این یادداشت را در بلاگ «میهمان» در «ایرانوایر»، «امیرسالار داودی»، وکیل دادگستری زندانی از زندان «اوین» تهران درباره حق پایمال شده «نرگس محمدی» برای داشتن مرخصی وداع با پدرش نوشته است.
***
پدر «نرگس محمدی»، زندانی سیاسی و صاحب جایزه جهانی «نوبل صلح» درگذشت.
رحلت ایشان در نتیجه یک اتفاق و امری مستحدثه نبود بلکه پس از یک دوره بیماری حاد، زندگی را وداع گفتهاند. در واقع، فوت ایشان متصل به دوره بیماری بوده که قاعدتاً سن و سال مرحوم نیز در این رخداد به وجه شاخصی نقش داشته است.
حال، ذیل ماده ۵۲۰ «آیین دادرسی کیفری»، در فرازی منصوصاً چنین حکمی دارد: «زندانی میتواند به تشخیص دادستان در مواردی که اقربای نسبی یا سببی وی از درجه اول طبقه نخست ارث مبتلا به بیماری حاد هستند و یا فوت میکنند، از حداکثر پنج روز مرخصی بهرهمند گردد.»
در هر صورت، به نظر محال میرسد که دستگاه قضایی و نهاد امنیتی از بیماری حاد و سن و سال و در وضعیت احتضار بودن پدر نرگس محمدی بیاطلاع بوده باشد. تاکید میکنم که موضوع این مقال، نرگس محمدی، صاحب جایزه جهانی نوبل صلح و در حال حاضر شاخصترین زندانی سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی است.
معالوصف، فارغ از این که نرگس محمدی درخواست مرخصی داده است یا خیر و یا فارغ از این که پنج روز مرخصی برای نرگس به کار میآمد یا خیر، حکومت، دستگاه قضایی و در راس آن، رییس قوه قضاییه و خصوصاً دادستان تهران و نهاد امنیتی که علیالدوام بر طبل رعایت بایستههای حقوق بشر و حقوق شهروندی در رفتار قضایی و امنیتیشان پیرامون زندانیان و علیالخصوص زندانیان سیاسی میکوبند و بِلاانقطاع مدعی هستند وضعیت حقوق بشر در ایران تحتِ حکومتشان احسنالحال است، چرا فرصت آخرین دیدار پدر و دختر آن هنگام که پدر در احتضار بود و بیم رحلتش هر لحظه میرفت را بر مبنای انسانیت دریغ کردند؟
حالا هم که مرحوم دعوت حق را لبیک گفته است، چرا فیالفور و بدون قید و شرط فرصت شرکت جستن نرگس محمدی را در مراسم خاکسپاری پدرش از او میستانند؟ مشارکتی که شاید کمک کند اندکی از غم خانم محمدی کاسته شود؛ البته اگر مرخصی را حق بدانیم که اعطای آن نیاز به درخواست ندارد، چرا که حق اعطا کردنی است، نه گرفتنی و مبتنی بر مطالبه.
با این حال، چنانچه مطابق باور مفسران حکومت، مرخصی و اعطای آن را امتیاز هم بدانیم، ولو خانم محمدی درخواستی نداشتهاند، نباید از نظر دور داشت که تسلیم درخواست مرخصی طریقیت دارد، نه موضوعیت. لذا بهانه احتمالی مقامات ذیربط قضایی و امنیتی مبنی بر این که خانم محمدی درخواستی در این مورد نداشتهاند، قطعاً پذیرفتنی نیست.
در حقیقت، بین درخواست زندانی و اقدام به اعطای مرخصی از سوی دادستان ضرورتاً ملازمتی وجود ندارد. به هر حال باید رفتار قوه قضاییه و به طور خاص، دادستان تهران را در قبال نرگس بانوی محمدی آنگاه که پدرش مدتها پیشتر در بستر بیماری بوده و مشخصاً این اواخر احتمال رحلتشان میرفته است، وارد چالش جدی کرد. چه بسا بتوان با استقراء، چنین رفتاری را در مورد سایر زندانیان سیاسی نیز تعمیم داد و این گونه نتیجه گرفت که در برخورد دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی و به طور کلی حکومت و سردمدارانش با زندانیان و خاصه زندانیان سیاسی، بایستهها و بدیهیات حقوق بشری و حقوق شهروندی جایگاهی نداشته و ندارد.
النهایه مابعدِ همه آنچه عرض شد نیز این سوال جدی مطرح است که آیا فرهنگ و منش ملی و سنتی ایرانی و منحصراً منش اسلامی که حکومت مدعی آن است، در موارد مشابه، یعنی وارد آمدن مصیبت از دست دادن عزیزی، احیاناً توصیه به همدلی و روا داری و همدردی با دختری داغدار و محبوس ندارد؟ آیا محذورات امنیتی تا آنجا بالا گرفته است که حاکمان از انسانیت و لوازم مبرم و مبرهنش اینچنین فاصله جدی گرفتهاند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر