close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

خبرنگاری شهروندی موقوف!

۴ مرداد ۱۳۹۲
مهدی جامی
خواندن در ۱۳ دقیقه
خبرنگاری شهروندی موقوف!

باشگاه خبرنگاران جوان از زبان یک مقام امنیتی به شهروندان هشدار می دهد که با شبکه های خبری و شهروندی خارج از کشور همکاری نکنند. در تحلیل زیر می کوشم جنبه های مختلف این هشدار و وزن و میزان جدیت آن را به طور خلاصه بررسی کنم.

متن گزارش

باشگاه خبرنگاران جوان یادداشت هشداری خود را به خبرنگار امور دفاعی و امنیتی منتسب می سازد تا از همان اول روشن کند که موضوع جدی است و چارچوب امنیتی دارد. مقدمه یادداشت بسیار خوب نوشته شده است و بر درکی واقع بینانه پایه دارد:

- «در دنیای امروز بسیاری از شهروندان به ابزارهای رسانه‌ای همچون موبایل دسترسی دارند. مخابره تصاویر، ویدیوها و خبرها توسط شهروندان با هدف گسترش اطلاع رسانی و بدون چشم‌داشت مالی را پدیده "شهروند- خبرنگار" می‌گویند.»
- «هم اکنون با وجود فناوری‌های جدید ارتباطی، اطلاع رسانی تنها محدود به خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها و خبرنگاران نمی‌ماند، بلکه تک تک مردم تنها با در اختیار داشتن گوشی موبایل و اینترنت، می‌توانند دیگر انسان‌ها را از اتفاقات مهم یا جذاب آگاه کنند و اطلاعاتشان را به اشتراک عمومی بگذارند. در واقع در جهان جدید، هر یک از شهروندان خود به تنهایی می توانند یک رسانه باشند.»

باشگاه شعار هر شهروند یک رسانه را می پذیرد و از خود می کند و ظاهرا مشکلی با «فرهنگ جدیدی به عنوان شهروند خبرنگار» ندارد.

مشکل از آنجا پیدا می شود که «بعد از بوجود آمدن پديده شهروند-خبرنگار، اين پديده مهم اجتماعي به سرعت مورد توجه سرويس‌هاي جاسوسي-سياسي غربي قرار گرفت و اين سرويس‌ها از اين پديده اجتماعي سوء استفاده کرده و از افراد علاقه‌مند به چنين کارهايي به عنوان طعمه‌اي براي جاسوسي بهره مي‌برند.» باشگاه برای اینکه داستانی باورپذیر ارائه کند از تکیه صرف بر «سرویس های جاسوسی» پرهیز می کند و «سرویس های سیاسی» را هم به جاسوسی می چسباند. اما «سرویس سیاسی» دقیقا چگونه سرویسی است؟

باقی یادداشت داستانی است که از قول مقام امنیتی نوشته شده تا خطرات سوء استفاده از خبرنگاری شهروندی گوشزد شود. برای اینکه نمک و فلفل داستان بیشتر شود هم حرفهای این مقام گمنام با وصف «افشاگری» معرفی می شود. ولی هیچ بخشی از این یادداشت به افشاگری نمی ماند. بیشتر سوء ظن است و فانتزی و حداکثر ادعا:

«سرویس‌های جاسوسی ‌در این روش پیچیده و فنی از عموم مخاطبین خود می‌خواهند حاصل مشاهدات خود از سطح جامعه، ‌زندگی روزمره مردم و کارکرد دستگاه‌های دولتی، تصاویری تهیه کرده و آن را در قالب عکس و فیلم برای رسانه‌های وابسته به سرویس‌های جاسوسی ارسال نمایند.»

اما شهروندان به چه نوع اطلاعاتی ممکن است دسترسی داشته باشند که به کار سرویس های جاسوسی بیاید؟ آیا آگاه شدن از زندگی روزمره و نگاه مردم به حوادث اطراف خود هیچ خصلت نهان پژوهانه دارد؟

به نظر باشگاه سه هدف مهم در حمایت رسانه های خارجی از خبرنگاری شهروندی وجود دارد:

«اول اینکه بخش قابل بهره‌برداری اطلاعات ارسال شده را برای سرویس اطلاعاتی جدا نموده و سایر تصاویر که قالب آن‌ها سیاه‌نمایی وضعیت کشور است را در تبلیغات و جنگ روانی رسانه‌های وابسته به سرویس‌های جاسوسی که علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کنند به کار می‌برند.»

قسمت اول ادعای صرف است. نشانه ای وجود ندارد که رسانه های خارجی اطلاعات دریافتی را با نهادهای امنیتی کشور خود در میان بگذارند و آنها اصولا دریافت کننده اطلاعات عمومی اند و نه امنیتی. قسمت دوم به مفهوم «سیاه نمایی» بر می گردد که بسیار مورد علاقه مقامات جمهوری اسلامی از جمله خود آقای خامنه ای است. اما چرا مقامات امنیتی باید نگران طرح مشکلات مردم در رسانه های خارجی باشند؟ به نظرم مساله اصلی این است که آنها با همین عنوان سیاه نمایی رسانه های داخل کشور را مهار کرده اند و می کنند. نگرانی آنها رسانه هایی است که بر آنها کنترلی ندارند. آنچه از مشکلات که بدون کنترل آنها منتشر شود است که سیاه نمایی خوانده می شود.

«در دومين هدف، سرویس‌های جاسوسی میان ارسال‌کنندگان تصاویر، افرادی که دسترسی‌های اطلاعاتی مناسب دارند را در اصطلاح "نشان" کرده و در مراحل بعدی با تحت فشار گذاشتن آن‌ها، از این افراد به عنوان جاسوس و مزدور استفاده می‌کنند.»

در این بخش از تخیلات باشگاه می بینیم که رسانه خارجی برای آنها معادل سرویس جاسوسی است. اما جالبتر این است که می گوید می توانند افراد را تحت فشار بگذارند. در این تصور، رسانه همان کاری را انجام می دهد که برادران گمنام در وطن انجام می دهند! اما رسانه چطور می تواند افراد را تحت فشار بگذارد؟ باشگاه طبعا چیزی برای گفتن ندارد.

«سومین هدف سرویس‌های جاسوسی-سیاسی غرب ‌این است که آن‌ها سعی دارند سازمان‌های اطلاعاتی امنیتی جمهوری اسلامی ایران را با انبوهی از افراد و سوژه‌هایی که خبر، عکس و فیلم برای رسانه‌های وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی غرب می‌فرستند، مواجه کند و از طرف دیگر سازمان‌های خودی را با حجم زیاد و انبوه افراد مظنون مواجه کنند که در اصطلاح از این شیوه به عنوان شیوه مشغول‌سازی سازمان‌های امنیتی خودی یاد می‌شود.»

این بخش سوم بسیار معنادار است. وقتی در یک نظام امنیتی هر نوع تماس با خارج تماس مشکوک تلقی شود طبعا «انبوه» شهروندان به مظنون تبدیل می شوند. این هدف سرویس های جاسوسی غربی نیست. این مشی و روش سرویس های امنیتی خود جمهوری اسلامی است  که مشکل زا ست. آنها با پیشرفت تکنولوژی و تسهیل ارتباطهای مردم با جهان بیرونی فقط با خبرگزاری های خارجی روبرو نیستند بلکه باید نگران گزارشهای شهروندی هم باشند. خبرگزاری ها را می توان به راههای مختلف و رسمی محدود کرد یا حتی خبرنگاران شان را اخراج کرد. اما طبعا با شهروندان نمی توان چنین کرد. برای این کار تغییر نگرش لازم است. نه تنها نگرش امنیتی که نگرش رسانه ای.

هدف دیگر سرویسهای جاسوسی خارجی هم اینطور بیان می شود که «جاسوس‌هاي سابقه‌دار با استفاده از فراوانی و در لابه‌لای افراد مرتبط با سرویس‌های بیگانه که غالبا از هویت سرویس جاسوسی ناآگاه هستند، به ارسال اطلاعات برای دشمن» می پردازند.

اما جاسوس سابقه دار قاعدتا باید در زندان یا تحت نظارت باشد. کسی که جاسوس حرفه ای است چطور ممکن است بتواند گزارشهای شهروندی ارسال کند که در بخش آشکار جامعه برای هر کسی قابل دسترس است. به عبارت دیگر، اگر کسی واقعا جاسوس باشد وقت خود را صرف امور پنهان می کند تا آشکار. تخیل باشگاه در باره این دست افراد که لابلای جمعیت شهروندان خبرنگار پنهان شوند زیاده غیرحرفه ای است. و همین نشان می دهد که هیچ «مقام» امنیتی با باشگاه صحبت نکرده است. چون چنان مقامی می داند که جاسوس آن هم سابقه دار خود را برای گزارش شهروندی به خطر نمی اندازد.

شاه بیت متن

نکته اصلی و اساسی یادداشت باشگاه خبرنگاران پس از این مقدمه چینی ها بیان می شود. در واقع شاه بیت این یادداشت این است:

«مقام آگاه امنیتي تصريح کرد: قطعا ارسال اطلاعات کشور از هر نوعی برای بیگانگان و در هر پوششی که باشد عملی مجرمانه است و با ارسال‌کنندگان اطلاعات برخورد می‌کنیم. ارسال‌کنندگان گزارش‌هاي خبري تصويري از داخل کشور به شبکه‌هاي بيگانه تحت تعقيب قرار خواهند گرفت.»

اما این هشدار باز و بدون محدودیت چگونه می تواند ارزش امنیتی داشته باشد؟ روزانه هزاران پست فیسبوکی مثلا در حال انتقال اطلاعات از زندگی روزمره به فضای جهانی وب است. چه فرقی می کند که این اطلاعات از یک رسانه خارجی هم سر درآورد؟ اگر واقعا هر نوع ارسال اطلاعات به خارج غیرقانونی باشد تمام فعالیتهای شهروندی دیگر هم باید تعطیل شود. وبلاگ نویسی هم باید ممنوع شود. اشتراک عکس و فایل و ارسال ایمیل هم. و هر نوع کاری که مردم عادی و افراد بدون مقام رسمی و اجازه دولتی دارند با استفاده از وب انجام می دهند.

روشن است که این کار غیرممکن است. نه اینکه جمهوری اسلامی در این زمینه ها تلاش نکرده باشد. کرده است اما به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید. درست به خاطر همان مقدمه ای که باشگاه خود نوشته است. تکنولوژی جدید در ذات خود مردم محور است. امروز روزنامه و رسانه و رادیو تلویزیونی نمی شود تصور کرد که به مشارکت مخاطب بی اعتنا باشد. مقام امنیتی و باشگاه و بزرگترهای آنها هم نمی توانند این واقعیت را عوض کنند. بهتر است آن را بفهمند و به امور واقعا امنیتی مشغول شوند. 

سابقه قانونی

بعلاوه، این حکم که «ارسال اطلاعات کشور از هر نوعی» قابل مجازات است سند قانونی اش کجا ست؟ ظاهرا باشگاه سعی می کند با تکرار مفهوم جاسوسی پاسخ را به مخاطب بدهد. پس بهتر است ببینیم جاسوس از نظر امنیتی چه کسی است. سایت وزارت اطلاعات دایره المعارفی ویژه دارد که در آن می توانید مشخصه های ارتباط مساله دار یا جاسوسی را پیدا کنید. بر اساس تعاریف رسمی و فنی اطلاعاتی از جاسوسی در همین دایره المعارف « هدف از جاسوسي دسترسي به اطلاعات و اخبار حفاظت شده و غيرعلني است». بنابرین شهروندی را که از مسائل علنی و زندگی روزمره به دیگران خبر دهد را چگونه می شود جاسوس دانست و عمل او را مجرمانه تلقی کرد؟

در اسفند 91، روزنامه ابتکار از قول پلیس فتا نوشت که «ارتباط تلفنی، ارسال خبر، فیلم و گزارش برای شبکه های ماهواره ای فارسی زبان ممنوع است» (شماره 2259، 13 اسفند) اما در همان گزارش از قول آرش سیفی قاضی و جرمشناس نوشت که ارسال فیلم های خصوصی و خانوادگی به ماهواره ها در قانون جرم نیست. یعنی اینطور نیست که مطلقا هیچ تصویری و اطلاعی نمی شود به رسانه ها فرستاد. و در خود جمهوری اسلامی هم توافقی بر سر این موضوع وجود ندارد.

در تیر ماه سال 88، وقتی که سیل فیلمهای موبایلی به شبکه های ماهواره ای راه افتاده بود، شاهرودی رئیس وقت قوه قضایی بخشنامه ای کرد و خواستار جدیت دادگاهها و قضات در برخورد با کسانی شد که با این شبکه ها همکاری می کنند. اما در مستندات او به قانون مجازات اسلامی چیز دندانگیری وجود نداشت. یکی از مستندات این بخشنامه همان ماده معروف تبلیغ علیه نظام است که بین 3 ماه تا یکسال مجازات دارد (ماده 500 قانون مصوب 1375)؛ بند  دیگرش به همکاری با دول متخاصم مربوط می شود که اصولا از مدار و شمار مساله ماهواره و رسانه خارج است (ماده 508)؛ و ماده دیگر به مخفی کردن جاسوسان بر می گردد (ماده 510). بسیار بعید است که تعریف حقوقی و قانونی جاسوس را بتوان آنقدر وسعت داد که هر شهروندی را به صرف ارسال مطلب و تصویر و خبر به رسانه های خارجی در برگیرد. تصورش را بکنید که شهروندان ایرانی به جرم ارسال فیلم تظاهرات معترضان در سال 88 به جرم جاسوسی محاکمه می شدند. باید هزاران نفر به دادگاه می رفتند. عملا هم کسانی محاکمه شدند که بسیاری شان نه فیلم گرفته بودند و نه فیلمی ارسال کرده بودند. 

خبرگزاری مهر در گزارشی در سال 91 می نویسد: «برنامه های مقطعی مسئولان در برخورد با برنامه های ماهواره در کشور از جمله جمع آوری بشقاب های ماهواره یا تصویب قانون جرم بودن استفاده از ماهواره در سال 1373 توسط مجلس شورای اسلامی چندان موفق نبوده است.» وقتی با وجود قانون، نتوان جلوی رشد ماهواره را گرفت که بشقاب بزرگ و آشکار روی بام دارد چگونه می توان بدون قانون جلوی رشد خبرنگاری شهروندی را گرفت که لزوما ارتباط خود را روی بام خانه جار نمی زند؟

ممنوعیت مصاحبه با رسانه های خارجی و فارسی زبان هم وضع بهتری ندارد. گاهی رعایت شده است چون فضای امنیتی بر کشور حاکم بوده و بسیار وقتها هم رعایت نشده است و همیشه کسانی از نماینده مجلس تا منتقدان داخلی بوده اند که از این خط قرمز هم عبور کنند. در تیرماه 92 وقتی حجه الاسلام دعاگو از ائمه جمعه هم خط شکنی کرد و به مصاحبه با روزآنلاین پرداخت سایت عصر امروز که با باشگاه خبرنگاران هم افق است روزآنلاین را «رسانه جاسوس» توصیف کرد و نوشت: «نفس گفتگو با این شبکه معاند و ضد انقلاب (است که) باید شورای ائمه جمعه کشور به آن رسیدگی نماید و اقدامات لازم را صورت بدهد.» 

کارکرد هشدارهای باشگاهی چیست؟

باشگاه خبرنگاران تلاش می کند شهروندان را هر طور شده به یک گروه مشخص سیاسی و خاصه مسلح بچسباند و آنها را بترساند:

«اعضای گروهک تروریستی منافقین و باند گروه جنایتکار ریگی معدوم تحت پوشش شبکه‌های خبری معروف بیگانه تعدادی از افراد فعال در حوزه خبرنگاری و مستندسازی را به خدمت گرفته بودند که توسط دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی ایران به جرم خیانت، جاسوسی و همکاری با تروریست‌ها بازداشت و محاکمه شدند.»

باشگاه هیچ مستندی برای این ادعای اخیر خود به دست نمی دهد. کدام خبرنگار و مستندساز به جرم جاسوسی و همکاری با تروریسم در ایران محاکمه شده است؟ آری برای همکاری با بی بی سی فارسی گروهی از مستندسازان و دست اندرکاران فیلم بازداشت شدند که بعد از کلی سر و صدا و جنجال بیهوده دادگاههای خود جمهوری اسلامی با وجود همه ملاحظات امنیتی و باشگاهی آنها را تبرئه کرد!

باشگاه در آخرین جمله یادداشت خود نشان می دهد که هنوز نگران فعالیتهای بی بی سی فارسی است:

 «اخیرا شبکه جاسوسی بي‌.بی‌سی فارسی در پوشش برنامه‌ای تحت عنوان شاهد عینی خواستار ارسال گزارش‌های خبری تصویری مستند از داخل کشور شده که برخی گزارش‌ها حکایت از تحت تعقیب قرار گرفتن ارسال‌کنندگان گزارش دارد.»

اما اگر شاهد عینی برنامه جدید بی بی سی است، شبکه من و تو تقریبا از آغاز کار خود وسیعترین فعالیت شهروندی در حوزه تصویر را مدیریت کرده است. این موضوع به نحوی طنزآمیز نشان می دهد که ارسال هر نوع اطلاعات در عمل هیچ مشکلی ندارد. انبوهی از این دست اطلاعات هر هفته در برنامه های من و تو پخش می شود. باشگاه در واقع نگران فعالیت شهروندان نیست. نگران تاثیرات سیاسی بی بی سی است ولی آن سرنا را از سر گشادش می نوازد. راه مهار این تاثیرات مقابله با روزنامه نگاری شهروندی نیست. این ادعای آخری هم سندی ندارد که ارسال کنندگان گزارش شهروندی به بی بی سی تحت تعقیب قرار گرفته باشند. باشگاه صرفا قصد دارد با فضاسازی چنین آرزویی تحقق پیدا کند! 

واقعیت این است که مجموعه هایی مثل باشگاه خبرنگاران جوان در ایران امروز تنها نهادهای موثر بر فعالیت رسانه ای نیستند. آنها ممکن است با گزارشهای جهتدار و خبرسازی و هوچیگیری و کاه کوه ساختن تلاش کنند فضای تهدیدکننده ای بسازند اما درک کارشناسی از رسانه در ایران حتی در نهادهای انتظامی و امنیتی هم رسوخ کرده است. این درک کج و معوج که رسانه ها جاسوسی می کنند درکی ابتدایی از رسانه است که دیگر نه در میان مقامات ارشد کشور جای دارد و نه در میان مقامات انتظامی همه گیر است. سخن هاشمی رفسنجانی را در باره شبکه های خارجی مثل بی بی سی به یاد آوریم که گفت هم فارسی و هم عربی اش بخوبی وظیفه حرفه ای شان را انجام می دهند، «خبرنگاران و گوينده‌های ورزيده‌ای دارند و از لحاظ جامعه‌شناسی و روابط عمومی مطلع اند». اما اگر اظهارنظر او بر فرض بیانگر سمت و سوی حاکم بر کشور نباشد، این نظر معاون اجتماعی نیروی انتظامی در کردستان را باید نموداری از واقعگرایی دانست که از مرکز به استانها هم گسترش یافته است:

«این شبکه های ماهواره ای با قدرت هر چه بیشتر در تمامی حوزه ها و زمینه های مختلف مشکلات را رصد علمی و کارشناسی می کنند و شیوه کاربردی مناسب با مردم و فرهنگ ما را پیدا و عملی می کنند.»

متن خود باشگاه هم نشان می دهد که حتی دیدگاههای واقع بینانه در جایی مثل باشگاه هم جا باز کرده است. اما دودلی و دوگانگی و بر سر دوراهی ماندن ها باعث می شود باشگاهی ها واقعیت را با فانتری های امنیتی خود بیامیزند. چیزی که بیش از واقع نمایی چه بسا کارکردی سیاسی در زد و خوردهای جناح های داخل کشور دارد. قدر مسلم این دست یادداشتها تاثیر تعیین کننده ای بر روندهای تصمیم گیری سیاسی و امنیتی نخواهد داشت.

 

ثبت نظر

استان گیلان

انتقاد تند نماینده رشت از دولت احمدی‌نژاد/ دروغ در کشور نهادینه شده...

۴ مرداد ۱۳۹۲
خواندن در ۱ دقیقه