رزا مظفر، شهروندخبرنگار
گوشت چهگونه از سفره طبقه متوسط و طبقه کارگر حذف شد؟ این میانتیتر در مطلبی با عنوان «طغیان گوشت» در روزنامه «سازندگی» بود؛ مطلبی درباره گران شدن گوشت و حذف آن از سفره مردم.
همین گزارش منجر به توقیف روزنامه سازندگی از سمت هیات نظارت بر مطبوعات در جلسه روز اول اسفند ۱۴۰۱ شد. اشاره روزنامه سازندگی به واقعیت زندگی مردم ایران بود؛ حقیقتی عیان و تلخ که به مذاق مسوولان جمهوری اسلامی خوش نیامد. اما واقعا مردم چهگونه گوشت میخرند؟
این گزارش، روایت مردمی عادی است از خرید گوشت:
***
«قیمت گوشت تا نیمه دی ماه به طور متوسط برای هر کیلو گوشت شقه گوسفندی حدود۲۳۰ هزار تومان و برایهر کیلو ران گوسفندی حدود۲۸۰ هزار تومان بود. قیمت هر کیلو گوشت فیله گوسفندی نیز به حدود ۳۶۰ هزار تومان میرسید. حالا اما همه گرانتر شدهاند، آنقدر که مشتریها باورشان نمیشود.»
اینها را آقای «امین»، صاحب یک سوپر پروتئینی بزرگ در خیابان «پیروزی» در شرق تهران میگوید. به دفتر حسابهایش سرک میکشد و میگوید: «الان شقه گوسفندی ۳۹۰ هزار تومان است و ران ۴۶۰ هزار تومان. این قیمتها با حداقل سود هستند اما بازهم رویم نمیشود و با خجالت قیمت گوشت را میگویم.»
به گفته او، حداقل روزی دو نفر تقاضای خرید قسطی گوشت یا گرفتن گوشت نسیه دارند: «خجالت میکشم که نمیتوانم به همه کمک کنم. من هم اجاره مغازه میدهم و کارمند دارم. خودم هم کاسبم اما در حد توانم سعی میکنم کارشان را راه بیندازم. همین پیش پای شما یک خانم و آقا آمدند، این پا و آن پا کردند و گفتند ۵۰ هزار تومان گوشت میخواهیم. خجالت کشیدم. چرا باید در جایی زندگی کنیم که مردم عادی از پس خرید مایحتاج روزانه برنیایند؟»
«امینه» و همسرش هر دو کارمند هستند. آنها دو فرزند دارند و چند سال پیش خانه کوچکی در خیابان «۳۰ متری جی» خریدهاند. او مورد قیمت گوشت میگوید: «دوماه پیش که گوشت خریدم، قیمت هر کیلو شقه گوشت گوسفندی ۲۰۰ هزار تومان بود و امروز ۳۳۰ هزار تومان است؛ یعنی حدود ۶۵ درصد طی دو ماه افزایش قیمت داشته است. گاهی فکر میکنم زندگی مثل یک طناب دور گردن ما است که تا وقتی خیلی محکم نشده است، متوجه این طناب نمیشویم. اما این روزها انگار حلقه این طناب دور گردنمان هر روز تنگتر و تنگتر میشود.»
امینه در ادامه صحبتهایش در مورد خرید گوشت میگوید: «بچههای ما یا غذای گوشتداردوست دارند و یا فستفود. گوشت خریدن که با این قیمتها دارد چند ماه یک بار میشود. سوسیس و کالباس هم وضعیت بهتری ندارد. اگر بخواهی یک سوسیس یا کالباس معقول که خیلی هم آرد و آت و آشغال نداشته باشد بخری، باید کیلویی ۳۰۰ هزار تومان پول بدهی. گاهی تعجب میکنم که چهطور این روزها این اوضاع بر ما میگذرد و همچنان زندهایم و زندگی میکنیم.»
هشتم آذر ۱۴۰۱، مرکز آمار ایران با انتشار گزارشی اعلام کرد سرانه مصرف گوشت در ایران سالانه چهار کیلوگرم است. «اعتماد آنلاین» همان وقت با انتشار یک اینفوگرافیک، سرانه مصرف سالیانه گوشت در ایران را با سایر کشورهای عربی مقایسه کرد. ایران در پایینترین قسمت جدول ایستاد و سرانه مصرف گوشت به ترتیب در کویت ۶۷ کیلوگرم، امارات ۶۲ کیلوگرم، عربستان ۵۴ کیلوگرم، عمان ۴۳ کیلوگرم، مصر ۲۶ کیلوگرم، عراق ۱۹ کیلوگرم، لبنان ۱۸ کیلوگرم و حتی جیبوتی ۱۵ کیلوگرم در هر سال اعلام شد. بر اساس این مدل آماری، ایران به عنوان یکی از ثروتمندترین و داراترین کشورهای خاورمیانه، از پایینترین مصرف سرانه گوشت در کشورهای منطقه برخوردار است.
«سعید» در بازار تهران نقرهفروش است. او میگوید: «مثل همه چیزهای دیگر، واقعا قیمت گوشت هم دارد آن را به کالای لوکس تبدیل میکند و کم کم گوشت قرمز هم مثل ماهی، مرغ و برنج ایرانی، از سفره مردم حذف میشود و ما میمانیم با هوای آلوده و انتظار برای اعدامها و تورم سرسامآور و بیآبی و بیبرقی .»
او لحظهای مکث میکند و بعد سری تکان میدهد و میگوید: «باور کنید اصلا نگران خودم نیستم، خدا را شکر هنوز هم گاهی سخت و گاهی راحتتر، چرخ زندگی را میچرخانم اما واقعا کسی که ماهی پنج یا شش میلیون تومان سر سفرهاش میبرد، میتواند گوشت کیلویی ۴۵۰، ۵۰۰ هزار تومانی بخرد؟»
«مینو» در «هایپر استار» مجتمع تجاری «روشا مال»، در بخش مواد پروتئینی کار میکند. او در مورد قیمت گوشت قرمز میگوید:«گوشت شقه گوسفندی کیلویی ۴۴۰ هزار تومان است و گوشت ران گوسفندی کیلویی ۵۳۰ هزار تومان. معمولا قیمتها برای مشتریها تعجب برانگیز نیستند و مردم منطقه شمیرانات کلا راحت خرید میکنند و انگار خیلی در جریان اتفاقات کشور نیستند. برای من که در خیابان آزادی زندگی و تورم را با همه وجود حس میکنم، انگار در مقابل مردم این منطقه، آلیس هستم در سرزمین عجایب.»
مینو لبخند تلخی میزند و ادامه میدهد: «تازه فروش اصلی ما استیک و گوشتهای مزهدار شده و کبابی است که قیمتهایش سرسامآور است و مشتریهای خاص خودش را دارد. گاهی فکر میکنم چهقدر بد که آنقدر از حال هم بیخبریم و به فاصله چند تا خیابان از همدیگر زندگی میکنیم ولی در دو دنیای متفاوت.»
ثبت نظر