close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

شهدای بهایی جنگ ایران و عراق: سهیل روحانی

۲۳ اسفند ۱۴۰۰
کیان ثابتی
خواندن در ۷ دقیقه
«سهیل روحانی» در شهریور سال ۱۳۳۸ در خانواده‌های بهایی در تهران به دنیا آمد. پدرش، «بدیع‌الله روحانی»، ارتشی بودن او مزید بر علت شد تا توسط نیروهای فرصت طلب انقلابی تحت آزار و اذیت قرار گیرد
«سهیل روحانی» در شهریور سال ۱۳۳۸ در خانواده‌های بهایی در تهران به دنیا آمد. پدرش، «بدیع‌الله روحانی»، ارتشی بودن او مزید بر علت شد تا توسط نیروهای فرصت طلب انقلابی تحت آزار و اذیت قرار گیرد
سهیل که به تازگی از مدرسه عالی تلویزیون فارغ التحصیل شده برایش فرصتی پیش آمده بود تا به ترکیه برود ولی او ترجیح داد به جای خروج از کشور، خود را برای انجام خدمت سربازی معرفی کند
سهیل که به تازگی از مدرسه عالی تلویزیون فارغ التحصیل شده برایش فرصتی پیش آمده بود تا به ترکیه برود ولی او ترجیح داد به جای خروج از کشور، خود را برای انجام خدمت سربازی معرفی کند
سهیل به خانواده اش گفت: «اگر همه‌ی جوانان کشور از ایران بروند پس چه کسی از خانواده ها، مادران و خواهران دفاع کند.»
سهیل به خانواده اش گفت: «اگر همه‌ی جوانان کشور از ایران بروند پس چه کسی از خانواده ها، مادران و خواهران دفاع کند.»
بعد از شناسایی جسد توسط برادر و پسر دایی سهیل، ماموران میخواهند او در قطعه شهدای بهشت زهرا دفن کنند که با مخالفت خانواده روحانی مواجه میشوند. خانواده میگویند سهیل بهائی بوده و باید طبق مراسم آیین بهائ
بعد از شناسایی جسد توسط برادر و پسر دایی سهیل، ماموران میخواهند او در قطعه شهدای بهشت زهرا دفن کنند که با مخالفت خانواده روحانی مواجه میشوند. خانواده میگویند سهیل بهائی بوده و باید طبق مراسم آیین بهائ

 

در دوران جنگ هشت‌ ساله ایران و عراق، هزاران شهروند بهایی مانند سایر هم‌وطنان‌ خود به جبهه رفتند و ده‌ها تن از آن‌ها کشته، مجروح یا اسیر شدند. جمهوری اسلامی تمایلی به نام بردن از آن‌ها در کنار سایر شهدای جنگ ندارد. «ایران‌وایر» در سلسله مطالبی به معرفی شهدای بهایی جنگ هشت‌ ساله می‌پردازد.

شما هم اگر شهدای بهایی را می‌شناسید و روایت دست‌‌اولی از زندگی آن‌ها دارید، با ایران‌وایر تماس بگیرید.

***

«سهیل روحانی» در شهریور سال ۱۳۳۸ در خانواده‌های بهایی در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش، «بدیع‌الله روحانی»، افسر پایگاه هوانیروز در اصفهان بود. او یک سال پیش از انقلاب از ارتش بازنشسته شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حجتیه‌ها فرصت را غنیمت شمرده و با نفوذ در کمیته‌ها و نهادهای انقلابی به آزار و اذیت بهاییان پرداختند، هر چند بعدها، با استقرار کامل نظام اسلامی در ایران فشار و آزار بر بهاییان شکل رسمی و قانونی به خود گرفت. پدر سهیل، بدیع‌الله روحانی بهایی شناخته شده‌ای در اصفهان بود و ارتشی بودن او هم مزید بر علت شد تا توسط نیروهای فرصت‌طلب انقلابی تحت آزار و اذیت قرار گیرد. این وضعیت، خانواده روحانی را مجبور کرد تا به نوشهر مازندران که عموهای سهیل در آنجا زندگی می‌کردند، نقل مکان کنند. 

تحصیلات سهیل روحانی

سهیل دوره ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند. او علاقه زیادی به نقاشی داشت و تابلو می‌کشید، همچنین عکاس ماهری بود. او به دلیل به دلیل استعداد و علاقه‌ای که به هنر داشت، پس از اخذ دیپلم از اصفهان به تهران رفت و در «مدرسه عالی تلویزیون و سینما» ثبت نام کرد. سهیل تحصیلاتش را پیش از انقلاب اسلامی در تهران شروع کرد که تا حدود دو سال بعد از انقلاب ادامه داشت، به همین خاطر با خانواده‌اش به نوشهر نقل مکان نکرد و تا زمان اعزام به خدمت سربازی در تهران ساکن بود. 

اعزام به خدمت وظیفه سربازی  

۳۱شهریور۱۳۵۹، ارتش عراق به خاک ایران حمله کرد. رسانه‌های ایران از درگیری نظامی بین دو کشور خبر دادند. در ابتدای جنگ، عراق با استفاده از عنصر غافلگیری موفق شد بخش‌هایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهر را اشغال نماید. شور و حال عجیبی در بین جوانان ایرانی به وجود آمده بود. سهیل مانند بسیاری از جوانان میهن‌پرست ایرانی مشتاق دفاع از خاک وطنش بود. در آن زمان، سهیل که به تازگی از مدرسه عالی تلویزیون فارغ‌التحصیل شده برایش فرصتی پیش آمده بود تا به ترکیه برود؛ ولی او ترجیح داد به جای خروج از کشور، خود را برای انجام خدمت سربازی معرفی کند. سهیل به خانواده‌اش گفت: «اگر همه‌ جوانان کشور از ایران بروند پس چه کسی از خانواده‌ها، مادران و خواهران دفاع کند.»

پدر سهیل، سی سال در ارتش خدمت کرده بود و از خطرات و سختی‌های خدمت در دوران جنگ آگاه بود. او برای پسرش همه مشکلات و خطرات ناشی از جنگ را توضیح داد؛ ولی سهیل مصمم بود تا به ارتش بپیوندد و به وطنش به عنوان یک ایرانی خدمت کند. 

سهیل روحانی در اواخر سال ۵۹ از تهران به خدمت سربازی اعزام شد. او پس از گذراندن دوره آموزش در تهران با درجه گروهبانی به جبهه جنوب کشور، شهرهای آبادان و اهواز اعزام شد و تا زمان شهادت در همان منطقه خدمت کرد.

چگونگی شهادت سهیل روحانی

ساعت ۵ صبح روز سوم دی ماه ۱۳۶۱، پس از بیست و سه ماه خدمت سربازی در حالی که فقط یک ماه به پایان دوران سربازی سهیل باقی مانده بود، او در حالی که رانندگی می‌کرد و در حال انتقال نیروها بود، بر اثر تصادف جان خود را از دست داد. طبق اظهارات یکی از هم‌خدمتی‌هایش، بر اثر شدت حادثه سهیل از جیپ ارتشی به بیرون پرت می‌شود. سرش به سنگی کنار جاده برخورد می‌کند و دچار خونریزی مغزی می‌شود. دقایقی بعد، سهیل در بغل دوستش، جان خود را از دست می‌دهد. سهیل روحانی، هنگام شهادت ۲۳ ساله بود.

سهیل روحانی چگونه فردی بود؟

یکی از خصوصیات بارز سهیل «مردم دوست بودن» او بود. او از جمله افرادی بود که اگر کسی را در خیابان می‌دید که بار سنگینی را به سختی حمل می‌کند، به او کمک می‌کرد و تا خانه‌اش می‌برد. در جبهه، بعضی سربازان هنگام کندن سنگر از زیر کار فرار می‌کردند، ولی سهیل دست نمی‌کشید و ادامه می‌داد. او می‌گفت سنگرها برای حفظ جان خودمان است. آن‌ها چون این را نمی‌دانند، از انجامش فرار می‌کنند؛ من که می‌دانم این کار برای حفظ همه است، کندن زمین را ادامه می‌دهم. 

«خانواده دوست بودن» یکی دیگر از خصوصیت‌های سهیل بود و همین صفت موجب شده بود، مورد علاقه همه اعضای خانواده باشد. او با اینکه برادر کوچکتر بود، ولی طرف اعتماد و مشورت همه اعضای خانواده بود. سهیل برای آنکه پدر و مادرش بابت شرایط سخت خدمتی او ناراحت و نگران نشوند، در مرخصی و نامه‌ها کمتر از جبهه و آنچه دیده است، تعریف می‌کرد. 

شاید تنها دفعه که از حادثه‌ای گفت، این واقعه است که یک شب، دوست همسنگرش برای لحظه‌ای سرش را از سنگر بالا می‌برد که ناگهان خمپاره‌ای به سرش اصابت می‌کند و با سرِ متلاشی، به بغل سهیل می‌افتد. سهیل گفت که تا مدتی هر چه دستش را می‌شسته بوی و قرمزی خون از آن پاک نمی‌شده است. 

چگونه خبر شهادت سهیل به خانواده‌اش رسید؟

ابتدا، خبر شهادت سهیل را به خاله و برادرش در تهران می‌دهند. آن‌ها هم مادر و پدر سهیل را از نوشهر به بهانه‌ای به تهران می‌کشانند. روزهای سختی بر پدر و مادر سهیل گذشت. آنها چشم به انتظار دیدار فرزندشان بودند، او قرار بود در همان روزها برای مرخصی پایان دوره به خانه بیاید. مادر، ماهی خریده و آماده کرده بود تا در روز ورود پسرش برای او بپزد. مادر می‌دانست سهیل ماهی شمال را خیلی دوست دارد. 

چگونگی و محل دفن سهیل روحانی

بعد از شناسایی جسد توسط برادر و پسر دایی سهیل، ماموران می‌خواهند او در قطعه شهدای بهشت زهرا دفن کنند که با مخالفت خانواده روحانی مواجه می‌شوند. خانواده می‌گویند سهیل بهایی بوده و باید طبق مراسم آیین بهایی و در گورستان بهاییان دفن شود. 

سرانجام، خانواده جسد را تحویل می‌گیرند، ولی چون در آن زمان، قبرستان بهاییان تهران به نام گلستان جاوید توسط حکومت مصادره شده بود و غسالخانه‌ای وجود نداشت؛ بنابراین جسد سهیل را در منزل خاله‌اش غسل می‌دهند و نماز میت می‌خوانند. پس از مصادره گورستان بهاییان تهران، دولت قطعه زمینی را در مجاورت گورهای دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در خاوران به بهاییان برای دفن امواتشان داده بود. 

سهیل روحانی را هم در همان زمین دفن کردند. در آن زمان، پنج یا شش نفر اجازه داشتند در تشییع جنازه بهایی متوفی شرکت کنند، به همین دلیل به‌جز پدر و مادر سهیل، فقط دو یا سه نفر از نزدیکان خانواده سهیل در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. 

برخورد بنیاد شهید با خانواده روحانی

بنیاد شهید به این بهانه که بهایی شهید نمی‌شود، هیچ‌وقت حاضر به پذیرش سهیل روحانی به عنوان شهید نشد. خانواده روحانی هم از امکانات و کمک‌هایی که به خانواده‌های شهدای جنگ می‌شد، هیچ زمان کوچکترین بهره‌ای نبردند. 

جالب اینجاست که دو سال بعد از کشته شدن سهیل، از طرف ارتش در لوحی با امضای «علی خامنه‌ای»، رییس‌جمهور وقت، از او به عنوان شهید یاد می‌شود. با آنکه ارتش سهیل روحانی را به عنوان شهید پاسداری از وطن می‌پذیرد؛ ولی بنیاد شهید باز هم از قبول او به عنوان شهید اجتناب می‌کند. 

وقایع بعد از شهادت سهیل روحانی

چند ماه بعد از شهادت سهیل، بدیع‌الله روحانی پدر سهیل به دادگاه انقلاب اصفهان احضار می‌شود. با مراجعه خانم روحانی به دادگاه معلوم می‌شود که طبق رای دادگاه، بدیع‌الله روحانی باید تمام حقوق سی ساله خدمت در ارتش را پس بدهد؛ زیرا او بهایی بوده و بهاییان حق نداشتند در ارتش ایران خدمت کنند. 

در همان دادگاه، فردی به طور پنهانی به خانم روحانی گوشزد می‌کند که بهتر است آقای روحانی سریع‌تر از ایران برود؛ زیرا تصمیم گرفته‌اند از هر راه ممکن  شوهرش را بازداشت کنند. پس از این واقعه، بدیع‌الله روحانی مجبور می‌شود به طور قاچاق از کشور خارج شود و مدتی بعد، همسر و دخترش هم به او ملحق می‌شوند. 

جمهوری اسلامی نه تنها خانواده روحانی را به خاطر بهایی بودن فرزندشان به عنوان خانواده شهید نپذیرفت و جانبازی سهیل برای ایران را نادیده گرفت، بلکه آنان را از حداقل حق یک پدر و مادر هم که نشستن بر سر قبر پسر جوان جان‌باخته‌شان است، محروم کرد.

مطالب مرتبط:

شهدای بهائی جنگ ایران و عراق: مهرداد ابراهیم زاده

شهدای بهایی جنگ ایران و عراق؛ محیی‌الدین ذهنی

شهدای بهایی جنگ ایران و عراق؛ فرهوش اسدی

یوسف ایلخچی مقدم؛ شهید بهایی جنگ ایران و عراق

بنیاد شهید گفت ما پرونده پسر شما را به خاطر بهایی بودنش بسته‌ایم

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

تولیدی پوشاک علی دایی تعطیل شد

۲۳ اسفند ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
تولیدی پوشاک علی دایی تعطیل شد