ابوالفضل رحیمی شاد
در سالهای اخیر هرگاه مردم خواستند حرکتی اعتراضی داشته باشند، دو گروه تلاش میکردند که به هر شکل ممکن آنها را از این کار منع کنند. بخصوص با ایجاد ترس و نگرانی از اینکه اعتراض و تغییر رژیم حتما اوضاع را بدتر و بحرانیتر خواهد کرد. عدهای از آنها شاید از سر دلسوزی برای مردم و کشور و عدهای دیگر قطعا بخاطر ترس از دست دادن منافعشان؛ با اینکه همگی از انقلابیون سال ۵۷ بودند همصدا با هم، انقلاب را روشی نادرست برای رسیدن به شرایط بهتر عنوان میکنند.
مردم نیز اغلب ترجیح دادند که هر دفعه به آنها فرصت دهند بلکه با طرح و برنامهای جدید و با تلاش بیشتر، وضعیت نامطلوبی که همین افراد و گروهها برای مردم و کشور ایجاد کردهاند، بهبود بخشند. اما آیا به نظر شما در همه این سالها این اتفاق افتاده است و وضعیت مردم و کشور رو به بهبود و پیشرفت رفته است؟ اگر نه پس «چه باید کرد؟»
آیا بهنظر شما در چهل سال اخیر با گذشت زمان و دادن فرصت به حاکمان وضع معیشت مردم بهتر شده است یا بدتر؟
آیا وضع کار و تولید بهتر شده است یا بدتر؟
آیا میزان بیکاری بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا نگرانی برای آینده فرزندانمان بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا قدرت خرید و توان تهیه مایحتاج اولیه زندگی بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا تورم روز به روز و سال به سال بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا خرید و اجاره مسکن سخت تر شده است یا راحت تر؟
آیا امکان فراهم ساختن شرایط و نیازهای اولیه برای ازدواج و شروع زندگی مشترک سختتر شده است یا راحتتر؟
آیا هر چه گذشت هزینههای درمان و سلامت و بهداشت کمتر شده است یا بیشتر و رفع این نیاز حیاتی به ویژه برای طبقات پایین و سالمتدان و بازنشستگان سخت تر شده یا راحت تر؟
آیا فاصله طبقاتی و تبعیض بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا شباهت زندگی صاحب منصبان حکومتی با مردم بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا زمین خواری، جنگل خواری، تصاحب سواحل دریا، معادن و کارخانهها و کسب امتیازهای گوناگون اقتصادی(رانت) از سوی صاحب منصبان حکومتی و خانواده و وابستگان آنها بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا دخالت و نفوذ بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد و سیاست بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا فساد اقتصادی در بین صاحب منصبان حکومتی بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا وضعیت کشاورزی و دامداری بهتر شده است یا بدتر؟
آیا تهیه و مصرف گوشت، مرغ، ماهی و غذای با کیفیت و سالم به ویژه برای طبقات پایین راحتتر شده است یا سخت تر؟
آیا وضعیت مدیریت حوادث طبیعی و جلوگیری از تبدیل شدن حوادث به بحران بهتر شده است یا بدتر؟
آیا مرگ و میر بر اثر حوادث طبیعی و تصادفات جادهای بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا آلودگی آب، خاک و هوا بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا کیفیت آموزش در مدارس و دانشگاهها بهتر شده است یا بدتر؟
آیا طبق اصل ۳۰ قانون اساسی امکان آموزش با کیفیت و رایگان از مدرسه گرفته تا دانشگاه بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا فرار نخبگان علمی و سرمایه دارانی که علم و سرمایه آنها میتوانست باعث بهبود وضع زندگی ما گردد، بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا تعداد شکایات و پروندههای قضایی که نشان از درگیر ساختن مردم با یکدیگر دارد بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا تعداد زندانیان سیاسی، عقیدتی، دانشجو، معلم، روزنامهنگار و کارگر بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا فرصت آزادی اندیشه و بیان بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا سلامت و آزادی در انتخاباتها بهگونهای که بتوانیم نماینده واقعی و مورد دلخواه خودمان را انتخاب کنیم بیشتر شده است یا کمتر؟
آیا سرکوب مردم ناراضی در اعتراضات بیشتر شده است یا کمتر؟
دهها پرسش دیگر از این دست که میتوان به دنبال این پرسشها اضافه کرد. به نظر شما پاسخ به این پرسشها به ما چه میگوید؟ آیا همچنان باید امیدوار باشیم که تداوم این حکومت میتواند منجر به بهبود وضعیت زندگی ما شود؟
دقت کردهاید اصلاحطلب و اصولگرا واحد و همصدا ما را از ناامنی و سوریه و لیبی شدن می ترسانند!؟ باید از آنها پرسید، آیا چهل سال پیش مردم برای نداشتن امنیت، انقلاب کردند که امروز باید دلخوش به داشتن آن باشند؟ آیا اصلا در این چهل سال امنیت جانی، مالی، جسمی، روانی و معنوی مردم بیشتر شده است که مردم باید به آن دلخوش باشند!؟
اندیشیدن و پاسخ دادن به این پرسشها در کنار مقایسه بین وضعیت ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و یا کشورهایی نظیر کره جنوبی، مالزی و ترکیه در پیش از انقلاب و امروز به ما خواهد گفت که در چهل سال گذشته چه بر ما و کشور ما رفته است. این تامل و تفکر میتواند برای پاسخ به پرسش مهم «چه باید کرد» ما را راهنمایی کند.
برای تغییر بنیادین در نظام سیاسی نخستین گام این است که این موضوع به مطالبهای همگانی تبدیل شود و اکثریت قریب به اتفاق مردم خواهان چنین تغییری باشند و به این نتیجه رسیده باشند که بایستی چنین تغییری صورت پذیرد.
بنظر میرسد این مطالبه امروز به میزان زیادی در جامعه ما به وجود آمده باشد. با این حال همچنان لازم است هر یک از ما تلاش کنیم تا این مطالبه از طریق آگاهی بخشی فراگیرتر و عمیقتر شود. اما در حال حاضر سه عامل نگران کننده وجود دارد که مانع از آن میشود تا این موضوع از سطح مطالبه فراتر رود و به یک تصمیم قاطع تبدیل شود و رنگ اجرا و عملیاتی به خود بگیرد.
نگرانی اول به توان سرکوب و ماشین کشتار رژیم، نگرانی دوم به نامشخص و نامعلوم بودن آلترناتیو یا جانشین و بدیل حکومت و نگرانی سوم به بروز ناامنی به علت احتمال شروع جنگهای داخلی و یا حتی تهدید از سوی کشورهای خارجی باز میگردد.
همه این نگرانیها اگرچه درست و منطقی است اما، اگر مردم به این نتیجه برسند که شرط لازم برای برخورداری از یک زندگی مطلوب و شایسته توام با رفاه، آزادی، عدالت و امنیت تغییر در نظام سیاسی کنونی است، بایستی برای رفع این نگرانیها بیش از پیش تلاش شود تا حضور میدانی مردم نیز هر چه میگذرد بیشتر شود.
بدین منظور شناخت نیروها و عواملی که در تغییرات بنیادین سیاسی ایفای نقش میکنند مهم است.
در همه جنبشهای انقلابی همواره چهار نیرو نقش موثر و تعیین کننده دارند.
- توده مردم
- سازمان مدیریت و رهبری (اپوزیسیون)
- حاکمیت
- نیروی خارجی (سایر کشورها و سازمان های بین المللی)
اولین نکته ای که در اینجا بایست بدانیم این است که مردم مهمترین، اثرگذارترین و تعیین کننده ترین نقش را بین چهار نیروی عنوان شده دارند.
در حقیقت سه نیروی دیگر به سطح عملکرد و میزان جدیت مردم برای دستیابی به مطالبات واکنش نشان میدهند.هر آنچه تلاش و جدیت مردم برای رسیدن به مطالبات بیشتر و راسختر باشد نیروهای حمایتی و پیش برنده همراه تر و نزدیکتر خواهند شد و برعکس نیروهای مخالف و بازدارنده دورتر و ضعیف تر خواهند شد. به عبارت دیگر رفع هر سه نگرانی بیش و پیش از هر چیز و هر کس به دست خود مردم میسر است.
شروع حرکتهای اعتراضی، طرح مطالبات در قالب شعار و نوشتن بیانیهها و قطع نامهها رفته رفته افراد و گروههای همسو با مطالبات مردمی که از توان و ظرفیت لازم برای رهبری برخوردارند را به میدان میکشد.
همچنین بیان و انتقال نگرانی مربوط به الگوی جایگزین روشنفکران، اساتید، کارشناسان، فعالان سیاسی و سرانجام اپوزیسیون را به سمت طراحی و معرفی الگوهای جایگزین و توافق بر سر الگویی که انطباق بیشتر با نظرات و مطالبات مردم دارد خواهد کشاند.
نحوه عملکرد اپوزیسیون و میزان همسویی آنها با خواست و اراده مردم باعث تقویت اعتماد و اطمینان مردم به آنها و همچنین تلاش برای همسویی و همگرایی بیشتر بین نیروهای مختلف اپوزیسیون خواهد شد.
این اتفاق وقتی با تداوم اعتراضات و پافشاری مردم برای تغییر نظام سیاسی همراه شود به تدریج باعث تضعیف انگیزه سرکوب در نیروهای نظامی و امنیتی خواهد شد.
درباره توان نیروهای مسلح نیز نبایست فراموش کرد که پرسنل نیروی انتظامی، ارتش و حتی بسیج و سپاه کسی بجز اقوام، بستگان، دوستان و آشنایان دور و نزدیک ما نیست و حساب تعداد اندک فرماندهان و آمرین سرکوب را بایستی از بدنه و عوامل جدا کرد.
نیروهای نظامی در برخورد با اعتراضات خیابانی غالبا بر حسب وظیفه شغلی خود در ابتدا درصدد مقابله با عوامل برهم زننده نظم بر میآیند. اما درصورت تداوم اعتراضاتی که مطالبه آنها تغییر در نظام سیاسی است وقتی متوجه جدیت و خواست و اراده بازگشت ناپذیر مردم بشوند، جبهه شان تغییر خواهد کرد و با گذشت زمان به صفوف مردم خواهند پیوست.
در این مدت نوشتن نامههای سرگشاده با امضاهای پرشمار گروههای مختلف مردم بویژه اساتید دانشگاه، معلمان، هنرمندان، ورزشکاران، دانشجویان، وکلا، روحانیون، بازاریها، رزمندگان سابق و خانوادههای شهدا خطاب به نیروهای مسلح میتواند در همراه ساختن آنها با مردم بسیار اثرگذار باشد.
از سوی دیگر بایستی در نظر داشته باشیم که همین نیروهای مسلح هستند که میتوانند نگرانی ما را از بروز جنگ داخلی و تهدید احتمالی نیروهای خارجی برطرف سازند.از اینرو با وجود برخورد اولیه قهری نیروهای مسلح با مردم نه تنها برای جلب حمایت نیروهای مسلح از جنبش مردمی بایستی تلاش کنیم بلکه برخلاف انقلاب پنجاه و هفت نباید مردم و اپوزیسیون بگونه ای عمل کنند که ساختار و سازمان پرقدرت نیروهای مسلح از هم پاشیده شود.
درباره نقش نیروهای خارجی و بین المللی بایستی به این نکته توجه داشت که روحیه استقلال طلبی و میهن دوستی ما ایرانیان همواره با دخالت مستقیم نیروهای خارجی در امور داخلی در تضاد بوده است. بنابراین شعارها و موضع گیری های مردم وارتباط اپوزیسیون با کشورهای دیگر و مجامع بین المللی بایستی درخواست عدم مداخله،حمایت غیر مستقیم و بخصوص کمک به حفظ امکان ارتباط و تماس بین مردم و قطع نشدن شبکه ارتباطی تلفن، اینترنت، رادیو و ماهواره باشد.
در کنار همه این موارد که در این یادداشت به اجمال به آنها اشاره شد؛ باید در نظر داشته باشیم که تمامی کشورهای پیشرو در توسعه و دموکراسی که امروز مردمان آن در رفاه، آزادی و امنیت زندگی میکنند دورههای سخت و بحرانی همانند امروز ما را پشت سر گذارده اند و هزینههای بسیار کردهاند تا توانستند از جاده های ناهموار و گردنههای پر پیچ و خطر تاریخ عبور کنند و به آنچه امروز دارند دست یابند.
قطعا هر انسان عاقلی از تغییر و تحولات آرام و کم هزینه استقبال میکند اما چه میشود کرد وقتی حاکمان بی خرد، قدرت طلب، تمامیت خواه، خود حق پندار و کاسبکار دین در تمام این سالها نگذاشتند تغییرات و اصلاحات از تغییر صندوق رای، پارلمان و تشکیل و تقویت احزاب، رسانهها و دیگر نهادهای مدنی صورت پذیرد و ثابت کردند که به جز زبان زور و فشار زبان دیگری را نمی شناسند.
با این وجود در طی فرایند گذار به مرحله بعد همواره باید از امکان تغییرات آرام و کم هزینه مثل پذیرش برپایی رفراندوم استقبال کنیم و حتی در شعارها و مطالبات خود خواستار آن باشیم و بر آن تاکید کنیم. همیشه یادمان باشد که اراده و خواست مردم کلید اصلی حل همه مشکلات و رفع همه نگرانیهاست. تا وقتی در خانه نشسته باشیم و فقط به این نگرانیها فکر کنیم هیچکدام برطرف نمیشود.
تبدیل شدن از مردم ناراضی به مردم معترض گام نخست در راه تغییر بنیادین در نظام سیاسی است. با صبر و حوصله و بدون هیجان مخرب و تعجیل بی مورد بایستی تلاش کنیم تا گذری مطمئن از این دوره به دوره بعد داشته باشیم.
اگر پا پس نکشیم و مصمم و با اراده حرکت کنیم میشود تا دو،سه سال آینده به گذار موفقیت آمیز امید داشت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر