close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
زنان

نگاهي به حق طلاق زنان و دوران پس از آن در ايران

۱۵ اسفند ۱۳۹۲
میمنت مژده
خواندن در ۷ دقیقه
نگاهي به حق طلاق زنان و دوران پس از آن در ايران

زير چشمانش از خستگي فرو رفته وسياه شده. خسته است و پاهايش را بي‌وقفه تكان مي‌دهد. انتهاي نگاهش ترس است و خستگي. پوشه زرد رنگ نيمه كهنه‌اي را از اين دست به آن دست مي‌كند، به ديوار پشت سرش تكيه مي‌دهد و سر بر شانه مرمرهاي سرد ديوار دادگاه مي‌گذارد و دست کوچک دختر سه ساله‌اش را محکم فشار می­دهد.

يك سال‌ونيم مي‌گذرد اما شوهر راضي به طلاق نيست. همسر معتادش تنها شرط طلاق را حضانت دختر كوچك‌شان گذاشته اما دادگاه ناسلامتي جسمي و رواني پدر را به دليل مصرف مواد مخدر تا به امروز تاييد نكرده است.

او تنها نیست. زنان زیادی با چادرهاي سياه، مقنعه‌هاي سرمه‌اي، شال‌هاي طوسي رنگ، صورت‌هاي رنگ پريده، خسته و عصباني كنار هم نشسته‌اند اما هيچ كس انگار توان تغيير اين قوانين (نابرابر) در جامعه ايران را ندارد.

«حق، طلاق، آزادي، حضانت، جامعه، فردا، تنهايي، زن» واژگانی از اين جنس، سرگردان در دادگاه‌ها، در انتظار حرکتی برای تغییر سرنوشت جنس دومی هستند که بسیاری از آن‌ها اختیاری حتی در انتخاب آن نداشته‌اند.

 «چرا باید حق طلاق در دست مرد باشد و زن این حق را نداشته باشد؟ این ظلم به حقوق زن است.» اين جمله را از زبان بیش‌تر زنان شكست خورده در روابط زناشويي می‌شنویم. آن‌ها كه ماه‌ها و حتي سال‌ها در دادگاه خانواده از این اتاق به آن اتاق می‌روند و هر روز به انتظار پايان اين «كابوس»، دوان دوان به دنبال كابوسي ديگر مي‌دوند؛ كابوس طلاق و دوران پس از طلاق.

«مرگ خفته اين دوران را نمي‌توانيد درك كنيد. ذره ذره آب مي‌شوي و يك‌روز احساس مي‌كني كه تمام شدي. خستگي‎ها‌، ترس‎ها، رفت و آمدها، تحقيرها، تهمت‌ها و هزار چيز ديگر تمامت می‌کنند. يك‌روز كنار همين راهرو مي‌فهمي كه مرده‌اي و ديگر هيچ چيز نداري.» این‌ها را که می‌گوید، چشمانش خيس اشك می‌شوند و دست دختر سه ساله‌اش را محکم در دستانش می‌فشارد.

وقتي مجله‌ها را ورق مي‌زنيد، كتاب‌ها را نگاه مي‌كنيد، به متن‌هایي که به در و ديوار چسبيده شده دقت مي‌كنيد، دو دنياي متفاوت را كنار هم مي‌‌‌‌‌‌بينيد؛ دنياي حرف‌هاي نوشته شده و نياي کارهای انجام شده.

در بخشی از  کتاب «حقوق زن در اسلام و جهان» آمده: «از 14 قرن پیش تا به امروز در سراسر جوامع و ملل اسلامی، متارکه زن و مرد یا قطع رابطه زوجیت، طبق موازین طلاق دراسلام انجام می‌گرفت و با وجود اختیار بیش‌تر مرد در طلاق، نه زن محکوم بود در صورت نفرت از شوهر یا موارد موجه و منطقی دیگری که ایجاب می‌کرد از شوهرش جدا شود، چنین زندگی زناشویی را به جبر و التزام ادامه دهد نه شوهر حق داشت کاشانه خود را به سهولت به هم بزند و همسرش را طلاق گوید.»

این جمله‌ها در کتاب آمده‌اند اما دنياي واقعي، اتاق روبه‌رویم  است و زني مغموم که شوهرش خانه را ترک کرده و زندگي زناشويي‌شان را به هم زده و حالا آمده است تا زير برگه  طلاق را به اجبار امضا كند.

 اگرچه در قانون مدني، زنان به ميزان معين شده از پيش(مهريه) مي‌توانند پشتوانه مالي پس از طلاق داشته باشند اما با خستگی و از پای درآمدن زنان، مهریه تنها وسيله رضايت گرفتن از مردان براي اجراي طلاق است.

اين را زني مي‌گويد كه حالا پس از شش ماه، به قول خودش موفق شده طلاق بگيرد و به اصطلاح، «مهرش را حلال و جانش را آزاد كند.»

در رديف کناری، خانم وكيل مي­خواهد موكلش را متقاعد كند اما ظاهرا موكل كم سن وسالش تازه اول راه است و نمي‌داند دنيايي كه بر آن پا گذاشته، جايي براي «من نمي‏خواهم»هاي او ندارد. خانم وكيل براي او مي‌خواند: «در حقوق طلاق زنان در قانون اساسي ايران آمده است كه زن تنها در دو حالت حق درخواست متاركه دارد: اول این که در زمان ازدواج یا پس از آن، از شوهر وکالت برای طلاق گرفته باشد. اعطای چنین وکالتی به عنوان یک شرط ضمن عقد ازدواج رایج است و در این حالت، زن به نیابت و نمایندگی از شوهر، طلاق را اجرا می‌کند. دوم این که یکی از شرایط مقرر در قانون مدنی برای درخواست طلاق زن وجود داشته باشد.

این شرایط به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌شوند؛ اول خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه، دوم عسر و حرج که به معنی دشواری غیرقابل تحمل زندگی مشترک است و سوم نیز مفقودالاثر شدن شوهر برای بیش از چهار سال.

عسر و حرج شامل موارد متعددی از جمله ابتلای شوهر به بیماری‌های مسری صعب‌العلاج، ضرب و شتم یا سوء معاشرت مستمر، محکومیت به حبس ۵ سال یا بیش‎تر، ترک زندگی خانوادگی، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی می‌شود.»

 پس از شنيدن همه اين بندها، اصل‌ها و جمله‌ها، چهره زن جوان رنگ می‌بازد، ازجایش بلند می‌شود و می‌گوید: «چرا هیچ‌کس به من نگفت به جای این همه سکه برای مهریه، حق طلاق را بگیر.» بعد راهش را می‌گیرد و خسته و خموده می‌رود تا دوباره در خانه‌ای را باز کند که شک و تردید شوهرش که 15 سالی از او بزرگ‎تر است، فضای آن خانه را هرروز دلگیرتر از گذشته می‌کند.

مریم اما از آن دسته کسانی است که حق طلاق را به عنوان شرط ضمن عقد گرفته است ولی او حرف دیگری می‌زند: «همسرم برای واگذاری این حق، حرفی نداشت. اما قضیه وقتی برای من خیلی تلخ شد که پدر و برادرم مخالفان اصلی این کارمن بودند. آن‌ها می‌گفتند تو با این کارت آبروی ما را می‌بری. می‌خواهی بگویی من زن زندگی نیستم و هر وقت هوس کنم، طلاق می‌گیرم.»

مریم توان قانع کردن مردان خانواده‌اش را نداشت و سرانجام، اول عقد خوانده شد و بعد یک باردیگر دور از چشم پدر ومادرها به محضر می‌روند و این شرط را به عقدنامه اضافه می‌کنند.

می‌گوید:«راستش خیلی دلم گرفت. با خودم گفتم من توان مبارزه با خانواده‌ام را ندارم آن‌وقت داعیه گرفتن حق‌مان را در جامعه  داریم.»

دنیای سیاه بعد از طلاق

 يكي از چهره‌هاي سرشناس حقوقي، دکتر «ناصر کاتوزیان» است كه اشاره‌اي واضح در اثر خود با عنوان «حقوق مدنی خانواده»، به سوء استفاده مرد از حق طلاق دارد: «با این که مرد حق دارد زن خود را طلاق دهد ولی این حق را نباید خودسرانه و تنها برای راضی ساختن هوس­های نامشروع خود به کار برد. خانواده امروز پیرو خواست­های مرد نیست، سازمانی است که باید به رهبری مرد اداره شود اما نظام آن محفوظ بماند. به بیان دیگر، حقی که قانون‎گذار در مورد طلاق به مرد داده، امتیاز فطری و طبیعی او نیست، اختیاری است که به دلیل حفظ مصالح خانواده به او اعطا کرده است. پس اگر مرد این حق خود را نابه جا به کار برد و محرک او در طلاق دادن، امیال نامشروع و خواسته‌های غیرانسانی یا تنها اِضرار به زن و خانواده او باشد، باید خسارات ناشی از کار خود را بپردازد. دادگاه می‎تواند با ارزیابی دلایل مرد و توجه به عادت، رسوم و اخلاق عمومی، تشخیص دهد که آیا شوهر مجاز در استفاده از این حق بوده و آن را به جا استعمال کرده است یا نه؟ و در صورتی که دلایل را موجه ندید، مرد را به جبران خسارات مادی و معنوی زن محکوم سازد.»

 اما تمام درخواست جامعه زنان از برابري در حقوق متاركه  زن و مرد، به مسايل و مشكلات زنان پيش از طلاق تعلق ندارد. دنياي واقعي مشكلات و آسيب‎ها، دوران پس از جدايي است؛ حضانت فرزندان یکی از آن‌ها است. بسياري از زنان در قبال مهريه و ديگر حق و حقوق مالي خود، خواهان حق نگه‌داري فرزندان هستند.

 اما مشکل بعدی این جا است که براساس بيان صريح قانون، اگر زن دوباره ازدواج كند، حضانت از او گرفته مي‌شود و البته مرد نیز در هر زمان مي­تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود برعهده گيرد، اما زن نمي­تواند مهريه و حق وحقوق خود را پس از تغيير راي مرد باز پس بگيرد.

در واقع، بعد از طلاق، دنياي جدال زن و مرد بر سر حضانت فرزند يا فرزندان آغاز مي‌شود.

در دنياي سياه طلاق، بسياري از مردها از سرپرستي كودك به عنوان وسيله‌اي برای كسب امتيازات از طرف مقابل استفاده مي‌كنند كه همين اتفاق سبب مي‌شود زن بيش‎تر تحت فشار روحي قرار بگيرد. متأسفانه در بسياري از موارد، به دليل رابطه عاطفي و قوي كودك با مادر، زمينه‎اي براي سوءاستفاده عده­اي از مردان فراهم مي‎شود که به بهانه انتقام‎جويي و كينه‎خواهي، از اعمال حق قانوني مادر كه ملاقات با كودك در هر هفته 24 ساعت است، جلوگیری مي‌كند.

اين پايان قصه تلخ نيست؛ در كنار تمامي مشكلات زنان طلاق گرفته، آزارها و مزاحمت‌هاي همسر سابق را نیز باید افزود که گاه از سر تعصب است و گاه به باج‌خواهی هم تبدیل می‌شود.

دکتر «امان‌الله قرایی مقدم»، جامعه‎شناس در این باره  به «ایران‌وایر» می‌گوید: «تحقیقات نشان داده که حدود 45 درصد از زنان مطلقه از سوی همسر سابق خود مورد آزار قرار می‌گیرند؛ مردانی که بعد از جدایی هم رگ غیرتشان برای زن سابق خود بیرون می‌آید و می‌خواهند رفت و آمدهای آن‌ها را کنترل کنند. از سوی دیگر، پدران و برادران زنانی که دوباره به خانه پدر برمی‌گردند، بازهم از سرغیرت، زندگی این زنان را مدام مورد کنکاش قرار می‌دهند و خیلی وقت‌ها مزاحم آزادی فردی او می‌شوند. بعضی خانواده‌ها هم اصلا طلاق را بد می‌دانند و دختر طلاق گرفته خود را طرد می‌کنند.»

شاید سمیه هم درگیر همین موضوع است که پوشه کهنه و رنگ و رفته‌اش را پاره می‌کند ومی‌گوید:‌«از طلاق منصرف شدم. تحمل اين زندگي نكبت بهتر از همه مصيبت‎هاي طلاق و از همه بدتر، طرد شدن از طرف خانواده‌ام است.»

ثبت نظر

جامعه مدنی

نودیست‌ها؛ لخت‌هایی که با بدن خودشان کنار آمده‌اند

۱۵ اسفند ۱۳۹۲
فائقه اشکوری
خواندن در ۱۲ دقیقه
نودیست‌ها؛ لخت‌هایی که با بدن خودشان کنار آمده‌اند