رسانهها از کجا و چهگونه پول در میآورند؟
این سوال وقتی بیشتر ذهن ما را قلقلک میدهد که در لابهلای صفحات تمام رنگی روزنامهها و مجلات، ردی از آگهی نمیبینیم یا درمییابیم آگهی قابل توجهی ندارند. اگر حداقل سواد رسانهای داشته باشیم، میدانیم که آگهی مهمترین منبع درآمدی بیشتر رسانهها به شمار میآید. اساسا در تقسیمبندی رسانهها از منظر منبع درآمدی، آنها را به سه دسته تقسیم میکنند:
- رسانههای پولساز که مستقیم از محل فروش، کسب درآمد میکنند.
- رسانههای آگهیمحور که از محل جذب آگهی درآمد دارند.
- رسانههای ترکیبی (پولساز و آگهیمحور) که هم فروش مستقیم دارند و هم از آگهی درآمد کسب میکنند.
این که بدانیم رسانهها از کجا و چهگونه پول در میآورند، به ما کمک میکند تا بدانیم ارزشهای خبری برای آنها چهگونه تعریف میشوند، سمت و سوی محتوای تولیدی آنها چیست و در چه جهتی حرکت میکنند.
***
به صفحه اول این پنج روزنامه کثیرالانتشار در ایران که روز ۱۳ دی ۱۴۰۰ منتشر شده است، توجه کنید:
یک قاعده در مطبوعات وجود دارد و آن این که در ارزیابی دلایل بالا رفتن برگشتی یک روزنامه در یک روز خاص، به تیترهای صفحه اول آن روز نگاه میکنند تا درک بهتری از ذائقه مخاطب داشته باشند. چرا که جذابیت صفحه اول و تیترهای انتخابی در کم و زیاد شدن فروش یک روزنامه یا مجله تاثیر دارد. حال وقتی روزنامهای صفحه اول خود را این گونه میبندد، یعنی روی فروش آن روز روزنامه خود حسابی باز نکرده بلکه براساس سیاستهای دیگری چنین تصمیمی اتخاذ کرده است.
خوشبینانه ترین حالت این است که فکر کنیم ستاد بزرگداشت سردار «قاسم سلیمانی»، فرمانده کشته شده نیروی «قدس»، شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پرداخت پولی قابل توجه، صفحه اول این روزنامهها را خریده است. در این حالت میتوان گفت این رسانهها برای تامین منابع مالی خود، به رپورتاژ آگهی روی آوردهاند.
در شرایط بد اقتصادی که بخش خصوصی چندان پولی برای هزینه کردن در بخش آگهیها ندارد یا در شرایطی که روزنامهها قادر به رقابت با شبکههای اجتماعی و رسانههای تصویری در جذب آگهی نیستند، قبول چنین آگهیهایی شاید قابل اغماض باشد اما این همه واقعیت نیست. مطبوعات و رسانههای مرسوم در ایران در کنترل حاکمیت هستند و جز در چارچوب ترسیمی توسط دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، ورودی به رویدادها ندارند.
فقدان یک خط محتوا در نقد سردار سلیمانی و یا نقد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و یا حتی تجزیه و تحلیل علمی و مستقل هزینههای حضور منطقهای ایران و اثرات بلندمدت آن بر منافع ملی ایران، موید این واقعیت است که رسانههای مرسوم در ایران به دستگاه تبلیغاتی حکومت تبدیل شدهاند. دروازهبانی خبر در این رسانهها بیش از آن که کنترل کننده ارزشهای خبری و انتخاب اخبار بر اساس درجه اهمیت، فراگیری، صحت و دقت آنها باشد، در نقش فیلترینگ عمل میکند.
قدرتهای غیرپاسخگو و غیردموکراتیک معمولا به روشهای زیر رسانهها را به سانسور وادار میکنند:
- اعمال سانسور از طریق اجرای قوانین محدود کننده
- اعمال سانسور با نقاب مبارزه با سخنان نفرتپراکن و نقض کننده امنیت ملی و خشونت آفرین
- اعمال سانسور با الزام رسانهها به انتشار اخبار جعلی و پروپاگاندا
- اعمال سانسور از طریق تهدید و تطمیع روزنامهنگاران و مدیران رسانهها
- اعمال سانسور از طریق مسدود کردن منابع مالی آنها
مرور روزنامهها و رسانههای داخل ایران در روز ۱۳ دی ۱۴۰۰ این واقعیت را عریان میسازد که حکومت با کنترل رسانهها، چهگونه میکوشد افکار عمومی را هدایت کند و واقعیتهای اجتماعی را آنگونه که دوست دارد، رقم زند. از سوی دیگر، رسانهها را چهگونه به سادگی به بنگاه تبلیغاتی حکومت تبدیل و روزنامهها را به بروشورهای تبلیغاتی تبدیل میکند.
خروجی رسانههای داخلی در روز ۱۳ دی، سندی است بر کنترل کامل حکومت بر رسانهها؛ حکومتی که با پول و قوه قهریه خود رسانهها را به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژی و تامین منافع خود تبدیل کرده است و اجازه نمیدهد هیچ گزارشی خلاف سلیقه حکومت منتشر شود.
با پول و زور میتوان رسانههای مرسوم را کنترل و «آزادی بیان» را قربانی منافع زودگذر کرد ولی واقعیت این است که توسعه رسانهها و دسترسی عموم مردم به آنها، کنترل رسانهها را برای حکومتها غیرممکن ساخته است و این تلاشها جز به کاهش مشروعیت و اعتبار سیاسی حاکمان منجر نخواهند شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر