close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
ورزش

ادین ژکو، یک بوسنیایی تعیین کننده و خوش اخلاق

۴ تیر ۱۳۹۳
جاناتان ویلسون، خبرنگار ارشد ایران وایر در جام جهانی
خواندن در ۶ دقیقه
گسترۀ توانایی های او از هر مهاجم دیگری در لیگ برتر بیشتر است.
گسترۀ توانایی های او از هر مهاجم دیگری در لیگ برتر بیشتر است.
او می­تواند هم گل بزند و هم گل بسازد.
او می­تواند هم گل بزند و هم گل بسازد.
ضربات سر «ژکو» عالی است، بازی را خوب نگه می­ دارد
ضربات سر «ژکو» عالی است، بازی را خوب نگه می­ دارد
با معیارهای انگلیسیِ یک مهاجم هدف، ضربه­ های اول «ژکو» به توپ عالی است
با معیارهای انگلیسیِ یک مهاجم هدف، ضربه­ های اول «ژکو» به توپ عالی است
باشگاه «تپلیس» (Teplice) که در سال ۲۰۰۵ برای خرید ژکو ۲۵ هزار یورو پرداخت
باشگاه «تپلیس» (Teplice) که در سال ۲۰۰۵ برای خرید ژکو ۲۵ هزار یورو پرداخت
ژکو قلب تیم بوسنی است
ژکو قلب تیم بوسنی است
خوزه مورینیو  که معروف به آقای خاص است ژکو را بازیکن بزرگی می داند
خوزه مورینیو که معروف به آقای خاص است ژکو را بازیکن بزرگی می داند
ژکو فرصت چندانی برای بازی پیدا نمیکرد، اما هرگاه منچستر سیتی به او نیاز داشت، به بهترین شکل ممکن پاسخ داد.
ژکو فرصت چندانی برای بازی پیدا نمیکرد، اما هرگاه منچستر سیتی به او نیاز داشت، به بهترین شکل ممکن پاسخ داد.
روبرتو مانچینی، سرمربی منچسترسیتی
روبرتو مانچینی، سرمربی منچسترسیتی
«ادین ژکو» محکوم است که همیشه دست کم گرفته شود.
«ادین ژکو» محکوم است که همیشه دست کم گرفته شود.

ادین ژکو، مهاجم تیم ملی بوسنی یکی از ستاره هایی است که بازیکنان تیم ملی ایران باید مقابل او صف آرایی کنند. ایران و بوسنی 4 تیرماه بازی دارند. ژکو در گفت و گوهای مطبوعاتی گفته ایران رقیب اصلی بوسنی نیست و می توانیم این تیم را شکست دهیم. جاناتان ویلسون، خبرنگار ارشد ایران وایر در جام جهانی در گزارشی خواندنی به تحلیل بازی و شخصیت ادین ژکو پرداخته است.

«ادین ژکو» محکوم است که همیشه دست کم گرفته شود. نکته عجیب درباره او این است که وقتی اوضاع به وفق مرادش پیش نمی‌رود، همه چیز واقعا افتضاح‌تر از آن‎چه هست، به نظر می‌رسد. البته این شاید ربطی هم به جثه یا طرز راه رفتنش داشته باشد که همیشه این شک را باقی می‌گذارد که بازیکن درجه یکی نیست.

اگر روبرتو مانچینی، سرمربی منچسترسیتی می‌ماند، ژکو احتمالا تیم را ترک می‌کرد. با این حال، در قهرمانی سیتی در فصل گذشته، نقش او حیاتی بود. ژکو بسیار مصمم است که همین نقش کلیدی  را در جام جهانی هم ایفا کند. همه می‌دانستند که ژکو و مانچینی با هم نمی‌ساختند. می‌گفتند مانوئل پلگرینی باید او را قانع می‌کرد که با وجود استخدام دو مهاجم تراز اول، هنوز برای او در تیم جا هست. در اوایل فصل، ژکو فرصت چندانی برای بازی نیافت اما هرگاه منچسترسیتی به او نیاز داشت، به بهترین شکل ممکن پاسخ داد.

او در 11 بازی آخر فصل، 9 گل به ثمر رساند؛ از جمله 5 گل در 3 بازی پیش از آخرین یک‌شنبۀ فصل. او در هر دو بازی با «آستون ویلا» و «اورتون» که ممکن بود به بازی‎هایی دشوار برای سیتی تبدیل شوند، دو گلِ تعیین کننده به ثمر رساند. در واقع، ضربۀ او بود که موجب شد «وینسنت کمپانی»  گل برنده مقابل «وستهام یونایتد» را به ثمر برساند و قهرمانی لیگ برتر را به ارمغان آورد.

پلگرینی همواره ترکیبی را با یک مهاجمِ هدف ترجیح می‌دهد اما فیزیک ژکو به این معنا بود که راه دیگری هم برای کامل کردن پاس‌های هوشمندانه وجود دارد.

«خوزه مورینیو» که به این سادگی‌ها از کسی تعریف نمی‌کند، در مورد ژکو می‌گوید: «او تنها یک مهاجم نیست؛ پاس می‌دهد، بازی می‌کند و نقش مؤثری دارد. منصف است، خودش را برای فریب داور روی زمین نمی‌اندازد و سعی نمی‌کند بازیکن رقیب را در موقعیتی قرار دهد که مدام از داور کارت بگیرد. در آغاز فصل، او از بین مهاجمان، انتخاب سوم بود. پشت انتخاب‌های اول مربی پنهان ماند و وقتی در لحظات تعیین کنندۀ فصل به وجودش نیاز بود، نشان داد چرا بازیکن بزرگی است.»

حرف­های مورینیو نه تنها بر توانایی­های ژکو به عنوان یک بازیکن، که بر خصوصیات انسانی او هم تأکید دارد. او قلب تیم بوسنی است، نه فقط به این خاطر که شاخص‌ترین بازیکن تیم است بلکه به دلیل روحیه خاصش. شاید هم به این دلیل که در میان تمام بازیکنان تیمی ‌که به خاطر جنگ، آواره و در آلمان، سوییس، لوگزامبورگ و کانادا بزرگ شدند، او نماد پسرکی از سارایوو بود که در وطنش ماند.

خودش می‌گوید: «شش ساله بودم که جنگ شروع شد. وحشتناک بود. خانۀ ما ویران شد و ما مجبور شدیم با مادربزرگمان زندگی کنیم. همۀ خانواده آن جا بودند و حدود 15 نفر در آپارتمانی 35 متری زندگی می‌کردند. دوران بسیار سختی بود. هر روز در ترس و اضطراب بودیم چون کسی از آشنایان کشته می‌شد.»

فوتبال برای او دنیایی دور بود: «بیش‌تر فوتبالیست‌ها، فوتبال را در کوچه و خیابان شروع کردند اما چنین چیزی برای من غیرممکن بود. با این حال، وقتی جنگ تمام شد، من از نظر ذهنی بسیار قوی‌تر شده بودم. بعد از جنگ، با دوستانم در مدرسه و خیابان بازی می‌کردم.»

استادیوم آن‌ها در خط مقدم جنگ بود و وقتی محاصره سرانجام شکسته شد، بازیکنان ابتدا باید زمین را از مین پاک می‌کردند. برخی معتقدند این اواخر، او سرد و نچسب شده است. روزنامه نگاران بوسنیایی گله دارند که او دیگر به تماس‌هایشان پاسخ نمی‌دهد اگرچه این شاید از پیامدهای جانبی انتقال به باشگاهی بزرگ باشد.

با این حال، معروف است که او بسیار صمیمی و خون‌گرم است. البته از بازیکنی چون او که تا پیش از 20 سالگی کمابیش مایۀ تمسخر بوده، انتظاری جز این نمی‌رود.

وقتی باشگاه «تپلیس» در سال 2005 برای خرید او 25 هزار یورو به ژلزنیچار پیشنهاد داد، یکی از مدیران این باشگاه گفت: «فکر کردیم بلیت بخت آزمایی‎مان برنده شده است.»

اما این باشگاه بوسنیایی، ژکو را به درستی درک نکرد. او بلند و لاغر و دست­ و پا چلفتی و چنان که همان مدیر می‌گفت، «کمی انگلیسی» بود. حتی در تیم یوگسلاوی سابق که توانایی­های تکنیکی را بیش از هر جای دیگری در اروپا ارج می‌گذاشتند، بازیکنان بوسنیایی به دریبل‌زنانی ماهر شهره بودند، اما ژکو چنین نبود.

با معیارهای انگلیسیِ یک مهاجم هدف، ضربه­‎های اول ژکو به توپ عالی بود. در بوسنی اما مایۀ خنده بود و به او لقب «کلوچ» را داده بودند؛ اصطلاحی محلی به معنای تیرچراغ برق یا دیرکی که تابلوی خیابان را روی آن نصب می‌کنند.  از بخت خوش، یک مربی اهل چک از او خوشش آمد و او را به تپلیس پیشنهاد داد. بعد از دو سالِ موفقیت‎آمیز، ژکو در ازای کمی ‌بیش از 4 میلیون پوند، به «وولفسبورگ» فروخته شد.

ضربات سر ژکو عالی است، بازی را خوب نگه می‌دارد و سرعت شگفت‌انگیزی دارد. اگرچه چندان نظر سر آلگس فرگوسن را جلب نکرد. از نظر او، ژکو بسیار کند بود.

به ثمر رساندن 58 گل و ارسال 31 پاسِ  گل طی دو فصل و نیم بازی در وولفسبورگ و نیز 46 گل و 9 پاس گل طی سه فصل بازی در سیتی نشان می‌دهد که او می­تواند هم گل بزند و هم گل بسازد.  گاهی پیش می‌آمد که اعتماد به ­نفس و در نتیجه، مهارتش در کنترل توپ و گل‌زنی تحلیل می‌رفت، با این حال شاید بتوان گفت که گسترۀ توانایی‌های او از هر مهاجم دیگری در لیگ برتر، بیش‌تر است.

اولین بار او را در سال 2009، پیش از بازی با ترکیه در مقدماتی جام جهانی دیدم؛ وقتی ستارۀ بزرگ تیمی ‌بود که در آستانۀ صعودی غیرمنتظره به جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی قرار داشت. بعد از چند دقیقه گفت‌وگو با او در بالکن هتل تیم، یکی از اهالی رسانه او را صدا زد. از آن‎جا که اغلب فوتبالیست­ها در پی فرصتی برای فرار از گفت‌وگو با خبرنگاران هستند، واقعا انتظار نداشتم بازگردد. اما یک ربع بعد برگشت و گفت: «باید ببخشید. نخست وزیر آمده بود و باید با او عکس می‌گرفتم.»

شاید برخی بگویند او آینده خود را در لیگ برتر دیده و دریافته است که مصاحبه با رسانه‌های انگلیسی بر ارج و قربش می‌افزاید.  اما روزنامه‌نگاری از سارایوو تعریف می‌کرد چند سال پیش وقتی به همراه عکاسی برای تهیۀ مطلبی دربارۀ دو بازیکن بوسنیاییِ تیم «هوفنهایم» به آلمان رفته بود، در راه برگشت ناگهان تصمیم گرفتند برای دیدار ژکو، به وولفسبورگ بروند. او نه تنها اواخر آن شب در مصاحبه­‌ای طولانی حاضر شد بلکه تلاش کرد در هتلی، جایی برای اقامت آن‌ها پیدا کند. از آن جا که همان موقع، کنفرانسی از سوی «فولکس واگن» در حال برگزاری بود، هیچ اتاق خالی در آن حوالی پیدا نمی‌شد. این بود که ژکو کلید آپارتمانش را به آن‌ها داد و خود به خانۀ دوست دخترش رفت. صبح روز بعد، ژکو شتاب‌زده با آن دو روزنامه‌نگار تماس گرفت تا از آن‌ها عذرخواهی کند که یادش رفته بگوید جای قهوه تازه در خانه‌اش کجا است.

او فوتبالیست خوبی است اما در عین حال، فردی باملاحظه، محتاط و پایبند به تعهدات اجتماعی است؛ ویژگی که در میان بیش‌تر فوتبالیست‌ها کمیاب است. شاید فکر کنیم که این ویژگی‎های فردی و اخلاقی در سایه نقش محوری او در دستاوردهای بوسنی، پررنگ‌تر و تأثیرگذارتر می‌شوند ولی حقیقت این است که نقش محوری او در دستاوردهای بوسنی، از همین ویژگی‎های فردی و اخلاقی مایه می‌گیرد. ژکو فوتبالیست خوبی است اما به دنیای ورای فوتبال هم بسیار آشنا است.

ثبت نظر

ورزش

حاشیه‌های خواندنی فوتبال ایران؛ از تکیلاخوری مکزیکی تا ماجرای لزبین ها

۴ تیر ۱۳۹۳
سامان رنجبر
خواندن در ۷ دقیقه
حاشیه‌های خواندنی فوتبال ایران؛ از تکیلاخوری مکزیکی تا ماجرای لزبین ها