close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

زندگی خانواده «ابی» در كرج؛ مثل غربتِ لهجه‏ ای در پایتخت

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
رها قربانی
خواندن در ۷ دقیقه
زندگی خانواده «ابی» در كرج؛ مثل غربتِ لهجه‏ ای در پایتخت

»اون دو تا مست چشات/ منو خوابم می‌كنه...»، این صدای ابی نیست که می‌خواند؛ در خانه‌ای كه میهمان‌شان هستم، همه با هم این ترانه را می‌خوانند.

گرچه ابی در ایران هواداران بسیاری دارد اما بیش‌تر این منطقه در حوالی كرج، عاشقانه او را دوست دارند؛ خواننده‌ای كه با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، هم‌چون بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ کشور، راه مهاجرت در پیش گرفت تا صدایش هم‌چون آن‌ها كه ماندند، خاموش نماند. «ابراهیم حامدی»، مشهور به ابی، پیش از انقلاب خواننده‌ای سرشناس و محبوب بود. او و بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ ایران، گرچه در خارج از کشور به فعالیت خود ادامه دادند اما زندگی در مهاجرت برای آن‌ها هم غم غربت و دوری از خانواده را به همراه داشت؛ غمی كه خود آن‌ها بارها درباره‌اش حرف زده و در ترانه‌ها و آهنگ‌های خود بازتاب داده‌اند.

اما چیزی كه كم‌تر به آن پرداخته شده، تاثیر این كوچ و شهرت به دست آمده از آن بر خانواده این خواننده‌های ممنوع است؛ خانواده‌هایی كه در ایران و در میان مردمی زندگی می‌كنند كه مخفیانه به ترانه‌های آن‌ها گوش می‌دهند. زندگی آن‌ها چه گونه است؟ گزارش زیر حاصل گشت‌وگذار یك روزه ما در منطقه «کلاک» شهرستان کرج است؛ جایی كه بعضی از اعضای نزدیك خانواده ابی در آن زندگی می‌كنند.

تمام شب ابی

حتی آب‏وهوای این‏جا هم با دیگر نقاط کرج فرق دارد. از مسافتی نه‏چندان دور به این‏جا آمده‏ام؛ از روستای «قرقرک» که در قبرستان کوچکش، تن رنجور «فریدون فروغی»، خواننده‏ای که هیچ‏گاه ایران را ترک نکرد و نتوانست برای آثارش مجوز نشر بگیرد و منزوی شد، مدفون است. «کلاک» از معدود مناطق کرج است که هنوز کوچه‏باغ دارد و بافت سنتی خود را حفظ کرده است. آن‏ها که در این‏جا زندگی می‏کنند، می‏گویند تنها جای کرج است که هنوز به ‏معنای واقعی کلمه می‏توان به آن نام «محله» اطلاق کرد.

در این منطقه، در خانه دوستی میهمان هستیم. در و دیوار خانه پر است از پوسترهایی از ابی. تمام شب را هم ابی گوش می‏دهیم. این كار برای اهالی این منطقه، طبیعی است همان‌طور كه میزبان ما توضیح می‌دهد: «ابی بچه ‏محل ما است. مادر و پدرش مدت‏ها همین‏جا زندگی می‏کردند. مغازه پدرش سر همین کوچه بود. خواهرش و خواهرزاده‏هایش هنوز همین‌جا زندگی می‏کنند.»

ابراهیم حامدی كه حالا او را با نام ابی می‌شناسند، در سال‏های پیش از انقلاب كم‌كم برای خود اعتباری به دست آورده بود و در حال طی كردن پله‌های ترقی بود كه انقلاب شد و او هم ‏مانند دیگر هم‏صنف‏هایش، کشور را برای ادامه فعالیت‏هایش ترک کرد.

حامدی، مادری کرجی داشت که در منطقه کلاک این شهر زندگی می‏کرد. گرچه مادر امروز زنده نیست اما بسیاری از اقوام مادری او و خواهرهایش هنوز در همین منظقه زندگی می‏کنند. در منطقه‌ای كه به قول میزبان ما، به بودن خانواده او در كنارشان افتخار می‌كنند.

كلاكی‌ها آن‏قدر او را دوست دارند که وقتی در گفت‏وگویی از او شنیدند كه بچه میدان امام‌حسین تهران است، یک ناراحتی جمعی در این منطقه شکل گرفت. می‏گویند او نباید فراموش می‏کرده که این‏جا محل مادری‏اش بوده است.

ابی برای کلاکی‏ها تنها یک خواننده نیست، سمبل برتر بودن منطقه‌شان است. برای همین هم شادی خانواده ابی، شادی همه اهالی و غم این خانواده، غم همه است.

این روزها خواهرزاده‏های ابی به سوگ مرگ پدرشان نشسته‏اند. روی دیوار خانه یکی از خواهرانش که پارسال درگذشته است، پلاکاردهایی چسبانده‏اند که نشان از مرگ همسر او دارد. هم‏محلی‏ها می‏گویند آقا تقی 15 روز پس از این‏ که از دیدار ابی در دوبی بازگشت، فوت کرد.

می‏گویند فرشته‏خانم، خواهر دیگر ابی و خانواده‏ او مرتب به دیدار این خواننده می‏روند و تقریبا در همه کنسرت‏هایش شرکت می‏کنند؛ کنسرت‏هایی که اغلب در دوبی یا ترکیه برگزار می‏شود و ابی برای شرکت در آن‏ها برای خانواده‏اش بلیت و دعوت‏نامه می‏فرستد.

البته فقط خانواده ابی نیست كه از این منطقه به دیدارش می‏روند، مسیر «کلاک ـ دوبی» برای کلاکی‏ها پل ارتباطی است كه آن‏ها را به اسطوره‏شان می‌رساند.

هم‏نفس با آقای صدا

می‏گویند تازگی‌ها تب «ابی‏بازی» در کلاک پایین آمده. وقتی در كلاك باشید، این حرف كاملا بی‌معنا است. كافی است خودرویی از خیابان رد ‏شود و شیشه‌ آن كمی پایین باشد تا صدایی جز صدای ابی از آن بیرون نیاید. در بیش‌تر مواقع، هم‌صدایی راننده و سرنشین‏های آن را هم با ابی می‌شنوید.

یکی از اهالی كه ابی را مثل بیش‌تر اهالی كلاك، «آقای صدا» می‌نامد، می‏گوید: «این كه چیزی نیست، قدیم‏ها خیلی بهتر بود.»

او توضیح می‌دهد كه در گذشته، مناسبت‏هایی در این منطقه برگزار می‌شد و همیشه هم به یك طریقی، ربطی به ابی پیدا می‌كرد: «چهارشنبه‏های آخر سال، خانواده ابی دستگاه پخش‏ صدا می‏آوردند توی کوچه و بزن و برقص بود. اصلا همه این خانواده صدای خوبی دارند. مادر مرحومش هم صدای شش‏دنگی داشت. حتما می‏دانید که حالا امیر، یکی از خواهرزاده‏های ابی به دوبی رفته تا به کمک دایی خود، خواننده شود. ماشاالله بقیه‏شان هم خوش‏صدا هستند و می‏خوانند.»

بسیاری از كسانی كه در محدودیت‏های دهه 60 عاشقی کرده‏اند، حتما گرفتار صدای یکی از پیش‌کسوت‏های لس‏آنجلس بوده‏اند؛ یکی «داریوش» را می‏پرستیده، یکی دل‏سپرده «قمیشی» بوده و دیگری با ابی شب را به صبح می‏رسانده اما ماجرا برای نوجوان‏های کلاکی دهه 60 و 70 فقط به ابی ختم می‏شده است. حالا جوان‏ها برای کم‏تر خواننده‏ای این‏گونه تب می‏کنند. حتی در همین کلاک هم که ابی شیفته‏های بسیار دارد، دیگر کسی ابی‏باز تمام‏وقت نیست. اما اهالی نشان از کسی می‏دهند که هنوز همان عشق سابقش به آقای صدا را حفظ کرده است:«وقتی عازم دبی بودیم، چندین نفر قول گرفتند که از ابی برایشان امضا بگیرم و بیاورم. اسم‏ها را لیست کردم و او برای تک‏تک آن‌ها عکسی امضا کرد و با خودم آوردم.» او 40 سال دارد و به قول اهالی كلاك، یك ابی‌باز به تمام‌ معنا است؛ كسی كه در همه این سال‌ها، هم‌چون بسیاری از هم‌‌نسلانش که فقط ابی گوش می‌داده‌اند، هم‌چنان به این كار وفادار مانده است.

از آخرین‏باری که این عشق ابی، به دیدار محبوبش رفته، 10 سالی می‌گذرد. گرچه حالا در دهه چهارم زندگی‌اش به سر می‌برد اما هنوز مثل همان نوجوانی‏هایش، ابی‏باز است. فیلم‏های دیدارش با ابی را نشانم می‏دهد و با تب و تاب فراوان از چندمین دیدارش با او می‏گوید. همه بلیت‏های کنسرت‏های این خواننده را برای یادگاری نگه داشته است. می‏گوید بچه‏های محل برای این که یکی از بلیت‏ها را از او بگیرند، سر و دست می‏شکنند. سال‏ها پیش که او جوان‏تر از امروز بوده، کاری کرده که حالا آن را با هیجان تعریف می‏کند: «همین کوچه پایینی، زمینی داشتیم که فروختیم تا بتوانیم با دو سه نفر از دوستانم که پول نداشتند، برای کنسرت ابی به ترکیه برویم.»

شب زده برگرد

در سال‏های اخیر و با گسترش فضای امنیتی پس از اتفاقات سال 88 در ایران، خانواده‏ برخی از کسانی که به نحوی مجبور به ترک وطن شده‏اند، دچار مشکلاتی بوده‏اند. گاه نهادهای امنیتی از اعمال فشار بر خانواده‏ها استفاده کرده‏اند تا بتوانند فعالیت‏های اپوزسیون مستقر در خارج از کشور را محدود کنند. آخرین اتفاقی که در این راستا افتاد، مربوط به خانواده یکی از کارکنان بی‏بی‏سی فارسی بود. این ماجرا تا جایی پیش رفت که مدیر این شبکه طی بیانیه‏ای نسبت به این قضیه معترض شد و آن را غیرانسانی عنوان کرد.

البته ماجرا برای تبعیدی‏هایی که فعالیت سیاسی چندانی ندارند، فرق دارد. یکی از بستگان ابی می‏گوید: «همه همین سوال را می‏پرسند که آیا برای شما از سوی دولت ایران دردسر درست شده؟ جواب ما همیشه همین بوده که تاکنون فشاری از این بابت به ما وارد نیامده. چرا باید محدودیت ایجاد شود؟ مگر ابی آن‏جا چه می‏کند؟ یا ما این‏جا چه می‏کنیم؟»

حالا ابی بیش از 35 ‏سال است که پا به کلاک نگذاشته است. هر چند خانواده او گاه‏گاه به دیدن او می‏روند. برخی از هم‏محلی‏های خانواده‌اش هنوز امیدوارند او نیز بتواند روزی مانند «حبیب»، دیگر خواننده كوچ‌ كرده، برای زندگی و فعالیت به کشور بازگردد. این اشتیاق و امید را نزد اهالی كلاك به وضوح می‌توان دید چرا كه مدام از این امید سخن می‌گویند؛ به‌ویژه وقتی هم‌صدا با ترانه‌ای از او می‌شوند كه باعث شهرت این خواننده در ایران پیش از اتقلاب شد:

«کدوم خزون خوش آواز

تو رو صدا کرد ای عاشق

که پر کشیدی بی‌پروا

به جست‌وجوی شقایق

کنار ما باش که محزون

به انتظار بهاریم

کنار ما باش که با هم

خورشید و بیرون بیاریم»

ثبت نظر

استان هرمزگان

آماده باش در استان بوشهر/ مردم به خیابان‌ها ریخته‌اند

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
خواندن در ۳ دقیقه
آماده باش در استان بوشهر/ مردم به خیابان‌ها ریخته‌اند