جنگ جهانی دوم بیش از ۷۵ سال پیش به پایان رسید. با پایان جنگ، هولناکترین، طولانیترین، و چندلایهترین جنایت علیه بشریت نیز پایان یافت: «هولوکاست.»از میان کسانی که هولوکاست را با تمام وجود تجربه کردهاند، بخش بسیار اندکی همچنان در قید حیاتاند. تا سال ۲۰۲۰، تخمین زده میشد که ۶۷۱۰۰ بازمانده هولوکاست در قید حیات باشند. از آن سال تا امروز، این عدد کم و کمتر شده است. درباره تعداد افرادی که میتوان «همدستان» یا «همکاران» نازیها خواندشان، هرگز نتیجهای قطعی بهدست نیامده، ولی بخشی از این افراد نیز هنوز احتمالا در میان ما هستند.
به هر حال، هولوکاست نیمی از عمر خود را در خاطره جمعی ما و موقعیت معاصر ما حفظ کرده است. این نکته نه فقط درباره کسانی صادق است که در اروپا بودهاند، یعنی جایی که نسلکشی در آن اتفاق افتاد، بلکه در مورد ساکنان اقصینقاط جهان هم صدق میکند. هولوکاست همچنان موضوع مطالعه و تحقیقات گوناگونی است، ولی دلایل و انگیزههای این مطالعات را همیشه نمیتوان بهسادگی توضیح داد.
از سال ۲۰۲۱، «ایرانوایر» با «موزه یادبود هولوکاست آمریکا» در واشنگتن همکاری کرده تا آموزش هولوکاست را در اختیار مخاطبانی جدید، و به خصوص جوانان ایرانی قرار دهد و بر اهمیت آن تاکید کند. در ایران، برخلاف بسیاری از دیگر کشورهای جهان، هولوکاست یا بهکلی از برنامه درسی حذف شده، یا در نتیجه سیاستهای رسمی کشور، انکار شده است. ما برای آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانیمان، تحقیق دیگری منتشر کردیم باعنوان «پروژه سرداری: ایران و هولوکاست» (به این لینک مراجعه کنید) که در آن نه تنها وقایع عمده سالهای میان ۱۹۳۳ و ۱۹۴۵ در اروپا را شرح میدهد، بلکه پیشزمینه و بافت آن وقایع را نیز توضیح میدهد: تصورات غلط ریشهدار و قدیمی، نظریههای توطئه، معماری قضایی-قانونی، و نیز حوادث اجتماعی-سیاسیای که به قتل نظاممند و حکومتی شش میلیون یهودی و شمار ناگفتهای از غیر یهودیان دامن زد؛ قتلی که از منظر تاریخ دراز بشریت، به کوتاهی چشمبرهمزدنی بود.
امسال هم به همین ترتیب ادامه خواهیم داد. در هفتههای پیشرو، ایرانوایر و موزه یادبود هولوکاست آمریکا، مجموعه جدیدی از مطالب و مقالههای تحقیقی را منتشر خواهد کرد و به غنا «پروژه سرداری» خواهد افزود. ولی پیش از هرچیز، میخواهیم دوباره به انگیزههای اصلیمان برگردیم.
اوایل سال میلادی جدید، من میزبان میزگردی با حضور مورخان موزه یادبود هولوکاست آمریکا، دکتر «پاتریشیا هبرر رایس» و دکتر «ادنا فریدبرگ»، بودم. دکتر «سونا کاظمی»، استادیار مطالعات نژادی، جنسیتی و سکسولاتیه در دانشگاه ویسکانسینلاکراس، دکتر «مهرک کمالی»، مدرس ارشد و مدیر برنامه مطالعات زبان فارسی در دانشگاه اوهایو استیت، و «امید شمس»، از نویسندگان «ایرانوایر» و دانشجو دکترا حقوقبشر در دانشگاه پورتسموت نیز، ما را در این جلسه همراهی کردند. سوالی که محور جلسه ما بود، سوالی مشخص و سرراست بود، «چرا امروز هم همچنان باید هولوکاست را مورد مطالعه قرار داد؟»
۱. هولوکاست یک اتفاق منحصربهفرد نبود
حوادث و رویدادهای سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ در خلا اتفاق نیفتاد. ایرانوایر پیش از این به خاستگاههای بسیار قدیمیتر برخی از نظریههای توطئهای که اهرمی برای رایش سوم بودند، پرداخته بود. این نظریههای توطئه به سالها پیش از آن دوره برمیگردند. همانطور که دکتر فریدبرگ میگوید، «یهودیستیزی با نازیها شروع نشد؛ با آنها تمام هم نشد. این نکته درسهای مهمی در این مورد به ما میآموزد که چرا یهودیان هنوز هم از دیگران متمایز میشوند.»
شکی نیست که ابعاد کشتارهای صنعتی و سیستماتیکی که در دوران هولوکاست اتفاق افتاد منحصربهفرد بود. ولی آنطور که دکتر هبرر رایس توضیح میدهد، بین هولوکاست و دیگر نسلکشیهای تاریخ شباهتها و وجوه مشترکی هم دیده میشود: «نسلکشیها پیدرپی در تاریخ اتفاق میافتند، و بین همهشان شباهتهایی وجود دارد. آیا هولوکاست در این میان خاص و منحصربهفرد بود؟ از بعضی جهات، بله. ولی برای آنکه شباهتها را پیدا کنیم، باید به پیشزمینه دیگر نسلکشیها هم نگاه کنیم.»
۲. مسائل اقلیتها، مسائل همه است
افسانههایی که نازیها برای توجیه هولوکاست تولید کردند، امروزه همچنان در بخشیهای از جهان بهقوت خود باقیاند، و تا زمانی هم که مورد کالبدشکافی قرار نگیرند، همچنان به تهدید خود ادامه میدهند. اعضای میزگرد در این نکته همنظر بودند که با مطالعه دقیق هولوکاست میتوانیم درباره شرایطی که در وهله نخست اجازه داد تا این افکار و نظرات خطرناک ریشه بگیرند، درک عمیقتری پیدا کنیم.
دکتر فریدبرگ میگوید: «هولوکاست افراطیترین مثال برای این امر است که وقتی اقلیتی در خطر باشد، در واقع کل جامعه ناسالم میشود. [مشکلات اقلیتها] خودش یکی از علائم بیماری است. جوامعی که بین «خودی» و «غیر خودی» تفکیکهای سفت و سختی قائل میشوند، همه شهروندان جامعه را دچار آسیبها و فلاکتهای زیادی میکنند و آنها را مورد خشونت قرار میدهند.
«مساله به متحد بودن و همدل بودن هم مربوط میشود. وقتی گروهی از مردم را به حاشیه میرانند، بسیاری از مشکلات را به گردن آنها میاندازند، و تصویر منفیای از آنها بهدست میدهند، البته که ممکن است مساله امروز من و شما نباشد، ولی معنیاش این است که بنیادها خراب و فرسوده است. کارهایی که بین ادیان مختلف صورت میگیرد بسیار مهم است، کارهایی که بین فرهنگهای مختلف صورت میگیرد بسیار مهم است. این نوع کارها، بهنظر من، به ما کمک میکنند تا بهاصطلاح، ایمن یا واکسینه شویم و بتوانیم جامعهای ایجاد کنیم که کمتر مستعد این نوع از نفرت و نفرتپراکنی باشد.»
۳. انکار هولوکاست ابزاری است که زورگویان از آن سود میجویند
امروز، در سال ۲۰۲۳، انکار هولوکاست همچنان شایع است، و حتی برای توجیه جنایاتی تازه از آن استفاده میشود. ولی آنطور که دکتر فریدبرگ میگوید، «انکار هولوکاست معمولا ربط چندانی بهعدم باور به واقعیت اتفاقات سالهای دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ ندارد؛ بلکه بیشتر مربوط میشود به برنامهها و موضوعات روز.
«وقتی به حکومتی مثل ایران یا روسیه نگاه میکنید، حتی اگر مشخصا هولوکاست را انکار نکنند، لااقل برای اهدافی مشخص، تحریفاش میکنند. یعنی یا میخواهند توجهها را بهسمت دیگری ببرند [به جنایات و سوء اعمال ما کاری نداشته باشید؛ ببینید آنجا چه خبر است!] یا میخواهند به "بازیگر شیطانی" دیگری ارجاع دهند، و یا جنگی غیرقابل توجیه را توجیه کنند. استراتژی بهدردبخوری است. من فکر نمیکنم که بیشتر انکار کنندگان هولوکاست، واقعا معتقد باشند که هولوکاست اتفاق نیفتاده باشد.»
۴. هولوکاست مدلهای جدیدی برای عدالت بهوجود آورد
نازیها تلاش میکردند تا خود را از حکومت دموکراتیک پیشین آلمان، یعنی جمهوری وایمار، متمایز کنند -بخشی از طریق تولید روایتهایی کاذب درباره گذشته، و بخشی هم از طریق اعمال خشونتهای گسترده و وصفناپذیری که از نظر آنها هم لازم بود و هم وجه کیفری داشت- همه اینها کذب بود. ولی حقیقت این است که رژیمهای دیگر هم برای اهداف خود، به خشونت متوسل شدهاند.
همیشه این خطر وجود دارد که این نوع از اقدامات و خشونتها دوباره تکرار شود. در میزگرد، امید شمس میگوید قابل فهم است که در ایران امروز، بعضی از فعالان و شهروندان «میل شدیدی به انتقام دارند. این افراد البته خود، قربانیان رژیمی تمامیتخواه [توتالیتر] اند …، ولی در بعضی از گفتمانهای آنها، نشانههایی از میلی میبینیم که بهسمت شیوههای بیرحمانهای برای انتقام حرکت میکند.»
دکتر فریدبرگ به این نکته اشاره میکند که این میل به انتقام را درست میشد در همان بحبوحه هولوکاست هم دید. در بعضی از اردوگاههای کار اجباری مثل «داخائو»، زندانیان سابق، نگهبانهای نازی را بلافاصله به قتل رساندند. و این بهنوبه خود به ایجاد دادگاههای جنایات جنگی کمک کرد، از جمله دادگاههای نورنبرگ که راه را برای محاکم بینالمللی آینده و درک تازهای از قانونگذاریهای جهانی باز کرد، و نقش فرایندهای قضایی را در درمان زخمها پررنگ کرد.
دکتر فریدبرگ در ادامه میگوید: «محاکمات محلی هم بودند. البته "محاکماتی" هم بود که در واقع بخشی از سنت یهودی بسیار قدیمیتری بود؛ دادگاههایی در قالب تئاتر تشکیل میدادند که بهصورت نوعی "کاتارسیس" از راه هنر، افرادی که قربانی شده بودند یا عزیزان خود را از دست داده بودند میآمدند و در دادگاهی شهادت میدادند که در آن هیچ مقامی برای صدور حکم وجود نداشت، حتی شاید فرد بهاصطلاح متهم هم، زنده نمیبود. به هر حال، میخواستند بگویند احساس نیاز میکنیم که درباره آنچه اتفاق افتاده صحبت کنیم؛ به سند و گواهی نیاز داریم؛ به اقرار و شهادتنامه نیاز داریم.»
۵. قدرت در دستان مردم عادی است
هولوکاست حتی پس از بهقدرت رسیدن نازیها در آلمان هم غیرقابل اجتناب نبود. یکی از مهمترین درسهای هولوکاست که در عین حال بهراحتی فراموش میشود، این است که برای اجرایی کردن نسلکشی، به صدها هزار انسان نیاز بود. بسیاری از شهروندان عادی آلمان و بسیاری از دیگر کشورهای اروپا، کارشناسان و متخصصان و تاجران و بازرگانان، با نازیها همکاری کردند و ماشین مرگ فراملیتی نازیها را بهراه انداختند.
دکتر هبرر رایس میگوید: «افرادی که مرتکب این جنایتها شدند، آدمهایی عادی بودند، درست مثل من و شما. آنها خود را در موقعیتهایی یافتند که تصمیم گرفتند دست به این خشونتها و جنایات بزنند، چون این امکان، این آزادی عمل، به آنها داده شده بود، چون زیر فشار دوستان و همکاران خود قانع شده بودند در این جنایات شرکت کنند، چون به ایدئولوژیای اعتقاد داشتند که به آنها میگفت دارند کار درست و بهحقی را انجام میدهند؛ بهدلیل حرص و طمع، بهدلیل بلندپروازی. میتوانستند خودشان انتخاب کنند و در نهایت اینطور انتخاب کردند. بنابراین، تصویر بزرگتر، تصویر سادهای است. کاری که میکنید اهمیت دارد.»
۶. میتوان ذهن افراد را تغییر داد
یکی از موضوعاتی که در میزگرد دربارهاش بحث شد، اهمیت خوشبینی در مورد کمک به افرادی بود که در معرض خطر فریب و سوءاستفاده توسط ایدئولوژیهای افراطی قرار داشتند. نمونههای اخیری وجود دارد که نشان میدهد افرادی که مجذوب نظامهای اعتقادی نفرتپراکن، ضد یهود، و دیگر نظامهای اعتقادی خطرناک شدهاند، پس از آنکه کسی باب گفتوگو را با آنها باز میکند، در عرض چند سال، از ایدئولوژی خود دست کشیدهاند.
به این نکته هم اشاره شد که آموزش هولوکاست میتواند آدمها را از درد معاصر دیگران آگاه کند؛ میتواند نشان دهد که چرا نباید خودمحور بود. «بهاری» میگوید: «یکی از چیزهایی که میتوان از هولوکاست آموخت، همدلی داشتن با دیگران است.»
دکتر فریدبرگ با این حرف موافق است: «در این بیست و چند سالی که در موزه بودهام، یکی از زیباترین برخوردهایی که شاهدش بودهام، بین بازماندگان هولوکاست و کسانی بوده که خانوادههای خود را در کشورهای جنگزده از دست دادهاند. وقتی میبینید که کسی چنین بلایی سرش آمده، مثلا کل خانوادهاش کشته شدهاند و یا امکان ادامه تحصیلاتاش از بین رفته، ولی همچنان این خوشبینی را دارد که فرزندی بهدنیا میآورد، دوباره میخندد و زندگی میکند، به انسان امید و نیرو میدهد.»
۷. برای اینکه میتوانیم
یکی از وجوه متمایزکننده هولوکاست از بسیاری از دیگر نسلکشیها این است که جنایتکاران جزییات فراوانی را از جنایات خود باقی گذاشته بودند. این اسناد و مدارک بهدست «متحدان» کشف شد، پس از آنکه آلمان نازی را شکست دادند، اردوگاه کار اجباری را در سراسر اروپا آزاد کردند، و آلمان را فتح کردند. اسناد و مدارکی که خود نازیها تهیه کرده بودند، مستندات و مدارک فیزیکی، گواهیها و شهادتهایی که در نورنبرگ و دیگر دادگاههای جنایات جنگی ارائه شد، و دهها هزار ساعت و میلیونها کلمهای که قربانیان، جنایتکاران، و دیگر شاهدان عینی در دههای بعدی روایت کردهاند، بزرگترین و مفصلترین مجموعهای از اسناد را در اختیار گذاشته که تاکنون از یک جنایت واحد جمعآوری شده است.
آنطور که دکتر فریدبرگ در میزگرد میگوید، صرف چنین حجم عظیمی از اسناد و مدارکی که در اختیار داریم، به ما امکان میدهد تا هولوکاست را به شیوهها و روشهایی مطالعه کنیم که امکاناش در مورد بیشتر اتفاقات تاریخی فراهم نمیشود: «باتوجه به این حجم عظیمی از اسناد و مدارکی که خود جنایتکاران باقی گذاشتهاند، به اعتقاد من، [هولوکاست] در بین تمام جنایتهای تاریخ به بهترین و مفصلترین شکل ممکن مستند شده است. این یکی از آن اتفاقات نادری است که میتواند از مناظر و جنبههای متعددی مورد مطالعه قرار بگیرد.»
ثبت نظر