close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
ورزش

تلفن همراه حجازی هنوز روشن است

۳ خرداد ۱۳۹۳
علی احمدی
خواندن در ۸ دقیقه
تلفن همراه حجازی هنوز روشن است

"من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی، ولی در خفت و خاری پی شبنم نمی گردم" این حرف ناصر حجازی اسطوره تکرار نشدنی استقلال در آخرین روزهای حیاتش بود. " دروازه بان تیم بهشت" لقب دلنشینی بود که پس از فوت به او دادند. سه سال پیش در چنین روزی آسمان آبی فوتبال سیاه پوش شد و دل تمام مردم ایران از رفتن ناصر شکست. اسطوره آبی به خاطر رک بودنش نزد هواداران بسیار محبوب بود. بهناز شفیعی، همسر ناصر حجازی، در گفت و گو با ایران وایر از این سه سال تلخ و سال های زندگی گفته است

به سومين سالروز فوت ناصر حجازي رسيديم.  اين سه سال را چگونه سپري كرديد؟

خيلي ها مي گويند وقتي يك اتفاق بد مي افتد، زمان خيلي دير مي گذرد، اما اين سه سال براي ما مثل برق و باد گذشت. منتهي من هنوز باور نمي كنم كه مردم انقدر به ياد ناصر هستند و هنوز او را فراموش نكرده اند. در واقع در مورد ناصر مثل پهلوان زنده را خوش است، براي مردم صدق نمي كند. محبت آنها از همان دقايق ابتدا كه ناصر ما را ترك كرد تا كنون همراه ما بوده است. واقعا شگفت زده هستم از اين همه محبتي كه مردم به خانواده حجازي و خود او دارند. جدا در باورم اين همه لطف بي بديل نمي گنجد. مردم انقدر لطف دارند كه نمي دانيم با چه زباني تشكر كنيم. يكي از آشانايان به من گفت كه ديگر بس كنم و تلفن ناصر را خاموش كنم. به هر حال من هم زندگي دارم. من هم كار خانه دارم. من هم بايد با شرايط خاص روزها را سپري كنم. اما خب! قطع ارتباط ما با هواداران اصلا شدني نيست. ناصر متعلق به همه ي مردم بود و هنوز هم هست.  در همين چند روز گذشته از شهرهاي مختلف كشور با تلفن خانه و تلفن ناصر تماس مي گيرند و  اظهار محبت مي كنند. مردم جوياي مراسم بزرگداشت هستند. اصرار مي كنند كه به تهران بيايند. يك نفر از كرمانشاه تماس گرفت و گفت من شش صبح جمعه به تهران مي رسم. ساعت 12 ظهر هم بر ميگردم. اما مي خواهم در مراسم حضور داشته باشم.

واكنش شما به اين اتفاقات چيست؟

من مانده ام چه بگويم. آقايي از ساري زنگ زد. تا جواب تلفن را داديم شروع كرد به گريه كردن. چندين دقيقه اين شرايط ادامه داشت. يكي از همسايگان ما به من گفت كه تلفن را بده به من تا قطع كنم. وقتي تلفن را گرفت و گريه هاي هوادار ناصر حجازي را ديد نه تنها نتوانست قطع كند، بلكه خودش هم گريه اش گرفت. ببينيد با چنين شرايطي ما رو به رو هستيم. اين كه مردم به ياد ناصر هستند بزرگ ترين موهبت خداوند به ما است. اما واقعا بعضي مواقع خودم هم خسته مي شوم. به خود ما هم خيلي فشار مي آيد. اما كاري اش نمي شود كرد. شور و اشتياق مردم با گذشت سال ها نه تنها كمتر نشده، بلكه امسال فكر ميكنم مراسم از سال گذشته شلوغ تر شود.

تا به حال نشده كه تصميم بگيريد تلفن را خاموش كنيد و ديگر جواب مردم را ندهيد؟

 صداي بعضي از آشنايان در آمده بود. مي گويند حوصله داريد خودتان را عذاب مي دهيد؟ اما من اگر به اين اظهار لطف مردم كه عاشقانه به ناصر علاقه دارند، بي توجهي كنم پس وجدانم چه مي شود؟ معرفتم چه مي شود؟ مگر غير از اين بود كه ناصر هيچ وقت به مردم پشت نمي كرد؟ من واقعا خسته مي شوم. اما به خاطر ناصر جوابگوي مردم خواهم بود. به خدا خيلي ها را التماس مي كنم كه پشت تلفن گريه نكنند.

البته خيلي ها هم هنوز باور ندارند كه ناصر حجازي ديگر بين ما نيست.

 من خودم نمي توانم فكر كنم كه او مرده است. من و اعضاي خانواده حضور ناصر را دقيقه به دقيقه در منزل حس مي كنيم. ثانيه به ثانيه او در كنار ما هست. من خيلي مواقع سايه اش را مي بينم. خيلي از مواقع مي بينم كه از در وارد مي شود. صداي پاي او را حس مي كنم و مي شنوم و مي روم جلوي در به استقبالش. مسائلي را با آن روبه رو مي شويم كه نمي توانم وصف كنم. با اين حال مردم باور نمي كنند كه ناصر حجازي مرده است چون هر چه زمان مي گذرد بيشتر مي فهمند كه او حقايق را ميگفت. بيشتر متوجه حرف هاي راستش شده اند. الان تازه فهميده اند كه ناصر چه چيزي مي گفت.

هميشه انتقادات تندي را مطرح مي كرد.

حقيقت هميشه تلخ است. مثل حقيقت نبودن ناصر. اما او از كسي ترسي نداشت هيچ وقت. بدون تعارف حرف مي زد و كاري را كه مي دانست درست است انجام مي داد. مردم فهميده اند كه ناصر حجازي وقتي زنده بود چه حرف هايي مي زد. براي همين باور ندارند كه او مرده است.

منظورتان چيست؟

خب شما يادتان مي آيد كه او درباره يارانه ها چه مصاحبه جنجالي انجام داد؟ كلي سر و صدا به راه افتاد بر سر مصاحبه اش. كلي هم براي او حاشيه درست كردند. اما الان تازه بعد از اين مدت مردم و همه فهميدند كه ناصر درباره يارانه چقدر درست مي گفت. با يارانه ها چه قدر به مردم فشار آودند؟ چهل هزار تومان پول دادند هر ماه، چهار صد هزار تومن بلكه بيشتر از مردم پول گرفتند. اين كه نشد خدمت به مردم. اين كه نشد فراهم كردن آسايش. مردم عاشق اين دلسوزي و رك گويي ناصر بودند. آن موقع ها كه ناصر بود خيلي ها حرف هايش را جدي نمي گرفتند. اما حالا بعد از رفتنش است كه همه فهميده اند او الكي حرف نمي زد. او هم مي توانست ساكت بنشيند و هميشه پست و امتياز بگيرد. اما هميشه حقايق را به زبان مي آرود. حتي اگر به ضررش بود.

 هيچ وقت به خاطر حرف هايي كه مرحوم حجازي به زبان مي اورد نترسيديد؟

 چرا. زماني كه آن مصاحبه تند را درباره يارانه ها كرد خيلي ترسيديم. خيلي به ما گفتند كه مواظب باشيد ديگر از اين حرف ها نزند. اما خب او كار خودش را مي كرد. ترسي نداشت واقعا. ولي ما واقعا ترسيديم.

اتفاقي نيفتاد!

نه خدا را شكر. مگر ناصر وقتي انتقاد كرد كه چرا مثل گدا با مردم رفتار مي كنند حرف غلطي زد؟ الان مگر همه اين حرف هايش را قبول ندارند؟ هميشه هم خدا را شكر مي كنم كه الان مشخص شد تمام حرف هايش درست بود درباره يارانه و خيلي ديگر از مسائل. به قول آتوسا دخترم مردم حالا ديگر فهميده اند كه ناصر حجازي هميشه حقايق را مي گفت و به خاطر همين بيشتر دوستش دارند.

البته به خاطر همين مصاحبه ها خيلي ها تلاش كردند چهره ناصر حجازي را به عنوان يك مخالف و ياغي به مردم نشان بدهند.

او هيچ وقت مخالف نبود. انتقاد مي كرد. براي سازندگي نه تخريب. براي دلسوزي نه غرض! مثلا وقتي درباره كي روش گفت چرا به مربيان داخلي خودمان بها نمي دهند خيلي ها عليه او موضع گرفتند.  حجازي مي گفت آقا جان به جاي اينكه اين همه پول بيت المال را هزينه كنيد براي يك مربي خارجي، بياييد مربيان داخلي خودمان مثل دايي و فركي را بفرستيد در بهترين كلاس هاي مربيگري جهان دوره ببينند و سپس از تخصص نيروي داخلي خودمان استفاده كنيم. هم پولمان را دور نريخته ايم. هم فرصت سازي براي آينده وفوتبال خودمان كرده ايم. مگر اين حرف بد بود؟ كجا ناصر به كي روش بي احترامي كرد؟ اما خب خيلي ها به خاطر حرف هاي او منافع شان به خطر مي افتاد و مشكلاتي برايش درست مي كردند.

درباره امير قلعه نويي خانواده ناصر حجازي كدورت ها را كنار گذاشته اند؟

ناصر  از هیچ کس كينه نداشت. او انسان کینه ای نبود و همه را پیش از مرگش بخشید حتی آنهایی که بدترین دشمنی ها را در حقش کردند. روزهای آخر عمرش و زمانی که همه می گفتند با قلعه نویی اختلاف دارد به خوبی از او استقبال کرد. من هم نمي خواهم حالا مسائل گذشته را باز كنم. اختلاف ناصر با امير قلعه نويي هم به خودشان ارتباط داشت. اما مهم اينجا است كه مردم بدانند ناصر هميشه حقايق را مي گفت.

خيلي ها هم دوست دارند هميشه نام امیر قلعه نوعی و ناصر حجازي را در كنار هم قرار دهند.

ببينيد. ناصر حجازي اسطوره مردم بود. آقاي قلعه نويي هم از مربيان پر افتخار هستند. هر كسي مي تواند يك نفر را دوست داشته باشد. يك نفر قلعه نويي را دوست دارد. يك نفر حجازي. اين دو نفر هم با هم تفاوت دارند و اين يك حقيقت است كه قلعه نويي و حجازي دو بحث جدا از هم بوده و خواهد بود.

شما هنوز هم حسرت عدم حضور  در كنار مزار در هنگام خاكسپاري را مي خوريد؟

من هنوز يادم نمي رود كه شايعه كرده بودند تابوت در استاديوم آزادي حامل بدن ناصر نيست اما اين مساله دروغ بود. ضمنا خودم می دانستم که در روز تشییع جنازه نمی توانیم ناصر را ببینیم؛ روی همین حساب با مساعدت مسوولان او را شبانه به خانه اش آوردند و پس از چند ساعت بردند. آن شب اصرار داشتم که ناصر را به خانه بیاورند چون اینجا را خیلی دوست داشت. درباره زمان خاكسپاي هم هميشه حسرتش را مي خورم. اما شرايط طوري بود كه نمي شد منتظر خانواده اش بمانند. البته او مردم را زمان خاكسپاري هم كنار خود داشت و همين مساله من را آرام مي كند.

از بين مسئولان ورزش كشور كسي در اين مدت سراغي از خانواده ناصر حجازي گرفته است؟

نه. مگر خود ناصر زنده بود خيلي هواي او را داشتند كه حالا كه نيست هواي خانواده اش را داشته باشند. من از كسي انتظار ندارم. حتي بچه هايم! در اين مدت مردم فقط ما را شرمنده كردند. آقاي فتح الله زاده هم در تماس هستند. خدا را شكر مي كنم كه احترام ما نزد مردم وجود دارد. هر جا مي روم و من را مي شناسند يا اينكه با آتيلا هستيم همين جوري به ما لطف مي كنند. يك لحظه هم مردم حجازي را تنها نگذاشتند. تا جايي كه هر روز موبايل ناصر حدود 60 تماس و 80 پيامك دريافتي دارد.

 

ثبت نظر

استان کرمانشاه

تبلیغ خودکشی با قرص برنج در کرمانشاه

۳ خرداد ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
تبلیغ خودکشی با قرص برنج در کرمانشاه