close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیست و سوم)

۵ مرداد ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۸ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیست و سوم)

یکشنبه 9/3/89

اين كه گفته و نوشته بودم عرصه به مقام‌هاي سياسي- قضايي چنان تنگ شده است كه هر روز كه از خواب بيدار مي‌شويم با تصميمي جديد مواجه مي‌شويم را به معناي دقيق كلمه امروز تجربه كرديم. يكشنبه طبق معمول روز كلاس‌هاي پشت سر هم است و تراكم كاري. شروع صبح به اين گونه بود، اما يك باره همه چيز به هم ريخت. چون يكشنبه بود و كلاس آموزش قارچ با تاخير انجام شد. داشتم مطالب روز پيش را مي‌نوشتم كه باز اعلام هواخوري اجباري شد. در هواخوري خبر آوردند "مصطفي. ا" به زور دست بهنام فيوجي را گرفته و براي دادن شهادت به اتاق مسؤولان بند برده است تا با شهادت او از زير فشار شكايتي كه يكي از زندانيان- دوست مسعود و بهنام- كرده است رها شود. اين همان فردي است كه او را به جاسوس و عامل و... متهم مي‌كرد، نزد من هم به گونه‌اي اين حرف را تكرار كرده بود- من آن را به نگاه بدبينانه و ذهن مبتني بر تئوري توطئه مرتبط كرده بودم.

در حال شنيدن اين خبر بودم كه بهنام مراجعه كرد. اصل مساله را از او پرسيدم. خبر را تاييد كرد، اما گفت كه حاضر نشده است شهادت بدهد با وجود اين كه جوان است و كم سن و سال رفتاری پخته و منطقي دارد. برعكس او، مصطفي با سی چهل سال سن هنوز بچه است و رفتار خاله زنك مابانه دارد و تقريبا همه از دست او شكار هستند. ديشب مسعود دادش درآمده بود كه با وجود اين كه وی از تلفن سالن5 و 6 استفاده مي‌كند‌، اما براي دسترسي به ساعات بيشتري رفته و گفته كه چرا فلاني- مسعود- وقت و تايم بيشتري دارد و من ندارم. مي‌خواست برود و با او برخورد كند كه او را به صبر و تحمل و سكوت و مدارا دعوت كردم.

جالب است كه امروز وقتی سر مساله‌اي كه بعد در مورد آن توضيح خواهم داد به اتاق رئيس بند رفتم، وی هم از دست مصطفی شاکی بود. شیروانی هم در زمان شكايت از او و تصمیم برای جدا كردنش از زندانيان سياسي به عنوان يك استثنا، در خصوص معضل ارتباط های تلفنی متعدد او شرح داد: " يك روز دادم آمار تلفن هایش را گرفتند، به تنهايي سه ساعت از تلفن استفاده كرده بود!".

بهنام مي‌خواست بپرسد و در واقع اجازه بگيرد كه كارت پاسارگاد خود را برای مخارج گروه خالي كند. به عبارتي او مي‌خواست با توجه به سوخته شدن كارت پاسارگاد من،كارت خريد فروشگاه – و نداشتن امکانات مالی از حساب خودش خرج گروه را بدهد و به جاي 30هزار تومان، تمام موجودي 60-70توماني‌اش را خريد كند. احتمال مي‌دهم پيش از سوزانده شدن کارتم طي يك دو روز گذشته به صورت غيرقانوني از آن برداشت كرده باشند

دزدي از طريق سوءاستفاده كارت خريد زندانيان و كم فروشي در فروشگاه به امري عادي در زندان تبديل شده است. كرمي چندي پيش با مسؤول فروشگاه درگير شد و با ارائه كردن بسته‌هاي گردوي 400 گرمي كه به جاي 500گرمي فروخته مي‌شد. عليه رئيس فروشگاه طرح دعوا كرد. او ديروز صبح خبر آورد كه رئيس فروشگاه را عوض كرده‌اند.

کرمی خیرآبادی مدعی است كه دست مسؤولان بالاي زندان كه خوشبختانه يا بدبختانه خود زنداني هستند و در جايگاه وكيل بند، سروكيل بند، مسؤول مخابرات، فروشگاه و.. عمل مي‌كند در دست يكديگر است و از این طریق درآمدهاي كلان دارند. همين چند روز پيش بود كه گفته مي‌شد از يكي از زندانيان كه متهم به قتل در آمريكاست؛ چهارصد هزار تومان درخواست کرده بودند تا از بند2 به بند4 انتقالش ندهند!! او از جمله زندانیانی است که گفته می شود زير فشار جسمي و شكنجه به قتل و دزدي اعتراف كرده است. او در دادسرا منکر حرف های گذشته اش شده و تاکید کرده است كه زير شكنجه مجبور به اعتراف شده و برای رها شدن از این فشارهای روحی و جسمی، در آن زمان حتي حاضر بوده قتل پنج نفر را به گردن بگيرد!

در مقابل درخواست بهنام به او گفتم که لازم نيست حسابت را خالي كني، همين 30هزار تومان سهم هر نوبت هر فرد برای هزینه های جاری گروه كافي است. او با دلخوري رفت كه در صف نوبتش در فروشگاه كه با مديريت جديد شروع به كار كرده است قرار گيرد. فیوجی که جوانی دانشجو است پس از حمايتي كه از او نزد رئيس بند كرده‌ ایم و در جمع زندانيان سياسي قرارش داده‌ایم به نوعي خود را مديون ما مي‌داند. او به هر بهانه‌اي مي‌خواهد به گونه‌اي این موضوع را جبران كند و از زیر دین ما خارج شود- از پذيرش شهرداري دائمي کمون گرفته تا پرداخت سهم بيشتری در هزینه های گروه. پذیرش شهرداری (کارگری) به صورت دائم روش مرسوم در زندان است كه ما به هر صورتي با آن مخالفت مي‌كنيم. دنبال آن هستیم که هر طور شده اين فرهنگ را در زندان به هم بريزيم- حتي اگر شده در جمع محدود چند نفري خود. به دليل این رویکرد است كه من به كرات جلوي بهنام ايستاده‌ام كه شهرداري در گروه نوبتي است و فرقي بين من وتو و ديگران وجود ندارد، آسياب به نوبت.

هنوز مشغول صحبت کردن با بهنام بودم كه یکی از زندانیان عادی به نام "م" نزدم آمد، هم آن که استاد ما در کلاس های مفاهیم قرانی است. بسیار کنجکاو بود و پیش از گفتن از خودش و جرم و میزان محکومیتش بسیار پرس‌وجو كرد. از جرم و مسؤوليت‌هاي کاری و سیاسی گذشته ی من پرسید و شرايط سياسي- اجتماعي آينده ی كشور. مي‌خواست بداند كه خارج رفتن در اين شرايط - مهاجرت از ايران- كاري درست است يا غلط. به او گفتم که من در مجموع براي نسل جديد، رفتن و تجربه آموختن و آموزش ديدن را مفيد مي‌دانم. "م" با توجه به تحصيلات عالي دانشگاهي و سواد مذهبي بالا از سر بد حادثه گذرش به زندان باز افتاده است. او بايد به جرم كلاهبرداري، ده سال ديگر از عمر و جوانی خود را در زندان بگذراند. مي‌دانم كه توصيه‌ام به او منطقي نبوده و با قانون نمي‌خواند، اما دلم به حالش سوخت و جوانی اش، با توجه به میزان فساد بالا در زندان های ایران و امکان معتاد شدن و از دست رفتن به او توصیه کردم: "اگر مرخصي رفتي، به گونه‌اي از ايران خارج شو و به تحصيلات خود بپرداز. امثال تو حیف است در زندان بمانید، باید خود را براي آينده و روزهاي روشن‌تر آماده سازيد. وضع اين گونه نمي‌ماند، كشور به شما، به دانش و تجربه‌اتان، نياز دارد".

با دیدن او به غافل بودن خود پی بردم و ناآگاهی های فراوان خویش. تاكنون تنها دلم به حال جوانان سياسي مي‌سوخت، اما آن چه در این مدت کوتاه در زندان رجایی شهر ديده ام- جواناني كه از بد حادثه و از سر اتفاق جرم و جنايتي انجام داده‌اند- نگاهم را بسیار عوض كرده است. به او گفتم: "فكر مي‌كنم اين خيانت است كه شما جوانان را پشت اين ميله‌ها و ديوارها نگاه داشته‌اند و آينده اتان را سياه كرده‌اند!".

بعد که بحث كلاس های آموزشی شد و کلاس مفاهيم، از او خواستم كه از خیر آموزش دادن سریع ترجمه قران بگذرد و وقت بيشتري بر روي هر سوره و آيه و... بگذارد تا فضای كلاس‌ را به جاي آن كه به سمت حفظيات صرف ببرد به سوی كارهاي پژوهشي و تحليلي هدايت كند. توصيه‌ام را پذيرفت و قرار شد كلاس را به گونه‌اي از شاگردان نخودی پاكسازي كند و افراد غيرعلاقه‌مند را که هدفی جز تیک خوردن نامشان در لیست حضور و غیاب ندارند، كنار بگذارد. به این ترتیب، كساني كه از سر اجبار به كلاس مفاهیم قرانی مي‌آيند حذف خواهند شد و این امکان فراهم خواهد آمد که به جای شرایط خشک و ملاخانه ای کنونی، بتوان روال آموزش پژوهشي- دانشگاهي و دادن كنفرانس را در کلاس جا انداخت و پیش برد.

در تلاش بودم که با مولايي سرمربي مربيان روخواني و حفظ قرآن هم صحبت كنم و ضرورت ارائه جزوه آموزشي را مطرح سازم كه امکانپذیر نشد. دو سه روز پيش، پنجشنبه - وقتي مربيان به دارالقران مركزي زندان رفته بودند تا در كلاس شركت كنند- او جمع 130-140 نفره كلاس‌هاي روخواني را در حسینه ی طبقه اول جمع كرد و به مرور آموخته‌هاي گذشته پرداخت. به او گفته بودم این نوع كلاس‌ها بیشتر مفيد است و مي‌توان يك جلسه از كلاس‌هاي هفتگي را به اين روش آموزشی اختصاص داد. مولایی گفت که خودش هم در اين فكر بوده است. طي يك دو روز گذشته در اين فكر بودم كه از مولايي- كه او هم سال‌هاي سال بايد پشت ديوارهاي زندان رجايي شهر شب را روز و روز را شب كند و با زندانيان سروكله بزند- بخواهم كه به كمك هم یک جزوه‌ي آموزشي تهيه كنيم و حتي من آن را در خارج از زندان به صورت كتاب به نام او منتشر كنم.

اين فكري است كه هر وقت در ذهنم جان می گیرد و پررنگ مي‌شود، كنارش مي‌گذارم- با توجه به وضعيت مبهم پرونده ام و شرايط غيرقابل پيش‌بيني زندگی آينده‌ام،. امروز مي‌خواستم مساله را با مولايي طرح كنم و از او بخواهم كه استعدادش را بیهوده هدر ندهد و به کارهای بنیانی بپردازد، از جمله تولید و تکثیر دانش و توانانی آموزشی اش به صورت كتاب و سي‌دي. حضور پیدا کردن سروکیل بند در هواخوری و صدا كردن نام من و سليماني كه در كنار هم در هواخوري بند نشسته بوديم، به اين ماجرا خاتمه داد. باقي با صدای بلند خطاب به ما گفت: "سري به اتاق رئيس زندان بزنيد". بسيج نيروهاي زندان براي بردن ما به اتاق آقاي شيرواني به صورت حضوري و عدم استفاده از پيج روش عجيبي بود و مایه ی شگفتی ما شد. پس از من و سليماني، سراغ مسعود را گرفتند كه طبق معمول آن دوروبر نبود. در نهايت اسم بهنام هم خوانده شد، اما نامي از مصطفی به ميان نيامد.

می شد حدس زد که موضوع هر چه باشد به زندانيان سياسي باز می گردد. با هزار فكر و خيال و حدس و گمان راهي اتاق آقاي شيرواني شديم.

صبح دوشنبه 10/3/89 هواخوري زندان فرديس کرج، ساعت 10صبح- 12ظهر

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

زنان

تحریم ها، رازها، و هراس ها: نظرات هیلاری کلینتون در مورد ایران

۵ مرداد ۱۳۹۳
ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
تحریم ها، رازها، و هراس ها:  نظرات هیلاری کلینتون در مورد ایران