحبت کنید که آن را حلاجی نکرده باشید. کیس‌هایی وجود داشتند که در رابطه با اکثر آن‌ها مطالعاتی انجام دادم و به بیشتر سوالاتم رسیدم و جواب سوالاتم را تا آن‌جا که لازم داشتم، از طرق مختلف گرفتم.» 

 

ماجرای گفت‌وگو با مسیح علی‌نژاد؛ ۳۰ فروردین ۱۳۹۱

«از نظر ضد انقلاب‌ها، دیدن این فیلم برای کسانی که در امریکا هستند، جرم است. خانم معصومه قمی، مسیح علی‌نژاد به من زنگ زد، من شماره را نگاه نکردم، با من نزدیک به ۵۰ دقیقه صحبت کرد ولی حدود ۳۰ دقیقه از مصاحبه را گذاشته و بقیه را کار نکردند. من هدفم این بود که ببینم چه‌قدر قدرت این را دارد که در حد وبلاگ خودش آزادی‌خواه باشد ولی نبودند. خب بعد هم من با خودم فکر کردم که این بنده خدا چی‌کار کند، این باید پول در بیاورد، باید زندگی بچرخاند، باید بگوید من رفتم دفاع کردم از دیدگاه شما، من ارتباط دارم، من می‌توانم شلوغش کنم، تا آن‌ها روی او حساب کنند، ماه بعد به او حقوق دهند، وگرنه از کجا زندگی کند؟ اگر با فحش دادن به ما پول در بیاورند تا از جای دیگه، ما راضی هستیم، غیرت‌مان این را بیشتر قبول می‌کند.»

 

در سینما فساد نیست، فقط گلشیفته لخت شده؛ ۲۵ فروردین ۱۳۹۱

«ما پاک‌ترین سینما را در دنیا داریم. نباید این پاک‌ترین را این‌قدر مورد هجوم قرار دهیم. در همه صنوف آدم بد وجود دارد. در صنف ما هم آدم بد هست. آدم بی‌محبت و نامرد هم وجود دارد. نمی‌گویم همه یک‌دست هستند. در همه صنوف این مساله وجود دارد. مگر در خبرنگارها نیست؟ شما بیایید ببینید در صنف خبرنگارها، چند خبرنگار پناهنده شدند و در مقابل، چند هنرمند و بازیگر به خارج از کشور پناهنده شدند. تعدادشان را ببینید چه‌قدر فرق می‌کند. بی‌خودی سوژه‌ای پیدا کردند؛ خانمی به خارج از کشور رفته، پیراهنش را کنده، این‌ها خوش خوشان‌شان شده، سوژه پیدا کردند. اصلا این‌جوری نیست. ما آدم خوب و بد همه جا داریم. تمام کسانی که تا به حال با آن‌ها کار کردم، آدم‌های شریفی بودند.

البته من نمی‌خواهم بگویم حرف‌های آقایان سلحشور، مظفری، تارخ و خانم‌ها پطروسیان و صالحی وجود ندارد و دروغ می‌گویند ولی این‌ها همه قصه نیست. شما از قصه‌ای تعریف می‌کنید، از موجودیتی حرف می‌زنید که این موجودیت در حال حاضر همه فرهنگ ما است.» 

 

گفت‌وگو با مسیح علی‌نژاد؛ ۱۳ فروردین ۱۳۹۱

«قصه ندا آقا‌سلطان یک قصه کاملا مبهمی است برای من. من تمام مطالب و اطلاعاتی را که داشتم، خواندم و دیدم برای من معما است و هنوز هم حل نشده است. بنابراین من راجع به معماها کار نمی‌کنم. عرض من به شما این است که فیلم من حدود ۱۰۰ دقیقه است. من در ۱۰۰ دقیقه که نمی‌توانم هشت ماه قصه‌ای را که در تحولات اتفاق افتاده، بیاورم. شما این انتظار را از من دارید که همه آن را در یک فیلم سینمایی بیاورم و نشان دهم...  من اگر گفتم قصه‌ام واقعیت است، قصد ترور آقای خاتمی یک چیزی هست که این‌جا پرونده‌اش هست، آدم‌هایش هست، همه چیزش هست، هواپیمایش هم هست… در فیلم من دیده می‌شود که آدم‌ها کشته می‌شوند. شما یک پیش‌قضاوتی دارید که این حکومت اسلامی به من گفته برو این فیلم را بساز و فرموده برو وزارت اطلاعات و فلان و بهمان. این‌ها واقعا واقعیت ندارد. ممکن است انسان‌ها بروند جرمی کنند و در دادگاه محکوم شوند، وکیل هم داشته باشند و محکوم شوند. ما که نباید همه کسانی که دارند کار می‌کنند بگذاریم مقابل... ما این‌جا حدود هزار تا کارگردان داریم. شما هزار کارگردان را بگذارید جلوی آقای جعفر پناهی و بگویید که این هزار نفر جلوی یک نفر؛ یا همه‌تان باید بمیرید یا آقای جعفر پناهی! آقای جعفر پناهی یک‌سری جرایمی داشته، رفته آن‌جا، دادگاه رفته، تجدیدنظر شده، دوباره رفته، دوباره آمده... الان هم که همه جا هست ایشان! همه جشن‌ها می‌آید، شرکت می‌کند، می‌آید آن‌جا می‌نشیند، خارج از کشور رفته، یک فیلمش را هم فرستاد خارج! اصلا این‌جوری نیست. ممکن است هر انسانی فریب شیطان را بخورد و تحت تاثیر شیطان قرار گیرد، همه ما در هر لحظه می‌توانیم بنده شیطان و یا بنده خدا باشیم.

من در این‌جا متولد شده‌ام و تا آخر ایستادگی می‌کنم و تا زمانی که زنده هستم، خودم و فرزندانم، میز انگلیسی‌ها را اگر بخواهند چیزی روی آن قرار دهند، می‌شکنم. ما این هستیم، ما همیشه ایستاده‌ایم. ما بچه‌های امام هستیم. نشناختند ما را! حال آن که برخی از افراد ریزش کنند، از آن طرف هم ۱۰۰ نفر به این طرف آمده‌اند. ریزش و رویش در همه جا وجود دارد. دلخوش کنید به آقای نوری‌زاد، ابراهیم نبوی. البته معلوم نیست این‌ها آن طرف آمده باشند، شاید بعدها بفهمیم که اشتباه کرده‌ایم (!). فقط ما هستیم که داریم اعتقادی کار می‌کنیم، بقیه پولی‌اند یا این طرف می‌گیرند یا آن طرف...»

 

جریان برانداز در خانه سینما است؛ ۱۶ مرداد ۱۳۸۹

«خانه سینما یک حزب سیاسی است که ۱۰، ۱۵ نفر آن را می‌چرخانند و چهار هزار عضو آن هم هیچ نقشی ندارند و هنوز هم شمقدری نتوانسته کاری بکند. اگر بگوییم جریان برانداز در جایی هنوز دست نخورده، همین جا است.»

 

در سینما عده‌ای وطن‌فروش هستند؛ ۲۲ خرداد ۱۳۸۹

در سینما یک جناحی هستند در حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر که همه منافع را برای خودشان می‌خواهند. وضع مالی خوبی دارند، سالی چهار پنج فیلم می‌سازند، در اکثر برنامه‌ها مشارکت دارند‌، فیلم‌های پرفروش مال آن‌ها است. به این دلیل که می‌توانند خطوط قرمز را بشکنند‌، روابط خارجی و داخلی خوبی دارند و کارهای عجیبی می‌کنند. این عده وطن و مردم و اندیشه خود را به یک سفر خارجی و یک جایزه چند هزار دلاری می‌فروشند. این‌جا است که می‌فهمیم میرزا آقاخان نوری و شمر آدم‌های بدی نبودند. آن‌ها لااقل حکومت ری را می‌گرفتند اما این‌ها خیلی ارزان همه چیز را می‌فروشند. متاسفانه در بعضی از قسمت‌های خانه سینما، حکومت الیگارشی است. همه این‌ها را برای این گفتم که بدانید من در آن فضای وحشتناک در سینما کار کرده‌ام. به نظرم فضاسازی بدترین نوع سانسور است. در جشنواره همین فضا را ساختند. فضایی را به وجود آوردند که کسی نتواند داور شود. هر کسی که انتخاب شد، ۵۰تا ۱۰۰ تا زنگ به او زده شد و مهر خیانت و وطن‌فروشی به او زدند. به هم اس‌ام‌اس می‌دادند و هم‌دیگر را تحریک می‌کردند که نگذارید کسی داور جشنواره فجر بشود. این فضاسازی ۳۰ سال است که وجود دارد.»

 

حاکمیت سازمان‌های جاسوسی در سینمای ایران؛ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹

«سینمای ما تحت سیطره و حکم‌رانی برنامه‌های سازمان‌های جاسوسی (موساد و اینتلیجنت سرویس) است. صحبت من این است که ای مسوولین نظام اسلامی! ما را از دست عوامل این سازمان‌ها رها کنید. کمک کنید ما نفس بکشیم در فضای انقلاب اسلامی. کمک کنید. ما اگر گفتیم طرف‌دار انقلاب و حکومت اسلامی هستیم، این‌طور مطرود هژمونی مک کارتی سینما ایجاد شده توسط عوامل سازمان‌های جاسوسی نشویم، باید فریاد بزنیم یالمسلمین به داد ما برسید. این‌جا اگر کسی بخواهد سخت طرف‌دار ارزش‌های انقلاب اسلامی باشد، هنرمندش نمی‌خوانند. حتی اگر از هر پنجه‌اش هنر ببارد، ریاکارش می‌خوانند، تخطئه‌اش می‌کنند. مزدورش می‌دانند و چنان فضاسازی می‌کنند که شخص بترسد و عقب بکشد. اما اگر مثل یک گربه زیر دست و پای انگلیس، فرانسه و کانادا میومیو کند، مردمش و وطنش را بفروشد، افتخارات ملی‌اش را به سخره بگیرد و دین مردم مظلوم را وارونه جلوه کند، هنرمندش می‌خوانند. 

وقتی رییس‌جمهوری ایران جلسه‌ای با هنرمندان می‌گذارد، چه کسی سینماگران را تحت فشار قرار می‌دهد که در این جلسه حاضر نشوید؟ مشخص می‌شود که این یک موضوع کاملا امنیتی از جانب سازمان‌های جاسوسی مستقیم یا غیرمستقیم هدایت و مدیریت می‌شود و هیچ ربطی به فرهنگ ندارد. اگر کسی می‌خواهد بدون هنر هنرمند شود، باید برود زیر چتر فرهنگی تعریف شده سفارتخانه‌ها. 

متاسفانه نیروهای مسوول هم برای این که ژست فرهنگی بگیرند، برخورد مطلوبی با خطاکاران این عرصه نکردند و نمی‌کنند. فضا را دست سفارتخانه‌های ویزا دهنده و دعوت کننده به مراسم فرهنگی و جشنواره‌ها داده‌اند. البته اکثریت حال دعوا ندارند؛ نه این‌ که همه وابسته باشند بلکه می‌خواهند کار کنند. 

واقعیت این است که ما تحت تور سفارتخانه‌ها و دستگاه‌های امنیتی خارجی هستیم. چه‌طور می‌شود که در میهمانی سفارت فرانسه ۲۰۰ هنرمند شرکت می‌کنند. عده‌ای در این وادی بازیچه سیاست‌بازان و آدم‌هایی که در دست آن‌ها هستند و به آلاف و الوف رسیدند و نام هنرمند هم مدال سینه‌شان. مساله آن‌قدر ساده نیست و این واقعیت عمیق در جامعه امروزی است و همه در معرض گرفتاری در سازمان‌های مخوف جاسوسی هستیم.»

 

خاتمی به یک‌سری‌ها خوب رسیده است؛ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹

«آقای خاتمی نه درجات معنوی دارد، نه عالم جلیل‌القدر و نه فقیه توانایی است ولی به یک‌سری‌ها خوب رسیده و انصافا اگر این جریان بخواهد کسی را پشتیبانی کند، تمام و کمال کار را انجام می‌دهد و آن آدم تحت خجالت و شرمندگی خیس عرق می‌شود.

 دوره ریاست آقای خاتمی بر وزارت ارشاد، بچه‌هایی که مشخصا اعلام کردند ما ولایت‌فقیه را قبول داریم و پای انقلاب ایستاده‌ایم و خواستند ولایت‌فقیه را در یک فیلم نشان دهند، یعنی قصه‌ای بسازند که در آن مدیریت ولی مشخص شود، همان‌گونه که سینمای امریکا صدها فیلم ساخته و اقتدار حکومت و کانون اصلی قدرت را در برخورد با فساد داخل بدنه حکومت، از پلیس تا کنگره و وزیر نشان داده. هنرمند مسلمان ولایتی هم می‌توانست این کار را بکند اما تحت هجوم و فشار جریانی قرارشان دادند که هرگز چنین اتفاقی رخ نداد.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

تعقیب قضایی سه ایرانی به اتهام همکاری با جمهوری اسلامی در کانادا

۲۶ بهمن ۱۴۰۱
خواندن در ۲ دقیقه
تعقیب قضایی سه ایرانی به اتهام همکاری با جمهوری اسلامی در کانادا