close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

روایت‌های زندان؛ پرونده لیلا با تنی کبود از شکنجه بسته شد

۷ خرداد ۱۴۰۲
شهروند خبرنگار
خواندن در ۳ دقیقه
روایت‌های زندان؛ پرونده لیلا با تنی کبود از شکنجه بسته شد

زیبا یاری، شهروند خبرنگار

طی بازداشت گسترده‌ معترضان در روزهای اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در پی قتل «مهسا [ژینا] امینی»، بسیاری از بازداشت‌ها در شهرستان‌های مختلف ایران جریان داشت؛ اما روایت بازداشتی‌های شهرستان‌ها کمتر شنیده شد و نامی از شماری از آن‌ها برده نشد. این روایت، گزارشی از زندانیان بند زنان در زندانی واقع در شمال ایران است که در روزهای پس از شکل‌گیری اعتراضات، پر و خالی می‌شد. 

***

چند روز بعد از برگزاری مراسم چهلم مهسا [ژینا] امینی بود که فرد کم‌سن‌و‌سالی با ظاهری متفاوت به بند نسوان زندان یکی از شهرهای شمالی آورده شد. نام او در شناسنامه «لیلا» و اهل روستایی در نزدیکی شهر بود که به تازگی ۱۸ ساله شده بود. 

لیلا را کسی نمی‌شناخت. صدای کلفتی داشت، لباس‌های پسرانه می‌پوشید و در زندان پیچیده بود که ترنسکشوال است؛ اما خودش چیزی نمی‌گفت. حبس چندین روزه‌اش در سکوت گذشت، اما بدن لیلا پر بود از جای کبودی. او حتی به‌خاطر نمی‌آورد که طی بازجویی‌ها در خانه امن، چه بر او گذشته است. 

اطلاعات سپاه، لیلا را ۴آبان۱۴۰۱ در یکی از شهرهای شمالی کشور بازداشت کرده و به خانه امن منتقل کرده بودند. او چندین روز مورد آزار و شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته بود که به بند زنان منتقل شد. 

یکی از هم‌بندی‌های «لیلا» از او می‌گوید: «روزهای بعد اعتراضات، زندان شلوغ و تعداد ما بازداشتی‌ها بالا بود. یک شب دیدیم لیلا را آوردند، خیلی اوضاعش بد بود. به بهداری که رفت تا مشخصات و سلامتش را چک کنند، تمام تنش کبود بود. به‌قدری وضع عجیبی داشت که بهدار از او پرسید آیا در طول مدت ضرب‌وشتم هوشیاری داشته یا خیر؟ اما پاسخی نداشت.» 

ضابط پرونده لیلا سازمان اطلاعات سپاه بود. لیلا را تا می‌توانستند کتک زده بودند، می‌خواستند به‌زور از او اعتراف بگیرند که بطری بنزین به‌همراه داشته، و او بوده که خودرو پلیس را آتش زده است. این روند بازجویی پر از ضرب‌وشتم، برای چهار روز ادامه داشت. 

لیلا زیر ضرب‌وشتم طاقت آورده بود و تن به اعتراف اجباری نداده بود. او را به زندان منتقل کردند. 

هم‌بندی لیلا روایت می‌کند: «روز اول هیچ حرفی نمی‌زد. همه‌ ما نگران وضع او بودیم. فردای آن روز، به هواخوری آمد و با زندانی‌های دیگر فوتبال بازی کرد. چند روزی گذشت تا وضع کبودی‌های تنش بهتر شد و بعد با قرار کفالت آزاد شد. تنها نگرانی‌ش هم این بود که حالا چطور به خانه بازگردد و در آن روستای کوچک چطور زندگی کند؟ می‌ترسید که خانواده‌اش چه بلایی بر سرش خواهند آورد.»

هم‌بندی‌های لیلا نمی‌دانند که آیا او ساعت‌هایی را که در بازداشتگاه اطلاعات سپاه بود به یاد نمی‌آورد، یا از فکر کردن به آن می‌گریخت: «هیچ‌کس متوجه نشد که آیا آسیب‌ها در حد کتک زدن برای اعتراف بود، یا تعرضی هم به لیلا شده بود. تنها کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که از یکی از بهداران بخواهیم لیلا را مطابق خواسته خودش معاینه کنند. هرچند چند روز از دوران سخت و پر خشونت بازجویی‌های لیلا گذشته بود. در زندان هم زندانبانان به خوبی با او برخورد نمی‌کردند، انگار که دستور داده بودند کسی از زندانیان عادی با لیلا ارتباط نداشته باشد. بین همه پخش شده بود که لیلا «ترنس» است. خودش هم هنگام استحمام با بقیه به حمام نمی‌آمد.» 

بازپرس پرونده لیلا، او را بدون حضور خودش تفهیم اتهام کرده بود. خصوصا که نتوانسته بودند اعترافی از او بگیرند و مدرکی دال بر تخریب و آتش زدن خودرو پلیس هم نداشتند، لیلا را با تودیع قرار کفالت و بعد از آنکه جای کبودی‌هایش از بین رفت، آزاد کردند. پرونده او به همین بی‌سروصدایی پس از تحمل رنج و شکنجه، بسته شد. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

ابراز همدردی شاهزاده رضا پهلوی با خانواده مرزبانان جان‌باخته ایرانی

۷ خرداد ۱۴۰۲
خواندن در ۱ دقیقه
ابراز همدردی شاهزاده رضا پهلوی با خانواده مرزبانان جان‌باخته ایرانی