close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

دادگاه حمید نوری؛ دادخواهی چنین می‌خواهیم در ایران

۲۱ مرداد ۱۴۰۰
آیدا قجر
خواندن در ۱۱ دقیقه
حاضران در دادگاه، از جمله چند شاهد و شاکی که از سالن خارج می‌شوند، لبخندهای تلخی به لب دارند.
حاضران در دادگاه، از جمله چند شاهد و شاکی که از سالن خارج می‌شوند، لبخندهای تلخی به لب دارند.
اتفاق به جلوی دادگاه و جمعیت دادخواهان رسید و بسیاری مدام تکرار کردند: «ما هم همین را می‌خواهیم، دادگاهی مبتنی بر حقوق بشر که حقوق متهم در آن رعایت شود.»
اتفاق به جلوی دادگاه و جمعیت دادخواهان رسید و بسیاری مدام تکرار کردند: «ما هم همین را می‌خواهیم، دادگاهی مبتنی بر حقوق بشر که حقوق متهم در آن رعایت شود.»

هفته اول و سه روز نخست رسیدگی به پرونده «حمید نوری» یا همان «حمید عباسیِ» زندان گوهردشت در استکهلم به پایان رسید؛ یکی از شکنجه‌گرانی که زندانیان سیاسی را در کشتار ۱۳۶۷ و زندان «گوهردشت» به انفرادی منتقل می‌کرد، مقابل «هیات مرگ» می‌برد و سپس آن‌ها را با احکام دادگاه‌ها، با ضرب و شتم و تحقیر به دار می‌آویخت؛ همان دادگاه‌های سه دقیقه‌ای که بسیار از آن‌ها شنیده‌ایم. 

او حالا در دادگاهی مبتنی بر حقوق بشر نشسته است. بعد از یک سال و ۹ ماه بازداشت در اتاقی انفرادی، قرار است طی ۹ ماه، سه روز در هفته مقابل آن‌چه در آن نقش داشت، یعنی کشتار قرار بگیرد؛ چشم در چشمان شاکیان و شاهدانی که از آن کشتار جان به در برده‌ یا عزیزان‌شان کشته شده‌اند.

تجربه حضور در این دادگاه و واکنش‌های حمید نوری برای هر کسی که در دادگاه حضور یافته، منحصر به فرد، تلخ و برای بسیاری طاقت‌فرسا است. حاضران در دادگاه وقتی گرد هم جمع می‌شوند، با حسرت از نحوه برگزاری آن نسبت به دادگاه‌های ایران، سر تکان می‌دهند و می‌گویند همین دادگاه و سیستم قضایی را برای ایران می‌خواهند یا زمزمه می‌کنند: «چه‌قدر تا رسیدن به چنین سیستم قضایی و حقوقی راه برای‌مان باقی مانده است؟» 

***

دادگاه ساعت ۹:۱۵ دقیقه صبح آغاز می‌شود. قضات بالای سالن نشسته‌اند؛ سه زن و سه مرد. سمت چپ آن‌ها، دادستان و دستیار بررسی پرونده که هر دو زن هستند، مقابل جایگاه متهم قرار دارند. حمید نوری همراه با دو پلیس و دو وکیل خود وارد دادگاه می‌شود؛ سر تا به پا سفید پوشیده است و کفش‌های کتانی سفیدی به پا دارد. ریش‌هایش مرتب اصلاح شده‌اند و دکمه یقه پیراهن «آخوندی» خود را هم بسته است. دو پلیس، یک زن و یک مرد او را وارد سالن دادگاه می‌کنند. او در جایگاه متهم قرار می‌گیرد و دست‌هایش را مقابل پلیس زن جلو می‌آورد تا دستبند از دست‌هایش باز شود. 

حمید نوری باید چشم در چشمان دادستان بنشیند تا با خودش مواجه شود. او پیش از آن‌ که بنشیند، با خنده‌ای به پهنای صورت‌ به دو زن مترجم که قرار است پرونده را در گوش‌هایش بخوانند، نگاه می‌کند و انگشت شست خود را به آن‌ها نشان می‌دهد. حالا باید به سمت چپ بچرخد تا بتواند مقابل دادستان‌ها بنشیند. وقتی می‌چرخد، حاضران را نگاه می‌کند و خنده‌اش جمع می‌شود. انگار با نگاه به آن‌ها، به یاد می‌آورد که کیست. می‌نشیند، از بین دو وکیل‌ خود سر می‌چرخاند و حاضران در سالن را دقیق‌تر نگاه می‌کند. 

در جایگاه حاضران، بعد از وکلای شاکیان و شاهدان، تعدادی از آن‌ها نشسته‌اند. «ایرج مصداقی»، عامل بازداشت حمید نوری در هر جلسه حضور دارد. سمت راست مصداقی، «رضا معینی»، از خانواده‌های اعدام‌ شده‌های دهه ۶۰ و مسوول بخش ایران و افغانستان «سازمان گزارش‌گران بدون مرز» نشسته است. پشت سر آن‌ها، دو نفر از اعضای «سازمان مجاهدین خلق ایران» و در سمت دیگر حاضران، دو نفر از اعضای خانواده‌های کشته‌ شده‌های اعدام‌های دهه ۶۰ نشسته‌اند. در انتهای سالن، روزنامه‌نگارانی هستند که با یک شیشه فاصله، دادگاه، حمید نوری و حاضران را در یک قاب تماشا می‌کنند. 

حمید نوری مدام سر می‌چرخاند و حاضران را از نظر می‌گذراند و گاه خیره می‌ماند و چشم در چشمان بازمانده‌های کشتاری که در آن نقش داشته است، می‌دوزد. سر می‌چرخاند و به اتاق خبرنگاران نگاه می‌کند. باز هم خیره می‌شود. انگار در ذهن‌ خود تک‌تک آن جان‌هایی را که بی‌جان کرده است، به یاد می‌آورد. شاید هم با خود فکر می‌کند که این چهره به کدام اعدام‌ شده شبیه است؟ آیا آن یکی چهره را کتک زده‌ام؟ آن دختر جوان بازمانده از کدام به دار آویخته‌ای است؟ آن زن که پا به سن گذاشته، همسر یا مادر کدام‌یک از آن جوان‌هایی است که روی زمین می‌کشانده و به قتل‌گاه می‌برده است؟ 

از روز دوم برگزاری دادگاه، پس از مرور تاریخ و فرهنگ ایران و انقلاب ۱۳۵۷، پرونده قضایی حمید نوری توسط دادستان و دستیار او باز شد. او متهم به «جنایت جنگی» و «قتل عمد» است و دادستان، شاهدان و شاکیان باید بتوانند ثابت کنند که حمید نوری، همان «حمید عباسی» است و آن‌ چه در کشتار ۱۳۶۷ اتفاق افتاده، به جنگ مربوط بوده و او در قتل‌های گروه‌های چپ هم نقش داشته است. 

هزاران نفر از کسانی که حکم حبس داشتند، به ناگهان در تابستان ۱۳۶۷، پس از قطع ارتباط آن‌ها با خانواده‌هایشان، به تصمیم «روح‌الله خمینی»، رهبر وقت جمهوری اسلامی حذف شدند و به قتل رسیدند. 

حمید نوری مدام دست‌های عرق‌ کرده‌اش را با دستمال خشک می‌کند. دست به ریش‌ها و لب‌هایش می‌کشد، پیشانی‌ خود را می‌گیرد و انگشت‌هایش گاه گوشه‌های چشمانش خشک می‌شوند. پاهایش را زیر صندلی به هم قفل کرده است و گاهی از استرس تکان می‌دهد و هر بار که نامش توسط دادستان و دستیار او آورده می‌شود، بدنش واکنش نشان می‌دهد. مستنداتی که در دادگاه ارایه می‌شوند، شاید خودش را هم شوکه کرده‌اند؛ مثل نقشه‌هایی از جغرافیای زندان گوهردشت با بندهای عمومی، سلول‌های انفرادی، فاصله آن‌‌ها از «راهروهای مرگ»‌ که زندانیان را خونین با چشم‌های بسته در آن رها می‌کردند و فاصله آن‌ها از اتاق حمید نوری به عنوان دادیار زندان گوهردشت. 

دور تا دور سالن دادگاه پرده‌های نمایش آویزان است و تمام نقشه‌ها، مدارک و مستندات روی آن‌ها نمایش داده می‌شوند. حمید نوری سر بلند می‌کند و به مدارکی که او را به عنوان شکنجه‌گر و هم‌دست قاتلان نشان می‌دهند، خیره می‌شود و باز سر می‌چرخاند و به حاضران در سالن چشم می‌دوزد. شاید خیال می‌کند می‌تواند با خیره شدن به آن‌ها، قدرتی را که در ایران و کنار دیگر هم‌دستانش داشت، در خود زنده کند. اما هر بار که دستبند به دست‌هایش زده می‌شوند یا پلیس دستبند را باز می‌کند، این شاهدان و شاکیان حاضر در سالن هستند که به او خیره می‌شوند؛ به همان دستانی که عزیزان‌شان را به قتل‌گاه می‌بردند. 

پیش از آن‌ که به روش پرداختن به پرونده او بپردازم، اتفاق دیگری را نقل می‌کنم که بیان‌گر دادگاهی مبتنی بر حقوق بشر است؛ همان چیزی که شاید آرزوی ایرانی‌ها است تا روزگاری در مملکت‌شان به وقوع بپیوندد. 

دادگاه تا ساعت چهار عصر ادامه دارد. بعدازظهر شده و ساعت پایانی روز دوم محاکمه است. صدای شعاردهندگان تا داخل سالن می‌آید: «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه». هواداران و اعضای سازمان مجاهدین خلق بعدازظهر مقابل دادگاه تجمع کرده‌اند و شعار می‌دهند. ناگهان حمید نوری توسط وکیل‌ خود اعتراض می‌کند که صداها باعث می‌شوند تمرکزش از بین برود و ادامه می‌دهد: «من ایرانی هستم و صدای شعار را می‌فهمم. خودش نوعی آزار است برای من!»
دادگاه برای چند دقیقه تعطیل می‌شود و با تذکر به تجمع‌کنندگان و قطع صدای شعاردهندگان، ادامه می‌یابد. 

حاضران در دادگاه، از جمله چند شاهد و شاکی که از سالن خارج می‌شوند، لبخندهای تلخی به لب دارند. همگی انگار دادگاه‌های ایران را به یاد می‌آورند؛ چه امروز و چه حضور خود یا عزیزان‌شان مقابل هیات مرگ را که به هیچ جز قتل‌گاه نمی‌ماند. شرح این برخورد به جلوی دادگاه و میان جمعیت دادخواهان می‌رسد و بسیاری مدام تکرار می‌کنند: «ما هم همین را می‌خواهیم؛ دادگاهی مبتنی بر حقوق بشر که حقوق متهم در آن رعایت شود.» 

«حقوق متهم» شاید بیگانه‌ترین مفهوم در سیستم قضایی جمهوری اسلامی از روز نخست این حکومت تا هنوز باشد. 

اما متهم، حمید نوری قرار است برای ۹ ماه هر هفته سه روز مقابل قضات، دادستان‌ها، شاکیان، شاهدان و رسانه‌ها بنشیند و آن‌چه جمهوری اسلامی بر ظلماتش افزود، مرور شود؛ دهه ۶۰ و کشتار ۱۳۶۷. 

پرونده حمید نوری از روز دوم با جنگ ایران و عراق شروع شد؛ از درگیری‌های مسلحانه بین‌المللی و هم‌زمانی آن‌‌ها با اعدام‌ گسترده زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران. دادستان و دستیارش به گروه مجاهدین خلق پرداختند که مسلح بودند و آن‌ها هم به مقابله با جمهوری اسلامی به پا خاسته بودند. در مرور تاریخ، به عملیات‌ مسلحانه این گروه پرداخته شد و سپس فتوای آیت‌الله خمینی مبنی بر اعدام تمام زندانیانی‌ که بر موضع خود در حمایت از «منافقین» مانده بودند، روی چهار پرده نمایش و تلویزیون اتاق خبرنگاران به نمایش درآمد؛ فتوایی که پس از حمله سازمان مجاهدین خلق به ایران در مرداد ۱۳۶۷ صادر شد؛ کاغذی بدون تاریخ که مورد اعتراض وکیل نوری قرار گرفت.
دادستان در ادامه تصریح کرد که این فتوا و وقایع، توسط «حسینعلی منتظری»، جانشین وقت آیت‌الله خمینی تایید شده است. 

دستیار دادستان یادآور شد: «بین فتوای خمینی و منازعات مسلحانه بین‌المللی - ایران و عراق - ارتباط وجود دارد.»
و به عملیات «فروغ جاویدان» در ۲۶ جولای ۱۹۸۸ اشاره کرد. 

درست بعد از این یادآوری، دادستان به مفاد حقوق بین‌المللی پرداخت که در صورت درگیری مسلحانه، چه رفتارهایی محکوم هستند مثل «رفتارهای غیرانسانی»، «شکنجه»، «قتل» و همین‌طور توضیح نوع رفتار با غیرنظامیان که در اختیار طرفین هستند؛ یعنی «اسرا».
بعد سند دیگری به نمایش درآمد که در سایت «برهان» منتشر شده است از «محمدمهدی پیغمبری»‌ که به صراحت نوشته بود: «سرنگونی نیروهای مجاهدین خلق»؛ سند دیگری در صحت ارتباط فتوای خمینی با کشتار ۱۳۶۷ به بهانه عملیات نظامی مجاهدین علیه ایران که البته در کنار اعدام گسترده نیروهای این سازمان، در موج دوم کشتار، چپ‌کشی به راه افتاد. 

حمید نوری که به صفحه نمایش و دادستان‌ها نگاه می‌کرد، به ریش و لبانش دست کشید. تطبیق آن‌چه در فاجعه تابستان ۱۳۶۷ جریان داشت با مواد «کنوانسیون ژنو» و کنار هم قرار گرفتن آن‌ها، اثباتی بر اتهام حمید نوری، یعنی «جنایت جنگی» و «قتل عمد» بود. 

در قدم بعدی، دادستان با استناد به کنوانسیون ژنو، به چگونگی برگزاری دادگاه پرداخت و نمونه‌هایی ذکر کرد مثل لزوم دادگاه مستقل و بی‌طرف، اصل برائت متهم، حق دادرسی عادلانه و علنی در دادگاه صالح و لزوم وجود زمان و فرصت مناسب برای متهم در آماده شدن برای دفاع. 

سپس دادستان برای پرداختن به هیات مرگ و دادگاه‌های چند دقیقه‌ای، منابع خود را معرفی کرد؛ از جمله اسناد «سازمان عفو بین‌الملل»، گزارش‌های «ایران تریبونال»، «جفری رابینسون» و «بنیاد عبدالرحمان برومند» و البته کتاب‌هایی که بازمانده‌ها منتشر کرده بودند؛ مثل خاطرات ایرج مصداقی در مجموعه «نه زندگی، نه مرگ» و «زندگی در راهروی مرگ» و هم‌چنین کتاب‌های «حسین فارسی» و «مهدی اصلانی» که به دقت روایت‌ کرده‌اند در آن تابستان چه گذشت. 

مستندات دیگر، برش‌هایی از روزنامه‌ها بودند که لیست دستگیری‌های گسترده اعدام شده‌ها را منتشر کرده بودند. 

در ادامه، جغرافیای زندان مورد نمایش قرار گرفت. وقتی زندانیان را از اوین و «قزل‌حصار» به گوهردشت منتقل کردند و از شکنجه برای اعتراف‌گیری و دریافت اطلاعات، از جمله اسامی هواداران مجاهدین خلق و مخالفان چپ‌گرای جمهوری اسلامی استفاده شد؛ شکنجه‌هایی از جمله ضرب‌وشتم، تونل‌های مرگ، سلول‌های انفرادی و قرار دادن زندانیان در اتاق‌هایی که مجرای هوا نداشتند. تصویری از دیواری که نمایش می‌داد سلول‌های انفرادی چه طور کنار هم ردیف شده‌اند، سند دیگری بود. 

جغرافیای زندان گوهردشت در نقشه‌ای که در ادامه به نمایش درآمد، از جمله کارهای ایرج مصداقی است که در کتاب‌هایش منتشر شده‌اند؛ نقشه‌ای که بندهای عمومی را نشان می‌دهد و فاصله آن از راهروهای مرگ تا اتاق دادیار زندان. 

اسم‌ها ردیف شدند: «حسینعلی نیری» رییس دادگاه‌های انقلاب زمان کشتار، «تقی عادلی» یا همان «داوود لشکری» معاون بخش انتظامی زندان گوهردشت و رییس حراست زندان در کشتار ۱۳۶۷، «محمد مقیسه» یا همان «ناصریان» که مدیریت زندان گوهردشت را در اختیار داشت و البته حمید نوری به عنوان دستیار او. 

اعتراض حمید نوری به صدای شعارها درست همین زمان اتفاق افتاد و دادگاه برای ۱۵ دقیقه تعطیل شد. شاید خیال می‌کرد نفسی می‌گیرد اما بازگشت او با مستندات دیگری همراه بود. ماه به ماه، آن‌چه در تابستان اتفاق افتاد، به نمایش درآمد: 

ژانویه: جای‌دهی مجدد زندانیان 

فوریه: تعداد زیادی از زندانیان از اوین به گوهردشت منتقل شدند

مارچ: از زندانیان خواسته شد تا در انتخابات مجلس شرکت کنند

جون: جابه‌جایی گسترده زندانیان از اوین به گوهردشت 

جولای: عملیات فروغ جاویدان 

و کمی بعد: فتوای خمینی و دستور به اعدام «منافقین». 

دستیار دادستان توضیح داد که درست در این تاریخ، تلویزیون‌های زندان قطع و بلندگوها خاموش، ملاقات‌ها لغو و اولین موج اعدام‌ها بین ۳۰ جولای تا ۱۶ آگوست از میان هواداران و اعضای سازمان مجاهدین آغاز شدند.

او بعد به هیات مرگ پرداخت؛ حسینعلی نیری، ابراهیم رئیسی، «مصطفی پورمحمدی» بنا بر اسناد سازمان عفو بین‌الملل و «مرتضی اشراقی»، محمد مقیسه و عادلی به عنوان هم‌دستان در گزارش «ایران تریبونال». 

دستیار دادستان با مرور کتاب نه زیستن و نه مرگ ایرج مصداقی تاکید کرد که سال‌ها پیش از بازداشت حمید نوری، برای نخستین بار نام او در میان هیات مرگ، در این کتاب منتشر شده است. او سپس به کتاب حسین فارسی برگشت، وقتی به روزگار کشتار پرداخته بود که هیچ پاسداری اجازه خروج از زندان را در هنگامه قتل‌عام نداشت: «همان زمان بود که زندانیان را اعدام می‌کردند و نگذاشتند که حتی پاسدارها از زندان خارج شوند.» 

روز سوم اما حکایت دیگری دارد. در روز دوم به «سالن آمفی‌تئاتر» یا همان «حسینیه» اشاره شد؛ جایی که حمید نوری به عنوان یکی از مسوولان، زندانیان را از مقابل هیات مرگ به همان‌جا می‌برد که دار کنار دار آویخته شده بودند. آن ها را کتک می‌زد و اعدام می‌کرد.
روز سوم، روزشمار اعدام‌ها، تعداد اعدام‌ شده‌ها و اسامی آن‌ها که نام‌شان در اسناد و کتاب‌های خاطرات جان به‌ در برده‌های آن کشتار آمده و هم‌چنین چگونگی اجرای آن است که دادستان و دستیارش چشم‌ در چشمان حمید نوری، به یادش می‌آورند چرا امروز به عنوان قاتل و جانی جنگی، در دادگاهی نشسته است که به او اجازه می‌دهد اگر صدای شعار آزارش می‌دهد، تنفسی کوتاه برای کسب تمرکز داشته باشد. 

در محوطه بیرونی دادگاه، خانواده‌های قربانیان آن کشتار حتی اگر اجازه حضور در دادگاه را ندارند، کنار هم ایستاده‌اند؛ هر روز از ساعت ۹ صبح تا پاسی پس از پایان جلسه‌های دادگاه. می‌خندند، اشک می‌ریزند، یک‌دیگر را در آغوش می‌گیرند و به هم امید می‌دهند که دادگاهی شدن حمید نوری، یکی از مهم‌ترین قدم‌های جنبش دادخواهی است. برخی از آن‌ها عکسی از کشته‌های ۱۳۶۷ یا ناپدید‌ شده‌های آن سال‌ها به همراه دارند؛ قاب‌هایی که هم‌چنان با حضور جمهوری اسلامی تکثیر می‌شوند؛ از خاوران تا آبان و خوزستان. 

ادامه دادگاه به هفته بعد موکول شد. 




 


 

مطالب مرتبط:

حمید نوری کیست؟ جنایت علیه بشریت یعنی چه؟ چرا دیگران باید نگران باشند؟

دادگاه حمید نوری؛ سیامک طوبایی کجاست؟

آغاز دادگاه حمید نوری از متهمان کشتار ۶۷ در سوئد


 

ثبت نظر

بلاگ

یک سکس‌تراپ ساکن تهران: حل مساله هم‌جنس‌گرایی در دست علمای قم است

۲۱ مرداد ۱۴۰۰
رنگین کمان ایران
خواندن در ۵ دقیقه
یک سکس‌تراپ ساکن تهران: حل مساله هم‌جنس‌گرایی در دست علمای قم است